دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874120210522Flooding of Lorestan region with stamp strategies led by crisis managementپهنهبندی سیل منطقۀ لرستان و ارائۀ راهبردهای افزایش تابآوری با رویکرد مدیریت بحران1118230310.22059/jrwm.2020.302168.1502FAفرازاستعلاجیکارشناسی ارشد مدیریت ساخت، دانشگاه خواجه نصیر الدین طوسی، تهران، ایران.علیرضاعباسی سمنانیاستادیار دانشگاه فارابی، تهران، ایران.احسانعلیپوریمدرس دانشگاه آزاد، تهران، ایران.Journal Article20200504Evaluation and planning of crisis management with natural disaster approach includes many components. In this regard, one of the basic pillars of construction management is based on resilience. With this view, attention to planning and research priorities of our country shows the present and future. Construction management in flood-prone areas is one of the most important priorities for studies and planning for sustainable development in the country. According to the studies conducted, the study area is one of the flood-prone areas and according to the floods, damages have occurred. We have witnessed a lot of lives and infrastructure in this area. A review of the construction of settlements in the study area shows that with the approach of construction management, many constructions have been carried out and are being carried out in this area. There are many challenges from the crisis management approach. The opinion is the method and nature of survey and exploration. In this regard, in this article, Lorestan flood zoning has been done in GIS system and strategies to increase productivity have been presented ارزیابی و برنامهریزی مدیریت بحران با رویکرد سوانح طبیعی سیل مؤلفههای زیادی را در بر میگیرد. در این راستا یکی از ارکان اساسی مدیریت ساخت بر اساس تابآوری میباشد. با این دیدگاه توجه به اولویتهای برنامهریزی و پژوهشی حال و آیندۀ کشورمان نشان میدهد که مدیریت ساخت در نواحی سیل خیز یکی از مهمترین اولویتهای مطالعات و برنامهریزی توسعۀ پایدار در کشور مطرح میباشد. با توجه به بررسیهای انجام شده منطقۀ مورد مطالعه جزء مناطق سیل خیز میباشد و با توجه به سیلهای اتفاق افتاده خسارتهای جانی و زیر بنایی زیادی را در این منطقه شاهد بودهایم. بررسی ساخت و سازهای سکونتگاه ها در منطقۀ مورد مطالعه نشان میدهد که با رویکرد مدیریت ساخت بسیاری از ساخت و سازهای انجام گرفته و در حال انجام این منطقه دارای چالشهای زیادی از رویکرد مدیریت بحران میباشد. نوع تحقیق از نظر هدف کاربردی واز نظر روش و ماهیت پیمایشی و اکتشافی میباشد. در این راستا در این مقاله پهنهبندی سیل لرستان درسیستم GIS انجام و راهبردهای افزایش تابآوری ارائه شده است.https://jrwm.ut.ac.ir/article_82303_ec8bb5393da21db2708745026a83de72.pdfدانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874120210522Preference value of forage plants for cattle grazing in pasture of Lavash mountainous rangelandsارزش رجحانی گیاهان علوفهای چراگاه گاو در مراتع کوهستانی لاوش13228230410.22059/jrwm.2021.307510.1525FAفرهادآژیرمربی پژوهشی مرکز تحقیقات آموزش و ترویج کشاورزی و منابع طبیعی مازندران، ایران.0000-0002-3774-4105Journal Article20200804Knowledge of livestock grazing behavior is one of factors of optimal and sustainable rangeland management. For optimal management of mountain rangelands, a study was conducted in the rangelands of Lavash. This is located in the Central Alborz Protected Area, and grazed by native hybrid cows. Measuring the vegetation characteristics of the rangelands those areas with 30 plots of 1 × 1 square meter, in three survey strips parallel transects with a distance of 50 meters from each other's, and a length of 100 meters in 2018 and 2019. According to the obtained results, the amount of forage consumption was almost twice of what was range capacity. The preference value of most of the studied species was estimated between 32 and 35% by weighing usage forage method. Palatability category and grazed time percent of each plant species was determined by using camera recording. Plant distribution on rangeland and plant cover percent effected on grazed time percent in the last month during grazing season. Hybrid cattle had unique desire to breed most of the species except for three species belong to Poaceae, Bromus tomentellus, Alopecurus textilis and Hordeum brevisubulantum which were considered more palatable. To calculate the weighted average percentage of preference value of each plant type, rangeland manager could be choose a range of decisions about each of the plant species indices include: range production, plant coverage percentage, and plant density, according to the type of vegetation type, the importance of the role of each plant species and other environmental conditions.حفظ و نگهداری از مراتع نیازمند فنون مدیریت علمی است. شناخت واکنشهای گیاهان به چرا و رفتار دام ها هنگام چرا از عوامل مدیریت بهینه و پایدار مراتع است. برای مدیریت بهینه مراتع کوهستانی، پژوهشی در چراگاه گردنه لاوش انجام شد. این مرتع در منطقۀ حفاظت شدۀ البرز مرکزی، واقع شده است، و توسط گاو دورگ بومی تعلیف میشود. شاخصهای پوشش گیاهی در طی سالهای 1397تا 1398 با 30 پلات 1 در 1 متر، در 3 نوار ترانسکت موازی با طول 100 متر و فاصلۀ 50 متر از یکدیگر، در عرصۀ قرق و عرصۀ تحت تعلیف دام اندازهگیری شد. نتایج نشان داد مقدار مصرف علوفۀ گاوها، تقریباً دو برابر ظرفیت مرتع بود. ارزش رجحانی اکثر گونههای مورد مطالعه به روش مصرف علوفهای، بین32 تا 35 درصد ارزیابی شد. طبقۀ خوشخوراکی و درصد زمان چرای گونهها به روش زمان سنجی با استفاده از دوربین فیلمبرداری تعیین شد. پراکنش و درصد پوشش در ماه آخر فصل چرا بر مدت زمان تعلیف از گونه مؤثر بود. گاوهای دورگ این مرتع اشتیاق یکسان برای تعلیف اغلب گونهها داشتند. بهجز سه گونه از گندمیان، <em>Bromus tomentellus</em><em>، </em><em>Alopecurus textilis</em> و <em>Hordeum brevisubulatum</em> که در مرحلۀ رشد رویشی خوشخوراکتر بودند. مدیر مرتع برای محاسبۀ میانگین وزنی درصد ارزش رجحانی هر تیپ گیاهی، دامنهای از انتخاب تصمیمگیری دربارۀ هر یک از شاخصهای تولید گونههای گیاهی، درصد پوشش و تراکم را با توجه به نوع تیپ پوشش گیاهی، اهمیت نقش هر گونۀ گیاهی و سایر شرایط محیطی را دارد.https://jrwm.ut.ac.ir/article_82304_33196aa0fdfd3926c19323f91f566496.pdfدانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874120210522Investigating Vulnerability of Urban Areas to Flood Using TOPSIS Method (Case study: Azimiyeh, Karaj)بررسی آسیبپذیری نواحی شهری در برابر سیل با استفاده از روش تاپسیس (مطالعۀ موردی: منطقۀ عظیمیه، شهر کرج)23368230510.22059/jrwm.2020.303338.1508FAمیناپوراسمعیلدانش آموختۀ کارشناسی ارشد آبخیزداری، دانشکدۀ منابع طبیعی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.علیسلاجقهاستاد دانشکدۀ منابع طبیعی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.0000-0000-0000-0000آرشملکیاندانشیار دانشکدۀ منابع طبیعی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.