احمد گیلوری؛ غلامرضا زهتابیان؛ حسن خسروی؛ حسین آذرنیوند؛ سلمان زارع
چکیده
دراین تحقیق برای برررسی پوشش گیاهی از شاخص NDVI بدست آمده از سنجنده MODIS و برای بررسی خشکسالی از شاخص SPI مبتنی بر دادههای بارندگی این حوزه در دو اقلیم خشک و خشک نیمهمرطوب در بازه زمانی (1397-1380) استفاده شد. نتایج نشان داد به طور متوسط 53 درصد از این منطقه دچار خشکسالی بوده است. همچنین در بازه زمانی 1380 تا 1382 نسبت به دیگر بازههای زمانی این ...
بیشتر
دراین تحقیق برای برررسی پوشش گیاهی از شاخص NDVI بدست آمده از سنجنده MODIS و برای بررسی خشکسالی از شاخص SPI مبتنی بر دادههای بارندگی این حوزه در دو اقلیم خشک و خشک نیمهمرطوب در بازه زمانی (1397-1380) استفاده شد. نتایج نشان داد به طور متوسط 53 درصد از این منطقه دچار خشکسالی بوده است. همچنین در بازه زمانی 1380 تا 1382 نسبت به دیگر بازههای زمانی این دوره خشکسالی شدیدتر بوده است علاوه براین پیک شاخص پوشش گیاهی در سال 1384 رخ داده است که بیانگر متاثر بودن پوشش گیاهی از نوسانات بارندگی منطقه است. ماتریس همبستگی بین سه شاخص نامبرده حاکی از آن است که شاخص NDVI همبستگی یکسانی نسبت به دو شاخص SPI و بارندگی سالیانه داشته است. همچنین نتایج این همبستگی در سطح دو اقلیم خشک و خشکنیمهمرطوب به ترتیب 38/0 و 25/0 بوده است که این نتایج بیانگر این است که هر چند که همبستگی پایینی وجود دارد ولی این رابطه مثبت بوده و در سطح اقلیمهای مختلف یک منطقه متفاوت است. از طرفی دیگر بیشترین کلاس خشکسالی در اقلیمهای خشک و خشکنیمهمرطوب به ترتیب به میزان 55/55 و 50 درصد در طبقه خشکسالی نسبتا نرمال قرار دارد. با توجه به مطالب ذکر شده میتوان دریافت که با استفاده از دادههای سنجش از دوری میتوان به پایش پاسخ اکوسیستمهای مناطق خشک و خشکنیمهمرطوب نسبت به تغییرات اقلیمی پرداخت. همچنین این مطالعه نشان داد که مناطق خشک و خشکنیمه-مرطوب نسبت به تغییرات اقلیمی و انسانی بسیار حساس تر هستند.
رضا امیدی پور؛ عطاالله ابراهیمی؛ پژمان طهماسبی؛ مرزبان فرامرزی
چکیده
پوشش و زیتوده گیاهی از مهمترین شاخصهای اکوسیستم مرتعی بوده که برآورد صحیح آنها ضروری است. شاخصهای گیاهی، ابزاری برای ارزیابی و پایش پوشش و زیتوده هستند که کارآیی آنها در مدیریتهای مختلف بررسی نشده است. در تحقیق حاضر، تأثیر قرق بلندمدت (26 ساله) بر رابطۀ بین پوشش و زیتوده با شاخصهایگیاهی در منطقۀ حفاظت شدۀ سبزکوهِ ...
