دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران
نشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری
5044-2008
2423-7795
70
3
2017
11
22
بررسی فصل و روش مناسب کشت گونۀ Vicia subvillosa در منطقۀ تلمادره مازندران
534
550
FA
فرهاد
آژیر
0000-0002-3774-4105
مربی پژوهشی مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی مازندران
farhadajir@gmail.com
محمد
فیاض
استادیار پژوهشی مؤسسۀ تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
fayaz1335@gmail.com
10.22059/jrwm.2017.228782.1105
نیاز به دانش فنی برای توسعۀ گسترش کشت هر یک از گونههای سهیم در تولید علوفۀ مراتع، با توجه به شرایط منطقه آشکار گردید. در این راستا ، بذر گونۀ <em>Vicia</em> <em>subvillosa</em> برای بررسی روشهای مختلف کشت، از حدود ارتفاعی 1900 متری جادۀ آزادشهر به شاهرود جمعآوری و کاشت شد. هدف از بررسی دستیابی به فصل بهینه و روش کارآمد کشت این گونه در عرصۀ مراتع با وضعیت فقیر یا خیلی فقیر بود. این گونه درمنطقۀ تلمادره، ایستگاه آبخوانداری پشت کوه ساری با متوسط بارندگی 350 میلی متر و اقلیم نیمه خشک سرد کاشته شد. دو تیمار بذرکاری و بذر پاشی در دو تاریخ کشت پاییزه و بهاره، طرح پایۀ آماری کرتهای خرد شده در قالب بلوکهای کاملاً تصادفی، با تیمار اصلی تاریخ کشت و تیمار فرعی روش کاشت در سه تکرار مورد مقایسه قرار گرفتند. نتایج نشان داد، بین فصل کاشت در بهار و پاییز و همچنین بین دو روش کشت بذر پاشی و بذرکاری تفاوت معنیداری وجود دارد. جوانه زنی و زنده مانی کشت در فصل پاییز (جوانه زنی50/30 %، زنده مانی 97/20 %) نسبت به کشت بهاره (جوانه زنی50/21 %، زنده مانی33/15 %) ارجحیت دارد. هم چنین کشت به روش بذرکاری (جوانه زنی61/32 %، زنده مانی39/22 %) نسبت به بذر پاشی (جوانهزنی 39/21 %، زنده مانی92/13%) در مرتع برتری دارد. لذا امکان زراعت این گونه در ایستگاه محل آزمایش و مناطق مشابه آب و هوایی برای تولید علوفه وجود دارد.
Vicia subvillosa,بذر کاری,بذر پاشی,مرتع,مازندران
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64109.html
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64109_9e5c3d60012eb4a55307e1b6bfc0f3a5.pdf
دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران
نشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری
5044-2008
2423-7795
70
3
2017
11
22
خصوصیات فیزیکیشیمیایی و کانیشناختی ذرات گرد و غبار و هواویز غرب ایران (مطالعۀ موردی: شهرهای آبادان و ارومیه)
551
567
FA
حسام
احمدی بیرگانی
استادیار دانشکده منابع طبیعی دانشگاه ارومیه
hesamahmady@ut.ac.ir
سادات
فیض نیا
استاد دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران
sfeiz@ut.ac.ir
حسن
میرنژاد
دانشیار دانشکده زمین شناسی دانشگاه تهران
hmirnejad@hotmail.com
حسن
احمدی
0000-0001-7375-3108
استاد دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران
ahmadi@ut.ac.ir
کن
مک کوئین
استاد دانشکده علوم کاربردی دانشگاه کانبرا استرالیا
ken.mcqueen@canberra.edu.au
محمد
قربان پور
کارشناس ارشد سازمان کل هواشناسی آذربایجان غربی
hesamahmady@alumni.ut.ac.ir
10.22059/jrwm.2017.22957.
در این پژوهش خصوصیات فیزیکیشیمیایی و کانیشناختی ذرات گرد و غبار و هواویزهای شهرهای ارومیه و آبادان طی دورۀ زمانی6 ماهه در سه دامنۀ اندازۀ ذرات TSP،PM<sub>10</sub> و PM<sub>2/5</sub> به کمک پراش پرتو ایکس (XRD) و میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM) مجهز به پرتو ایکس پاشندۀ انرژی (EDX) بررسی شد. نتایج پراش پرتو ایکس نشان داد که بیشتر ذرات شامل کلسیت، کوارتز، کانیهای رسی و کمی ژیپس در نمونهها میباشند؛ گرچه کانیها با توجه به فصل، نوع نمونهگیر، مکان نمونهبرداری و مقدار نمونه در تفاوت بوده و با کاهش اندازۀ ذرات، میزان کوارتز کم شده و مقدار کانیهای رسی و ذرات سرب افزوده میگردد. مطالعات میکروسکوپ الکترونی روبشی اشکال مختلف ذرات اعم از کروی، صفحهای، مکعبی، استوانهای و منشوری با اندازۀ کمتر از 1 میکرون تا50 میکرون، بیشتر به صورت نامنظم، زاویهدار و تا حدودی نیمهگرد تا گرد را نمایش میدهد. نتایج پرتو ایکس پاشندۀ انرژی نیز عناصر Al، Mg، Na، Cl، P، S، Ca، K، Fe، Ti، C، O و Si را در نمونۀ TSP آبادان و ارومیه در شرایط عادی تشخیص داد. با شروع گرد و غبار علاوه بر عناصر مذکور، عناصر As، Pb، Zn، Mn، Sc، W، Nd، Ce، La، Ba و Ni در هر سه دامنۀ اندازۀ ذرات نیز دیده میشوند. نتیجه گرفته میشود که میزان بالای عناصر Ca، Si، Al، Na و K نشانۀ حضور کانیهای کلسیت، کوارتز، هالیت، کانیهای فیلوسیلیکات و رسی است. در مجموع شهرهای آبادان و نواحی حاشیۀ خلیج فارس و دریای مَکران در مقایسه با شهر ارومیه از نظر غلظت، کانیها و عناصر، میزان و تنوع بالاتری داشته و نشانۀ چندمنبعی بودن گرد و غبار، هوای آلودهتر منطقه و ذرات معلق بیشتر میباشد.
گرد و غبار,ویژگیهای فیزیکیشیمیایی ذرات گرد و غبار,کانیشناسی,آبادان,ارومیه
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64110.html
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64110_c18bfb6a68ea8d1449d7c78aea2df373.pdf
دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران
نشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری
5044-2008
2423-7795
70
3
2017
11
22
تقویت سرمایه اجتماعی برون گروهی در راستای استقرار مدیریت اجتماع محور در مناطق خشک
569
580
FA
علیرضا
استعلاجی
استاد گروه جغرافیا، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد یادگار امام خمینی (ره)، شهر ری
al_estelaji@yahoo.com
احمد
حاج علیزاده
استادیار دانشگاه آزاد اسلامی، واحد گرمی
ahmad.hajalizadeh@gmail.com
مسعود
حیدروند
دانشجوی دکتری دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات
masoud.hk.63@gmail.com
10.22059/jrwm.2017.234384.1134
رویکرد مدیریت اجتماع محور از جمله رویکردهایی است که اهمیت فزایندهای در فراگرد مدیریت سرزمین دارد که در آن افراد محلی در تمامی مراحل برنامهریزی و اجرای برنامههای مدیریتی سرزمین، فعالانه مشارکت میکنند و در مرکز تصمیمگیریها قرار دارند. با توجه به اینکه رویکرد اجتماع محور تأثیر بسزایی بر ارتقاء سرمایه اجتماعی برون گروهی دارد، پژوهش حاضر اثر بخشی رویکرد مدیریت اجتماع محور در راستای تقویت سرمایه اجتماعی را مورد تحلیل قرار میدهد. جامعه مورد مطالعه شامل کلیه سرگروههای چهار روستای زیارت شاه، ده رضا، رستم آباد علی چارک و علی آباد هشتصد متری، از توابع شهرستان ریگان استان کرمان است که مدیریت مشارکتی مناطق خشک در این منطقه اجرایی شده است. ارزیابی سرمایه اجتماعی با استفاده از روش تحلیل شبکه و سنجش پیوندهای اعتماد و مشارکت و با استفاده از شاخصهای سطح کلان شبکه ذینفعان محلی صورت گرفته است. ابزار پژوهش پرسشنامه تحلیل شبکهای بوده و تعداد 33 نفر بر اساس روش نمونهگیری شبکه کامل مورد پرسش قرار گرفتند. نتایج نشان از میزان متوسط شاخصها در مرحله قبل از اجرا و روند مثبت و صعودی این شاخصها به دنبال اجرای پروژه اجتماع محور و مشارکتی دارد. بنابراین اجرای پروژه مذکور منجر به اعتمادسازی و تقویت روحیه مشارکت و همکاری در بین سرگروهها و در نتیجه تقویت سرمایه اجتماعی برونگروهی شده است که این امر اثربخشی مطلوب رویکرد اجتماع محور مدیریت سرزمین در راستای افزایش سرمایه اجتماعی برون گروهی برای مدیریت مشارکتی مناطق خشک را مورد تاکید قرار می دهد.