امیر رضاکشتکاردانشیار مرکز تحقیقات بین المللی بیابان، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.0000-0001-6747-2836Journal Article20200523The complexity of the urban environment makes it difficult to consider all the vulnerable components of the urban. Hence, decision-making in urban environments is one of the most important issues in modern management. As a result, the purpose of this study is to investigate the urban vulnerability of Azimiyeh in Karaj to flood based on multi-criteria decision-making method. The statistical population includes specialists who had sufficient knowledge and experience in the field of vulnerability management in urban areas. To this research, first, comprehensive knowledge of the factors affecting the urban vulnerability to floods was obtained using library studies, and then, the results of the Delphi technique, , was shown that among the primary indices, a total of 11 effective indicators were selected and a map of each of them was prepared using ArcGIS software. Then, the urban vulnerability to floods was calculated using the TOPSIS method. The study area was divided into 13 sub-areas based on runoff directional pattern and field observations, and then the decision matrix was made according to 13 sub-areas and 11 indicators. The results showed the vulnerability of this region to floods, which among the studied sub-areas, in sub-areas No. 1 and 2 observed the highest of flood vulnerability and the lowest of it observed in sub-area No. 13. Causes of flood vulnerability in the region include a direct connection to the upstream catchment that has lithology impermeable and geologically impermeable, high-density of building and population, and lack of proportionate open spaces.پیچیدگیهای محیط شهری پرداختن به تمامی مؤلفههای آسیبپذیر شهری را امری دشوار نموده است. از اینرو، تصمیمگیری در محیطهای شهری یکی از مسائل بسیار مهم در مدیریت نوین به شمار میرود. لذا، هدف از این پژوهش بررسی آسیبپذیری منطقۀ عظیمیه در شهر کرج در برابر سیل بر اساس روش تصمیم<strong></strong>گیری چند معیاره میباشد. جامعۀآماری کارشناسانومتخصصانی بودندکهدرزمینۀ مدیریتآسیبپذیری حوزههای شهریدارایدانشوتجربۀکافی بودند. برای انجام این پژوهش نخست با استفاده از مطالعات کتابخانهای شناخت جامعی از عوامل تأثیرگذار در آسیبپذیری شهرها در برابر سیل بهدست آمد سپس با استفاده از نتایجفندلفیاز بین شاخصهای اولیه، مجموعاً 11 شاخص مؤثر انتخاب و نقشۀ مربوط به هر یک از آنها به کمک نرم افزار ArcGIS تهیه شد. سپس آسیبپذیری شهر در برابر سیل با استفاده از روش تاپسیس محاسبه گردید. محدودۀ موردمطالعه بر اساس الگوی هدایت رواناب و بازدیدهای میدانی به 13 زیرحوزه تفکیک، و سپس ماتریس تصمیمگیری با توجه به 13 زیرحوزه و 11 شاخص تشکیل گردید. نتایج نشان دهندۀ آسیبپذیری این منطقه در برابر سیل بود، که در بین زیر حوزههای مورد بررسی، زیر حوزههای شماره 1 و 2 بیشترین و زیر حوزۀ شماره 13 کمترین آسیبپذیری را در برابر سیل داشتند. از علل آسیبپذیری منطقه در برابر سیل میتوان به ارتباط مستقیم با حوزههای آبخیز بالادست که از نظر سنگ شناسی ناتراوا و از نظر خاک شناسی نفوذ ناپذیر هستند، تراکم ساختمان و تراکم جمعیت بالا و نبود فضاهای باز به میزان متناسب اشاره نمود.https://jrwm.ut.ac.ir/article_82305_a93a8444da97e981baa46e5dfe42b521.pdfدانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874120210522investigation of Heavy Metal Contamination and Enrichment (Case Study: Shiraz Industrial Town and surrounding Lands)بررسی میزان آلودگی و غنیشدگی فلزات سنگین (مطالعۀ موردی: شهرک صنعتی شیراز و اراضی اطراف آن)37518230610.22059/jrwm.2021.314260.1549FAاسفندیارجهانتاباستادیار گروه مرتع و آبخیزداری، دانشکدۀ کشاورزی، دانشگاه فسا، فسا، ایران.0000-0001-5694-851Xعلینجمالدینپژوهشگر پسا دکتری زمینشناسی زیستمحیطی، گروه زمینشناسی، دانشکدۀ علوم، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران.Journal Article20201129Heavy metal pollution is one of the most serious environmental problems that is spreading around the world. The purpose of this study was to determine the rate of pollution and enrichment of heavy metals inside and around the industrial town of Shiraz. For this aim, 20 surface soil samples were gathered from a depth of 0 to 15 cm from inside and around Shiraz industrial town, and the concentrations of Pb, Cr, Al, Mn, Cu, Zn, St, V, N, Co, Sc, Fe As was evaluated using the ICP-method MS. The results showed that the average concentrations of Cu, Pb, Mn, Cr, Al, Zn, St, V, Ni, Co, Fe, As and Sc are 75, 87.9, 541.6, 143.3, 21804.8, 275.4, 439.9, 173.3, 55.4, 12.0, 50579.3, 4.8, and 4.7 mg / kg, respectively. The results showed that the average concentration of all elements except Al (21804.8 mg/kg) and Sc (4.7 mg/kg) is much higher than the concentration of these elements in global soils. In addition, Cu, Pb, Zn, V and Cr show much higher concentrations than standard Chinese and Canadian standards. Calculation of the enrichment coefficient of the mentioned elements in soil samples indicates high enrichment of Cu (8.32), Pb (5.42), Zn (7.04), St (5.15), V (5.04), and Cr (5.34). The results of the present study indicate that the soils of the region are contaminated with Cu, Pb, V, Mn and Zn. Therefore, it is suggested to reduce metals in the environment by different methods.آلودگی فلزات سنگین یکی از جدیترین مشکلات زیستمحیطی است که در سراسر دنیا در حال گسترش میباشد. هدف از این پژوهش تعیین میزان آلودگی و غنیشدگی فلزات سنگین در داخل و اراضی اطراف شهرک صنعتی شیراز است. برای رسیدن به این هدف، تعداد 20 نمونه خاک سطحی از عمق 0 تا 15 سانتیمتر از داخل و اطراف شهرک صنعتی شیراز برداشت شده و غلظت فلزات سرب، کروم، آلومینیم، منگنز، مس، روی، استرانسیم، وانادیم، نیکل، کبالت، اسکاندیم، آهن و آرسنیک در آنها با استفاده از روش ICP-MS بررسی شد. نتایج نشان داد غلظت میانگین عناصر مس، سرب، منگنز، کروم، آلومینیم، روی، استرانسیم، وانادیم، نیکل، کبالت، آهن، آرسنیک و اسکاندیم به ترتیب 75، 9/87، 6/541، 3/143، 8/21804، 4/275، 9/439، 3/173، 4/55، 0/12، 3/50579، 8/4 و 7/4 میلیگرم و بر کیلوگرم میباشد. نتایج نشان داد که میانگین غلظت همۀ عناصر به جز آلومینیم (8/21804 میلیگرم بر کیلوگرم) و اسکاندیم (7/4 میلیگرم بر کیلوگرم) بسیار بیشتر از مقادیر غلظت این عناصر در خاکهای جهانی است. علاوه بر این، در مقایسه با استانداردهای کشورهای چین و کانادا نیز عناصر مس، سرب، روی، وانادیم و کروم غلظتهای بسیار بیشتری از مقادیر استاندارد را نشان میدهند. محاسبۀ ضریب غنیشدگی عناصر مذکور در نمونههای خاک نشاندهندۀ غنیشدگی زیاد عناصر مس (32/8)، سرب (42/5)، روی (04/7)، استرانسیم (15/5)، وانادیم (04/5) و کروم (34/5) است. نتایج تحقیق حاضر گویای آن است که خاکهای منطقه آلوده به فلزات مس، سرب، وانادیم، منگنز و روی هستند، لذا پیشنهاد میشود بایستی با روشهای مختلف سعی در کاهش فلزات در محیط داشت. https://jrwm.ut.ac.ir/article_82306_72b9b89f8ea9162fca0157d6040adf3f.pdfدانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874120210522Comparison of machine learning models to prioritize susceptible areas to dust productionمقایسۀ مدلهای یادگیری ماشینی جهت اولویتبندی مناطق مستعد تولید گرد و غبار53688230710.22059/jrwm.2021.321033.1580FAسروهدارونددانشجوی کارشناسی ارشد، رشتۀ مدیریت و کنترل بیابان، گروه احیای مناطق خشک و کوهستانی،
دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.حسنخسرویدانشیار، گروه احیای مناطق خشک و کوهستانی، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.حمید رضاکشتکاراستادیار، گروه احیای مناطق خشک و کوهستانی، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.0000-0001-5023-3118غلامرضازهتابیاناستاد، گروه احیای مناطق خشک و کوهستانی، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.امیدرحمتیاستادیار، بخش تحقیقات حفاظت خاک و آبخیزداری، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان کردستان، سنندج، ایران.Journal Article20210324The purpose of this study was to compare machine learning models including Support Vector Machine, Classification and Regression Tree, Random Forest, and Multivariate Discriminate Analysis to prioritize susceptible areas to dust production. To determine the dust days, hourly meteorological data of Alborz and Qazvin provinces and satellite images of the same days for the period 2000 to 2019 were used. 420 dust collection points were identified and the map of their distribution was prepared. The maps of factors affecting the occurrence of dust, including landuse map, soil orders map, slope map, slope aspect map, elevation map, vegetation map, topographic surface moisture, topographic surface ratio, and geology mam were prepared. Using the mentioned models, the impact of each of the effective factors of dust was determined and prioritization maps of dust harvesting areas were prepared. Models were evaluated using the ROC curve. According to the results, the elevation factor is more important in all models than the other parameters used in the model. The modeling results also showed that the Random Forest )RF( and Multivariate Discriminate Analysis (MDA) models had the highest values of accuracy (0.96), precision (0.94), Probability of Detection (POD) (0.98), and False Alarm Ratio (FAR) (0.051) compared to the others. The performance of the RF and MDA models is better than the other models, followed by the Support Vector Machine (SVM) and Classification and Regression Tree (CART) models, respectively. Also, in evaluating the models using Receiver Operating Characteristic (ROC), the RF model was selected as the best model.مدلسازی یکی از ابزارهای مناسب برای تصمیمگیری پدیدههای محیطزیستی میباشد که به صورت مدلهای مفهومی یا روابط ریاضی بیان میشوند. هدف از این تحقیق مقایسۀ مدلهای یادگیری ماشینی شامل ماشین بردار پشتیبان، درخت طبقهبندی و رگرسیون، جنگل تصادفی و مدل آنالیز تشخیص ترکیبی جهت اولویتبندی مناطق مستعد گرد و غبار است. جهت تعیین روزهای گرد و غبار از دادههای ساعتی هواشناسی استانهای البرز و قزوین و تصاویر ماهوارهای مربوط به همان روزها برای دورۀ 2000 تا 2019 استفاده شد. 420 نقطۀ برداشت گرد و غبار در منطقه شناسایی و نقشۀ پراکنش آنها تهیه گردید. سپس نقشههای عوامل تأثیرگذار بر وقوع گرد و غبار شامل نقشههای کاربری اراضی، خاکشناسی، شیب، جهت، ارتفاع، پوشش گیاهی، رطوبت سطح توپوگرافیکی، نسبت سطح توپوگرافیکی و زمینشناسی تهیه گردید. با استفاده ازمدلهای ذکر شده تأثیر هر یک از عوامل مؤثر گرد و غبار مشخص و نقشههای اولویتبندی مناطق برداشت گرد و غبار تهیه شد. ارزیابی مدلها با استفاده از منحنی راک صورت گرفت. طبق نتایج حاصل شده عامل ارتفاع در تمامی مدلها نسبت به سایر پارامترهای مورد استفاده در مدل از اهمیت بیشتری برخوردار است. نتایج مدلسازی نیز نشان داد مدلهای جنگل تصادفی (RF) و مدل آنالیز تشخیص ترکیبی MDA)) دارای بیشترین مقادیر صحت (96/0)، دقت (94/0)، احتمال آشکارسازی (98/0) و کمترین نرخ هشدار اشتباه (051/0) نسبت به بقیۀ مدلها است. عملکرد مدلهای RF و MDA نسبت به سایر مدلها بهتر بوده و پس از آنها به ترتیب مدلهای ماشین بردار پشتیبان ((SVM و درخت طبقهبندی و رگرسیون CART)) قرار دارند. همچنین در ارزیابی مدلها با استفاده از منحنی مشخصۀ عملکرد (ROC)، مدل RF به عنوان بهترین مدل انتخاب شد.https://jrwm.ut.ac.ir/article_82307_b023c2bd7ddf1baef7a5359ae6c9f83c.pdfدانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874120210522Effect of topographic threshold conditions for gully head development in different use (Case study: Boushehr province)تعیین نقش کاربری اراضی و خاک بر آستانۀ توپوگرافی توسعۀ خندقها در استان بوشهر69818230810.22059/jrwm.2018.255641.1248FAغلامرضاراهیدانشجوی دکتری علوم و مهندسی آبخیزداری، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه ساری، ایران.عطاللهکاویاندانشیار دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.کریمسلیمانیاستاد دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه ساری، ایران.حمیدرضاپورقاسمیاستادیار دانشکدۀ کشاورزی، دانشگاه شیراز، ایران.Journal Article20180410Creating a gully is a reaction to the geomorphologic conditions, this type of erosion extends over a wide range of environments, and the threshold of topography is related to the slope and drainage level and Controls the position and expansion of gullies in different uses. The slop-area equation as a relationship between the slope and the upstream area of the watershed in any area will in part help predict gully erosion. The above relationship has been influenced by several factors including environmental conditions (climate, lithology, soil type), the type of land use, and the type of effective mechanisms for the creation and expansion of the gully (surface flow, sub-surface flow, dissolation, and piping), and the type of method used for extraction of slope - area is located. And this is the simplest formula used by two parameters to predict gully erosion. The results show that the value of the relationship between -0.233 and -0.205 was obtained. The equation for agricultural use was equal to Y = 5.7426X-0.205and for the pasture use equal to Y = 10.653X-0.233. In this equation, the power can be close but the coefficient of the equation is different. Gully erosion of the whole hinterland (farmland, agriculture) is expanding. The threshold of topography indicates a negative relationship between land area and slop in different kind of agricultural and rangeland. By reducing the slope, more area is needed for the development and expansion of the gully, and most of the gully is due to surface runoff.فرسایش خندقی در مناطق مختلف جهان به ویژه مناطق خشک و نیمهخشک مسئول و علت تخریب اراضی و خاک میباشد. ایجادخندقها واکنشی است به تغییر شرایط ژئومورفولوژی محیط که تحت دامنۀ وسیعی از شرایط محیط با آستانههای مختلف ارتباط دارد. رابطۀ مساحت-شیب (S=aA<sup>-</sup><sup>b</sup>) به عنوان آستانۀ ژئومرفیک پیشبینی فرسایش خندقی بسیار مورد استفاده قرار میگیرد. هدف از این پژوهش تعیین نقش کاربری اراضی بر شرایط آستانۀ فعالیت خندقها به منظور ارائۀ مدل کاربری پیشبینی فعالیت آنها است. تعداد140خندق در حوزۀ آبخیز دره کره انتخاب و پس از برداشتهای میدانی و تهیۀ پایگاه داده در GIS رابطۀ آستانهای در کاربریهای اراضی مختلف به دست آورده شد. نتایج نشان داد که مقدار توان (b) رابطۀ ۲۳۳ /۰- تا۲۰۵/۰- است و برای کاربری کشاورزی رابطۀ مذکور برابر باS=5.74A<sup>-0.205</sup> و برای کاربری مرتعی برابر با S=10.65A<sup>-0.233</sup> است. در این دو معادله توانها به هم نزدیک ولی ضریب آستانه متفاوت است. مقادیر توان مبین این است که فرآیندهای مربوط به رواناب و کنش ناشی از هرزاب مسئول توسعۀ خندقها است. به طوریکه با افزایش مساحت و رواناب ناشی از آن افزایش مییابد و رخ داد خندقها در شیب کمتری قابل اتفاق خواهد بود. همچنین کمتر بودن مقدار آستانه در کاربری اراضی کشاورزی مبین این است که با تغییر کاربری رخ داد خندقها با مقدار دو برابر بیشتر اتفاق خواهد افتاد. این مسئله از یکسو به افزایش رواناب در اراضی کشاورزی و از سوی دیگر کاهش مقاومت خاک ناشی از عملیات خاکورزی و کاهش پوشش ناشی از دورۀ آیش و بایر ماندن این اراضی در برخی سالها میباشد. در نهایت بر اساس رابطۀ آستانهای اراضی حساس به فرسایش خندق تعیین و مورد ارزیابی قرار گرفت.https://jrwm.ut.ac.ir/article_82308_b11976baec86c22944a28fa4c8530134.pdfدانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874120210522Determining the mode and regime of the water governance in the face of environmental changes from the perspective of institution and local stakeholdersتعیین شیوه و رژیم حکمرانی آب در مواجهه با تغییرات محیطی از دیدگاه نهاد و ذینفعان محلی (مطالعۀ موردی: حوزۀ آبخیز دریاچۀ طشک-بختگان)811028230910.22059/jrwm.2019.280359.1379FAمجیدرحیمیدانشجوی کارشناسی ارشد علوم و مهندسی آبخیز، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.