بیشتر
پوشش و زیتوده گیاهی از مهمترین شاخصهای اکوسیستم مرتعی بوده که برآورد صحیح آنها ضروری است. شاخصهای گیاهی، ابزاری برای ارزیابی و پایش پوشش و زیتوده هستند که کارآیی آنها در مدیریتهای مختلف بررسی نشده است. در تحقیق حاضر، تأثیر قرق بلندمدت (26 ساله) بر رابطۀ بین پوشش و زیتوده با شاخصهایگیاهی در منطقۀ حفاظت شدۀ سبزکوهِ چهارمحالوبختیاری با تصاویر ماهوارۀ لندست-8 مورد ارزیابی قرار گرفت. پوشش و زیتودهگیاهی، با 10 پلات 30*30 و در هر یک با استفاده از کوادراتهای 2*2 مترمربعی (60 کوادرات) در خرداد 1395 ارزیابی شد. نتایج گویای تفاوت پوشش مناطق قرق و چرایی (به ترتیب 46 و 57 درصد) و زیتودۀ گیاهی (1011 و 1656 کیلوگرم در هکتار) به صورت معنیداری بود. رعایت فصل و شدت چرا و پتانسیل بالای تولید در منطقۀ چرایی و انباشت زیاد لاشبرگ، عدم تحریکپذیری گیاهان و رقابت در مناطق قرق موجب بهبود درصد پوشش و زیتودۀ گیاهی در منطقۀ چرایی در مقایسه با قرق بودند. شاخصهای گیاهی اصلاح کنندۀ اثر خاک در مناطق قرق و چرا برآورد بهتری از پوشش داشتند (به ترتیب 828/0TSAVI1= و 884/0PVI3=). همچنین شاخص PVI2 در هر دو منطقۀ قرق (726/0R2=) و چرایی (698/0R2=) برآورد بهتری از زیتوده داشت. برتری بیشتر شاخصهای مذکور به دلیل اصلاح اثر خاک و اصلاح اثر گندمیان چندساله، در مناطق مورد بررسی بود. نتایج این تحقیق نشان داد که چرای دام موجب تغییر در ساختار گیاهی و ارتباطات شاخصهای گیاهی با پوشش شده لذا حسب تغییرات ترکیب و ساختار گیاهی درمناطق مختلف چرایی لازم است از شاخصهای متفاوتی استفاده شود.
سینا نبی زاده؛ عطاالله ابراهیمی؛ معصومه آقابابایی؛ ایرج رحیمی پردنجانی
چکیده
پوشش اراضی حوضههای آبخیز از مباحث توسعهای متأثر و به شدت در حال تغییر هستند که این تغییرات بر متغیرهای دیگری همچون هیدرولوژی حوضۀ آبخیز تأثیر گذارند. هدف این تحقیق، پایش تغییرات کاربری اراضی در گذشته و بررسی امکان پیشبینی آن در آینده با استفاده از مدلسازی تغییر زمین (LCM) در حوضۀ آبخیز شهرستان فارسان استان چهارمحالوبختیاری ...
بیشتر
پوشش اراضی حوضههای آبخیز از مباحث توسعهای متأثر و به شدت در حال تغییر هستند که این تغییرات بر متغیرهای دیگری همچون هیدرولوژی حوضۀ آبخیز تأثیر گذارند. هدف این تحقیق، پایش تغییرات کاربری اراضی در گذشته و بررسی امکان پیشبینی آن در آینده با استفاده از مدلسازی تغییر زمین (LCM) در حوضۀ آبخیز شهرستان فارسان استان چهارمحالوبختیاری است. بدین منظور، تصاویر سنجندههای لندست-5 TM برای سالهای 1365 و 1388 و تصاویر سنجندۀ لندست-8 OLI برای سال 1396 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. طبقات کاربری اراضی شامل مناطق مسکونی، اراضی کشاورزی، کشت دیم، مراتع، سنگلاخها، پهنههای آبی، خاک لخت و برف در تصاویر هر سه دورۀ زمانی طبقهبندی شد. پیشبینی وضعیت کاربری اراضی برای سال 1396 به کمک مدل LCM بر پایۀ شبکۀ عصبی مصنوعی و تحلیل زنجیرۀ مارکوف نیز انجام گرفت. پس از ارزیابی صحت مدل با استفاده از آمارۀ کاپا، نقشۀ پوشش اراضی سال 1406 با استفاده از دورۀ واسنجی 1365- 1396 پیشبینی شد. نتایج نشان داد که اراضی مرتعی طی سالهای 1365 تا 1396 به میزان 4379 هکتار کاهش پیدا کردهاند ولی اراضی کشاورزی به میزان 1922 هکتار افزوده شدهاند. در این مطالعه، LCM توانست 85% از تغییرات را به درستی پیشبینی نماید. در سال 1406 به میزان 149هکتار افزایش وسعت اراضی شهری و 100 هکتار کاهش اراضی مرتعی منطقه پیشبینی شد. لذا ضمن تأکید بر حفظ اراضی مرتعی، لازم است از این تکنیک برای پیشبینی تغییرات، علل آن و همچنین تبعات تغییرات کاربری اراضی در سطوح وسیعتری بررسی و برنامهریزی کرد.