رویکردمدیریت اجتماع محور,سرمایه اجتماعی برون گروهی,تحلیل شبکه اجتماعی,شهرستان ریگان
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64111.html
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64111_ff92e3372b9aecbfb68ab321ca9cde7d.pdf
دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران
نشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری
5044-2008
2423-7795
70
3
2017
11
22
برآورد میزان مشارکت و تمایل به پرداخت جوامع محلی جهت حفظ و احیای مناطق بیابانی(منطقۀ مورد مطالعه: منطقۀ نصرآباد، شهرستان آران و بیدگل)
581
592
FA
زهرا
اسلامیان
دانشجوی دکتری بیابانزدایی، دانشکدۀ منابعطبیعی، دانشگاه کاشان، ایران.
z.eslamian@ut.ac.ir
مهدی
قربانی
0000-0003-2616-6896
دانشیار دانشکدۀ منابعطبیعی، دانشگاه تهران، ایران.
mehghorbani@ut.ac.ir
حامد
رفیعی
0000-0001-6891-8369
استادیار دانشکده اقتصاد و توسعۀ کشاورزی، دانشگاه تهران، ایران.
hamedrafiee@ut.ac.ir
طیبه
مصباح زاده
استادیار دانشکدۀ منابعطبیعی، دانشگاه تهران، ایران.
tmesbah@ut.ac.ir
10.22059/jrwm.2017.131004.906
در سالهای اخیر اقتصاددانان منابعطبیعی ارزشگذاری و سنجش نقش منابعطبیعی در تأمین رفاه انسان را در دستور کار خود قرار دادهاند. این مطالعه میزان تمایل به پرداخت افراد برای مشارکت در حفظ و احیای منطقۀ بیابانی نصرآباد با استفاده از روش ارزشگذاری مشروط و پرسشنامۀ انتخاب دوگانه دو بعدی را مورد بررسی قرار میدهد. برای برآورد میزان تمایل به پرداخت افراد از مدل رگرسیونی لوجیت استفاده شده و براساس روش حداکثر راستنمایی، پارامترهای این مدل برآورد شدند. نتایج حاکی از آن است که متغیرهای سن، شغل، تحصیلات، فعالیت باغداری، بومی منطقه بودن، تغییرات اقلیمی، مدیریت ضعیف مسئولین، درآمد ماهیانۀ خانواده و تعداد اعضای خانواده تأثیر مثبت و معنادار و متغیرهای جنسیت، فعالیت زراعت، چرای بیش از حد دام، گسترش اراضی شهری و مبلغ پیشنهادی تأثیر منفی و معناداری بر روی میزان تمایل به پرداخت مردم داشتهاند. افراد اخلاقگرا 868/0 واحد احتمال به پرداخت بیشتری در مقایسه با افراد پیامدگرا داشتهاند که این متغیر بیشترین اثر نهایی را به خود اختصاص داده است. متوسط تمایل به پرداخت افراد اخلاقگرا و پیامدگرا برای مشاکت در حفظ و احیای منطقۀ بیابانی نصرآباد به ترتیب 32586 و 6524 ریال برآورد شده است.
ارزشگذاری مشروط,اخلاق گرا,پیامدگرا,تمایل به پرداخت,مدل لوجیت,منطقۀ نصرآباد
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64112.html
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64112_2ca409caca7ab0de7008b9d8518b88b5.pdf
دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران
نشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری
5044-2008
2423-7795
70
3
2017
11
22
بررسی روند تغییرات همکشیدگی افقی و عمودی و خصوصیات مکانیکی خاکهای مستعد نشست و شق زمین (مطالعۀ موردی: اراضی دشت رسی شرق یزد)
593
604
FA
پیمان
امین
کارشناسی ارشد مدیریت مناطق بیابانی، دانشکدۀ منابعطبیعی و کویرشناسی، دانشگاه یزد، ایران
peymanamin50@yahoo.com
محمد رضا
اختصاصی
استاد دانشکدۀ منابعطبیعی و کویرشناسی، دانشگاه یزد، ایران
mr_ekhtesasi@yazd.ac.ir
10.22059/jrwm.2017.206953.1010
در دو دهۀ اخیر، به دنبال نشست زمین به طور خاص در دشتهای ریزدانه، شکافها و گسیختگیهایی در رسوبات دشت یزد- اردکان پدید آمده است که به آن شق گفته میشود. یکی از فرضیات مهم و اساسی در رابطه با ظهور این پدیده برداشت بیرویۀ آب از سفرههای آب زیرزمینی و کاهش فشار هیدرو دینامیکی و متراکم شدن لایهها و رسوبات است. این پدیده در رسوبات ریزدانه با شدت و نمود بیشتر تظاهر نموده و موجب آسیب رسیدن به سازههای ساختمانی، جادهها، دکلها و غیره میشود. منطقۀ مورد مطالعه اراضی دشت رسی فاقد سنگفرش سطحی و یا سنگریزۀ عمقی بوده و در شرق یزد میباشد. به منظور نمونه برداری، 12 نمونۀ خاک در سه نقطه که یکی از آنها در مجاورت شق و دو نقطۀ دیگر به فاصله 100 متر از طرفین بودند انتخاب گردید و در هر نقطه چهار پروفیل از صفر تا عمق 120 سانتیمتر حفر شد. بر روی نمونهها آزمایشاتی از جمله، اندازهگیری شاخصهای تغییر ضرایب حجمی در مقابل رطوبتهای مختلف در جعبههای مکعبی فلزی گالوانیزه به ابعاد 20 سانتیمتر، آزمایشات تعیین حدود آتربرگ، حد واگرایی و سایر شاخصهای مکانیک خاک انجام گرفت. نتایج نشان داد که حد روانی خاک محدودۀ شق، نزدیک به 29 درصد و حد رطوبت شق خوردگی نزدیک به 4 درصد شد. همچنین بیشترین مقدار همکشیدگی عمودی (فرونشست) حدود 11 درصد و بیشترین مقدار همکشیدگی افقی حدود 6 درصد در خاکهای محدودۀ شق رخ داد. به عبارتی دیگر به ازای هر متر عمق رسوب امکان 11 سانتیمتر نشست در عرصههای با شرایط رطوبتی کمتر از 4 درصد دور از انتظار نمیباشد. با توجه به شرایط خاص منطقه پیشنهاد میگردد پروژههای سازهای از جمله احداث جاده، خطوط گاز، لولۀ آب و پلسازی در این گونه عرصهها انجام نشود.