آرشملکیاندانشیار، گروه احیاء مناطق خشک و کوهستانی، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.امیرعلم بیگیاستادیار، گروه ترویج و آموزش کشاورزی، دانشکدۀ اقتصاد و توسعۀ کشاورزی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.Journal Article20190501Water is a source of life, even when it is abundant. In the last few years, the unreal certainty of water services in Iran has caused institutional structures of water to be unsuitable and incompatible with environmental changes, and when water-related crises such as drought, flood occurrence and in the larger scale, climate change, are capable of flexibility and resilient in the face of these changes. In this regard, the recognition of the present governance system in the country is considered essential. Therefore, in this study, mode and regime of water governance were studied in one of the problem areas of water scarcity. In order to determine the mode of governance, questionnaires were used in two levels of the institution and local stakeholders. In order to determine the regime of governance, formal and informal institutional network analysis method was used in the Arsanjan, Neyriz, Kherameh and Estahban counties. The results of the governance mode showed that in ten sub-functions of governance under consideration, the more hierarchical mode has been observed. In addition, the results of the analysis of the institutional network also showed that the current governance regime in all four counties is a centralized (Rent-seeking) regime, which is considered a hierarchical governance mode feature. Finally, the combination of methods of governance and arrival to meta-governance is proposed.آب، مایۀحیات است، حتی در زمانی که به وفور یافت میشود. در سالهای گذشته، اطمینان واهی از دائمی بودن خدمات آب در کشور ایران، باعث شده است تا ساختارهای نهادی مربوط به آب به صورت نامناسب و ناسازگار با تغییرات محیطی ایجاد شده و هنگام بروز بحرانهای مربوط به آب مانند خشکسالی، وقوع سیلاب و در مقیاس بزرگتر، تغییر اقلیم، توانایی انعطاف و تابآوری در مقابل این تغییرات را نداشته باشند. بدین منظور، شناخت نظام حکمرانی کنونی در کشور، از نیازهای ضروری تلقی میشود. به همین دلیل در این مطالعه به بررسی شیوه و رژیم نظام حکمرانی آب در یکی از مناطق دچار چالش کمآبی پرداخته شد. برای تعیین شیوۀ حکمرانی در دو سطح نهاد و ذینفعان محلی از پرسشنامه با روایی قابل قبول توسط اساتید مربوطه و ضریب آلفای کرونباخ 71/0 در سطح نهاد و 69/0 در سطح ذینفع استفاده شد. در دو سطح نهاد و ذینفع، به ترتیب روش نمونه گیری گلولهبرفی و تصادفی به کار گرفته شد. همچنین، به منظور تعیین رژیم حکمرانی در چهار شهرستان ارسنجان، نیریز، خرامه و استهبان از روش تحلیل شبکۀ نهادی رسمی و غیررسمی با روش نمونهگیری شبکۀ کامل استفاده شد. نتایج نشان داد که در ده کارکرد فرعی حکمرانی مورد بررسی، شیوۀ سلسلهمراتبی بیشتر مشاهده شده است. به علاوه نتایج تحلیل شبکه نهادی نیز نشان داد که رژیم حکمرانی کنونی در هر چهار شهرستان، رژیم رانتخواه متمرکز میباشد؛ که از ویژگیهای شیوۀ حکمرانی سلسلهمراتبی تلقی میشود. در نهایت بر اساس نتایج ترکیب شیوههای حکمرانی و رسیدن به فراحکمرانی پیشنهاد شد.https://jrwm.ut.ac.ir/article_82309_57748ff058dd1ba2a9f0a4fba5cdf889.pdfدانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874120210522Assessing the land degradation using water use efficiency (WUE) and drought indices (case study: Fars province)ارزیابی تخریب اراضی با استفاده از شاخص کارایی مصرف آب و خشکسالی (مطالعۀ موردی: استان فارس)1031208231010.22059/jrwm.2021.314310.1550FAهادیاسکندری دامنهدانشجوی دکتری بیابانزدایی، دانشکدۀ کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه هرمزگان، ایران.حمیدغلامیدانشیار گروه مهندسی منابع طبیعی، دانشکدۀ کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه هرمزگان، ایران.0000-0002-7280-8880رسولمهدویدانشیار گروه مهندسی منابع طبیعی، دانشکدۀ کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه هرمزگان، ایران.اسداللهخورانیدانشیار گروه جغرافیا، دانشگاه هرمزگان، ایران.جونرانلیدانشیار گروه علوم زمین، دانشگاه تولسا، اوکلاهاما.Journal Article20201126In this study, water use efficiency index (WUE) was used to assessing the effect of drought on the carbon and water cycle. To calculate this index, we used the gross primary product (GPP) and evapotranspiration (ET) products obtained from the MODIS sensor, and the trend of their changes and reaction of this index to drought were calculated for the period 2017-2001 in Fars province. Finally, we assessed the land degradation and desertification in different land uses for study area. The results showed that the indices of evapotranspiration, GPP, water use efficiency, and drought increased by 75.25%, 29.9%, 78.51%, and 67.23%, respectively. The effects of drought on evapotranspiration in agricultural lands and grasslands showed more than 67% positive relationship and also, in these land uses, we observed a significant positive relationship (33.4% and 12.5% for the agricultural lands and grassland, respectively). However, in shrubs lands, and savannas, it is more than 66.6% and 87.5%. The effect of drought on water use efficiency in grassland showed that more than 87% of these areas have a positive relationship. The effectiveness of water use efficiency in plants shows a positive relationship in 40.9% in this area, of which only 0.9% has a significant positive relationship. The negative relationship of this land use is about 59.1% of it. Of this negative amount, only 1.6% of the area had a significant negative relationship. The study of this relationship in the use of savannas shows 75% of this area, which includes 1.5 square kilometers.