الهه ظفریان؛ عطاالله ابراهیمی؛ رضا امیدی پور
چکیده
تهیة نقشة پوشش اراضی، از مهمترین منابع اطلاعاتی مدیریت منابعطبیعی محسوب میشود. از تصاویر ماهوارهای میتوان نقشههای پوشش اراضی را استخراج کرد. گوناگونی در روشهای طبقهبندی تصاویر ماهواره و انتخاب بهترین روش، یکی از مهمترین مشکلات در استفاده از این ابزار کاربردی میباشد. بنابراین، در این تحقیق، به منظور بررسی روند ...
بیشتر
تهیة نقشة پوشش اراضی، از مهمترین منابع اطلاعاتی مدیریت منابعطبیعی محسوب میشود. از تصاویر ماهوارهای میتوان نقشههای پوشش اراضی را استخراج کرد. گوناگونی در روشهای طبقهبندی تصاویر ماهواره و انتخاب بهترین روش، یکی از مهمترین مشکلات در استفاده از این ابزار کاربردی میباشد. بنابراین، در این تحقیق، به منظور بررسی روند تغییرات پوشش اراضی حوضۀ آبخیز شهرکرد، ابتدا کارآیی روشهای طبقهبندی حداکثراحتمال، شئگرا و شبکة عصبی مصنوعی ارزیابی و سپس روند تغییرات پوشش اراضی حوضۀ آبخیز شهرکرد در سالهای 1378، 1387 و 1394 با استفاده از تصاویر لندست TM، ETM+ و OLI بررسی شد. پس از تصحیحات هندسی و رادیومتریک و طبقهبندی، نقشة پوشش اراضی سال 1394 بر اساس سه روش مذکور تهیه گردید. نتایج ارزیابی صحت نقشههای تولیدی سال 1394 نشان داد که روش شئگرا در هر دو شاخص صحت کل و ضریب کاپا (به ترتیب 93 و 90%)، دقیقتر از دو روش دیگر بوده است. بنابراین، با روش شئگرا روند تغییرات پوشش اراضی بررسی شد. نتایج بررسی روند تغییرات نشان داد که در طول دورة آماری، مناطق مسکونی از 72/1 درصد در سال 1378 به 98/2 درصد در سال 1394 و اراضی کشاورزی نیز در همین دوره از 73/5 درصد به 60/12 درصد افزایش یافته ولی مراتع با کاهش 05/9 درصدی در کل دوره و اراضی بایر در دورة اول (1378-1387) با افزایش 19/6 درصدی و در دورة دوم (1387-1394) با کاهش 27/5 درصدی مواجه بودند. نتیجة حاصل از این تحقیق، نشان داد که طبقهبندی شئگرا نسبت به روشهای پیکسل پایه برای ارزیابی تغییرات پوشش اراضی ارجحیت دارند.
الهام کیانی سلمی؛ عطاالله ابراهیمی
چکیده
مرغزارها به عنوان اکوسیستمهای طبیعی، نقش زیادی در پایداری طبیعت دارند ولی متأسفانه در سالهای اخیر دچار تغییرات شدیدی شدهاند. مرغزار شهرکرد علاوه بر تأمین علوفه، به دلیل مجاورت با شهر، از دیدگاه تفرجگاهی و تعدیل آب و هوا نیز بسیار ارزشمند است، که در سالهای اخیر دستخوش تغییرات زیادی شده که هدف این تحقیق ارزیابی روند تغییرات ...