همکشیدگی,نشست زمین,شق,مکانیک خاک,واگرایی
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64113.html
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64113_a34d9540eeeb7cc038a7b22d75448ac0.pdf
دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران
نشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری
5044-2008
2423-7795
70
3
2017
11
22
برآورد رسوب ناشی از زمینلغزش با استفاده از مدل SHETRAN (مطالعۀ موردی: حوزۀ آبخیز زیدشت (2)– طالقان)
605
617
FA
مظفر
انصاری
0000-0003-1535-0372
دانشآموختۀ کارشناسی ارشد آبخیزداری، دانشکدۀ منابعطبیعی، دانشگاه تهران، ایران.
s.ansari@alumni.ut.ac.ir
سادات
فیض نیا
استاد دانشکدۀ منابعطبیعی، دانشگاه تهران، ایران.
sfeiz@ut.ac.ir
حسن
احمدی
0000-0001-7375-3108
استاد دانشگاه آزاد اسلامی، دانشگاه آزاد اسلامی- واحد علوم و تحقیقات، ایران.
ahmadi@ut.ac.ir
محمدعلی
فتاحی اردکانی
دفتر کنترل سیلاب و آبخوانداری، سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور، تهران، ایران.
fattahi_ma@yahoo.com
10.22059/jrwm.2017.22864.
خاک یکی از مهمترین منابع طبیعی هر کشور میباشد. امروزه کمتر منطقهای را در سطح زمین میتوان یافت که در معرض تخریب و فرسایش قرار نگرفته باشد. یکی از انواع فرسایش خاک زمینلغزش میباشد که در مدت کوتاهی حجم زیادی از خاک فرسایش مییابد. در این تحقیق از مدل رسوب حاصل از زمینلغزش SHETRAN برای زیرحوزۀ زیدشت (2) طالقان واقع در استان البرز استفاده شد. در ابتدا نمونۀ آب رسوبدار در فصل بهار سال 1390 در خروجی حوزه برای کالیبره کردن مدل برداشت شد. در اجرای مدل ابتدا با استفاده از زیرمدل GISLIP مناطقی که شرایط زمینلغزش را دارند مشخص شدند و سپس با استفاده از زیرمدل SHETRAN اقدام به شبیهسازی هیدرولوژیکی و رسوب حوزه شد و مدل با اطلاعات برداشت شده در فصل بهار کالیبره شد. بعد از کالیبره کردن مدل، دوباره مدل برای تعیین نقاط لغزشی اجرا و 418 نقطۀ لغزش یافته توسط مدل مشخص گردید، بعد از حذف لغزشهایی که مواد لغزشیافته آنها به آبراهه نمیرسند، میزان فرسایش حوزۀ آبخیز توسط زیرمدل SHETRAN محاسبه شد و یک مقایسه با نتایج قبل از اعمال زمینلغزش حاصل از مدل انجام گردید. نتایج نشان داد که 75/19% رسوب حاصل از مدل ناشی از زمینلغزش میباشد. با توجه به اینکه میزان متوسط کل رسوب حوزه با استفاده از آمار موجود در طول دورۀ شبیهسازی برابر 111248 کیلوگرم میباشد با توجه به نتایج مدل میزان رسوب حاصل از زمینلغزش برابر 120668 کیلوگرم از این مقدار است.
زمینلغزش,تولید رسوب,SHETRAN,مدل فرایند محور,طالقان,زیدشت (2)
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64114.html
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64114_ade6c9618e933632b2f533f10ffd402b.pdf
دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران
نشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری
5044-2008
2423-7795
70
3
2017
11
22
اثر پوزولانهای طبیعی و فشردگی خاک در کنترل فرسایش مارنها با استفاده از شبیهساز باران صحرایی (مطالعۀ موردی: منطقۀ اسلامقلعه، خراسان رضوی)
619
632
FA
مهدی
بشیری
استادیار گروه مرتع و آبخیزداری، دانشکدۀ منابعطبیعی، دانشگاه تربت حیدریه، خراسان رضوی، ایران
me.bashiri@yahoo.com
سیده مائده
کاوسی داودی
گروه مرتع و آبخیزداری، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تربت حیدریه
maedeh.kavousi@gmail.com
10.22059/jrwm.2017.206591.1007
فرسایش خاک بر سلامت آبخیزها اثر گذاشته و پیامدهای منفی متعددی به<sub></sub>دنبال دارد. مارن از سنگهای حساس به فرسایش است که به دلیل ویژگیهای فیزیکوشیمیایی خاص، استقرار پوشش در آنمشکل و لذا نیازمند مدیریت است. یکی از روشهای بهسازی خاک، فشردگی دینامیکی است که با دستگاههایی مانند غلتکها اعمال میشود. افزودن پوزولان نیز جهت تغییر خصوصیات فیزیکی و مکانیکی خاک، از دیگر روشهای اصلاحی است،چرا که پوزولانها، در حضور آب به صورت مواد پایدار غیرحلال، از خود خاصیت گیرشی بروز میدهند. لذا در این پژوهش تلاش گردید تا نقش میزان فشردگی خاک (با غلتک استوانهای صاف به وزنهای 0، 20، 25، 30 و 35 کیلوگرم) و افزودن پوزولانهای طبیعی (به میزان 0، 50، 100، 150 و 200 گرم در مترمربع) از نوع پومیس تفتان بر تثبیت مارنها در منطقۀ اسلامقلعه خراسان رضوی ارزیابی شود. طرح آزمایشی در قالب فاکتوریل با سه تکرار و مجموعاً 75 پلات صحرایی 30 در30 سانتیمتری تحت بارشی 10 دقیقهای با شدت 8/0 میلیمتر در دقیقه و در شیب ۵/۱۵ درجه اجرا شد. نتایج تحلیل آماری در سطح اعتماد 95 درصد نشان داد که با در نظر گرفتن توأم سه متغیر رواناب، تولید و غلظت رسوب، اثرات اصلی تیمارهای فشردگی خاک و پوزولان معنادار (000/0sig.=) و اثر ترکیبی آنها غیرمعنادار (780/0sig.=) است. تیمار فشردگی خاک اثر معنیدار (000/0sig.=) و افزایشی بر تولید رواناب و رسوب دارد، اما اثر تیمار پوزولان بر رسوب کاهشی و معنیدار (000/0sig.=) بوده و بر رواناب اثر معنیداری ندارد (709/0sig.=). همچنین اثر ترکیبی دو تیمار بر متغیرهای رواناب، تولید و غلظت رسوب، غیرمعنیدار به دست آمد. لذا فشردگی خاک به دلیل تخریب سله سطحی و ساختمان مارنها مناسب نبوده اما با توجه به بهای پایین و در دسترس بودن پوزولانهای طبیعی، برای عملیات تثبیت مارنها به عنوان گزینهای اقتصادی و مناسب پیشنهاد میگردد.