در این مطالعه برای بررسی تخریب اراضی در استان فارس از تأثیر شاخص خشکسالی SPI بر شاخص کارایی مصرف آب (WUE) استفاده گردید. برای محاسبۀ WUE از محصولات تولید ناخالص اولیه (GPP) و تبخیر و تعرق (ET) حاصل از سنجندۀ مودیس استفاده شد و از دادههای بارندگی ایستگاههای هواشناسی، شاخص خشکسالی SPI محاسبه گردید. سپس روند تغییرات شاخص GPP، ET، WUE و SPI در بازۀ زمانی 2017-2001 با استفاده از رگرسیون خطی محاسبه و بهدنبال آن، از عکسالعمل شاخص WUE به خشکسالی، تخریب اراضی و بیابانزایی در کاربریهای مختلف، با استفاده از آنالیز همبستگی مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که شاخصهای ET، GPP، WUE و خشکسالی در این بازۀ زمانی 17 ساله به ترتیب 25/75 ،9/29، 51/78 و 23/67 درصد افزایش یافتهاند. بررسی تأثیر خشکسالی بر WUE در کاربریهای اراضی کشاورزی و گراسلند نشان داد که رابطۀ مثبت بین این دو شاخص به ترتیب در 9/75 و 87 درصد از این کاربریها دیده میشود که از این مقادیر بهترتیب 7/4 و 6/7 درصد رابطۀ معنیداری را نشان میدهد، این درحالی است که در مابقی مساحت این کاربریها این اثرگذاری منفی میباشد. اثرپذیری WUE از خشکسالی در بوتهزار نشان دهندۀ رابطۀ مثبت در 9/40 درصد از مساحت این کاربری است که تنها 9/0 درصد آن، رابطۀ معنیدار است. رابطۀ منفی این کاربری در حدود 1/59 درصد از مساحت آن دیده شد، که از این مقدار تنها 6/1 درصد معنیدار میباشد. بررسی این رابطه در کاربری ساوانا نشان داد که 75 درصد از این کاربری رابطۀ منفی با خشکسالی داشته و مساحت باقی مانده رابطۀ مثبت با خشکسالی نشان داده است. شرایط اقلیمی خاص اکوسیستمهایخشک و نیمهخشک باعث واکنش سریع تولید گیاهان به خشکسالی میشوند. بنابراین با بررسی و تجزیه و تحلیل واکنش تولید گیاهان به خشکسالی در این اکوسیستمها، میتوان تخریب اراضی و بیابانزایی را به خوبی مورد بررسی قرار داد.https://jrwm.ut.ac.ir/article_82310_e299295adaa44ffdec1b42b28131820e.pdfدانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874120210522Evaluation of the effects of land use change in Meybod and Ardakan cities on the intensity of wind erosionارزیابی اثرات تغییر کاربری اراضی محدودۀ شهرهای میبد و اردکان بر شدت فرسایش بادی1211358231110.22059/jrwm.2021.310687.1534FAمحمدعلیصارمی نایینیاستادیار، گروه مدیریت مناطق خشک و بیابانی، دانشکدۀ منابع طبیعی و کویرشناسی، دانشگاه یزد، یزد، ایران.Journal Article20200925Rapid population growth and the need to provide the necessities of life has caused human beings to change land use widely. In many cases these changes have been accompanied by disruption of balance in nature and providing the possibility of soil erosion. This study was carried out to investigate the effect of land use changes on increasing the intensity of wind erosion. Landsat satellite imagery and implementation of supervised classification by using SVMs were used to prepare land use map. Ground surface temperature was calculated, as one of the effective factors in wind formation, with single channel and split window algorithms in different land uses. In order to make connections between land use changes and wind erosion, effective climatic parameters such as temperature, relative humidity and maximum wind speed were investigated. The highest surface temperature was observed in poor and non-vegetation areas, and the lowest temperature was estimated in highlands and rangelands. Results showed an increase in average temperature as well as maximum and minimum absolute temperature and decrease in relative humidity. Over the past decade, the maximum wind speed in the study area showed a significant increase, and it has increased from eight m/s in 1990 to more than 20 m/s in the last decade. This shows that land use change by removing vegetation cover, as well as the uncontrolled increase of human constructions and creating thermal islands in the last 30 years, has a significant impact on the emergence of climate change and increasing wind speed.رشد فزآیندۀ جمعیت و نیاز به تأمین ضروریات زندگی، سبب گردیده تا بشر به صورت گسترده به تغییر بیرویۀ کاربری و پوشش اراضی، مبادرت ورزد. در بسیاری از موارد، این تغییرات با برهمزدن تعادل در طبیعت و فراهم نمودن زمینۀ فرسایش و تخریب خاک همراه بوده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر تغییر کاربری و پوشش اراضی بر افزایش شدت فرسایش بادی انجام شد. بدین منظور، از تصاویر ماهوارهای لندست و طبقهبندی نظارتشده با الگوریتم ماشین بردار پشتیبان برای تهیۀ نقشۀ کاربری اراضی بهره گرفته شد. همچنین، دمای سطح زمین بهعنوان یکی از عوامل مؤثر در شکلگیری باد با الگوریتمهای تک کانالی و پنجرۀ مجزا در کاربریهای مختلف برآورد گردید. به منظور ایجاد ارتباط بین تغییر کاربری و شدت فرسایش بادی، پارامترهای اقلیمی مؤثر شامل دما، رطوبت نسبی و بیشینۀ سرعت باد بررسی شدند. در مراتع فقیر و اراضی بدون پوشش، بیشترین دما و در ارتفاعات و اراضی دارای پوششگیاهی کمترین میزان دمای سطحی مشاهده شد. روند تغییرات اقلیمی در یک دورۀ 30 ساله، افزایش میانگین، بیشینه و کمینۀ مطلق دما و کاهش رطوبت نسبی را نشان داد. در طی یک دهۀ گذشته، بیشینۀ سرعت باد افزایش قابل ملاحظهای را نشان داد بهطوریکه از مقدار هشت متر بر ثانیه در سال 1990، به بیش از 20 متر بر ثانیه در ده سال اخیر رسیده است. این موضوع نشان میدهد که تغییر کاربری اراضی و از بین بردن پوشش گیاهی و همچنین افزایش بیرویۀ ساخت و سازهای انسانی و ایجاد جزایر حرارتی در 30 سال گذشته، تأثیر قابل توجهی در پیدایش نوسانات اقلیمی و افزایش سرعت باد داشته است.https://jrwm.ut.ac.ir/article_82311_1e8955ea3d73e64829a822a7a47680dc.pdfدانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874120210522Selecting a Framework for Analyzing the Integrated Socio-Ecological System of Farmers Exploiting the Groundwater Resources of an Aquifer: Applying COPRAS Decision Modelانتخاب چارچوب تحلیل نظام یکپارچۀ اجتماعی- اکولوژیک کشاورزان بهرهبردار از منابع آب زیرزمینی یک آبخوان: کاربست مدل تصمیمگیری کوپراس1371558231210.22059/jrwm.2021.306595.1520FAزهراکامیابدانشجوی دکتری گروه ترویج و آموزش کشاورزی، دانشکدۀ اقتصاد و توسعۀ کشاورزی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.امیرعلم بیگیاستادیار گروه ترویج و آموزش کشاورزی، دانشکدۀ اقتصاد و توسعۀ کشاورزی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.عبدالمطلبرضائیاستادیار گروه ترویج و آموزش کشاورزی، دانشکدۀ اقتصاد و توسعۀ کشاورزی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.سید محمودحسینیاستاد گروه ترویج و آموزش کشاورزی، دانشکدۀ اقتصاد و توسعۀ کشاورزی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.Journal Article20200719sustainable exploitation of natural resources depends on recognizing the interdependencies, internal social and ecological systems and their capacity to provide the required services. Therefore, there is a need to rethink and change the approach to systemic management of the social-ecological system, which emphasizes the role of various stakeholders in planning and implementing natural resource conservation goals and programs, so that preserving human interests, in addition, sustainable natural resource conservation also be provided. Different frameworks for analyzing social-ecological systems (SES) have been employed in empirical studies. This study was aimed to select the most related frameworks for analyzing social-ecological systems (SES) to investigate and analyze the human dimension in consistency with groundwater as a common-pool resource system in aquifer. The study population consisted of experts and faculty members with experience and expertise in the field of social-ecological systems (SES) which selected 11 cases by purposive sampling technique. Research tool was a questionnaire consisting of two parts: pairwise comparisons of decision criteria and determining the relative importance of Frameworks for analyzing social-ecological systems (SES) based on each of the studied criteria. COPRAS (Complex Proportional Assessment of alternatives) technique was used to analyze the data. The results of this study indicate that, among the decision criteria, capability to detect unsustainable making factor of the system with a relative weighting 0.217 has highest-priority than the other criteria studied. Furthermore, the Social-Ecological System framework (SESF) is the most related framework for analyzing the human dimension in adapting to the hydrological system of aquifer.