بیشتر
مرغزارها به عنوان اکوسیستمهای طبیعی، نقش زیادی در پایداری طبیعت دارند ولی متأسفانه در سالهای اخیر دچار تغییرات شدیدی شدهاند. مرغزار شهرکرد علاوه بر تأمین علوفه، به دلیل مجاورت با شهر، از دیدگاه تفرجگاهی و تعدیل آب و هوا نیز بسیار ارزشمند است، که در سالهای اخیر دستخوش تغییرات زیادی شده که هدف این تحقیق ارزیابی روند تغییرات و پیشبینی وضعیت آیندۀ آن با استفاده از سنجش از دور میباشد. بدین منظور، با بررسی تصاویر ماهوارهای لندست TM5، ETM+7 و 8 OIL/TIRS در طی سالهای 1366، 1373، 1380، 1387و 1395 و پس از انجام تصحیحات هندسی و رادیومتریکی مورد نیاز، اقدام به تهیۀ نقشۀ کاربری اراضی طی سالهای مذکور با استفاده از روش طبقهبندی نظارت شده حداکثر احتمال در نرم افزار TerrSet شد. سپس، از طریق انطباق تصاویر، روند تغییرات بررسی و از طریق CA-Markov نسبت به پیش بینی وضعیت آینده اقدام شد. نتایج نشان از تغییرات زیاد در محدودۀ مورد مطالعه دارد بهطوریکه در سال 1366 تمام مساحت 1150 هکتاری منطقۀ مورد مطالعه را مرغ پوشانده ولی تغییرات کاربری اراضی باعث کاهش شدید این اکوسیستم طبیعی گردیده، به گونهای که در سال 1395 حدود 48 درصد از مرغزار شهرکرد به اراضی دست ساخت (33/3 درصد)، کشاورزی (02/25 درصد) و فرودگاه (65/19 درصد) تغییر کاربری یافته است. با توجه به پیشبینی نقشۀ سال 1405 میزان 08/5 درصد دیگر از اراضی مرغ تبدیل خواهد شد. از اینرو، توصیه میشود که نسبت به حفظ کاربری مرغزار شهرکرد، به دلیل کارکردها و خدمات قابل توجه این اکوسیستم ارزشمند، اقدام گردد.
جمال مصفایی؛ محمدرضا اختصاصی؛ امین صالح پورجم
چکیده
شناخت واحدهای زمینشناسی، یکی از مطالعات پایه و اساسی در بسیاری از علوم مختلف از جمله منابع طبیعی قلمداد میشود. در حال حاضر در مطالعات تفصیلی اجرایی و حتی تحقیقاتی منابع طبیعی، استفاده از نقشههای تولید شده توسط سازمان زمینشناسی، اساس مطالعات زمینشناسی را تشکیل میدهد. از طرفی طی سالهای اخیر، تکنولوژی سنجش از دور ...
بیشتر
شناخت واحدهای زمینشناسی، یکی از مطالعات پایه و اساسی در بسیاری از علوم مختلف از جمله منابع طبیعی قلمداد میشود. در حال حاضر در مطالعات تفصیلی اجرایی و حتی تحقیقاتی منابع طبیعی، استفاده از نقشههای تولید شده توسط سازمان زمینشناسی، اساس مطالعات زمینشناسی را تشکیل میدهد. از طرفی طی سالهای اخیر، تکنولوژی سنجش از دور بهعنوان یک ابزار جدید و کارآمد برای مطالعات زمینشناسی معرفی شده است که علاوه بر دقت مناسب، فواید دیگری از قبیل دسترسی به مناطق کوهستانی صعبالعبور یا غیرقابلدسترس دارد. هدف از این تحقیق، مقایسۀ صحت نقشههای زمینشناسی موجود و نقشههای حاصل از مطالعات دورسنجی و پردازش تصاویرETM+ ماهوارۀ لندست نسبت به واقعیتهای زمینی در حوزۀ آبخیز ورتوان قزوین است. بدین منظور پس از بررسی نقشههای موجود سازمان زمینشناسی، اقدام به تهیۀ نقشۀ زمینشناسی منطقه با استفاده از تکنیکهای مختلف پردازش تصاویر ماهوارهای و بارزسازی واحدهای سنگشناسی از طریق ترکیبات مختلف رنگمجازی (FCC)، تجزیه به مولفههای اصلی (PCA)، شاخص بهینه (OIF)، نسبتگیری طیفی(BR) شد که با توجه به تنوع سازندها و سنگهای مختلف در محدودۀ مطالعاتی، روشهای رنگمجازی و شاخص بهینه به ترتیب دارای بیشترین قابلیت برای تفکیک سازندها و سنگها بودند. ضریب کاپای معادل 39/0 بین نقشۀ حاصل از پردازش تصویری و نقشۀ زمینشناسی، گویای تطابق ضعیف بین دو نقشه است. بررسی صحت نقشهها بر اساس واقعیتهای زمینی، حاکی از صحت بیشتر نقشۀ پردازش تصویری (5/97%) نسبت به نقشۀزمینشناسی موجود (3/54%) است.