تثبیت مارن,رسوبزایی,شبیهساز باران,فرسایش خاک,خراسان رضوی
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64115.html
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64115_5a3a3922c65e240201fcfd0e796b981d.pdf
دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران
نشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری
5044-2008
2423-7795
70
3
2017
11
22
ارزیابی تغییرات آب زیرزمینی در یک آبخوان کمعمق منطقۀ خشک با استفاده از تجزیه و تحلیل سریهای زمانی ارتفاع، هدایت الکتریکی و دمای آب زیرزمینی
633
645
FA
حمید
حسینی مرندی
دانش آموختۀ گروه آبخیزداری، دانشکدۀ کشاورزی و منابعطبیعی، واحد علوم و تحقیقات تهران، دانشگاه آزاد اسلامی
hhhmarand@yahoo.com
محمد
مهدوی
استاد گروه علوم و فنون دریایی، دانشکدۀ علوم و فنون دریایی، واحد تهران شمال، دانشگاه آزاد اسلامی
mahdavy@ut.ac.ir
حسن
احمدی
0000-0001-7375-3108
استاد گروه آبخیزداری، دانشکدۀ کشاورزی و منابعطبیعی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران
ahmadi@ut.ac.ir
بهارک
معتمد وزیری
0000-0003-4303-0069
استادیار گروه آبخیزداری، دانشکدۀ کشاورزی و منابعطبیعی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران
bmvaziri@gmail.com
عبدالعلی
عادلپور
استادیار گروه مهندسی عمران، دانشکدۀ فنی و مهندسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات فارس
ali_adelpour@yahoo.com
10.22059/jrwm.2017.30294.556
نفوذ سیلاب، تغذیۀ مصنوعی، نفوذ از طریق آبخوانهای مجاور و استخراج آب، عوامل و علل تغییرات آب زیرزمینی هستند. ولی غالباً، تشخیص تأثیر و سهم آنها در این تغییرات چالش برانگیز است. هر چند برای درک این تغییرات، پایش تراز سطح آب زیرزمینی و برخی عوامل شیمیایی آن مورد توجه است؛ ولی کافی نبودن دادهها، فاصلۀ زیاد بین اندازهگیریها، تهیۀ دستی و کمدقتی دادهها، تجزیه و تحلیلها را مشکل میکند. در این مقاله سری زمانی روزانۀ دستگاهی هدایت الکتریکی، تراز سفره و دمای آب زیرزمینی با هدف ارزیابی تغییرات و تحلیل رابطۀ آن با اتفاقات سطح آبخوان در یک منطقۀ خشک بررسی میشود. در دشت گربایگان فسا، دو دستگاه حساس ثبت نوسانات سطح سفره، دما و شوری در زیر سطح آب زیرزمینی در دو چاه OW2 و W20 با فاصلۀ هزار و دویست متر، نصب شدند. سریهای زمانی ثبت شده از آذر سال 91 تا تیرماه سال بعد تجزیه و تحلیل شدند. تراز سطح آب در OW2، افت نشان داد ولی در W20، کمی نیز افزایش داشت. متوسط شوری در OW2 3/15پانزده و میلیزیمنس بر سانتیمتر ولی در W20 7/1 بود. نوسانات شوری با نوسانات تراز آب زیرزمینی در OW2 با اعتماد 5/83 درصد همبستگی معکوس نشان داد که از آن میتوان برای تعیین شوری طبقات آب زیرزمینی استفاده کرد.
سری زمانی,هدایت الکتریکی,آب زیرزمینی,فارس,شیبکوه
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64116.html
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64116_49e422e89e37bda360c05497ca1d483b.pdf
دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران
نشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری
5044-2008
2423-7795
70
3
2017
11
22
تجارت آب مجازی و کاربرد آن در حوزۀ آبخیز (مطالعۀ موردی: حوزۀ آبخیز برآفتاب حاجیآباد و پایاب رودان، استان هرمزگان)
647
660
FA
شهلا
دهقان پیر
دانشآموختۀ کارشناسی ارشد آبخیزداری، دانشگاه هرمزگان، بندرعباس.
dehghanpir.sh.89@gmail.com
ام البنین
بذرافشان
استادیار دانشکدۀ کشاورزی و منابعطبیعی، دانشگاه هرمزگان، بندرعباس.
o.bazrafshan@hormozgan.ac.ir
ارشک
حلی ساز
0000-0001-8025-0314
استادیار دانشکدۀ کشاورزی و منابعطبیعی، دانشگاه هرمزگان، بندرعباس.
holisaz@hormozgan.ac.ir
10.22059/jrwm.2017.210447.1030
مشکل افت آبهای زیرزمینی و کمبود آب در اغلب دشتهای استان هرمزگان امری اجتنابناپذیر است که در اثر استفادۀ بیرویه و عدم مدیریت مناسب در جهت عرضه و تقاضای آب در بخش کشاورزی رخ داده است. در تحقیق حاضر به محاسبۀ بیلان آب مجازی در بخش کشاورزی (صادرات و واردات آب مجازی) و ارزش آن در دو حوزۀ آبخیز با دو اقلیم متفاوت در شمال (حوزۀ آبخیز برآفتاب حاجیآباد) و شرق (حوزۀ آبخیز پایاب رودان) استان هرمزگان پرداخته شده است. نتایج نشان داد حوزۀ آبخیز شمالی استان هرمزگان بهعنوان صادرکنندۀ آب مجازی است که عمدۀ حجم آب مجازی مربوط به محصول گندم و نخیلات به ترتیب به 14 و 18/0میلیون مترمکعب و حوزۀ آبخیز شرقی استان مربوط به نخیلات (8/0میلیون مترمکعب) و مرکبات (6/0میلیون مترمکعب) است و حجم عمدۀ واردات آب مجازی مربوط به گندم و برنج است. همچنین طبق نتایج بهدست آمده، حوزۀ آبخیز برآفتاب حاجیآباد بهعنوان صادرکنندۀ آب مجازی و حوزۀ آبخیز پایاب رودان بهعنوان وارد کنندۀ آب مجازی است، بهطوریکه تراز تجارت آب مجازی در دو حوضه بهترتیب 94/11- و 83/17 میلیون مترمکعب و به ترتیب 64 و 67 درصد منابع آب شیرین موجود در دو حوزۀ آبخیز پایاب رودان و برآفتاب حاجیآباد صرف تولید محصولات کشاورزی شده و شاخص خودکفایی آب مجازی، بهترتیب 86 و 81 درصد و میزان شاخص کم آبی حدود 66 و 69 درصد برآورد شد که حاکی از کمبود شدید منابع آب در دو حوزۀ آبخیز است.
آب مجازی,صادرات و واردات آب,شاخص شدت مصرف,شاخص خودکفایی,استان هرمزگان
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64117.html
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64117_9308042d67a87e7b7001f658f99f64da.pdf
دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران
نشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری
5044-2008
2423-7795
70
3
2017
11
22
مقایسۀ سه روش سنجش از دوری، واحدهای فیزیوگرافی و ژئومورفولوژیکی جهت تهیۀ نقشۀ پوشش گیاهی
661
68
FA
شهربانو
رحمانی
کارشناس ارشد مرتعداری دانشگاه شهرکرد
sh.rahmani677@gmail.com
عطاالله
ابراهیمی
دکترای مرتعداری،عضو هیئت علمی گروه مرتع و آبخیز دانشگاه شهرکرد
ataollah.ebrahimi@nres.sku.ac.ir
علیرضا
داودیان
دکترای زمین شناسی، عضو هیئت علمی گروه مرتع و آبخیز دانشگاه شهرکرد
alireza.davoudian@gmail.com
10.22059/jrwm.2017.22825.
