دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874220210823Investigation of biopolymer mulch effects on water holding capacity in sand (case study: sand dunes of Kashan)بررسی اثرات مالچ بیوپلیمر بر روی نگهداشت و ظرفیت نگهداری آب در ماسهبادی (مطالعه موردی: ماسه زارهای کاشان)2332438387010.22059/jrwm.2021.83870FAمحسناسدالهیدانش آموخته کارشناسی ارشد رشته همزیستی با بیابان- گرایش توسعه و عمران مناطق بیابانی، دانشکده
منابع طبیعی دانشگاه تهرانمحمدجعفریاستاد گروه احیا مناطق خشک و کوهستانی، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران0000-0002-3484-7723وحیدسیارهدانشجوی دکتری، گروه احیا مناطق خشک و کوهستانی، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهرانعلیاسمعیلیدانشجوی کارشناسی ارشد رشته مرتعداری، دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهرانمحمدطهمورثاستادیار بخش تحقیقات حفاظت خاک و آبخیزداری، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی
استان زنجان، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی0000-0001-5399-0173Journal Article20190114Wind erosion is one of the most important aspects of land degradation in arid and semi-arid regions, which 20% of land area of the world has been influenced by wind erosion. The wind increases the desertification process by displacing sand dunes. Therefore, the stabilizition and preventing the moving sands is essential. A strategy to combat this phenomenon is to reduce wind speed or to increase surface cover and soil resistance against erosion winds. The application of mulch or soil cover is one of the methods widely used to stabilize moving sands. For this purpose, a study was done at the Research Station International Desert Research Centre in Kashan city. The main purpose of this study was to investigate the effect of Multivariate biopolymer treatment at three concentrations (15%, 30% and 60%) on the moisture content of three sand depths (first depth of 0-5 cm, second depth of 5-10 cm and depth of third 10-20 cm), and study this mulch Compared with levels without mulch on the sand. Results showed soil moisture retention in Mulching compared to the control treatment, and statistically, there was significant differences between different depths of soil moisture Mulching compared to the control treatment and in between the first, second and third depths, the first depth had the highest increase in moisture holding compared to the Control treatment.فرسایش بادی یکی از جنبههای مهم تخریب اراضی در مناطق خشک و نیمهخشک محسوب میشود، بهطوریکه حدود ۲۰ درصد مساحت اراضی دنیا را تحت تأثیر خود قرار داده است. باد با جابجایی تپههای ماسهای فرایند بیابانزایی را تشدید میکند؛ بنابراین تثبیت و جلوگیری از آنها ضروری است. راهکار مبارزه با این پدیده کاهش سرعت باد یا افزایش پوشش سطحی و بالا بردن مقاومت خاک در برابر بادهای فرساینده میباشد. استفاده از انواع مالچها یا خاک پوششها یکی از روشهایی است که به شکل گسترده بهمنظور تثبیت ماسههای روان به کار میرود. بدین منظور تحقیقی در ایستگاه پژوهشی مرکز تحقیقات بین المللی همزیستی با بیابان شهرستان کاشان انجام شد؛ که هدف اصلی از این طرح بررسی اثر تیمار مالچ بیوپلیمر در سه غلظت (۱۵%، ۳۰% و ۶۰%)، بر روی رطوبت سه عمق ماسه (عمق اول ۵-۰ سانتیمتر، عمق دوم ۱۰-۵ سانتیمتر و عمق سوم ۲۰-۱۰ سانتیمتر) و بررسی این مالچ نسبت به حالت عدم وجود مالچ بر روی ماسه است؛ که نتایج نشان از نگهداشت رطوبت در ماسه های مالچ پاشی شده نسبت به تیمار شاهد داشتند و ازنظر آماری اختلاف معنی داری بین رطوبت عمق های مختلف ماسه مالچ پاشی شده نسبت به تیمار شاهد وجود داشت و در بین سه عمق اول، دوم و سوم، عمق اول بیشترین افزایش نگهداشت رطوبت را نسبت به شاهد داشت.دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874220210823Modeling the Time Series of Flood Flows of Gorganroud Riverمدلسازی سری زمانی جریانهای سیلابی رودخانه گرگانرود2452558387710.22059/jrwm.2021.317463.1561FAمحمدرضااکبریدانش آموخته کارشناسی ارشد، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهرانمجیدرحیمیدانشجوی دکتری، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران0000-0002-6796-4328Journal Article20210117Extreme events such as drought and floods in Iran have always been one of the most important and harmful issues in the country and their occurrence and prediction have been in the focus of most researchers. Occurrence of floods in recent years and the inability of the management system to act in a timely manner to reduce its effects on flood-prone communities have led everyone to use various methods to predict floods. However, the lack of facilities for monitoring and collection of meteorological and hydrological data in the country's watersheds is considered a major obstacle to flood studies. Therefore, using the minimum available data to predict floods can be a good way to plan and study floods in Iran quickly. Therefore, in this study, the application of ARIMA time series modeling and ARIMA-Fourier hybrid model for modeling the maximum instantaneous discharge on an annual scale in 6 stations of Gorganroud watershed was investigated. The results showed that the use of ARIMA model alone cannot have an acceptable result, especially in the annual data scale, but the application of ARIMA-Fourier model could well increase the accuracy and efficiency of the model, so that the accuracy and efficiency indices of the model were significantly improved. As a result, the use of hybrid models such as ARIMA-Fourier can be used to improve the modeling efficiency of flood flows time series.وقایع حدی از جمله خشکسالی و سیل در کشور ایران همواره به عنوان یکی از مهمترین و زیانبارترین مسائل کشور بوده و بررسی وقوع و پیشبینی آنها در کانون توجه اکثر محققان بوده است. وقوع سیلاب در سالهای اخیر و عدم توانایی سیستم مدیریت جهت اقدام بهموقع جهت کاهش اثرات آن بر جوامع در معرض سیل همه را برآن داشته تا با استفاده از روشهای مختلفی به پیشبینی سیلاب بپردازند. اما عدم وجود امکانات پایش و برداشت دادههای هواشناسی و هیدرولوژیکی در حوزههای آبخیز کشور مانعی بزرگ بر سر راه مطالعات سیلاب تلقی میگردد. از این رو کاربرد حداقل دادههای موجود جهت پیشبینی سیلاب میتواند راهی مناسب جهت برنامهریزی و مطالعه سریع سیلاب در ایران باشد. در این مطالعه به بررسی کاربرد مدلسازی سری زمانی ARIMA و مدل هیبریدی ARIMA-Fourier جهت مدلسازی دبی حداکثر لحظهای در مقیاس سالانه در 6 ایستگاه حوزه آبخیز گرگانرود پرداخته شد. نتایج نشان داد که بهکارگیری مدل ARIMA به تنهایی نمیتواند نتیجه قابل قبولی به خصوص در مقیاس دادههای سالانه داشته باشد، اما کاربرد مدل ARIMA-Fourier به خوبی توانست میزان دقت و کارایی مدل را افزایش دهد، بهطوری که میزان شاخصهای ارزیابی دقت و کارایی مدل به میزان قابل توجهی بهبود یافتند. در نتیجه میتوان کاربرد مدلهای هیبریدی مانند ARIMA-Fourier را جهت بهبود کارایی مدلسازی سری زمانی جریانهای سیلابی مورد استفاده قرار داد.دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874220210823The Effect of Warm Phase of ENSO Phenomenon on the Formation of Dust Storms in Khuzestan and Sistan and Baluchestan Provincesتأثیر فاز گرم پدیده ENSO بر شکلگیری طوفانهای گردوغبار در استانهای خوزستان و سیستان و بلوچستان2572718387810.22059/jrwm.2020.310647.1533FAمحمدانصاری قوجقاردانشجوی دکتری گروه مهندسی آبیاری و آبادانی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.مسعودپورغلام آمیجیدانشجوی دکتری گروه مهندسی آبیاری و آبادانی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.0000-0002-8691-000Xشهابعراقی نژاددانشیار گروه مهندسی آبیاری و آبادانی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.ایمانباباییاناستادیار پژوهشکده اقلیمشناسی، سازمان هواشناسی کشور، مشهد، ایران.عبدالمجیدلیاقتاستاد گروه مهندسی آبیاری و آبادانی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.علیسلاجقهاستاد دانشکده منابع طبیعی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.0000-0000-0000-0000Journal Article20200924It is clear that the ENSO phenomenon affects the hydrological and climatic regimes in different parts of the world, but the extent of this effect in different parts of the world has not yet been answered. Therefore, this research has been done to answer this important question. In this research, using the Oceanic Niño Index (ONI), the effect of the positive phase of the El Niño-Southern Oscillation (ENSO) on the Frequency of Dust Stormy Days (FDSD) in 12 synoptic stations located in Khuzestan and Sistan and Baluchestan provinces over a period of 40 years (2019-1980) has been reviewed. For this purpose, hourly dust data, codes of the World Meteorological Organization, Adaptive Neural-Fuzzy Inference System (ANFIS) and time changes of FDSD index in two neutral phases and the occurrence of El Niño were used. The results of ANFIS model estimation and observational values of FDSD index showed that at the occurrence time of El Niño in Khuzestan and Sistan and Baluchestan provinces, equal to 33 and 17 events, respectively, the observable values of the frequency of days with dust storm were less than the estimated values. The results also showed that the positive phase of ONI is more effective on dust storms in Khuzestan province than in Sistan and Baluchestan province. Therefore, during the hot phase of ENSO, more measures should be taken to control and manage dust storms and their destructive effects in areas where the source of dust storms is external.واضح و مبرهن است که پدیده ENSO بر رژیم هیدرولوژیکی و اقلیمی نقاط مختلف کره زمین مؤثر می باشد اما اینکه شدت این تأثیر در نقاط مختلف به چه اندازه است، هنوز پاسخی به آن داده نشده و لذا این تحقیق در جهت پاسخ به این سوال مهم انجام شده است. در این پژوهش با استفاده از شاخص نینوی اقیانوسی (ONI)، تأثیر فاز مثبت النینو-نوسانات جنوبی اقیانوس آرام (ENSO) بر فراوانی روزهای همراه با طوفان گردوغبار (FDSD) در 12 ایستگاه سینوپتیک واقع در دو استان خوزستان و سیستان و بلوچستان در بازه زمانی 40 ساله (2019-1980) بررسی شده است. بدین منظور از دادههای ساعتی گردوغبار، کدهای سازمان جهانی هواشناسی، سیستم استنتاج عصبی-فازی تطبیقی (ANFIS) و تغییرات زمانی شاخص FDSD در دو فاز خنثی و وقوع النینو استفاده شد. نتایج برآورد مدل ANFIS و مقادیر مشاهداتی شاخص FDSD نشان داد که در زمان وقوع النینو در استانهای خوزستان و سیستان و بلوچستان به ترتیب در 33 و 17 واقعه، مقادیر مشاهداتی متغیر فراوانی روزهای همراه با طوفان گردوغبار کمتر از مقادیر برآوردشده آن به ثبت رسیده است. همچنین نتایج نشان داد که فاز مثبت ONI، بر طوفانهای گردوغبار استان خوزستان نسبت به استان سیستان و بلوچستان تأثیرگذارتر است. از این رو، در زمان وقوع فاز گرم ENSO باید اقدامات بیشتری را در زمینه کنترل و مدیریت طوفانهای گردوغبار و اثرات مخرب آن در مناطقی که منشا طوفان گردوغبار آن به صورت خارجی است، اتخاذ نمود.دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874220210823Routing and investigating the movement of dust production sources in the formation of sand dunes using the HYSPLIT model(Case study: East of Qom province, Jalali sandy land)مسیر یابی و بررسی روند حرکت منابع تولید گرد وغبار در شکل گیری تپه های ماسه ای با استفاده از مدل HYSPLIT (مطالعه موردی : شرق استان قم،ماسه زار جلالی)2732868387910.22059/jrwm.2021.310960.1536FAصادقآبروشاداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان قمشیرینمحمدخاناستادیار دانشکده جغرافیا دانشگاه تهرانمحمدرضاثروتیاستاد گروه جغرافیا دانشگاه شهید بهشتی تهرانمنیژهقهرودیدانشیارگروه جغرافیا، دانشگاه شهید بهشتی، تهرانJournal Article20200929Today, the dust problem has become a regional and global crisis. Dust and sandstorms can be considered as funding sources for the formation of sand dunes. The purpose of this study is to investigate the movement of dust production sources and their role in the formation of sand dunes in the Jalali sandy area located in the east of Qom province. The research data includes library information, sampled points as well as information obtained from meteorological stations in Qom province and using the HYSPLIT model. The tools used in the research include climatic data from ArcGIS, WRPLOT, Google earth, Excel and NOAA satellite data. During the years (1987-2019), 89% of dust occurrence occurred in the warm half of the year and 11% in the cold half of the year. The drawn flowers of the three stations of Kuh-e-Sefid, Qom and Kushk-e-Nusrat show the superiority of the east, southeast, west and southwest directions towards Qom city. Dust also emphasizes dominance in the east in hot seasons. Routing and movement of dust in the sampled points at altitudes up to 1000 m and 1000 to 1500 m in reverse using the HYSPLIT model showed the external origin, deserts of Saudi Arabia, Syria and Iraq and the internal origin of the salt lake and plain Abandoned agricultural lands and lands have a more prominent role in the production of dust sources and the formation of glorious sand dunes.<br />Keywords: Dust, Rose, HYSPLIT, WRPLOT, Jalali Sands.