شهربانو رحمانی؛ عطاالله ابراهیمی؛ علیرضا داودیان
چکیده
در این تحقیق سه روش سنجش از دوری، فیزیوگرافیکی و ژئومورفولوژیکی برای تهیۀ نقشۀ پوشش گیاهی مورد بررسی قرار گرفت. در روش سنجش از دور، علاوه بر تصاویرسنجندۀ IRS-LISSIII از نقشۀ مدل رقومی ارتفاعی زمین[1] و شاخص گیاهی تفاضلی نرمال شده[2] بهعنوان دادههای کمکی استفاده و برای طبقهبندی آنها از روش نظارتشدۀ حداکثر احتمال استفاده شد. بررسی ...
بیشتر
در این تحقیق سه روش سنجش از دوری، فیزیوگرافیکی و ژئومورفولوژیکی برای تهیۀ نقشۀ پوشش گیاهی مورد بررسی قرار گرفت. در روش سنجش از دور، علاوه بر تصاویرسنجندۀ IRS-LISSIII از نقشۀ مدل رقومی ارتفاعی زمین[1] و شاخص گیاهی تفاضلی نرمال شده[2] بهعنوان دادههای کمکی استفاده و برای طبقهبندی آنها از روش نظارتشدۀ حداکثر احتمال استفاده شد. بررسی دقت نقشههای تولیدی، نشان داد زمانی که تنها از دادههای سنجش از دور استفاده شود، میزان دقت و ضریب کاپای حاصل به ترتیب 82% و 43/79% و دقت و ضریب کاپای به همراه دادههای کمکی به ترتیب 93% و 63/90% میباشد. در روش فیزیوگرافی، پس از تعیین مهمترین عوامل فیزیوگرافیکی شامل شیب، جهت شیب، ارتفاع از سطح دریا، میانگین سالانۀ بارش، درجۀ حرارت و میزان تابش خورشیدی بهعنوان عوامل تعیینکنندۀ پوشش گیاهی و رابطۀ این عوامل با پوشش گیاهی مورد آزمون قرار گرفت. بدین منظور، با استفاده از مدل رگرسیون لجستیک چندجملهای نقشۀ پوشش گیاهی با دقت 08/47% پیشبینی شد. در روش ژئومورفولوژی نیز نقشههای سنگشناسی، شکل پستی و بلندی و رخسارههای ژئومورفولوژی تعیین و جهت پیشبینی نقشۀ پوشش گیاهی از روش شبکۀ عصبی مصنوعی استفاده گردید. این روش دقتی برابر با 1/39% را نشان داد. تفاوت فاحشی که در دقت تصاویر حاصل از دو روش فیزیوگرافیکی و ژئومرفولوژیکی با روش سنجش از دور مشاهده میگردد، بیانگر این است که روش سنجش از دوری دقت قابل توجه بیشتری برای پیشبینی پوشش گیاهی در مقایسه با دو روش دیگر حتی در صورت استفاده نکردن از لایههای کمکی دارد. [1] DEM [2] NDVI
محمد زارع؛ علی اکبر نظری سامانی؛ شهرام خلیقی؛ جواد بذرافشان؛ محسن حسنجوری
چکیده
تهیۀ نقشۀ کاربری اراضی و شبیهسازی تغییرات آن یکی از ضروریترین اطلاعات مورد نیاز برای مدیریت منابعطبیعی میباشد بهطوری که پایش زمانی و دقیق تغییرات آیندۀ عوارض سطح زمین برای درک روابط و کنش متقابل بین انسان و پدیده های طبیعی به منظور تصمیمگیری بهینه، از اهمیت بهسزایی برخوردار است. پژوهش حاضر نیز در راستای شبیهسازی ...