در این تحقیق سه روش سنجش از دوری، فیزیوگرافیکی و ژئومورفولوژیکی برای تهیۀ نقشۀ پوشش گیاهی مورد بررسی قرار گرفت. در روش سنجش از دور، علاوه بر تصاویرسنجندۀ IRS-LISSIII از نقشۀ مدل رقومی ارتفاعی زمین[1] و شاخص گیاهی تفاضلی نرمال شده[2] بهعنوان دادههای کمکی استفاده و برای طبقهبندی آنها از روش نظارتشدۀ حداکثر احتمال استفاده شد. بررسی دقت نقشههای تولیدی، نشان داد زمانی که تنها از دادههای سنجش از دور استفاده شود، میزان دقت و ضریب کاپای حاصل به ترتیب 82% و 43/79% و دقت و ضریب کاپای به همراه دادههای کمکی به ترتیب 93% و 63/90% میباشد. در روش فیزیوگرافی، پس از تعیین مهمترین عوامل فیزیوگرافیکی شامل شیب، جهت شیب، ارتفاع از سطح دریا، میانگین سالانۀ بارش، درجۀ حرارت و میزان تابش خورشیدی بهعنوان عوامل تعیینکنندۀ پوشش گیاهی و رابطۀ این عوامل با پوشش گیاهی مورد آزمون قرار گرفت. بدین منظور، با استفاده از مدل رگرسیون لجستیک چندجملهای نقشۀ پوشش گیاهی با دقت 08/47% پیشبینی شد. در روش ژئومورفولوژی نیز نقشههای سنگشناسی، شکل پستی و بلندی و رخسارههای ژئومورفولوژی تعیین و جهت پیشبینی نقشۀ پوشش گیاهی از روش شبکۀ عصبی مصنوعی استفاده گردید. این روش دقتی برابر با 1/39% را نشان داد. تفاوت فاحشی که در دقت تصاویر حاصل از دو روش فیزیوگرافیکی و ژئومرفولوژیکی با روش سنجش از دور مشاهده میگردد، بیانگر این است که روش سنجش از دوری دقت قابل توجه بیشتری برای پیشبینی پوشش گیاهی در مقایسه با دو روش دیگر حتی در صورت استفاده نکردن از لایههای کمکی دارد.<br /> <br /> <br clear="all" /><br /> <br /> [1] DEM<br /> <br /> <br /> [2] NDVI
نقشۀ پوشش گیاهی,تیپبندی گیاهی مراتع,سنجش از دور,ژئومورفولوژی,فیزیوگرافی,سبزکوه
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64118.html
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64118_357b71f8e743b756c47a4c95a4b18241.pdf
دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران
نشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری
5044-2008
2423-7795
70
3
2017
11
22
ارزیابی کاربرد تکنیک شبکهبندی و روش AHP به منظور پهنهبندی پتانسیل تغذیۀ مصنوعی (مطالعۀ موردی: حوزۀ آبخیز چمشور استان کردستان)
681
693
FA
امید
رحمتی
دانشآموخته کارشناسی ارشد مهندسی آبخیزداری، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران
omid_rahmati@ut.ac.ir
علی اکبر
نظری سامانی
0000-0001-6517-2013
دانشیار دانشکدۀ منابعطبیعی، دانشگاه تهران
aknazari@ut.ac.ir
نریمان
محمودی
دانشآموخته کارشناسی ارشد مهندسی آبخیزداری، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران
n.mahmoodi@ut.ac.ir
بهرام
چوبین
دانشآموخته کارشناسی ارشد مهندسی آبخیزداری، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران
bahram.choubin@ut.ac.ir
10.22059/jrwm.2017.23048.
یکی از راههای خارج شدن از بحران افت سطح آب زیرزمینی، اجرای پروژههای تغذیۀ مصنوعی است که باعث انتقال آب از سطح زمین به داخل آن و متعادل کردن سطح ایستابی میگردد. تعیین مکان مناسب برای تغذیۀ مصنوعی، خود یکی از مهمترین مراحل اجرای این گونه پروژهها است. در این پژوهش، قابلیت کاربرد تکنیک شبکهبندی و روش AHP برای پهنهبندی پتانسیل تغذیۀ مصنوعی آب زیرزمینی مورد ارزیابی قرار گرفت. به همین منظور در حوزۀ آبخیز چمشور برای مراتع در نظر گرفته شده، شبکهبندی با اندازۀ سلول 1/0 کیلومترمربع تعریف گردید و پارامترهای زمینشناسی، شیب، ضخامت لایۀ غیراشباع، هدایت الکتریکی و قابلیت انتقال برای ورود به مدل انتخاب شد. نقشۀ پهنهبندی پتانسیل تغذیۀ مصنوعی برای اجرای تغذیۀ مصنوعی با استفاده از تکنیک شبکهبندی، روش وزندهی AHP و ترکیب خطی وزنی تهیه گردید. برای ارزیابی مدل از سامانۀ تغذیۀ مصنوعی اجرا شده در حوزۀ آبخیز مورد مطالعه استفاده شد که عملکرد موفقی در زمینۀ متعادل کردن سطح سفرۀ آب زیرزمینی، کاهش سیلابهای مخرب و افزایش پوشش گیاهی داشته است. در نهایت، دقت مدل AHP همراه با تکنیک شبکهبندی 5/87 درصد به دست آمد. بنابراین، پهنهبندی پتانسیل تغذیۀ مصنوعی حاصل از تکنیک شبکهبندی و روش AHP قابل اطمینان بوده و استفاده از آن در مکانیابی سامانههای پخش سیلاب به منظور تغذیۀ مصنوعی آب زیرزمینی پیشنهاد میگردد.
پتانسیل تغذیۀ مصنوعی,تکنیک شبکهبندی,مدل AHP,حوزۀ آبخیز چمشور
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64119.html
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64119_f65cf5a0a2915e99658a9d27e2d4dfae.pdf
دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران
نشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری
5044-2008
2423-7795
70
3
2017
11
22
طبقهبندی رسوبات سطحی جنوب جلگة خوزستان براساس ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی و تعیین تأثیرگذارترین متغیرها در تغییرپذیری آنها
695
709
FA
رضا
شهبازی
دکتری مهندسی منابعطبیعی (گرایش بیابانزدایی)، مرکز پژوهشهای کاربردی، سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
rezashahbazi@ut.ac.ir
سادات
فیض نیا
استاد، دانشکدة منابعطبیعی دانشگاه تهران
sfeiz@ut.ac.ir
راضیه
لک
هیات علمی پژوهشکده علوم زمین، سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
lak_ir@ut.ac.ir
حسن
احمدی
استاد، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران
ahmadi@chamran.ut.ac.ir
10.22059/jrwm.2017.35571.606
مطالعة رسوبات سطحی جنوب جلگة خوزستان در اراضی حاشیة تالاب شادگان بهمنظور شناخت ماهیت رسوبات، طبقهبندی آنها و تعیین تأثیرگذارترین ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی در تغییرات رسوبات، انجام شد. پس از تهیة نقشة واحدهای کاری، نمونهها از 27 نقطه در واحدها برداشت شدند. ویژگیهای شیمیایی نمونهها شامل کربنات کلسیم، سولفات کلسیم، کلرید سدیم، سدیم، منیزیم، کلسیم، هدایت الکتریکی، اسیدیته و نسبت جذب سدیم، اندازهگیری شدند. پس از حذف مجموع مواد شیمیایی، درصد مواد تخریبی و شیمیایی تعیین و سپس دانهبندی بخش تخریبی صورت پذیرفت. از آنجا که رسوبات، ریزدانه و حاوی املاح بودند، طبقهبندی با روش جدید مبتنی بر سهم اجزای تخریبی و شیمیایی انجام شد و بهمنظور تعیین تأثیرگذارترین عوامل و متغیرها در تغییرپذیری رسوبات از تحلیل عاملی و تحلیل خوشهبندی استفاده شد. نتایج طبقهبندی نشان داد که رسوبات سطحی منطقه از نوع مارن بوده و ترکیبی مشابه مارنهای ترسیر ایران دارند. براساس نتایج تحلیل عاملی، دو عامل اصلی اجزای طبقهبندی جدید و ویژگیهای شیمیایی، بر تغییرپذیری رسوبات مؤثر بودند که ویژگیهای شیمیایی نقش مؤثرتری داشته و با توجه به نتایج تحلیل خوشهای، متغیر سدیم مؤثرترین آنها بوده و مقدار آن در واحدهای کاری مختلف، تا بیش از20 برابر متفاوت است. نتایج این تحقیق نشان داد که به کار گیری روش جدید طبقهبندی همراه با تحلیلهای آماری منجر به استخراج اطلاعات بیشتر از اراضی یکدست و وسیع پلایایی و سبخایی میشود.