سیاستگذاریهای حفاظت از منابع طبیعی در رویکرد مدیریت سنتی، بر سازگارسازی نظام اکولوژیک با اهداف افزایش تولید و رشد اقتصادی متمرکز گردیدهاند که موجب افزایش تخریب منابع طبیعی شدهاند. بهرهگیری پایدار از منابع طبیعی، در گرو شناخت وابستگیهای متقابل و درونی نظامهای اجتماعی و اکولوژیکی و ظرفیت آنها برای تأمین خدمات مورد نیاز میباشد. بنابراین، نیاز به بازاندیشی و تغییر به رویکرد مدیریت سیستمی نظام اجتماعی – اکولوژیک میباشد که به نقش ذینفعان مختلف در طرحریزی و اجرای اهداف و برنامههای حفاظت منابع طبیعی تأکید میکند تا از این طریق علاوه بر حفظ منافع انسانی، زمینۀ حفاظت پایدار منابع طبیعی نیز فراهم شود. از این رو، این مقاله بر آن است که با اتخاذ رویکرد نظام اجتماعی- اکولوژیک، به بررسی و تحلیل واقعبینانه از تعاملات کشاورزان با سیستم منابع مشترک آب زیرزمینی یک آبخوان، بپردازد. قدم اول، انتخاب بهترین چارچوب تحلیل نظام اجتماعی – اکولوژیک (SES) از میان چارچوبهای متعدد تحلیل SES در مطالعات تجربی مختلف است. بنابراین، هدف این تحقیق انتخاب بهترین چارچوب تحلیل SES به منظور بررسی و تحلیل ابعاد انسانی در سازگاری با سیستم منابع مشترک آب زیرزمینی یک آبخوان بود. جامعۀ آماری پژوهش، مشتمل بر متخصصان و اعضای هیأت علمی دارای تجربه و تخصص در زمینۀ نظامهای اجتماعی – اکولوژیک (SES) بود که به طور هدفمند 11 نفر انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامهای در دو بخش مقایسات زوجی معیارهای تصمیمگیری و تعیین اهمیت چارچوبهای تحلیل SES بر اساس هر یک از معیارهای مورد مطالعه بود. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از تکنیک کوپراس (ارزیابی تناسب جامع گزینهها) استفاده شد. نتایج نشان داد که از میان معیارهای تصمیمگیری شامل معیار قابلیت شناسایی عامل ناپایدارکننده سیستم، میزان پیچیدگی مؤلفههای نظری، برابری توجه به دو نظام انسان و محیط زیست، توانایی پیش بینی آینده بر مبنای روابط فعلی، قابلیت عملیاتی شدن برای مدیریت منابع مشترک، عینیتپذیری در شرایط محلی (قابلیت شبیهسازی) و شناسایی تصمیمگیران کلیدی، معیار قابلیت شناسایی عامل ناپایدارکنندۀ سیستم با وزن نسبی 217/0 دارای ارجحیت بیشتری از سایر معیارهای مورد مطالعه است. به علاوه، چارچوب نظام اجتماعی – اکولوژیک استروم (SESF) از نگاه صاحبنظران به عنوان بهترین چارچوب تحلیل ابعاد انسانی در سازگاری با سیستم هیدرولوژیکی یک آبخوان در میان چارچوبهای موجود است. این چارچوب میتواند در جهت شناخت، پیشبینی و مدلسازی کمّی تعاملات میان فعالیتهای انسانی با منابع آبزیرزمینی و اتخاذ استراتژیهای مدیریتی کارآمد با هدف پایداری منابع آب زیرزمینی یک آبخوان بهکار رود.https://jrwm.ut.ac.ir/article_82312_05ef07baddcc6391ff4c1b0596b28fb1.pdfدانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874120210522Analysis and survey of the environmental situation of IRIB's channels programs by using factor analysis method (Case study: channel 1)تحلیل و بررسی وضعیت برنامههای محیطزیستی شبکۀ یک سیما با استفاده از روش تحلیل عاملی1571758231310.22059/jrwm.2020.305560.1516FAمریملاریجانیاستادیار گروه آموزش محیطزیست، دانشکدۀ علوم تربیتی، دانشگاه پیام نور تهران جنوب، تهران، ایران.مصطفینادریدانشجوی دکتری آموزش محیطزیست، دانشکدۀ علوم تربیتی، دانشگاه پیام نور تهران جنوب، تهران، ایران.سید محمدشبیریاستاد گروه آموزش محیطزیست، دانشکدۀ علوم تربیتی، دانشگاه پیام نور تهران جنوب، تهران، ایران.لعبتزبردستاستادیار گروه برنامهریزی محیطزیست، دانشکدۀ محیطزیست، دانشگاه تهران، تهران، ایران.Journal Article20200703This article tries to prioritize important criteria in the study the performance of environmental programs of the channel One by using exploratory factor analysis method with a questionnaire that was completed by 70 IRIB's experts. Finally, offer suggestions for improving the level of environmental programs. In this regard, the considered criteria are the main components of the environment, which include water, soil, air and biodiversity. Factors derived from the Sustainable Development Model with Exploratory Factor Analysis, which include six political, economic, social, technological, legal, and environmental dimensions, are independent variables and key components of the environment as dependent variables in the multivariate regression model. Linear was used using SPSS22 software. The results of this study show that in terms of water, environment Criterion with a score of 0/539 is the highest and technology criterion with a score of 0/036 is the lowest in evaluating the quality of the channel one according to sustainable development criteria. Also, in the soil dimension, the social criterion is the highest and the political criterion is the lowest, in the air dimension, the legal criterion is the highest and the economic criterion is the lowest. In the biodiversity dimension, environment criterion, it has the highest and the political criterion has the lowest score in evaluating the quality of the channel One according to criteria of sustainable development. Finally with a Confidence of ٩٥% according to experts opinion, the overall quality of the programs of the channel One in the field of environment has been low.این مقاله سعی دارد در قالب پژوهشی معیارهای مهم در بررسی عملکرد برنامههای محیطزیستی شبکۀ یک سیما را با استفاده از روش تحلیل عاملی اکتشافی با ابزار پرسشنامه که توسط 70 نفر از خبرگان سیما تکمیل شده است، بررسی و اولویتبندی نماید و در نهایت پیشنهادهایی برای ارتقاء سطح برنامههای محیطزیستی ارائه دهد. در این راستا معیارهای در نظر گرفته شده عبارتند از: اجزای اصلی محیطزیست که شامل آب، خاک، هوا و تنوعزیستی میباشد. عاملهای استخراج شده از مدل توسعۀ پایدار با تحلیل عاملی اکتشافی که شامل شش بعد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، تکنولوژی، قانونی و زیستمحیطی هستند، به منزلۀ متغیر مستقل و اجزاء اصلی محیطزیست به منزلۀ متغیر وابسته در مدل رگرسیون چندمتغیره خطی به کمک نرمافزار SPSS22بهکار گرفته شد. نتایج این تحقیق نشان میدهد که در بعد آب، ﻣﻌﻴﺎر محیطزیست ﺑﺎ اﻣﺘﻴﺎز 539/٠ ﺑﻴﺶﺗﺮﻳﻦ و ﻣﻌﻴﺎر تکنولوژی ﺑﺎ اﻣﺘﻴﺎز 036/٠ کمترﻳﻦ ﺗأﺛﻴﺮ را در ارزیابی میزان کیفیت شبکۀ یک سیما با توجه به معیارهای توسعۀ پایدار دارد. همچنین در بعد خاک معیار اجتماعی با امتیاز 309/0 بیشترین و معیار سیاسی با امتیاز 203/0 کمترین، در بعد هوا معیار قانونی با امتیاز 310/0 بیشترین و معیار اقتصادی با امتیاز 175/0 کمترین، در بعد تنوع زیستی معیار زیست محیطی با امتیاز 714/0 بیشترین و معیار سیاسی با امتیاز 006/0 کمترین ﺗﺎﺛﻴﺮ را در ارزیابی میزان کیفیت شبکۀ یک سیما با توجه به معیارهای توسعۀ پایدار دارد. در نهایت ﺑﺎ اﻃﻤﻴﻨﺎن ٩٥ درصد ﻣﻰﺗﻮان ﮔﻔﺖ ﻛﻪ از ﻧﻈﺮ کارشناسان، کیفیت کلی برنامههای شبکۀ یک سیما در حوزۀ محیطزیست پایین بوده است.https://jrwm.ut.ac.ir/article_82313_214a7d550a8a7b43b4d6d38c1b66335b.pdfدانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874120210522Spatial Prediction of Soil Surface Organic Carbon Using Spectral and Non-Spectral Factors (Case Study; Asuran Summer Rangeland, Semnan Province)پیشبینی مکانی کربن آلی افق سطحی خاک با استفاده از عوامل طیفی و غیرطیفی (مطالعۀ موردی؛ مرتع ییلاقی آسوران، استان سمنان)1771888231410.22059/jrwm.2021.313256.1547FAسعیدهناطقیاستادیار پژوهشی، بخش تحقیقات مرتع، مؤسسۀ تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، تهران، ایران.0000-0000-0000-0000رستمخلیفه زادهمحقق، بخش تحقیقات مرتع، مؤسسۀ تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، تهران، ایران.مهشیدسوریاستادیار پژوهشی، بخش تحقیقات مرتع، مؤسسۀ تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، تهران، ایران.