بیشتر
تهیۀ نقشۀ کاربری اراضی و شبیهسازی تغییرات آن یکی از ضروریترین اطلاعات مورد نیاز برای مدیریت منابعطبیعی میباشد بهطوری که پایش زمانی و دقیق تغییرات آیندۀ عوارض سطح زمین برای درک روابط و کنش متقابل بین انسان و پدیده های طبیعی به منظور تصمیمگیری بهینه، از اهمیت بهسزایی برخوردار است. پژوهش حاضر نیز در راستای شبیهسازی تغییرات آیندۀ کاربری اراضی حوزۀ آبخیز کسیلیان پرداخته است. بدین منظر در ابتدا نقشه های کاربری/ پوشش سرزمین حوزۀ آبخیز کسیلیان با پردازش چند زمانۀ ماهواره لندست در سال های 1986، 2000 و 2011 تهیه گردید. سپس با استفاده از مدل سلولهای خودکار – مارکوف، وضعیت کاربری / پوشش سال 2011 با منحنی ROC برابر 9/0 پیشبینی شد. سپس این مدل برای شبیهسازی تغییرات کاربری / پوشش سال 2030 اجرا گردید. بر اساس نتایج حاصل از آشکارسازی و شبیه سازی تغییرات روند کاهشی سطح اراضی جنگلی ادامه داشته و بر مساحت مراتع و مناطق مسکونی افزوده خواهد شد. اراضی کشاورزی نیز به دلیل خصوصیات ویژۀ حوزه مانند پرشیب بودن غالب منطقه و بازدهی کم اراضی زراعی بعد از چند سال کشت تغییر چندانی در وسعت و یا تغییر آنها ایجاد نخواهد شد. به طور کلی بیشترین تغییرات کاربری در حاشیه جنگل و حاشیه مرتع رخ داده است و هرچه از این حواشی فاصله گرفته شود از میزان تغییرات کاسته میشود. نتایج این پژوهش می تواند در برنامهریزی های آتی منطقه که با تغییرات کاربری/ پوشش مرتبط است مد نظر قرار گیرد.
سحر صباغ زاده؛ محمد زارع؛ محمد حسین مختاری
چکیده
پوشش گیاهی به عنوان یکی از مهمترین اجزای هر اکوسیستم بهشمار میرود. تعیین بیوماس هر گیاه بهمنظور تاًثیر آن بر اقلیم، فرسایش خاک و مدیریت منابعطبیعی بسیار ضروری است. هدف از این تحقیق، برآورد بیوماس با استفاده از شاخصهای پوشش گیاهی مبتنی بر سنجش از دور است. در این تحقیق از دادههای ماهوارهای لندست 8، مربوط به اردیبهشت ...
بیشتر
پوشش گیاهی به عنوان یکی از مهمترین اجزای هر اکوسیستم بهشمار میرود. تعیین بیوماس هر گیاه بهمنظور تاًثیر آن بر اقلیم، فرسایش خاک و مدیریت منابعطبیعی بسیار ضروری است. هدف از این تحقیق، برآورد بیوماس با استفاده از شاخصهای پوشش گیاهی مبتنی بر سنجش از دور است. در این تحقیق از دادههای ماهوارهای لندست 8، مربوط به اردیبهشت ماه 1393 و مطالعات میدانی همزمان با تاریخ تصویربرداری در حوزه مرک (خراسان جنوبی) استفاده گردید. میزان بیوماس گیاه تاغ در 30 پلات تصادفی اندازهگیری و از 11 شاخص پوشش گیاهی شامل DVI, IPVI, NDVI, PVI, RVI, SAVI, TSAVI, WDVI, و Tasselcap بهمنظور برآورد بیوماس گیاه تاغ (زرد تاغ) استفاده شد. سپس با استفاده از آنالیز خوشهای شاخصهای گیاهی به سه گروه تقسیم شدند که از بین این سه گروه، شاخص SAVI و شاخص IPVI و RVI انتخاب شدند. نتایج نشان داد شاخصهایی که ضرایب خاک را در نظر میگیرند نسبت به سایر شاخصها از دقت بالاتری برخوردارند. در این تحقیق با استفاده از شاخص SAVI نقشه بیوماس تهیه شد.