رسوبات کواترنری,تالاب شادگان,پلایا,سبخا,طبقهبندی رسوب,ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی رسوب,تحلیل چندمتغیره
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64120.html
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64120_bc0b0ac20ec6318e67f6b50024977c19.pdf
دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران
نشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری
5044-2008
2423-7795
70
3
2017
11
22
بررسی پتانسیل مرتع برای زنبورداری با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP)
711
722
FA
مهدیه
صالحی
دانش آموختۀ کارشناسی ارشد مرتعداری، دانشکدۀ منابعطبیعی، دانشگاه تهران
salehi_ma23@yahoo.com
حسین
ارزانی
null
استاد دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران
harzani@ut.ac.ir
علی
طویلی
0000-0003-2268-6341
دانشیار دانشکدۀ منابعطبیعی، دانشگاه تهران
atavili@ut.ac.ir
مهدی
قربانی
دانشیار دانشکدۀ منابعطبیعی، دانشگاه تهران
mahghorbani@ut.ac.ir
10.22059/jrwm.2017.104147.736
در سالهای اخیر استفادۀ چندمنظوره از مراتع به عنوان یکی از راه حلهای اصلی در کاهش فشار ناشی از چرای دام و در عین حال افزایش رفاه و درآمد سرانۀ بهرهبرداران و رسیدن به توسعه و مدیریت پایدار مطرح شده است. زنبورداری در مراتع راهکاری سودآور و به عنوان یکی از جنبههای استفاده چندمنظوره در حوزه بالاطالقان و در سامانهای عرفی ناریان، دیزان و مهران هدف این مطالعه قرار گرفت. در این مطالعه تلاش گردید تا در تعیین شایستگی زنبورداری علاوه بر مسائل بومشناختی به مسائل اجتماعی نیز پرداخته شود. جهت تعیین شایستگی این سامانهای عرفی چهار معیار پوشش گیاهی، عوامل محیطی، عوامل فیزیکی و مسائل اجتماعی در نظر گرفته شد که این معیارها به طور کلی چهارده شاخص را شامل میشوند، لذا به علت پیچیدگی مسأله از روش تصمیمگیری چندمعیاره (AHP) استفاده شده است. سلسله مراتب تصمیمگیری در چهار سطح هدف، معیارها، شاخصها و گزینهها تشکیل شد. یکی از معیارها کیفی بود که جهت دستیابی به نتایج منطقی در مورد معیار کیفی (مسائل اجتماعی) از همکاری متخصصین استفاده شد. نتایج حاصل از قضاوت متخصصین، معیار مسائل اجتماعی را نسبت به سایر معیارها در اولویت نشان داد. همچنین نتایج حاکی از آن است که در روش تحلیل سلسله مراتبی سامانهای عرفی ناریان، دیزان و مهران در اولویت اول تا سوم شایستگی قرار گرفته است. به طور کلی جهت دستیابی به کاربری زنبورداری در مراتع علاوه بر تقویت بخش فنی میبایست میان نهادهای دولتی و غیردولتی و بهرهبرداران هماهنگی ایجاد شود.
تحلیل سلسله مراتبی,زنبورداری,شایستگی مرتع,طالقان,مسائل بومشناختی و اجتماعی
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64121.html
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64121_59090dcda0b98133d5fd8f2755734611.pdf
دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران
نشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری
5044-2008
2423-7795
70
3
2017
11
22
بررسی تأثیر چرای دام بر مؤلفههای تنوع گیاهی مراتع نیمهخشک کشور
723
734
FA
رضا
امیدی پور
دانشجوی دکترایدانشجوی کارشناسی ارشد مرتعداری، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تربیت مدرس مرتع، دانشگاه شهرکرد
r.omidipour@stu.sku.ac.ir
رضا
عرفانزاده
دانشیار گروه مرتعداری، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تربیت مدرس
erfanzadeh@yahoo.com
مرزبان
فرامرزی
faramarzy
استادیار گروه مرتع و آبخیزداری، دانشکدۀ کشاورزی، دانشگاه ایلام
faramarzi.marzban@gmail.com
10.22059/jrwm.2017.113281.803
چرای شدید دام یکی از مخربترین عوامل در عرصۀ مراتع نیمهخشک کشور است که باعث کاهش تنوع و از بین رفتن برخی از گیاهان حساس به چرا میگردد. از طرف دیگر با توجه به تغییرپذیری الگوی پراکنش گونههای گیاهی در مقیاسهای مختلف، لزوم استفاده از مقیاس در ارزیابیهای تنوع ضروی است. بنابراین این تحقیق با استفاده از روش تقسیمبندی افزایشی به بررسی تأثیر چرای دام روی مؤلفههای تنوع در مقیاسهای گوناگون در مراتع غرب کشور در ایلام میپردازد. بدین منظور نمونهبرداری از 40 پلات 4 مترمربعی در 8 سایت مرتعی شامل 4 سایت قرق و چهار سایت در حال چرا انجام گرفت. بر اساس روش تقسیمبندی افزایشی کل تنوع به مؤلفههای افزایشی درون و بین نمونهها (پلات و سایت) تقسیمبندی گردید. نتایج نشان داد که تنوع بین سایت (بتا2) دارای بیشترین سهم از تنوع کل بود که نشان دهندۀ تفاوت در ترکیب بین سایتها و اهمیت این مقیاس برای امور حفاظتی است. همچنین اعمال قرق سبب افزایش تنوع گونهای در سطح پلات (آلفا 1 و بتا1) گردید، در حالی که سبب کاهش تنوع گونهای در مقیاس سایت (تنوع بین سایتها یا بتا2) شد. بنابراین الزاماً قرق کردن مراتع منجر به افزایش تنوع بهویژه در سطوح وسیعتر نخواهد شد. همچنین قرق دراز مدت میتواند منجر به افزایش یکنواختی و افزایش رقابت بین گیاهان شده و در نهایت تنوع گونهای را کاهش دهد.