امروزه مشکل گردوغبار به بحرانی منطقهای و جهانی تبدیل شده است. گردوغبار و طوفانهای ماسه ای می توانند به عنوان منابع تأمین بودجه رسوب شکل گیری تپه های ماسه ای مورد توجه قرار گیرند. هدف از این پژوهش، بررسی روند حرکت منابع تولید گردوغبار و نقش آن ها در شکل گیری تپه های ماسه ای در منطقه ماسه زار جلالی واقع در شرق استان قم می باشد. دادههای تحقیق شامل اطلاعات کتابخانهای، نقاط نمونه برداری شده و همچنین اطلاعات بدست آمده از ایستگاه های هواشناسی موجود در استان قم و بهره گیری از مدل HYSPLIT می باشد. ابزار های مورد استفاده در تحقیق شامل داده های اقلیم شناسی نرم افزارهایArcGIS ،WRPLOT ، Google earth-،Excel و اطلاعات ماهواره NOAA میباشد. در طول سالهای (2019-1987) 89 درصد رخداد گردوغبار در نیمه گرم سال و 11 درصد در نیمه سرد سال اتفاق افتاده است. گلبادهای ترسیم شده سه ایستگاه کوه سفید، قم و کوشک نصرت بیانگر برتری جهات شرق، جنوب شرق، غرب و جنوبغربی به سمت شهر قم می باشد. گل غبار نیز بر تسلط جهت شرق در فصول گرم سال تاکید دارد. مسیریابی و روند حرکت گردوغبار در نقاط نمونه برداری شده در سطوح ارتفاعی تا 1000 متر و 1000 تا 1500 متر به صورت پسگرد به کمک مدل نشان داد از منشأ خارجی، بیابان های عربستان ، سوریه و عراق و از منشأ داخلی دریاچه نمک و دشت مسیله و اراضی رها شده کشاورزی در تولید منابع گردوغبار و شکل گیری تپه های ماسه ای ماسه زار جلالی نقش بارزتری دارند.دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874220210823Estimation of runoff and sediment yield using IntErO model in two watersheds in Kohgiluyeh and Boyerahmad provinceبرآورد میزان تولید رواناب و رسوب با استفاده از مدل IntErO در دو حوزه آبخیز استان کهگیلویه و بویراحمد2873018388010.22059/jrwm.2021.307410.1523FAمحسنآرمیناستادیار گروه مهندسی منابع طبیعی، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه یاسوجسید علی صالحولایتی نژاددانش آموخته کارشناسی ارشد مهندسی منابع طبیعی- آبخیزداریوجیههقربان نیا خیبریاستادیار، گروه مهندسی محیط زیست، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه صنعتی خاتم الانبیاء بهبهانفاطمهطاعت پوردانشجوی دکتری علوم و مهندسی آبخیزداری دانشگاه یزدمرتضیبهزادفرسازمان مدیریت و برنامه ریزی استانداری خراسان شمالی، آمایش سرزمین، بجنوردJournal Article20200801This research was conducted in two watersheds Dasht-e-Room in Boyerahmad county and Kareh in Dena county using IntErO model. After collecting basic information; the 26 input variables were extracted and calculated using topographic, pedologic, and geologic and land use maps and climatic data i. The results showed that the maximum outflow from the watersheds of Kareh and Dashtrom in 100 year return period are 235 and 179 cubic meters per second, respectively, In other words, the amount of runoff produced in the Kareh watershed is approximately 1.3 times the oufflow from the Dasht-e- room basin and the amount of soil erosion in Dasht-e-Room and Kare watersheds, 105162.22 and 71402.58 cubic meters per year, respectively. Considering sediment delivery ratio of 0.195 in Dasht-e-Room watershed and 0.487 in the Kareh watershed, the amount of soil eroded transferred to the outlet of the watersheds (sediment yield) is 20521.32 and 34800.46 cubic meters per year respectively. The erosion intensity coefficient in Dasht-e-Room watershed is 0.338 and as a result, based on the degree of erosion intensity of IntErO model, the erosion process intensity in this watershed is low and the dominant erosion of the region is deep. The erosion intensity coefficient in Kareh watershed is 0.403 and as a result, the erosion process intensity in this watershed is moderate and the dominant erosion of the region is superficial. The amount of sediment yield per unit area in Dasht-e-Room watershed is 133.53 and in the Kareh watershed it is 347 cubic meters per year.این تحقیق در دو حوزه آبخیز دشتروم در شهرستان بویراحمد و حوزه آبخیز کره در شهرستان دنا با استفاده از مدل IntErO انجام شد. پس از جمعآوری اطلاعات پایه، 26 متغیر ورودی با استفاده از نقشههای توپوگرافی، خاکشناسی، زمینشناسی، کاربری اراضی و دادههای اقلیمی استخراج و محاسبه شدند. نتایج نشان داد که حداکثر جریان خروجی از حوزه آبخیز کره و دشتروم در دوره بازگشت 100 ساله به ترتیب 235 و 179 متر مکعب بر ثانیه است. به عبارتی دیگر، میزان تولید رواناب در حوضه کره تقریباً 3/1 برابر جریان خروجی از حوضه دشتروم است و مقدار فرسایش حوزه آبخیز دشتروم و کره به ترتیب 22/105166 و 58/71402 مترمکعب خاک در سال است. با توجه به نسب تحویل رسوب 195/0 در حوضه دشتروم و 487/0 در حوضه کره، مقدار خاک فرسایش یافته انتقالی به خروجی حوضهها (تولید رسوب) به ترتیب 32/20521 و 46/34800 متر مکعب در سال برآورد شد. ضریب شدت فرسایش در حوضه دشتروم 338/0 و در نتیجه بر اساس درجات شدت فرسایش مدل، شدت فرایند فرسایش در این حوضه کم و فرسایش غالب منطقه هم از نوع عمیق است و در حوضه کره نیز 403/0 و در نتیجه شدت فرایند فرسایش در این حوضه متوسط و فرسایش غالب منطقه هم از نوع سطحی است. میزان تولید رسوب در واحد سطح در حوضه دشتروم 53/133 و در حوضه کره 347 مترمعکب در سال است.دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874220210823Analysis of Factors Affecting Resilience of Local Communities in the Face of Climate Fluctuations in Yazdتحلیل مولفههای اثرگذار بر تابآوری جوامع محلی در مواجهه با نوسانات اقلیمی (در حوزه آبخیز ندوشن یزد)3033218388110.22059/jrwm.2020.297401.1466FAرضاباقریدانشجوی دکتری آبخیزداری، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهرانمهدیقربانیدانشیار دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران0000-0003-2616-6896شهرامخلیقی سیگارودیدانشیار دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران0000-0000-0000-0000امیرعلم بیگیاستادیار گروه ترویج و آموزش کشاورزی، دانشکده اقتصاد و توسعه کشاورزی، دانشگاه تهرانJournal Article20200206Water deficit caused by climate change due to the extent and magnitude of the social and economic damages it causes, is one of the most dangerous natural disasters that causes irreparable damage to the agricultural and water resources of the country. In other words, it has devastating effects on the productive, economic, social and environmental sectors. The purpose of this study was to analyze the components of resilience and present a model of resilience of the local community in the face of climate change. The statistical population of the study consisted of rural community of Nodushan watershed which was used for sample size of Cochran formula and 100 people were surveyed based on a researcher-made questionnaire. The Resilience Component Analysis Questionnaire was used. Data were analyzed using SPSS25 and LISREL8.8 software. To investigate the fit of the resilience component measurement model, the data was analyzed used LISREL software. The results showed that among the resiliency indices, the indicators of "local networks" and "financial and infrastructure" with 91 percent and 84 percent path coefficients were better than other indices, respectively. "Compatible management status" and "risk-taking" with 10 percent and 8 percent path coefficients, respectively, are not appropriate. Also, results showed that the goodness-of-fit indices had values and confirmed the resilience dimension measurement model with the data. Therefore, it can be acknowledged that the results of this study can in actions and can be effective in promoting and adopting climate change crisis mitigation mechanisms to create resilience in the local community.