کاظم نصرتی؛ محسن محسنی ساروی؛ حسن احمدی؛ حسین عقیقی
چکیده
استفادة نامطلوب و بیرویه از منابع آب و همچنین آلودگی منابع آب در اثر ورود آلایندهها چالشهای عمدهای را برای تأمین آب ایجاد کرده است. در این زمینه فرایند تبخیر و تعرق در برنامهریزی آبیاری، آبخیزداری، محاسبات بیلان آب، و تخمین میزان رواناب از اهمیت ویژهای برخوردار است. با توجه به محدودیت ایستگاه هواشناسی و هزینة زیاد جمعآوری ...
بیشتر
استفادة نامطلوب و بیرویه از منابع آب و همچنین آلودگی منابع آب در اثر ورود آلایندهها چالشهای عمدهای را برای تأمین آب ایجاد کرده است. در این زمینه فرایند تبخیر و تعرق در برنامهریزی آبیاری، آبخیزداری، محاسبات بیلان آب، و تخمین میزان رواناب از اهمیت ویژهای برخوردار است. با توجه به محدودیت ایستگاه هواشناسی و هزینة زیاد جمعآوری اطلاعات زمینی، کاربرد تصاویر سنجش از دور بر اساس الگوریتمهای متعدد ابزاری مناسب برای تهیة نقشة مکانی و زمانی تبخیر و تعرق و، در نتیجه، مدیریت منابع آب در مقیاس حوضة آبخیز است. الگوریتم توازن انرژی سطحی برای زمین (SEBAL) روشی جدید است که از آن در برآورد تبخیر و تعرق با کاربردِ تصاویر ماهوارهای در برخی از مناطق مسطّح دنیا استفاده میشود. در این تحقیق، به منظور بررسی کارایی روش اصلاحشدة سبال در محاسبة تبخیر و تعرق در مناطق کوهستانی، با استفاده از تصاویر ماهوارهای MODIS، تبخیر و تعرق در حوضة آبخیز طالقان طی 22 روز در سال 1385 بررسی شد. نتایج نشان داد مقادیر برآوردی و اندازهگیریشدهْ از همبستگی بالا (88/0) برخوردارند. بدین ترتیب، تصاویر سنجندة MODIS و مدل سبال قادرند تبخیر و تعرق واقعی روزانه را در حوضة آبخیز طالقان بهخوبی برآورد کنند. بنابراین، این مدل را میتوان پس از اعتبارسنجی در مناطقی با اقلیم متفاوت برای تحقیقات بیلان آبی و اجرای طرحهای آبیاری در مناطق مختلف با توپوگرافی متنوع پیشنهاد کرد.
ملوک رویان؛ عادل سپهری؛ عبدالرسول سلمان ماهینی
چکیده
ابزار عکسهای هوایی به همراه فنآوری سنجش از دور و با فراهم کردن تصاویر کوچک مقیاس برای کسب اطلاعات کلی از مراتع مفید میباشند، اما برای دستیابی به اطلاعات جزییتر در حد سانتیمتر و کمتر، در زمینه برآورد درصد تاجپوشش گیاهی، نیاز به تصاویر با مقیاس بزرگتر است. اگرچه ماهوارههایی با توان تفکیک بالاتر همانند ماهوارههای Geo eye، ...
