علی آذره؛ الهام رفیعی ساردوئی
چکیده
هدف این پژوهش، بررسی تغییرات کاربری اراضی در گذشته و پیش بینی کاربری اراضی در آینده با استفاده از مدلساز تغییر زمین (LCM) در حوزه آبخیز هلیل رود می باشد. آشکارسازی تغییرات کاربری اراضی با بهکارگیری تصاویر ماهواره لندست، سنجندههایTM (تصویر سال 1370)، ETM+ (تصویر سال 1382) و OLI (تصویر سال 1399) انجام گرفت. مدلسازی نیروی انتقال با روش شبکه عصبی ...
بیشتر
هدف این پژوهش، بررسی تغییرات کاربری اراضی در گذشته و پیش بینی کاربری اراضی در آینده با استفاده از مدلساز تغییر زمین (LCM) در حوزه آبخیز هلیل رود می باشد. آشکارسازی تغییرات کاربری اراضی با بهکارگیری تصاویر ماهواره لندست، سنجندههایTM (تصویر سال 1370)، ETM+ (تصویر سال 1382) و OLI (تصویر سال 1399) انجام گرفت. مدلسازی نیروی انتقال با روش شبکه عصبی پرسپترون چند لایه و هشت متغیر ارتفاع، شیب، جهت، فاصله از جاده، فاصله از رودخانه، فاصله از اراضی کشاورزی، فاصله از شهر، شاخص تفاضل پوشش گیاهی (NDVI) انجام گرفت. جهت پیشبینی تغییرات کاربری اراضی در دوره آتی، از زنجیرهی مارکوف استفاده گردید. نتایج ارزیابی دورههای واسنجی با استفاده از آمارهی کاپا نشان داد که دورهی واسنجی 1370 تا 1399 بالاترین صحت را جهت پیشبینی تغییرات کابری اراضی سال 1420 داشت. نتایج تغییرات کاربری اراضی حاکی از آن است که بیشترین افزایش مساحت مربوط به اراضی کشاورزی به میزان 7/293 کیلومتر مربع و بیشترین کاهش مساحت مربوط به اراضی مرتعی به میزان 6/382 کیلومتر مربع بوده است. همچنین مساحت اراضی بایر، باغی و مسکونی افزایش یافته و اراضی سنگلاخی بدون تغییر بودهاند. تخریب اراضی مرتعی بیشتر در راستای تبدیل این اراضی به اراضی کشاورزی، باغی و مسکونی بودهاست. همچنین نتایج حاصل از پیشبینی نقشه کاربری آینده 1420با استفاده از مدلساز تغییر زمین نشان داد که در دورهی زمانی 1420-1399، مساحت اراضی مرتعی به میزان 1/201 کیلومتر مربع کاهش و مساحت اراضی کشاورزی، مسکونی، باغی و بایر به ترتیب به میزان 01/158، 38/22، 2/20 و 53/0 کیلومتر مربع افزایش خواهد یافت.
سعید برخوری؛ الهام رفیعی ساردوئی؛ محمدرضا رمضانی؛ علی اذره؛ مریم نصب پور
چکیده
تغییر اقلیم بهعنوان یکی از چالشهای اساسی در قرن حاضر به شمار میرود که بر بخشهای مختلف اکوسیستم تأثیر گذاشته است. یکی از اجزای مهم و اساسی اکوسیستمها، تولید خالص اولیه است که شاخص عملکرد اکوسیستم در مقابل تغییرات محیطی محسوب میگردد. از اینرو با توجه به اهمیت موضوع در این پژوهش، جهت کمی کردن اثرات تغییر اقلیم روی اکوسیستمها، ...