خشکسالی ناشی از نوسانات اقلیمی از نظر گسترگی و حجم خسارات اجتماعی و اقتصادی که بر جای میگذارد، جزء پرمخاطرهترین بلایای طبیعی محسوب میشود که خسارات جبرانناپذیری را بر بخش کشاورزی و منابع آب کشور وارد میسازد. بهعبارتی تأثیرات ویرانگری را به بخشهای تولیدی، اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی وارد میکند. پژوهش حاضر با هدف کلی بررسی تحلیل مولفههای تابآوری و ارائه مدل تابآوری جامعه محلی در مواجهه با نوسانات اقلیمی انجام گردیده است. جامعه آماری پژوهش روستاییان حوزه آبخیز ندوشن میباشد که به منظور نمونهگیری از فرمول کوکران استفاده گردید و تعداد 102 نفر انتخاب شد. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه استفاده گردید. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرم افزار SPSS25 و LISREL8.8 انجام شد. به منظور بررسی برازش مدل اندازهگیری مولفههای تابآوری، دادههای گردآوری شده با استفاده از نرمافزار لیزرل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد در بین مولفههای تابآوری، "ابتکار و نوآوری" و "حکمرانی" به ترتیب با ضریب مسیر 91 درصد و 84 درصد از وضعیت بهتری نسبت به دیگر سازهها برخوردارند و سازههای "آگاهی و اطلاعات" و "مدیریت سازگار" نیز با ضریب مسیر 10 درصد و 8 درصد از وضعیت مناسبی برخوردار نیستند. همچنین یافتهها نشانداد شاخصهای نیکویی برازش دارای مقادیر مناسب بوده و مدل اندازهگیری ابعاد تابآوری را با دادههای مشاهده شده؛ تایید نمودند. بنابراین میتوان اذعان نمود که نتایج این تحقیق میتواند در اقدامات هدفمند مورداستفاده قرارگرفته و در ترویج و تصویب مکانیسمهای مقابله با بحران نوسانات اقلیمی برای ایجاد تابآوری جامعه محلی موثر باشد.دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874220210823Effects of hydropriming and drought stress on germination traits and seedling growth of Cymbopogon olivieriبررسی اثرهای هیدروپرایمینگ و تنش خشکی بر خصوصیات جوانهزنی و رشد گیاهچه گونه Cymbopogon olivieri3233388388210.22059/jrwm.2021.300708.1487FAمحمدپیچنددانشجوی دکتری مرتعداری، گروه احیاء مناطق خشک و کوهستانی، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرجقاسمعلیدیانتی تیلکیدانشیار گروه مرتعداری دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی دانشگاه تربیت مدرساحسانساداتیاستادیار گروه جنگلداری، مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی مازندرانJournal Article20200410To evaluate the effects of hydropriming and drought stress on germination traits of cymbopogon olivieri the experimental design was two factors factorial arranged in a completely randomized design, with four replications and 50 seeds per replicate. The first factor was hydropriming (in four levels), the second, polyethylene glycol 6000 (in four levels), in laboratory conditions. That data were analyzed using spss software. The difference between the means was compared using duncan test (p<0.05). ANOVA Results indicated that the interaction between hydropriming time treatment and polyethylene glycol treatment caused significant differences in germination rate, shoot length, shoot wet and dry weight (P<0.01) and vigor index (P<0.05 ). But it caused no significant differences in parameters of percentage of germination, average germination time, root length, root wet and dry weight. The highest percentage of germination was related to the treatment by -4 bar PEG and without priming (control). The lowest percentage of germination was resulted under hydropriming in 48h and treatment by -8 bar polyethylen glycol respectively 49 and 14 percent. The highest rate of germination was related to the treatment by -8 bar PEG and hydropriming in 48h. Also seeds didn’t germinated in -16 bar of PEG in all hydropriming times. The results showed that the treatments by -4 and -8 bar PEG during 48 and 72 hours hydropriming caused the most positive effects on seed germination percentage, germination rate, vigor index, root length, shoot length of cymbopogon olivieri seeds.به منظور بررسی اثرهای هیدروپرایمینگ و تنش خشکی بر خصوصیات جوانهزنی بذور Cymbopogon olivieri آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در چهار تکرار و 50 عدد بذر در هر تکرار مورد بررسی قرار گرفت و پارامترهای جوانهزنی ارزیابی شدند. عامل اول تیمار هیدروپرایمینگ در چهار سطح (0، 24، 48 و 72 ساعت) و عامل دوم محلول پلیاتیلنگلایکول 6000 در سطوح 0، 4-، 8- و 16- بار در شرایط آزمایشگاه مورد بررسی قرار گرفت. دادهها با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. تفاوت بین میانگینها با استفاده از آزمون دانکن (05/0>P) مقایسه شد. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که اثر متقابل تیمار زمان هیدروپرایمینگ و پلیاتیلنگلایکول سبب ایجاد اختلاف معنیدار بر سرعت جوانهزنی، طول ساقهچه و وزن تر و خشک ساقهچه (01/0>P) و شاخص قدرت (05/0>P) شد ولی بر پارامترهای درصد جوانهزنی، میانگین مدت زمان جوانهزنی، طول ریشهچه و وزن تر و خشک ریشهچه تأثیر معنیداری نداشت. تیمار 4- بار و بدون پرایمینگ (شاهد) بالاترین درصد جوانهزنی و تیمار 8- بار 48 ساعت کمترین درصد جوانهزنی را به ترتیب 49 و 14 درصد را دارا بودند. تیمار 8- بار 48 ساعت پرایمینگ بالاترین سرعت جوانهزنی را داشت. مقایسه میانگین نتایج نشاندهنده عدم جوانهزنی تیمار 16- بار در همه زمانهای هیدروپرایمینگ بود. بر اساس نتایج بهدست آمده، تیمار پلیاتیلن-گلایکول 4- و 8- بار در مدت زمان 48 و 72 ساعت هیدروپرایمینگ تأثیر مثبت بر درصد جوانهزنی بذر، سرعت جوانهزنی، شاخص قدرت و طول ریشهچه و ساقهچه Cymbopogon olivieriداشتند.دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874220210823Evaluation of vegetation role and climatic factors of southern plains of alborz in spatial and temporal distribution of dust phenomenonارزیابی نقش پوشش گیاهی و عوامل اقلیمی دشتهای جنوبی البرز در توزیع زمانی و مکانی پدیده گردوغبار3393588388310.22059/jrwm.2021.318086.1564FAمجتبیجنت رستمیدانشجوی دکتری بیابانزدایی دانشکده کویر شناسی دانشگاه سمنانمحمدرحیمیدانشیار دانشکده کویر شناسی دانشگاه سمنانسید حسنکابلیاستادیار دانشکده کویر شناسی دانشگاه سمنانJournal Article20210129Most of the studies on dust storms are concentrated in the western-eastern provinces of the country and less research has been done in other parts of Iran. In this research, some of the southern plains of Alborz; which have the potential to produce dust were selected. Daily data of 18 meteorological stations with long-term statistical period from 2008 to 2017 and to calculate the indicators of agricultural drought, MOD13Q1 and MOD11A1 products were used in the same period. Standardized precipitation index and standardized precipitation-evapotranspiration index were calculated and from the dust hourly meteorological