بیشتر
ابزار عکسهای هوایی به همراه فنآوری سنجش از دور و با فراهم کردن تصاویر کوچک مقیاس برای کسب اطلاعات کلی از مراتع مفید میباشند، اما برای دستیابی به اطلاعات جزییتر در حد سانتیمتر و کمتر، در زمینه برآورد درصد تاجپوشش گیاهی، نیاز به تصاویر با مقیاس بزرگتر است. اگرچه ماهوارههایی با توان تفکیک بالاتر همانند ماهوارههای Geo eye، 1Worldview و2Worldview تصاویر بزرگ مقیاس از سطح زمین ارائه میدهند اما هنوز لازم است از روشهای سادهتر و کم هزینهتری همچون هواپیماهای سبک کوتاهبرد، کایت، گلایدر و بالون برای انجام این امر استفاده شوند از این رو لازم است جزئیات فنی کاربرد استفاده از آنها مورد بررسی قرار گیرد. این پژوهش برای تعیین ارتفاع مناسب پرواز بالون و تهیه عکسهای بزرگ مقیاس به منظور اندازهگیری درصد تاجپوشش گیاهی در مراتع دشتی اینچهبرون انجام شد. درصد تاجپوشش گیاهی بوتهای توسط برداشت میدانی در واحدهای نمونهبرداری برآورد شد. با ارسال بالون در ارتفاعات 5، 10، 25، 50 و 100 متر و بالاتر عکسهای هوایی از محدوده مورد مطالعه تهیه شد. درصد تاجپوشش گیاهی بوتهای بهوسیلة رقومی کردن بوتهها در واحدهای نمونهبرداری در هر عکس در هر یک از ارتفاعهای مذکور، تعیین شد و بهوسیلة آزمون تجزیه واریانس نتایج اندازهگیری زمینی درصد تاج پوشش با نتایج برآورد درصد تاجپوشش در هر یک از عکسهای گرفته شده مقایسه گردید. نتایج نشان داد بین درصد تاجپوشش برآورد شده بر روی زمین و درصد تاجپوشش حاصل از تصاویر تا ارتفاع 100 متر اختلاف معنیدار وجود ندارد و میتوان بهوسیلة عکسهای تهیه شده در ارتفاعات مختلف با استفاده از بالون برآورد نااریبی از درصد تاجپوشش بوتهزارها با دقت و صحتی معادل برآورد زمینی اما در وسعت بیشتر و در زمان کمتر به دست آورد. از این رو، ارتفاع پرواز 100 متر با توجه به دقت برآورد تاجپوشش گیاهی و میدان دید وسیع برای عکسبرداری از مراتع بوتهزار برای برآورد تاجپوشش گیاهی مناسب تشخیص داده شد. بهنظر میرسد افزایش توان تفکیک مکانی دوربین مورد استفاده میتواند حداکثر ارتفاع مناسب برای برآورد درصد تاج پوشش گیاهی را افزایش دهد.
فاضل امیری؛ حسن یگانه
چکیده
Assessment process of vegetation cover by remote-sensing images should be based on understanding of the vegetation indices. Vegetation indices are widely used for assessing and monitoring ecological variables such as vegetation cover, above-ground biomass and leaf area index. The aim of the present research was to study of the ASTER data capabilities to estimate the vegetation cover percentage on Ghareh Aghaj Watershed as well as selecting proper vegetation indices for vegetation cover procurement. Various preprocessing, including image rectification was applied with geo-referencing of the image ...
بیشتر
Assessment process of vegetation cover by remote-sensing images should be based on understanding of the vegetation indices. Vegetation indices are widely used for assessing and monitoring ecological variables such as vegetation cover, above-ground biomass and leaf area index. The aim of the present research was to study of the ASTER data capabilities to estimate the vegetation cover percentage on Ghareh Aghaj Watershed as well as selecting proper vegetation indices for vegetation cover procurement. Various preprocessing, including image rectification was applied with geo-referencing of the image to a registered image with RMSE of 0.5 pixel. The atmospheric and topographic corrections were applied using subtraction of dark object's method and the Lambert method accordingly. Image processing, including vegetation indices and supervised classification were employed to produce the vegetation cover map. Field data collection was started on June 2008 on 8962.25 ha and prolonged about two months. Various vegetation types were sampled using the stratified random sampling method. Sixty random sampling points were selected, and the vegetation cover percentage was estimated with estimation of checking method. Digital data and the Indices maps were used as independent data and the field data as dependent variables. The resulted models were processed on, and the resulted images were categorized in five classes. Finally, the produced maps were controlled for their accuracy. The results confirmed that the NDVI vegetation indices were significantly correlated with field cover data (P?0.01), the strongest relationships explaining relatively 78% of the variance in the field measurements (R2=0.38). Other vegetation indices were not significantly related to vegetation cover percentage of the field data. The total validity and the Kappa coefficient for this map are 68.5% and 72.4%. On these sites, the R square was exceeded to 85%. Most of the produced maps had higher accuracies with NDVI indices, and their Kappa was very high. During the growing seasons, the most rangeland products changes, belongs to class 5 and 2 in the NDVI and SAVI indices map. The outcoming results of this study prove that the ASTER data estimates the plant production very well. Through this tool, one can monitor the hay production that is very useful for resources management as well as decision making for logic rangeland utilization. Generally introduced indices, provided accurate quantitative estimation of the parameters. Therefore, it is possible to estimate cover and production as important factors for rangeland monitoring using ASTER data.