مرتضیخداقلیدانشیار پژوهشی، بخش تحقیقات مرتع، مؤسسۀ تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، تهران، ایران.00000179696386Journal Article20201107Soil organic carbon is one of the most important indicators of soil quality. The purpose of this study is to study the spectral and non-spectral behaviors of soil in order to estimate the organic carbon of topsoil using factor analysis and multiple regression methods in the semi-steppe rangelands of Asuran, Semnan province. Soil sampling was performed using stratified random sampling method. After creating a map of homogeneous units in the area, in each homogeneous unit according to its area, several sampling points were selected completely randomly. A total of 145 sampling points were collected. At each sampling point, a composite soil sample (a mixture of 9 observations) was taken. Soil organic carbon was measured using Valkyli-Block titration method. Data of 114 samples were used to calibrate the model and data of 31 samples were used to validate it. The results showed that the correlation of spectral variables obtained from Landsat OLI sensor with surface soil organic carbon is higher than non-spectral variables obtained from 1: 25000 topographic maps. Also, the results of factor analysis by principal component analysis with eigenvalues greater than one showed that the total cumulative variance explained by 14 variables was equal to 90.2%, which was explained by three factors. The regression equation generated by the three extracted factors had suitable potential for predicting surface soil organic carbon (R2 = 0.59). The root mean square error (RMSE) of the proposed model was calculated to be 0.3.کربن آلی خاک یکی از مهمترین شاخصهای کیفیت خاک است. هدف از انجام این پژوهش مطالعة رفتارهای طیفی و غیرطیفی خاک به منظور برآورد کربن آلی خاک سطحی با استفاده از روشهای تحلیل عاملی و رگرسیون چندگانه در مراتع نیمهاستپی آسوران استان سمنان است. نمونهبرداری از خاک، با استفاده از روش نمونهبرداری تصادفی طبقهبندی شده صورت گرفت. پس از ایجاد نقشۀ واحدهای همگن منطقه، در هر واحد همگن متناسب با مساحت آن، چندین نقطۀ نمونهبرداری به صورت کاملاً تصادفی انتخاب شد. در مجموع تعداد 145 نقطۀ نمونهبرداری برداشت شد. در هر یک از نقاط نمونهبرداری، یک نمونۀ خاک ترکیبی (مخلوطی از 9 مشاهده) برداشت شد. کربن آلی خاک با استفاده از روش تیتراسیون والکلی – بلاک اندازهگیری شد. اطلاعات 114 نمونه برای واسنجی مدل و اطلاعات 31 نمونه برای اعتبارسنجی آن بهکار گرفته شد. نتایج نشان داد میزان همبستگی متغیرهای طیفی حاصل از سنجندۀ OLI لندست 8 با کربن آلی خاک سطحی نسبت به متغیرهای غیرطیفی حاصل از نقشههای توپوگرافی 1:25000 بیشتر است. همچنین نتایج تحلیل عاملی به روش تجزیة مؤلفههای اصلی با مقادیر ویژة بزرگتر از یک نشان داد کل واریانس تجمعی تبیینشده بهوسیلة 14 متغیر، برابر 2/90 درصد بود که این میزان واریانس بهوسیلة سه عامل توضیح داده شد. معادلة رگرسیون تولید شده با 3 عامل استخراج شده، از پتانسیل مناسبی برای پیشبینی کربن آلی خاک سطحی برخوردار بود (59/0 = R2). ریشة متوسط مربعات خطا (RMSE) مدل پیشنهادی برابر 3/0 محاسبه شد. با توجه به ارتباط مستقیم کربن آلی خاک با عوامل حاصلخیزی و مقاومت خاک در مقابل فرسایش، مدل توزیع مکانی کربن آلی خاک میتواند بهعنوان یک زیرمدل مهم به منظور طراحی سایر مدلهای پیچیده همچون تولید (بایومس) اکوسیستمهای خشکی و مدلهای فرسایش خاک مورد استفاده واقع شود.https://jrwm.ut.ac.ir/article_82314_28d2ae5d156bb209cbf4b9c34233f68d.pdfدانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874120210522Measuring and Evaluating the Resilience of Urban Areas against Urban Flooding (Case Study: District 4 of Tehran)سنجش و ارزیابی میزان تابآوری در برابر مخاطرۀ سیلابهای شهری (مطالعۀ موردی: منطقۀ 4 تهران)1892058234410.22059/jrwm.2021.323575.1589FAمصطفیناهیددانشجوی رشته جغرافیا و برنامه ریزی شهری، واحد سمنان، دانشگاه آزاد اسلامی، سمنان، ایران.محمدرضازند مقدماستادیار جغرافیای طبیعی، واحد سمنان، دانشگاه آزاد اسلامی، سمنان، ایران.زینبکرکه آبادیدانشیار جغرافیا و برنامهریزی شهری، واحد سمنان، دانشگاه آزاد اسلامی، سمنان، ایران.Journal Article20210510With rapid growth of urban construction and urbanism as well as creation and development of infrastructure, flooding in urban areas has become more controversial. Occurrence of urban flood hazards in human settlements causes irreparable damages to the citizens. Therefore, in order to decrease the psychological and social impacts of urban flooding, attention to resilience approach of urban flood is discussed. The study of literature shows that enhanced resiliency against natural disasters is affected by social, economic, physical and managerial factors. Accordingly, the main objective of this study is to investigate the mentioned structures on resiliency of Tehran metropolitan area against urban flood. The methodology of this study is practical and in terms of survey and descriptive - analytical. The results of the study showed that in terms of socio - cultural index, the most favorable areas were identified. In terms of economic index, according to the components of the relevant component, the study area is the most desirable areas in terms of economic resilience. Also, managerial - institutional resiliency has been the most suitable areas in terms of managerial - institutional resiliency. In the physical resilience, according to the structure of the region and using wlc and ahp methods, it was found that the strengths and weaknesses of the region have a good physical resilience.با رشد سریع ساخت و ساز شهری و شهرسازی و همچنین ایجاد و توسعۀ زیرساختها، سیلاب در نواحی شهری بیشتر و شدیدتر شده است. وقوع مخاطرات سیلاب شهری در سکونتگاههای انسانی خسارات و تخریبهای روانی و اجتماعی جبرانناپذیری به شهروندان وارد میکند. از این رو در زمینۀ کاهش تأثیرات روانی و اجتماعی سیلاب شهری، توجه به رویکرد تابآوری سیلاب شهری مطرح میگردد. بررسی پیشینۀ مطالعات نشان میدهد که ارتقاء تابآوری در برابر بلایای طبیعی، تحت تأثیر عوامل اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و مدیریتی قرار دارد. بر همین اساس هدف اصلی این پژوهش بررسی ساختارهای یاد شده بر تابآوری منطقۀ 4 تهران در برابر سیلاب شهری است. روششناسی مطالعۀ حاضر به لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ روش پیمایشی و توصیفی- تحلیلی میباشد. یافتههای پژوهش نشان داد که از لحاظ شاخص اجتماعی- فرهنگی نواحی 5، 3 و 8 به ترتیب مطلوبترین مناطق میباشد. از لحاظ شاخص اقتصادی بر اساس 8 مؤلفۀ مربوطه، منطقۀ 5، 6 و 3 به ترتیب مطلوبترین نواحی از لحاظ تابآوری اقتصادی هستند. از نظر تابآوری مدیریتی- نهادی نیز نواحی 5 و 6 با میانگین مطلوبترین نواحی از لحاظ تابآوری مدیریتی - نهادی بودهاند. در تابآوری کالبدی نیز با توجه به ساختار منطقه و با استفاده از روشهای WLC و AHP مشخص گردید که نواحی 9 و 7 دارای وضعیت تابآوری کالبدی خوبی هستند ولی نواحی 8 ، 1 و 2 از وضعیت مناسبی برخوردار نیستند.https://jrwm.ut.ac.ir/article_82344_6d54889d733e7932d7f31b16170b28fa.pdfدانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874120210522Assessment of spatial and temporal variation of seasonal and annual streamflow in Karkheh River Basinبررسی تغییرات مکانی و زمانی آبدهی فصلی و سالانۀ حوزۀ کرخه2072218234510.22059/jrwm.2021.317435.1560FAمجتبینساجی زوارهاستادیار مؤسسۀ آموزش و ترویج کشاورزی، سازمان تحقیقات آموزش و ترویج کشاورزی، تهران، ایران.