codes, the experimental dust storm index was obtained. Then the relationships between climatic indices, vegetation and experimental index of dust storm were investigated using Pearson correlation and multivariate regression statistical method. The highest frequency of DSI index during 10 years is related to Imam Khomeini station with a value of 30.5 and the lowest is Taleghan station with 0.05. The Year-on-year changes in the dust index show that in the early years, the central and southeastern parts of the region were affected by dust storms, and sudden decrease had a significant effect on the results and reduced the long-term trend. The highest and the lowest correlation is respectively wind speed and Temperatur .Regarding the results of monthly multivariate regression, are somewhat variable in different months of the year, so that the effect of climatic elements and vegetation changes in different months, in general wind speed, TCI and SPEI have the most important effect on increasingبیشتر مطالعات درزمینه طوفانهای گردوغبار در استانهای غربی- شرقی کشور متمرکز است و کمتر تحقیقاتی در سایر مناطق ایران صورت گرفته است. در این تحقیق برخی از دشتهای جنوبی البرز؛ که دارای پتانسیل تولید گردوغبار میباشند انتخاب شدند. دادههای روزانه 18 ایستگاه هواشناسی با دوره آماری بلندمدت از 2008 تا 2017 و برای محاسبه شاخصهای خشکسالی کشاورزی، از محصولات MOD13Q1 و MOD11A1 در همان دوره استفاده شد. شاخص بارش استانداردشده و شاخص بارش- تبخیر و تعرق استانداردشده محاسبه و از کدهای هواشناسی ساعتی گردوغبار، شاخص تجربی طوفان گردوغبار به دست آمد؛ سپس روابط بین شاخصهای اقلیمی، پوشش گیاهی و شاخص تجربی طوفان گردوغبار با استفاده از همبستگی پیرسون و روش آماری رگرسیون چند متغیره موردبررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد بیشترین فراوانی شاخص طوفان گردوغبار طی 10 سال مربوط به ایستگاه امام خمینی با 5/30 و کمترین آن طالقان با مقدار 05/0 است. تغییرات سالبهسال شاخص گردوغبار نشان میدهد در سالهای ابتدایی بخشهای مرکزی و جنوبشرقی منطقه بهشدت تحت تأثیر طوفانهای گردوغبار بوده اما با کاهش ناگهانی روند طولانیمدت را به کاهشی تغییر داده است. بالاترین و پایینترین همبستگی به ترتیب مربوط بهسرعت باد و دما است، همبستگی منفی و قوی با شاخص TCI برقرار است. در مورد نتایج رگرسیون چند متغیره ماهیانه، در ماههای مختلف سال تا حدودی متغیر بوده، بهگونهای که در ماههای مختلف تأثیر عناصر اقلیمی و پوشش گیاهی تغییر میکند، بهطورکلی سرعت باد، TCI و SPEI مهمترین تأثیر را برافزایش طوفانهای گردوغبار میگذارددانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874220210823Simulation and prediction of climatic components of maximum and minimum temperature using CanESM2 model output in future periods, Case study ؛ Meyme plain, Isfahan provinceشبیهسازی و پیشبینی مولفههای اقلیمی دمای حداکثر و حداقل با استفاده از خروجی مدل CanESM2 در دورههای آتی، مطالعه موردی دشت میمه استان اصفهان3593728388410.22059/jrwm.2019.256514.1327FAسحرذاکری انارکیدانشجوی دکترای بیابانزدایی، دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران، ایرانغلامرضازهتابیاناستاد دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، تهران. ایرانحسنخسرویدانشیار دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران، ایرانحسینآذرنیونداستاد دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، تهران. ایران0000-0001-6891-8369آرشملکیاندانشیار دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران، ایرانJournal Article20181208Intergovernmental Panel on Climate Change report shows that the world average temperature has increased to 0.6 ° C ± 0.2 ° C in the twentieth century. Therefore, long-term prediction of climate variables and the consideration of measures to mitigate the adverse effects of climate change is evident. The SDSM model was used to downscale observation data of the minimum and maximum temperatures of the Vazvan Meyme station in Isfahan province. The CanESM2 global model data under new emission scenarios: RCP2.6, RCP4.5, and RCP8.5 are used to predict the near future (2006-2036), mid-term (2037-2078) and far-away future (2079-2100). The studies show the ability of the SDSM model to model maximum and minimum temperatures in the base period. The results of this study necessary indicate that as we get closer to the 21st century, the minimum and the maximum temperatures increase in the area of study. The average maximum temperature changes will have the highest increase under the RCP8.5 scenarios in the (2079-2100), in July, which will reach 7.9 ° C. The average changes in minimum temperature show the highest increase in August under the RCP8.5 scenarios. Therefore, considering that this temperature increase in future periods will affect the status of the study area, water resources, and natural resources. Planners and authorities of the relevant departments will take the necessary measures, such as measures to correct irrigation systems, methods for reducing evaporation and improving the cultivation system, to adjust the damage caused by heating or adapt to the new climatic conditions.گزارش هیئت بینالدول تغییر اقلیم نشان میدهد که میانگین دمای جهان در قرن بیستم برابر 2/0±6/0 درجه سانتیگراد افزایش یافتهاست. بنابراین پیشبینی بلندمدت متغیرهای اقلیمی و در نظر گرفتن تمهیدات لازم به منظور تعدیل اثرات سوء ناشی از تغییرات اقلیمی امری بدیهی است. در مطالعه حاضر بهمنظور ریزمقیاسنمایی دادههای مشاهداتی دمای حداقل و حداکثر ایستگاه وزوان میمه استان اصفهان، از مدل SDSM استفاده شده است. دادههای مدل جهانی CanESM2 تحت سه سناریوی جدید انتشار RCP2.6، RCP4.5و RCP8.5، به منظور پیشبینی دوره آینده نزدیک (2036-2006)، آینده میانی (2078-2037) و آینده دور (2100-2079) مورد استفاده قرا گرفتند. بررسیها نشاندهنده توانایی بالای مدل SDSM در مدلسازی دمای حداکثر و حداقل در دوره پایه میباشند. نتایج پژوهش حاضر، حاکی از آن است که هر چه به قرن 21 نزدیک میشویم دمای حداقل و حداکثر در منطقه مطالعاتی افزایش مییابد. تغییرات میانگین دمای حداکثر بیشترین افزایش را تحت سناریوی RCP8.5 در دوره آینده دور (2100-2079)، در ماه ژولای خواهد داشت که این افزایش به 9/7 درجه سانتیگراد نیز خواهد رسید. تغییرات میانگین دمای حداقل نیز بیشترین افزایش را در ماه آگوست تحت سناریوی RCP8.5 نشان داده است. لذا با توجه به اینکه این افزایش دما در دورههای آتی بر روی وضعیت منطقه مطالعاتی، منابع آبی و طبیعی اثرگذار خواهد بود پیشنهاد میگردد، برنامهریزان و مسئولین بخشهای مربوطه راهکارهای لازم از قبیل تدابیری جهت اصلاح نظام آبیاری، روشهایی به منظور کاهش تبخیر و اصلاح نظام کشت، برای تعدیل خسارات ناشی از گرمایش و یا سازگاری با شرایط آب و هوایی جدید اتخاذ نمایند.دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874220210823Risk Analysis and ranking of sub-basins in order to locate LIDs for controlling urban flood (case study: district 10 and 11 of Mashhad)آنالیز ریسک و رتبه بندی زیر حوضه ها به منظور جانمایی LID ها درکنترل سیلاب شهری ( مطالعه موردی: مناطق 10 و 11 مشهد)3733928388510.22059/jrwm.2021.318778.1571FAحامدزاهدی خامنهدانشجو دکتری سازه های آبی، گروه علوم و مهندسی آب، دانشگاه فردوسیسعید رضاخداشناساستاد گروه علوم و مهندسی آب، دانشگاه فردوسی مشهد0000-0003-3247-9653Journal Article20210209In this study, the surface water collection systems of districts 10 and 11 of Mashhad were modeled and evaluated using risk analysis. Sub-basins were also ranked in order to locate the implementation of low impact development (LID) practices. The results showed that although the collection system has no particular problem with floods with a two- year return period, it does not have a suitable capacity for floods with a higher return period, so that for floods with 5 and 50 years of return period, it has 80 percent discharge capacity of surface runoff and in these year returns, 29.1 and 38.2 percent of the canals, respectively, face waterlogging and back flow.<br /><br />In order to final ranking of the sub-basin for prioritizing the location of LID practices, in addition to risk analysis, the sub-basins were classified based on economic priorities, social conditions and land use. The final ranking that 6.6% of the studied sub-basins, which includes 22.8% of the study area are in groups 4 and 5 (the highest Priority). Ranking puts areas with high flood risk under pressure to accept LID control and make an investment in it, as well as benefits areas where are at lower risk of flooding but are more likely to implement LID practices and invest in them.در این پژوهش جهت ارزیابی شرایط سیستم آنالیز ریسک و مکان یابی جهت اجرای طرح های توسعه کم اثر (LID)، از آنالیز ریسک استفاده شد. نتایج نشان داد که سیستم جمع آوری اگر چه برای سیلاب های با دوره بازگشت دوساله مشکل خاصی ندارد ولی برای سیلاب های با دوره بازگشت بالاتر ظرفیت مناسب ندارد .<br />جهت آنالیز ریسک از احتمال شکست (pof) و پیامد شکست (cof) استفاده شد و با استفاده از Z-Score دسته بندی شدند. نتایج نشان داد که در مناطق 10 و 11 ، 61.9 و 49.5درصد از زیر حوضه در دسته با احتمال شکست بالا (گروه های 4 و 5 ) قراردارند . همچنین بررسی پیامد شکست نشان داد که 16.3 درصد از زیر حوضه های منطقه 10 و 24 درصد از زیر حوضه های منطقه 11 در گروه با پیامد شکست بالا قرار دارند. <br />جهت رتبه بندی نهایی زیر حوضه به منظور اولویت بندی در جانمایی طرح های LID علاوه بر آنالیز ریسک، زیر حوضه ها بر اساس اولویت های اقتصادی اجتماعی و کاربری اراضی نیز دسته بندی گردید. رتبه بندی نهایی نشان داد 6.6 درصد از زیر حوضه های مورد مطالعه که شامل 22.8 درصد از مساحت محدوده مورد بررسی هستند در دسته با ریسک بالا قرار می گیرند. انجام رتبه بندی، مناطق با خطر سیل بالا را تحت فشار می گذارد که کنترل LID را بپذیرند و سرمایه گذاری انجام دهند ، همچنین به مناطقی که خطر سیل کمتری دارند اما احتمال بالاتر در اجرا و سرمایگذاری LID ها دارند سود می رسانند.دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874220210823Environmental flow requirements of Karaj River’s sub-watersheds using Flow Duration Curve and Indicators of Hydrological Alterationتعیین نیاز آبی محیط زیستی زیرحوزه های رودخانه کرج با استفاده از رویکرد منحنی تداوم و شاخص های تغییرپذیری جریان3934058388610.22059/jrwm.2021.270394.1322FAصاحبهکریمیدکترای محیط زیست، گروه محیط زیست، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهرانشرارهپورابراهیمدانشیار گروه محیط زیست، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران0000-0002-4485-2040علیسلاجقهاستاد گروه احیای مناطق خشک و کوهستانی، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران0000-0000-0000-0000آرشملکیاندانشیار گروه احیای مناطق خشک و کوهستانی، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهرانمیشلاستروچگروه اکولوژی سیمای سرزمین، موسسه تحقیقاتی ufz آلمانمارتینفولکگروه اکولوژی سیمای سرزمین، موسسه تحقیقاتی ufz آلمانفلیکسویتینگگروه اکولوژی سیمای سرزمین، موسسه تحقیقاتی ufz آلمانJournal Article20181201Environmental flow (EF) is the quantity, quality and timing of water needed for ensuring the sustainability of aquatic ecosystems. The Karaj River is one of the five protected rivers in Iran. It provides drinking water for the cities of Tehran and Alborz, water needed for agriculture, and is also an important power supply source for the country. While the river has fulfilled for a long time environmental requirements of downstream areas, this has been threatened in recent years by increasing demands of the rapidly growing population in Tehran and Karaj. In the present study, we tried to find an acceptable environmental flow range by using Flow Duration Curve (FDC) and Indicators of Hydrological Alteration and compared the results with the Tennant method which has been officially used by the Energy Ministry of Iran. Results are presented in monthly resolution and at the scale of sub-watersheds to provide a spatio-temporal EF analysis that can be used in watershed management planning. Based on the results, highest and lowest amounts of EF were calculated by FDC-Q95 and Tennant methods, respectively. For instance, the monthly mean Q95 in last gauge (Sira-Karaj) equals 5.75 m3/s, while the mean value estimated by Tennant is just 2.35 m3/s. Eventually, this study suggests a range of the EF values obtained by the FDC method as the upper monthly threshold and the Indicators of Hydrological Alteration as lower monthly threshold for Environmental Flow in Karaj River.حقابه محیطزیستی ترکیبی از کمیت، کیفیت و زمانبندی آب موردنیاز برای پایداری اکوسیستم آبی است. رودخانه کرج یکی از پنج رودخانه حفاظتشده کشور است که منبع مهم تأمینکننده آب آشامیدنی تهران و کرج، آب کشاورزی و منبع تأمین برق کشور است. این رودخانه درگذشته نیازهای محیطزیستی پاییندست را تأمین میکرده ولی در سالهای اخیر و به دلیل رشد مصرف آب کلانشهر تهران و کرج بخش عمده آب این رودخانه برای مصرف شرب تخصیص مییابد و این مسئله حیات زیستمندان وابسته به آن را درخطر قرار داده است. مقاله حاضر باهدف تعیین دامنه قابلقبول حقابه محیطزیستی رودخانه کرج و مقایسه آن با مقدار برآورد شده توسط وزارت نیرو صورت گرفته است. بدین منظور، ابتدا با استفاده از روشهای منحنی تداوم جریان (Q90 و Q95) و شاخصهای تغییرپذیری جریان، حقابه زیست محیطی رودخانه در سطح زیرحوزه و در مقیاس زمانی ماهانه محاسبه گردید که بهاینترتیب سهم زیرحوزههای مختلف در تأمین حقابه مشخص شده و میتواند جهت مدیریت حوزههای آبخیز مدنظر قرار گیرد. نتایج نشان داد که روش منحنی تداوم جریان Q95 بالاترین و تنانت اصلاحشده وزارت نیرو کمترین مقادیر را برآورد میکنند، برای مثال در آخرین ایستگاه (سیرا-کرج) مقدار Q95 میانگین ماهانه 5/75 m3/s است درحالیکه مقدار میانگین برآورد شده از تنانت m3/s 2/35 میباشد. درنهایت، مقادیر بهدستآمده بهوسیله روش منحنی تداوم جریان بهعنوان حد بالا و شاخص تغییرپذیری جریان بهعنوان حد پایین حقابه رودخانه کرج بهصورت ماهانه پیشنهاد شد.دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874220210823Relationship Between environmental Factors and Plant Composition By Multivariate Analysisبررسی رابطه بین عوامل محیطی و ترکیب گیاهی با روش آنالیز چند متغیره4074218388710.22059/jrwm.2021.311612.1539FAافشینصادقی راددانشجو دکتری، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهراننگارعینیدانشآموخته، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه ایلامعاطفهفتاحیدانشجو دکتری، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه هرمزگانحریرسهرابیدانشجو دکتری، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه هرمزگانJournal Article20201010Any plant according to its needs selects an optimal location of the environment as habitat. The aim of this study was to evaluate the relationship between plant species composition and edaphotopopographic factors in the steppe rangelands of Marvdasht in Fars province. Soil and vegetation sampling was carried out by random sampling and transect method, respectively. In this study, transects with a length of 30m were used. After sampling the soil samples were transported to the laboratory. In the laboratory content of OM, EC, pH, sand, silt and clay, Na, K and P were measured. The relationship between environmental factors and species composition was determined using DCA and CCA multivariate analyzes. The most important factors in the distribution of vegetation, were soil EC and Na. Altitude and slope were identified as effective topographic factors the composition of plant species.هر گونه گیاهی با توجه به نیازهایش یک مکان بهینه از محیط را به عنوان زیستگاه انتخاب میکند. این تحقیق به منظور ارزیابی رابطه بین ترکیب گونههای گیاهی با عوامل ادافوتوپوگرافیکی در مراتع استپی مرودشت در استان فارس مورد بررسی قرار گرفت. برای این کار از روش نمونهبرداری تصادفی استفاده شد و برای برداشت عوامل پوشش گیاهی و محیطی، ترانسکتهایی به طول 30 متر پیاده گردید. در مرحله دوم نمونه برداری نمونه برداری از خاک و اندازهگیریهای میدانی توپوگرافی صورت گرفت و نمونههای خاک به آزمایشگاه انتقال داده شدند. در آزمایشگاه میزان ماده آلی (OM)، هدایت الکتریکی (EC)، اسیدیته (EC)، درصد شن، سیلت و رس خاک، سدیم، پتاسیم و فسفر اندازهگیری شد. رابطه بین عوامل ادافوتوپوگرافیکی و ترکیب گونههای گیاهی با استفاده از آنالیزهای چند متغیره DCA و CCAتعیین گردید. مهمترین عوامل خاکی مؤثر در پراکنش پوشش گیاهی با استفاده از روش CCA شوری و سدیم بودند. همچنین ارتفاع از سطح دریا و شیب به عنوان عوامل توپوگرافی تأثیرگذار در ترکیب گونههای گیاهی شناخته شدند.دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874220210823Investigation of the frequency of landslide occurrence with active technology in the northern region of Qazvinبررسی ارتباط فراوانی رخداد زمینلغزش با تکنونیک فعال در منطقه شمال قزوین4234368388810.22059/jrwm.2021.320339.1578FAسعیدمحمدصبوریدانشجوی دکتری زمین شناسی گرایش تکتونیک، دانشگاه شهید بهشتیحسینحاجی علی بیگیا ستادیار گروه حوضههای رسوبی و نفت دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتیمرتضیطالبیاندانشیار پژوهشکده علوم زمین، سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورمرتضیفتاحیدانشیار گروه زمین فیزیک موسسه ژئوفیزیک، دانشگاه تهرانJournal Article20210308Tectonic activities by the occurrence of earthquakes and the creation of driving force, tectonic uplifts, fissures and fractures caused by faults, creating and seam and cracks in rocks and accelerating the process of mechanical and chemical weathering, creating fault gouges and fault shear as the materials prone to landslides, increasing the penetration of rocks, changes in the direction and slope of geological layers, etc. cause landslides. The study area is located in the structural zone of Central Alborz and Central Iran between the coordinates of 49.22 to 51.15 east longitude and 35.81 and 36.9 north latitude. In this study, after library surveys and field observations, the location of 280 landslides with fault zones of faults in the region was compared with the relevant software and it was found that 34% of the total landslides identified in Fault zone. Due to the 5% area of fault zones, the high percentage of landslide occurrence indicates the relationship between tectonic activity and landslide occurrence. Therefore, it can be said that tectonic activities have caused landslides in the study area and due to the large number of landslides in the study area, the area can be assessed tectonically with high activity. Vulnerability of residential areas is also high in areas near active and Quaternary faults, because in addition to seismic waves and surface rupture during an earthquake, they threat by another hazard called landslides.فعالیت های تکتونیکی بوسیله رخداد زمین لرزه و ایجاد نیروی محرک، بالا آمدگیهای تکتونیکی، شکستگی ها و خردشدگیهای ناشی گسلش، ایجاد درز و شکاف در سنگها و تسریع فرایند هوازدگی مکانیکی و شیمیایی، ایجاد گوژ گسلی و برش گسلی بعنوان مصالح مستعد لغزش، افزایش نفوذپدیری سنگها، تغییر در جهت و میزان شیب لایههای زمینشناسی و ... باعث رخداد زمینلغزشها میگردد. محدوده مطالعاتی در زون ساختاری البرز مرکزی و ایران مرکزی در بین مختصات 22/49 تا 15/51 طول شرقی و 81/35 و 9/36 عرض شمالی واقع شده است. در این پژوهش پس از بررسیهای کتابخانهای و مشاهدات صحرایی، موقعیت مکانی 280 زمینلغزش با پهنه گسلی گسلهای منطقه با نرم افزار مربوطه مقایسه گردید و مشخص گردید که 34 درصد از کل زمینلغزشهای شناسایی شده در پهنه گسلی گسلهای محدوده مطالعاتی واقع شدهاند. باتوجه به مساحت 5 درصدی پهنههای گسلی، درصد بالای رخداد زمینلغزشها نشان از ارتباط فعالیت تکتونیکی و رخداد زمینلغزش میباشد. لذا میتوان بیان نمود که فعالیتهای تکتونیکی باعث رخداد زمینلغزش در محدوده مطالعاتی گردیده است و باتوجه به تعداد زیاد زمینلغزشها در محدوده میتوان، منطقه را از نظر تکتونیکی با فعالیت بالا ارزیابی نمود. همچنین آسیبپذیری مناطق مسکونی در جاهایی که در نزدیکی گسلهای فعال و کواترنری قرار گرفتهاند بالا است، چونکه علاوه بر امواج لرزهای و گسیختگی سطحی حین زلزله، با مخاطره دیگری بنام زمینلغزش روبرو هستند.دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874220210823Effect of Biochars and Lead (Pb) Polluation on some Properties of a Rangeland Soil under Panicum miliaceum cultivationاثر زغالهای زیستی و آلودگی سرب بر برخی ویژگیهای خاک مرتعی زیر کشت گیاه ارزن علوفهای (Panicum miliaceum)4374518388910.22059/jrwm.2021.318384.1567FAعلیرضامحمودیدانشجوی دکتری علوم و مهندسی مرتع، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تهرانعلیطویلیدانشیار گروه احیاء مناطق خشک و کوهستانی، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تهرانحمید رضابوستانیدانشیار گروه مرتع و آبخیزداری، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی داراب، دانشگاه شیرازمحمدجعفریاستاد ، گروه احیاء مناطق خشک و کوهستانی، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تهرانسلمانزارعاستادیار، گروه احیاء مناطق خشک و کوهستانی، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تهرانJournal Article20210202An appropriate amount of soil was picked up from the surface horizon (0-30 cm) from the rangeland of Darab city. After air drying and passing through a 2 mm sieve, some physical and chemical properties of the soil were measured. A factorial pot experiment was conducted in a completely randomized design with four replications. The first factor includes biochars in 7 levels (no application of biochar (C), wheat biochar (1.5 % w/w) (GB1), wheat biochar (3 % w/w) (GB2), corn biochar (1.5 % w/w) (ZB1), corn biochar (3 % w/w) (ZB2), cotton biochars (1.5 % and 3% w/w) and the second factor includes the use of lead (Pb) at 3 levels (0 (Pb0), 150 (Pb150) and 300 (Pb300) mg kg-1 soil) under forage panicum cultivation. After copmpleting vegetative growth, the plants were cutted and harvested from 0.5 cm of the soil surface. This study indicated that with increasing the biochar levels from 0 to 3 % (w/w), the electrical conductivity (0.31, 0.15 and 0.02 dS/m), soil organic carbon (53, 59 and 63%) and soil pH (0.13, 0.05 and 0.15 units) were increased and the Pb availabity (16.12, 12.83 and 10.25%) was decreased, respectively. With enhancing the Pb levels from 0 to 300 mg kg-1 soil, the concentration of soil manganese (17.27%) and potassium (4.54%) availability were significantly reduced.آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در چهار تکرار انجام شد. فاکتور اول شامل زغال زیستی در هفت سطح (عدم کاربرد زغال زیستی(C)، زغال زیستی بقایای گندم 5/1 درصد وزنی(GB1)، زغال زیستی بقایای گندم 3 درصد وزنی(GB2)، زغال زیستی بقایای ذرت 5/1 درصد وزنی(ZB1)، زغال زیستی بقایای ذرت 3 درصد وزنی(ZB2)، زغال زیستی بقایای پنبه 5/1 درصد وزنی(PB1) و زغال زیستی بقایای پنبه 3 درصد وزنی(PB2) و فاکتور دوم شامل کاربرد سرب در سه سطح (0(Pb0)، 150 (PB1) و 300 (PB2) میلیگرم در کیلوگرم خاک) بود. این پژوهش نشان داد که افزایش کاربرد سطوح زغال های زیستی بقایای گیاهی گندم، ذرت و پنبه از سطح 0 به 3 درصد وزنی سبب افزایش قابلیت هدایت الکتریکی (31/0،15/0 و02/0 دسی زیمنس بر متر)، کربن آلی خاک (53، 59 و 63 درصد)، پهاش خاک (13/0، 05/0 و15/0 واحد) و کاهش غلظت سرب قابل استفاده (12/16،83/12 و 25/10 درصد) در خاک شد. همچنین کاربرد انواع زغال های زیستی بقایای گیاهی گندم، ذرت و پنبه در سطح 3 درصد وزنی سبب افزایش فراهمی آهن (به ترتیب 65، 72 و 69 درصد)، منگنز (105، 74 و 41 درصد )، مس (10، 62/15 و 5/22 درصد) و پتاسیم (167،114 و50 درصد) شد. کاربرد انواع زغالهای زیستی مورد استفاده سبب بهبود برخی ویژگیهای خاک شد. زغال زیستی گندم در سطح 3 درصد وزنی(GB2) از نظر تاثیرگذاری بر ویژگیهای خاک از جمله افزایش کربن آلی خاک، افزایش فراهمی عناصر غذایی مانند پتاسیم و منگنز و کاهش فراهمی سرب در خاک نسبت به بقیه موثرتر بود.دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهراننشریه علمی - پژوهشی مرتع و آبخیزداری5044-200874220210823Evaluation of Accuracy of ECMWF Re-Analysis Data in Estimation of Soil Depths Temperature Changes (Case Study of Tehran)ارزیابی دقت داده های بازتحلیل پایگاه ECMWF در برآورد تغییرات دمای عمق های مختلف خاک (مطالعه موردی: شهر تهران)4534688389010.22059/jrwm.2020.308704.1528FAمعصومهمقبلاستادیار آب و هواشناسی، دانشکده جغرافیا، دانشگاه تهرانJournal Article20200822Soil depth temperature is one of the most effective factors on agricultural products. However, the it has highest missing data in synoptic weather stations. Hence, this research aims to evaluate soil depth temperature changes and determine the accuracy and applicability of ECMWF re-analysis data in estimation of SDT. To do so, soil depth temperature data for different depths (5,10, 20, 30, 50 and 100 cm) of Mehrabad, Geophysic, Shomal-e-Tehran and Doushan Tapeh stations were extracted in hourly time intervals (03, 09, 15 UTC) from Iran’s Meteorology Organization. Then, trend analysis was carried out by Mann-Kendall test. Also, gridded re-analysis SDT data of ERA5 were extracted from ECMWF from 1997 to 2018 statistical period. Re-analysis data were convert from Netcdf format to text using GIS. Then, their accuracy was analyzed by ME, MAE and RMSE tests. The climatic trend of soil depth temperature presents the general increase trend in all studied stations during the 1997-2018. Furthermore, the results showed close correlations between observational and re-analysis data at different depths. Re-analysis data could mainly reproduce the temporal-spatial distributions of soil depth temperature in study area. The correlation coefficient between observational and re-analysis data was 0.97 and 0.95 for first and second studied depths of the soil, respectively. It indicates a significant linear relationship between observational data and ERA5 re-analysis data in hourly time intervals. However, the ERA5 overestimates the SDT data in comparison with observational dataدر ایستگاه های همدیدی داده های دمای اعماق خاک از بیشترین خلا آماری برخوردار است. از اینرو، در پژوهش حاضر تلاش شد تا علاوه بر ارزیابی تغییرات دمای اعماق مختلف خاک و توزیع مکانی و زمانی آن، دقت و عملکرد داده های باز تحلیل پایگاه ECMWFمورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. برای این منظور، داده های ایستگاهی دمای شش عمق از خاک مربوط به چهار ایستگاه در تهران در بازه زمانی (1997-2018) و در مقیاس ساعتی از سازمان هواشناسی کشور استخراج شد. ابتدا با استفاده از آزمون من-کندال روند تغییرات دمای اعماق خاک مورد بررسی قرار گرفت. همچنین توزیع مکانی-زمانی داده های اعماق خاک در تهران تعیین شد. علاوه براین، داده های شبکه بندی شده و باز تحلیل پایگاه ECMWF نسخه ERA5 برای محدوده مورد مطالعه دریافت و به فرمت عددی تبدیل شد. در ادامه، دقت و عملکرد داده های بازتحلیل با استفاده از آزمون های آماری ضریب همبستگی، خطای میانگین، خطای میانگین مطلق و خطای جذر میانگین مربعات تعیین شد. نتایج آزمون من-کندال نشان داد که دمای هر دو عمق خاک در هر چهار ایستگاه از روند افزایشی برخوردار است. ضریب همبستگی بین داده های ایستگاهی و باز تحلیل برای عمق اول 97/0و برای عمق دوم 95/0بدست آمد. به طور میانگین داده های باز تحلیل در عمق یک و برای ساعات 03، 09 و 15 به ترتیب به مقدار 20/0 ، 7/1 و 2/2 درجه سلسیوس حالت بیش برآوردی دارد. این مقدار در ساعات مختلف مورد بررسی برای عمق دوم شامل 8/0، 9/1 و 5/2 درجه سلسیوس است.