چرای دام,تنوع گونهای,تقسیمبندی افزایشی,مرتع,ایلام
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64122.html
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64122_291864d8936c62080efd3bf0914261fc.pdf
دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران
نشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری
5044-2008
2423-7795
70
3
2017
11
22
تهیۀ نقشۀ حساسیت به وقوع زمین لغزش با استفاده از مدلهای وزن شواهد (WofE)، نسبت فراوانی (FR) و دمپستر– شیفر (DSH) (مطالعۀ موردی: محدودۀ ساری-کیاسر)
735
750
FA
مهوش
غلامی
کارشناس ارشد آبخیزداری، دانشکدۀ منابعطبیعی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابعطبیعی ساری
gholami.mahvash@gmail.com
کریم
سلیمانی
استاد گروه آبخیزداری، دانشکدۀ منابعطبیعی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابعطبیعی ساری
k.solaimani@sanru.ac.ir
اسماعیل
نکویی قاچکانلو
کارشناس ارشد هیدروژئولوژی، دانشکدۀ علوم پایه، دانشگاه شیراز
3. esmaiel.qochani@gmail.com
10.22059/jrwm.2017.203370.989
زمین لغزش به عنوان یکی از مخاطرات طبیعی مهم هر ساله موجب خسارات مالی، جانی و تخریب منابعطبیعی میشود. هدف این تحقیق مقایسۀ سه مدل وزن شواهد، نسبت فراوانی و دمپستر-شیفر در حوضۀ آبخیز ساری-کیاسر است. در ابتدا، دادههای 105 زمین لغزش رخ داده در منطقه بر اساس عکسهای هوایی 1:25000 و مطالعات میدانی جمعآوری گردیده و این فهرست به دو قسمت 75 درصد برای پهنهبندی و 25 درصد برای اعتبارسنجی تقسیم شد. سپس، 17 پارامتر مؤثر در زمین لغزش شامل فاکتورهای زمین شناسی، ژئومورفولوژیکی، هیدرولوژیکی و انسانزاد فراهم گردید. مهم ترین فاکتورها در رخداد زمین لغزش در منطقۀ بارش، شیب و پوشش گیاهی هستند. نتایج اعتبارسنجی به صورت درصد مساحت زیر منحنی تجمعی (AUC)نشان میدهد که نرخ موفقیت مدلهای وزن شواهد و نسبت فراوانی و دمپستر-شیفر به ترتیب 05/92 و05/92 و 31/91 درصد و نرخ پیشبینی به ترتیب 72/92 و 73/92 و 44/85 درصد است. نتایج نشان میدهد که از نظر دقت مدل بهکار رفته براساس نرخ موفقیت سه مدل در گروه عالی (9/ - 1) قرار میگیرند. همچنین نرخ موفقیت بر اساس نرخ پیشبینی مدلهای وزن شواهد و نسبت فراوانی در گروه عالی (9/ - 1) و مدل دمپستر-شیفر در گروه خوب (8/0-9/0) قرار میگیرند. نتایج بهدست آمده بیانگر این است که مدلهای وزن شواهد و نسبت فراوانی مدلهای کارامدتری نسبت به مدل دمپستر-شیفر در منطقه هستند
پهنهبندی خطر زمین لغزش,روش وزن شواهد,نسبت فراوانی,دمپستر-شیفر,محدودۀ ساری-کیاسر
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64123.html
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64123_5d559fc015bc214e89bb79f691b95864.pdf
دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران
نشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری
5044-2008
2423-7795
70
3
2017
11
22
بررسی اثر شوری خاک بر پراکنش گونههای گیاهی در مناطق خشک و نیمهخشک کشور (مطالعۀ موردی: حوزۀ آبخیز فوجرد- استان قم)
751
762
FA
لیلا
کاشی زنوزی
کارشناس ارشد پژوهشی بخش تحقیقات بیابان، مؤسسۀ تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی
lzenouzi@yahoo.com
شهرام
بانجشفیعی
استادیار پژوهشی بخش تحقیقات بیابان، مؤسسۀ تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، تهران
10.22059/jrwm.2017.215624.1048
این پژوهش با هدف بررسی رابطۀ برخی عوامل مبین شوری خاک با پوشش گیاهی حوزۀ آبخیز فوجرد انجام شد. بدین منظور پس از انتخاب تیپهای گیاهی شاخص در منطقه و تشکیل واحدهای کاری نسبتاً همگن از نظر خاک و توپوگرافی، از خاک و پوشش گیاهی به روش تصادفی-سیستماتیک نمونهبرداری شد. تعداد نمونهها با توجه به مساحت دربردارندۀ هر یک از واحدهای همگن تعیین شدند. در هر پلات نوع گونهها و درصد تاج پوشش گیاهی یادداشت شد و اقدام به حفر پروفیل خاک شد. از هر پروفیل خاک بسته به عمق خاک و عمق ریشۀ گیاهان نمونهبرداری شد و قابلیت هدایت الکتریکی، سدیم تبادلی، نسبت جذب سدیم و درصد جذب سدیم در هر یک از نمونههای خاک اندازهگیری شدند. ضریب همبستگی پیرسون عوامل شوری با تیپ رویشی و درصد تاج پوشش گیاهی با استفاده از نرمافزار SPSS18.0 محاسبه شد. نتایج نشان داد پوشش گیاهی دارای همبستگی معکوس با عوامل شوری خاک است. با انجام آنالیز واریانس یکطرفه بر اساس آزمون دانکن معلوم شد حضور نوع گونههای گیاهی تحت کنترل هدایت الکتریکی خاک (233/0-) و درصد جذب سدیم (167/0-) قرار دارد و درصد تاجپوشش گیاهی متأثر از هدایت الکتریکی خاک (194/0-) و مقدار سدیم قابل تبادل (2/0-) است. بنابراین سدیمی بودن خاک، مهمترین عامل محدودکنندۀ پوشش گیاهی در حوزۀ آبخیز فوجرد است.
هدایت الکتریکی,سدیم تبادلی,SAR,ESP,فوجرد
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64124.html
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64124_58a1068f8601938fd945ac4241e37cf4.pdf
دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران
نشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری
5044-2008
2423-7795
70
3
2017
11
22
پهنهبندی خطر زمینلغزش با استفاده از روش F-AHP و ارائۀ راهکارهای مقتضی پیشگیری آن (مطالعۀ موردی: حوزۀ آبخیز نکارود)
763
775
FA
فائزه
کاظمی گرجی
دانشآموختۀ کارشناسی ارشد آبخیزداری، گروه آبخیزداری، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
atousa_kazemi66@yahoo.com
حسن
احمدی
استاد گروه آبخیزداری، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
ahmadi2@ut.ac.ir
محمد
جعفری
استاد دانشکدۀ منابعطبیعی،دانشگاه تهران، تهران، ایران
afary@ut.ac.ir
10.22059/jrwm.2017.108437.769
هدف نهایی هر تحقیق در مورد فرایندهای تودهای دامنهها، تهیۀ نقشۀ پهنهبندی و تقسیمبندی منطقۀ مورد مطالعه به مناطقی با درجات مختلف خطر با هدف کاهش آسیبهای ناشی از آنها است. این تحقیق با استفاده از روش F-AHPدر محیط GIS در حوزۀ آبخیز نکارود در استان مازندران انجام گرفته است. بعد از مقایسۀ زوجی مشخص شد که زیرشاخصهای شیب بیش از30%، جهت شمالی، ارتفاع بیش از1700متر، زیرشاخص 0- 200متر در شاخص فاصله از گسل، زیرشاخص 0-50 متر در شاخص فاصله از رودخانه، کاربری مسکونی و بارش بیش از 600 میلیمتر نسبت به زیرشاخصهای گروه خودشان از وزن بیشتری برخوردار شدند که این سبب افزایش زمینلغزش شده است. در این حوزه سنگ آهک زیادی وجود دارد که در کم کردن لغزش مؤثر است. بخش اعظم قسمتهای مرکزی حوزه مستعد لغزشهای خیلی زیاد و پرخطر هستند و بقیۀ نقاط نیز دارای خطر متوسط میباشند؛ بخش کمی از حوزه با لغزش با پهنۀ کمخطر روبهروست.