بیشتر
تغییر اقلیم بهعنوان یکی از چالشهای اساسی در قرن حاضر به شمار میرود که بر بخشهای مختلف اکوسیستم تأثیر گذاشته است. یکی از اجزای مهم و اساسی اکوسیستمها، تولید خالص اولیه است که شاخص عملکرد اکوسیستم در مقابل تغییرات محیطی محسوب میگردد. از اینرو با توجه به اهمیت موضوع در این پژوهش، جهت کمی کردن اثرات تغییر اقلیم روی اکوسیستمها، تولید خالص اولیۀ بیومهای مختلف در دشت جیرفت در دو دورۀ 2015-2001 و 2030-2016 با استفاده از مدل BIOME-BGC شبیهسازی شد. جهت بررسی تغییر پارامترهای اقلیمی در دورۀ آتی از مدل ریزمقیاس نمایی6 LARS-WG استفاده شد. پس از اطمینان از قابلیت مدل LARS-WG در تولید دادههای اقلیمی، اقدام به شبیهسازی متغیرهای اقلیمی در دورۀ 2030-2016 تحت سناریوی RCP 4.5 شد. مقادیر [1]NPP در دورۀ گذشته با استفاده از مدل BIOME-BGC شبیهسازی و با دادههای NPP حاصل از تصاویر مودیس MOD17A3 مقایسه و اعتبارسنجیگردید که نتایج حاکی از عملکرد بالای مدل در شبیهسازی NPP بود. پس از اطمینان از صحت مدل، تولید خالص اولیۀ تحت دادههای بارش و دما در دورۀ آتی (2030-2016) شبیهسازی گردید. نتایج مقایسۀ پارامترهای اقلیمی در دورۀ پایه (2015-2001) و دورۀ آتی (2030-2016) حاکی از افزایش بارش و دمای کمینه و بیشینه در دورۀ آتی نسبت به دورۀ پایه میباشد. همچنین بر طبق نتایج، میزان NPP در دورۀ آتی در تمامی بیومها افزایش یافته است که این افزایش در دورۀ آتی درنتیجه افزایش بارندگی میباشد. بیشترین مقدار NPP در قسمتهای شمالی و غربی منطقه به ترتیب مربوط به بیوم 4 با پوشش کشاورزی، بیوم 5 و 2 با پوشش گیاهی مرتع بوده و کمترین مقدار آن مربوط به قسمتهای جنوبی منطقۀ مورد مطالعه میباشد.
فرشاد سلیمانی ساردو؛ ناصر برومند؛ علی اذره
چکیده
در دهههای اخیر افزایش روزافزون جمعیت و توسعه اراضی کشاورزی، سبب افزایش بیرویه از منابع آب زیرزمینی و تشدید کاهش کیفیت آب در اکثر مناطق کشور شده است. از این رو با توجه به اهمیت موضوع در این پژوهش، به بررسی روند تغییرات مکانی و زمانی پارامترهای کلسیم، منیزیم، اسیدیته، کلر، سولفات و سدیم آب زیرزمینی در دشت جیرفت پرداخته شده است. ...
بیشتر
در دهههای اخیر افزایش روزافزون جمعیت و توسعه اراضی کشاورزی، سبب افزایش بیرویه از منابع آب زیرزمینی و تشدید کاهش کیفیت آب در اکثر مناطق کشور شده است. از این رو با توجه به اهمیت موضوع در این پژوهش، به بررسی روند تغییرات مکانی و زمانی پارامترهای کلسیم، منیزیم، اسیدیته، کلر، سولفات و سدیم آب زیرزمینی در دشت جیرفت پرداخته شده است. بدین منظور از اطلاعات 40 چاه که توسط آب منطقهای استان کرمان در سالهای1391-1381 برداشت و آنالیزهای کیفی روی آن صورت گرفته بود، استفاده گردید. در این راستا پس از نرمال کردن دادهها، به ارزیابی دقت روشهای مختلف زمین آمار شامل کریجینگ و عکس فاصله وزندار پرداخته و سپس نقشۀ پهنهبندی تغییرات مکانی پارامترهای کیفی آب زیرزمینی در محیط نرم افزاری ArcGIS9.3 با استفاده از بهترین روش درونیابی تهیه شد. نتایج این بررسی نشان داد که میزان پارامترهای اسیدیته، سدیم، کلر و سولفات در آب بیشتر شده و میزان کلسیم و منیزیم نیز کاهش پیدا کرده است. اما کیفیت منابع آب زیرزمینی دشت جیرفت در حالت کلی در سال 1391 نسبت به سال 1381، کاهش یافته است و روند تغییرات به صورتی است که هر چه به سمت جنوب و غرب برویم کیفیت آب کاهش مییابدکه علت اصلی آن را وجود سازندهایی از جنس ژیپس و هالیت در قسمتهای جنوب و غرب منطقه مورد مطالعه دانست.
علی اذره؛ غلامرضا زهتابیان؛ علی اکبر نظری سامانی؛ حسن خسروی
چکیده
پایش در مدیریت جامع به معنای جمعآوری و ذخیرة نظاممند آمار و اطلاعات از فعالیتها و استراتژیهایی است که امکان ارزیابی و گزارش از شرایط کلی محدودة مورد نظر را فراهم مینماید. برای پایش بیابانزایی در دشت گرمسار از مدل IMDPA استفاده شد. با اطلاع از شرایط منطقه، دو معیار آب و کشاورزی معیارهای اصلی در بیابانزایی در نظر ...