باقرقرمزچشمهاستادیار پژوهشکدۀ حفاظت خاک و آبخیزداری، سازمان تحقیقات آموزش و ترویج کشاورزی، تهران، ایران.مسلممحمدپوراستادیار مرکز آموزش عالی امام خمینی (ره)، سازمان تحقیقات آموزش و ترویج کشاورزی، کرج، ایران.Journal Article20210117Land use and climate change can alter the seasonal and annual discharge of rivers. Annual and seasonal river discharge changes should be considered in the management and planning of water resources in basins. For this propose, Karkheh basin was selected for study. For trend analysis of this basin daily discharge time series in 15 sub-basins during the 1969-2012 period. After reconstruction of time series of selected sub-basin, five discharge indicators including seasonal and annual Q5, Q10, Q50, Q90 and Q95 were prepared for future analyses. The seasonal an annual discharge trends were calculated using Thiel-Sen method, then discharge percent changes in the 1969-2012 for selected sub-basins were determined and seasonal and annual discharge map for each indicator was prepared. The result showed that seasonal and annual discharge in most selected sub-basin had decreasing and negative trend. The selected sub-basin in the southeast had less decreasing trend relative to other ones. Low flow (Q5, Q10) relative to high flow (Q90, Q95) had steeper decreasing trend. The spring high flow indicator related to Kakareza and Afrineh sub-basins had increasing trend. These two sub-basins were independent and are not influence by any other runoff. The increase in high flow in these two sub-basins can be caused by increase in temperature due to climate change and early snow melting in recent yearsتغییرات اقلیمی و کاربری اراضی میتواند باعث تغییر در روند آبدهی فصلی و سالانۀ رودخانه شود. تغییرات آبدهی سالانه و فصلی رودخانه بایستی در مدیریت و برنامهریزی منابع آب در حوزۀ آبخیز مد نظر قرار گیرد. برای این منظور در این تحقیق حوضۀ کرخه مورد بررسی قرار گرفت. در تحلیل روند آبدهی این حوزه، سریهای زمانی روزانۀ 15 زیر حوزۀ منتخب در دورۀ زمانی 48-1347 الی 91-1390 استفاده گردید. پس از بازسازی سریهای زمانی زیر حوزههای منتخب، 5 شاخص آبدهی شامل دبی با احتمال 5، 95 و 50 درصد (Q5,Q10,Q50,Q90,Q95) فصلی و سالانه برای مراحل بعدی پژوهش آماده شد. روند آبدهی فصلی و سالانه با استفاده از روش تایل-سن محاسبه و سپس درصد تغییرات آبدهی در دورۀ زمانی 48-1347 الی 91-1390 برای زیر حوزههای منتخب تعیین و نقشۀ آبدهی سالانه و فصلی برای هر شاخص تهیه شد. نتایج نشان داد که آبدهی فصلی و سالانه در اغلب زیر حوزههای منتخب، روند کاهشی و منفی داشت. زیر حوزههای منتخب جنوب شرق حوزه دارای روند کاهشی کمتری نسبت به دیگر زیر حوزهها را دارا بود. دبی کم آبی (Q90,Q95) نسبت به دبی پرآبی (Q5,Q10) روند کاهشی شدیدتری را نشان داد. شاخص پرآبی فصل بهار در زیر حوضۀ کاکارضا و آفرینه روند افزایشی داشتند. این دو زیر حوزه مستقل بوده و تحت تأثیر رواناب زیرحوزههای دیگر نمی باشد. افزایش روند شاخص پرآبی در این دو زیر حوزه را می توان به افزایش دمای ناشی از تغییر اقلیم و ذوب زود هنگام برف نسبت داد.https://jrwm.ut.ac.ir/article_82345_e575f10f8dc59e7143b09e0a13d64123.pdfدانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874120210522Investigation the Effect of Amendments on the Biological Reclamation of Salt-Lands from an Economic Perspective in Nazarabad, Alborz Provinceبررسی تأثیر اصلاح کنندهها در احیای بیولوژیک اراضی شور از منظر فنی و اقتصادی در نظرآباد، استان البرز2232328234610.22059/jrwm.2020.293902.1439FAشهرامیوسفی خانقاهدانشجوی دکتری علوم مرتع، گروه احیاء مناطق خشک و کوهستانی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.0000-0001-8174-7322حسینآذرنیونداستاد گروه احیاء مناطق خشک و کوهستانی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.0000-0001-6891-8369محمدعلیزارع چاهوکیاستاد گروه احیاء مناطق خشک و کوهستانی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.محمدجعفریاستاد گروه احیاء مناطق خشک و کوهستانی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.0000-0002-3484-7723حمید رضاناصریاستادیار مرکز تحقیقات بینالمللی بیابان، دانشگاه تهران، کرج، ایران.Journal Article20191222The establishment of vegetation is the best way to manage degraded and at risk of degradation lands. Considering that the planting in arid lands is very costly because of ecological restrictions, so experts are looking for methods that increase the percentage of the seedlings establishment and reduce the cost of planting, in this regard the correct use of amendments is very important. The study area is located in Nazarabad City in southwest of Alborz province. In this study, the amendments including mineral biochar, arbuscular mycorrhiza fungi and acrylic resin polymer each in four levels were used at the base of Nitraria schoberi seedlings. The soil characteristics of the area was determined at the start of planting. After one year with counting the number of live seedlings, the percentage of establishment for each treatment was calculated. Economical estimates were calculated based on cost-benefit and calculated separately for each treatment. The results showed that there was a significant difference at the 5% level between the amendments and the control. Mycorrhizae had the highest (70%) and the control and biochar 4 treatments had the least (40%) percent of establishment. Economically, mycorrhizal 2, polymer 2 and biochar 1 treatments were the most optimal treatments for each amendment, respectively. The used amendments had different effects on the establishment of seedlings, so that the percentage of establishment increased with increasing level of mycorrhiza use, but with increasing level of polymer and biochar use, negative effects were observed and the percentage of seedling establishment decreased.استقرار پوشش گیاهی بهترین راه کنترل اراضی تخریب شده و در معرض خطر تخریب میباشد. با توجه به این که نهالکاری در مناطق خشک به دلیل محدویتهای اکولوژیکی بسیار پرهزینه میباشد کارشناسان به دنبال روشهایی هستند که درصد استقرار نهالها را افزایش داده و هزینههای نهال کاری را کاهش دهند. در این راستا استفاده صحیح از اصلاح کنندهها بسیار اهمیت دارد. منطقۀ مورد مطالعه در شهرستان نظرآباد در جنوب غربی استان البرز واقع شده است. در این تحقیق از اصلاح کنندههای بیوچار معدنی، قارچ های میکوریزی آربسکولار و پلیمر رزین اکریلیک هر کدام در چهار سطح در پای نهالهای قرهداغ استفاده شد. ویژگیهای خاک منطقه هنگام کشت اندازهگیری شد. بعد از گذشت یک سال با شمارش تعداد نهالهای زنده مانده، درصد استقرار برای هر تیمار محاسبه گردید. برآورد اقتصادی براساس هزینه-فایده محاسبه گردیده و برای هر تیمار به طور جداگانه محاسبه شد. نتایج نشان داد که تفاوت معنیداری در سطح 5 % بین اصلاح کنندهها و شاهد از نظر استقرار وجود دارد و میکوریز دارای بیشترین (70 %) و تیمارهای شاهد دارای کمترین (40 %) درصد استقرار بودند. از نظر اقتصادی تیمارهای میکوریز 100گرم، پلیمر 50گرم و بیوچار 250گرم به ترتیب بهینهترین تیمارهای هر اصلاح کننده بودند. با افزایش سطح استفاده از میکوریز درصد استقرار نهالها افزایش یافت ولی با افزایش سطح استفاده از پلیمر و بیوچار اثرات منفی آنها نمایان شد و درصد استقرار نهالها کاهش یافت. هر تیماری که استقرار نهالها را حداقل 10 درصد افزایش داد توجیه اقتصادی داشت یعنی فایدههای آن تیمار بیشتر از هزینههای آن برآورد شد.https://jrwm.ut.ac.ir/article_82346_6077bb43b5bd2845c481e7d6b9455224.pdf