پهنهبندی,تحلیل سلسلهمراتبی فازی (F-AHP),حوزۀ آبخیز نکارود,زمینلغزش,سیستم اطلاعات جفرافیایی (GIS)
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64125.html
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64125_065bcea60a8c1dda0b01494ab453f48e.pdf
دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران
نشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری
5044-2008
2423-7795
70
3
2017
11
22
اولویتبندی زیرحوزههای آبخیز جهت اقدامات آبخیزداری (مطالعۀ موردی: حوزۀ آبخیز دریان سمنان)
777
789
FA
علی
گلکاریان
استادیار دانشکدۀ منابعطبیعی و محیط زیست، دانشگاه فردوسی مشهد
golkarian@um.ac.ir
عباسعلی
محمدیان
دانش آموختۀ کارشناسی ارشد آبخیزداری، دانشکدۀ منابعطبیعی و کویر شناسی یزد
abbasali.mohammadian@yahoo.com
ابوالفضل
عبدالهی
دانش آموختۀ کارشناسی ارشد سنجش از دور و سامانه اطلاعات جغرافیایی، دانشگاه خوارزمی
a_abdollahi69@yahoo.com
10.22059/jrwm.2017.113741.807
حوزۀ آبخیز یک واحد ایدهآل برای مدیریت منابع طبیعی و همچنین تعدیل تأثیر ناهنجاری طبیعی برای دستیابی به توسعۀ پایدار است. شرط اول کنترل عوامل فرسایشی و بهبود وضعیت بحرانی یک حوزۀ آبخیز، شناسایی مناطق و زیرحوزههای با وضعیت بحرانیتر و اولویتبندی آنها است تا در صورت اجرای عملیات کنترلی، مناطق دارای اولویتهای بالاتر بیشتر مد نظر قرار گرفته و برنامههای حفاظتی در این قبیل مناطق متمرکز شوند. هدف از این پژوهش اولویتبندی زیرحوزههای حوزۀ آبخیز دریان سمنان جهت اقدامات آبخیزداری با استفاده از روش شباهت به گزینه ایدهآل (تاپسیس) است. ابتدا در این پژوهش شش معیار (جمعیت، متوسط تولید پوشش گیاهی، منابع آب، سطح اراضی کشاورزی، فرسایش و استحکام سازند) جهت اولویتبندی انتخاب، سپس وزن هر یک از معیارها با استفاده از روش آنتروپی مشخص گردید که در این میان فاکتور جمعیت و فرسایش به ترتیب بیشترین و کمترین وزن را به خود اختصاص دادند. همچنین نتایج نشان داد از بین 38 زیرحوزۀ مورد بررسی، زیرحوزههای A10، A'11 و B'7_A'12_C'21 به دلیل بالاتر بودن رتبۀ معیارهای جمعیت، منابع آب و سطح اراضی کشاورزی که دارای بالاترین وزن در بین معیارهای انتخابی هستند، در اولویت بالاتری قرار گرفتند و زیر حوزههای C6 ,C9 وC7 به جهت پایین بودن معیارهای مذکور کمترین اولویت را به خود اختصاص دادند.
آنتروپی,تاپسیس,اولویتبندی,اقدامات آبخیزداری,حوزۀ دریان
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64126.html
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64126_ab9a1850a4c85e547363e074da811c3d.pdf
دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران
نشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری
5044-2008
2423-7795
70
3
2017
11
22
پهنهبندی و ارزیابی فراوانی چشمهها در مناطق کارستی با استفاده از رگرسیون لجستیک (مطالعۀ موردی: حوزۀ آبخیز بجنورد)
791
803
FA
علی اکبر
نظری سامانی
0000-0001-6517-2013
دانشیار دانشکدۀ منابعطبیعی، دانشگاه تهران
aknazari@ut.ac.ir
علیرضا
اولیایی
دانشجوی کارشناسی ارشد آبخیزداری، دانشکدۀ منابعطبیعی، دانشگاه تهران
oliaye@ut.ac.ir
سادات
فیض نیا
استاد دانشکدۀ منابعطبیعی، دانشگاه تهران
sfeiz@ut.ac.ir
10.22059/jrwm.2017.44336.665
ارزیابی فراوانی چشمهها به موضوعی مهم برای برنامهریزی استفاده از زمین، به خصوص شناسایی منابع آب زیرزمینی و حفاظت از محیطزیست تبدیل شده است. بدین منظور جهت تولید نقشۀ فراوانی چشمههای حوزۀ آبخیز بجنورد، از روش رگرسیون لجستیک باینری (به منظور وجود و عدم وجود چشمه)، تکنیکهای سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) و سنجش از دور (RS) استفاده گردید. در این منطقه تعداد 359 چشمه شناسایی شد و 14 عامل مؤثر در وجود چشمه شامل تراکم خطواره، فاصله از خطواره، فاصله از آبراهه، تراکم زهکشی، شاخص پوشش گیاهی (NDVI)، انحنای پروفیل، انحنای مماسی، نسبت سطح، برآیند بردار، بارندگی، ارتفاع، زمینشناسی، جهتهای جغرافیایی و شیب مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. ضرایب عوامل مؤثر توسط رگرسیون لجستیک از 300 چشمه که به صورت تصادفی انتخابشده بودند، به دست آمد. از 59 چشمۀ دیگر برای مرحلۀ اعتبارسنجی استفاده شد. در نهایت نقشۀ فراوانی چشمهها به چهار طبقۀ احتمالاتی خیلی کم، کم، متوسط و زیاد تقسیم گردید. نتایج نشان داد که وجود بیش از 80 درصد از چشمهها به درستی پیشبینی گردید. همچنین دقت مدل با استفاده از منحنی ROC، 6/86 درصد تخمین زده شد که نشاندهندۀ دقت بالای مدل در تحلیل فراوانی چشمهها در منطقۀ مورد مطالعه است. در پایان عوامل تراکم زهکشی، شاخص پوشش گیاهی، برآیند بردار، بیشترین ضریب و عوامل شیب، ارتفاع و نسبت سطح کمترین معنیداری را در بروز چشمهها داشتهاند. با توجه به نتایج این تحقیق، میتوان از این روش برای شناسایی منابع آب زیرزمینی در مناطق کارستی استفاده کرد و در بهبود مدیریت جامع حوزههای آبخیز کارستی، نقش مهمی ایفا نماید.
بجنورد,چشمه,کارست,رگرسیون لجستیک
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64127.html
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64127_8a9533d5aa45183ff1c7f5b033ca7a78.pdf
دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران
نشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری
5044-2008
2423-7795
70
3
2017
11
22
شناسایی و اولویتبندی مناطق سیلخیز حوضۀ دز با استفاده از مدل WMS
805
820
FA
حامد
نوذری
استادیار گروه علوم و مهندسی آب، دانشگاه بوعلی سینا، همدان
hanozari@yahoo.com
صفر
معروفی
استاد گروه علوم و مهندسی آب، دانشگاه بوعلی سینا، همدان
smarofi@yahoo.com
مهناز
ادیرش
دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی منابع آب، گروه علوم و مهندسی آب، دانشگاه بوعلی سینا، همدان
mzediresh@gmail.com
10.22059/jrwm.2017.136829.935
با توجه به خسارتهای سالیانۀ سیلاب حوضۀ دز و عدم اطلاع از میزان آبی که در زیر حوضههای میانی به سیل اصلی اضافه میشوند، هدف این تحقیق، تعیین میزان مشارکت زیرحوضههای میانی در سیل خروجی و شناسایی مناطق سیلخیز حوضه است. بنابراین با استفاده از شاخص SPI، مرطوبترین دورۀ زمانی منطقه تعیین گردید. پس از آن، منطقۀ مورد مطالعه به یازده زیرحوضه تقسیم و شبیهسازی بارش رواناب منطقه به کمک نرمافزار WMS صورت گرفت. در نهایت به کمک حذف یک به یک زیر حوضهها از روند شبیهسازی، سهم هر یک از زیرحوضهها در سیل خروجی تعیین شد. نتایج نشان داد که زیرحوضۀ دوکوهه با کاهش 40 درصدی دبی پیک، مؤثرترین ناحیه در سیل خروجی است. پس از آن حمیدآباد با 35 درصد و سد دز با 15 درصد به ترتیب زیر حوضههایی هستند که پتانسیل سیل خیزی بالایی دارند. همچنین به منظور حذف اثر مساحت زیرحوضه، اولویتبندی بر اساس سهم مشارکت مساحت واحد زیرحوضهها در خروجی انجام شد و دوکوهه با 29 درصد، حمیدآباد با 25درصد و دزفول با 15 درصد مشارکت، به ترتیب <br /> رتبههای اول، دوم و سوم را به خود اختصاص دادند.
اولویتبندی,سیلخیزی,شبیهسازی,WMS,حوضۀ دز
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64128.html
https://jrwm.ut.ac.ir/article_64128_db0b0d356bd305f52f843e704d78f140.pdf