بیشتر
پایش در مدیریت جامع به معنای جمعآوری و ذخیرة نظاممند آمار و اطلاعات از فعالیتها و استراتژیهایی است که امکان ارزیابی و گزارش از شرایط کلی محدودة مورد نظر را فراهم مینماید. برای پایش بیابانزایی در دشت گرمسار از مدل IMDPA استفاده شد. با اطلاع از شرایط منطقه، دو معیار آب و کشاورزی معیارهای اصلی در بیابانزایی در نظر گرفته شد. طبق مدل برای معیار آب سه شاخصـ هدایت الکتریکی، میزان جذب سدیم، و افت سطح آب زیرزمینیـ و برای معیار کشاورزی چهار شاخصـ الگوی کشت، عملکرد با توجه به تناسب اراضی، سیستم آبیاری و شدت کاربرد نامناسب ماشینآلات، و کود و سموم شیمیاییـ در نظر گرفته شد. نتایج بهدستآمده نشان داد معیار کشاورزی در سال 1381 با متوسط وزنی 17/2 و در سال 1390 با متوسط وزنی27/2 معیار غالب بیابانزایی در منطقة مورد مطالعه است. از بین شاخصهای مورد مطالعه، شاخص سیستم آبیاری در هر دو دوره بیشترین وزن و تأثیر را در بیابانزایی داشت. همچنین، بر اساس ارزیابیها و بررسیهای انجامشده، متوسط وزنی ارزش کمّی شدت وضعیت فعلی بیابانزایی برای کل منطقه برای سالهای 1381 و 1390 بهترتیب 931 و 10/2 تعیین شد که نشاندهندة افزایش روند بیابانزایی است. از طرفی، با توجه به اینکه معیار کشاورزی جزو عوامل انسانی است، با مدیریت اصولی میتوان از گسترش بیابانزایی در منطقه جلوگیری کرد.
غلامرضا زهتابیان؛ حسن خسروی؛ علی آذره
چکیده
نیاز به افزایش سطح اراضی کشاورزی، به منظور بهبود و تأمین منابع غذایی، در دو قرن اخیر باعث تغییرات گسترده در نوع کاربری اراضی و مدیریت غیراصولی این اراضی شده است. ادامۀ این روند به تخریب زمین و بیابانزایی منجر میشود و اصلاح چنین خاکهایی بسیار پُرهزینه است. بنابراین، پیشگیری از تخریب اراضی مطلوبتر است و این کار به تحقیقاتی ...
بیشتر
نیاز به افزایش سطح اراضی کشاورزی، به منظور بهبود و تأمین منابع غذایی، در دو قرن اخیر باعث تغییرات گسترده در نوع کاربری اراضی و مدیریت غیراصولی این اراضی شده است. ادامۀ این روند به تخریب زمین و بیابانزایی منجر میشود و اصلاح چنین خاکهایی بسیار پُرهزینه است. بنابراین، پیشگیری از تخریب اراضی مطلوبتر است و این کار به تحقیقاتی بر روی اراضی کشاورزی و نحوۀ بهرهبرداری از آن نیاز دارد. با این هدف، شهرستان خاتم منطقۀ مورد مطالعه انتخاب شد و نقشههای مختلف منطقهـ شامل نقشۀ خاک، طبقات ارتفاعی، و کاربری اراضیـ تهیه گردید. چهار کاربری غالب منطقهـ شامل اراضی آبی تککشتی، اراضی آبی چندکشتی، اراضی باغی، و اراضی مرتعی (تیمار شاهد)ـ تیمارهای مورد مطالعه انتخاب شدند. نمونهبرداری از خاک انجام شد و فاکتورهای خاک در دو گروه بررسی شد: 1. فاکتورهای اصلاحی شامل ازت، فسفر، پتاسیم، مادۀ آلی، کربنات کلسیم، و منیزیم؛ 2. فاکتورهای تخریبی شامل بیکربنات، کلر، سدیم، اسیدیته، شوری، و نسبت جذب سدیم در عمق 0 تا 30 سانتیمتری که افق سطحی خاک است. مطالعۀ فاکتورها در قالب طرح پلاتهای خردشده نشان داد که در منطقه بین تیمارها اختلاف معنیداری وجود دارد و خاک منطقه از نظر مادۀ آلی، ازت، فسفر، و پتاسیم در ردۀ خاکهای نسبتاً فقیر قرار دارد. مقایسۀ میانگین تیمارها به روش مقایسۀ دانکن برای همۀ فاکتورها جداگانه محاسبه شد و، در نهایت، اراضی باغی مناسبترین تیمار معرفی شد و اراضی مرتعی نامطلوبترین تیمار برای خاک منطقه معرفی گردید.