حامد فرضی؛ رضا تمرتاش؛ زینب جعفریان؛ محمدرضا طاطیان
چکیده
هدف از تحقیق حاضر بررسی اقدامات احیائی بر تغییر عملکرد پوشش گیاهی و ترسیب کربن خاک در مراتع دامنههای جنوبی البرز مرکزی میباشد. نمونهبرداری از پوشش گیاهی در فصل رویش منطقه، اردیبهشت و خرداد، به روش تصادفی- سیستماتیک در 400 پلات 2 مترمربعی در امتداد 40 ترانسکت 100 متری انجام شد. در هر پلات درصد تاج پوشش، حضور گونهها، ویژگیهای ...
بیشتر
هدف از تحقیق حاضر بررسی اقدامات احیائی بر تغییر عملکرد پوشش گیاهی و ترسیب کربن خاک در مراتع دامنههای جنوبی البرز مرکزی میباشد. نمونهبرداری از پوشش گیاهی در فصل رویش منطقه، اردیبهشت و خرداد، به روش تصادفی- سیستماتیک در 400 پلات 2 مترمربعی در امتداد 40 ترانسکت 100 متری انجام شد. در هر پلات درصد تاج پوشش، حضور گونهها، ویژگیهای کارکردی گونهها از جمله فرم رویشی، نوع پراکنش، نوع گرده افشانی و فرم زیستی ثبت گردید. در طول هر ترانسکت تعداد دو نمونه خاک در تیمارهای مختلف مناطق احیاء و شاهد از عمق 15-0 و 30-15 سانتیمتر برداشت شد. در مجموع 160 نمونه خاک از چهار عملیات احیائی مختلف شامل کپه کاری، بذرپاشی، مدیریت چرا، قرق و یک مرتع طبیعی به عنوان سایت شاهد برداشت شد. سپس در آزمایشگاه وزن مخصوص ظاهری و ترسیب کربن خاک اندازهگیری شدند. برای تعیین وجود یا عدم وجود اختلاف معنیدار بین تیمارهای مختلف از نظر دادههای خاک و پوشش گیاهی از آنالیز واریانس یک طرفه و جهت مقایسۀ میانگین مقدار ترسیب کربن در هر تیمار از آزمون دانکن استفاده شد. نتایج نشان داد که پاسخ انفرادی گونههای مشترک در منطقۀ احیاء و شاهد حاکی از معنیدار شدن 11 گونه بود که تعداد 5 گونه به طور معنیداری در منطقۀ احیاء شده دارای میانگین درصد تاج پوشش بیشتری بوده، اما 6 گونه به طور معنیداری از میانگین تاج پوشش بیشتر در منطقۀ شاهد برخوردار بودند. نتاج نشان داد که اقدامات بیولوژیکی درصد تاج پوشش سه تیرۀ گیاهی را به طور معنیداری تغییر داد. در این میان تیرۀ Poaceae در منطقۀ احیاء و تیرههای Fabaceae و Brassicaceae در منطقۀ شاهد به طور معنیداری دارای میانگین درصد تاج پوشش بالاتری بودند. میزان درصد مادۀ آلی و میزان کربن آلی ترسیب شده در دو عمق سطحی و زیرین خاک در عملیات مختلف بیولوژیکی در سطح 5 درصد دارای اختلاف معنیدار هستند.
میثم علی زاده؛ بهروز ملکپور؛ حمید آریا؛ سمانه وردیان
چکیده
در آینده تغییرات درجۀ حرارت کره زمین، قابل ملاحظه خواهد بود. این پدیده ناشی از تمرکز گازهای گلخانهای در جو کرۀ زمین است. بنابراین جلوگیری از وقوع آن ضروری به نظر میرسد. روشهای بیولوژیک شامل زیتودۀ گیاهی و خاک تحت آن به عنوان بهترین و عملیترین راهکار، پیشنهاد شده است. حوزههای آبخیز به عنوان بزرگترین واحدهای ...
بیشتر
در آینده تغییرات درجۀ حرارت کره زمین، قابل ملاحظه خواهد بود. این پدیده ناشی از تمرکز گازهای گلخانهای در جو کرۀ زمین است. بنابراین جلوگیری از وقوع آن ضروری به نظر میرسد. روشهای بیولوژیک شامل زیتودۀ گیاهی و خاک تحت آن به عنوان بهترین و عملیترین راهکار، پیشنهاد شده است. حوزههای آبخیز به عنوان بزرگترین واحدهای فیزیکی و ژئومرفولوژیکی در برگیرندۀ دو عنصر مهم خاک و گیاه بوده بهطوری که روند کنونی تغییرات آبوهوایی به عنوان یکی از چالشهای مضاعف و تهدیدی در پایداری آبخیزها محسوب میشود. ترسیب کربن در خاک و پوشش گیاهی فرآیندی مقرون به صرفه و سازگار با محیطزیست است که میتواند از طریق شیوههای مدیریت اراضی با نوع صحیح استفاده از اراضی، فراهم گردد. باعنایت به این موضوع، این تحقیق با هدف بررسی تأثیر نوع اراضی بر مقدار ترسیب کربن خاک و تعیین بهترین نوع کاربری در اینخصوص در سطح حوزۀ آبخیز واز در شهرستان نور انجام شده است. نمونهبرداری در کابریهای تعیین شده در دو عمق 15-0 و 30-15 سانتیمتری انجام و کربن آلی خاک محاسبه گردید. نتایج نشان داد که جنگلها دارای بیشترین مقادیر ذخیرۀ کربن در هر دو عمق مورد مطالعه و پس از آن اراضی زراعی و باغات، مراتع و در نهایت مناطق روستایی دارای کمترین مقدار بوده است. در مجموع نیز مقدار ذخیرۀ کربن تا عمق 30 سانتیمتری خاک در حوزۀ آبخیز واز، 741666 تن برآورد گردید.
عیسی جعفری فوتمی؛ اساعیل شیدای کرکج
چکیده
هدف از این مطالعه بررسی علل عدم قطعیت در روشهای مختلف برآورد کربن خاک و همچنین ارزیابی روش محاسبهای پیشنهادی است که تأثیر وزن مخصوص خاک را در محاسبۀ کربن از بین برده و میزان واقعی کربن خاک را برای خاکهایی با وزن مخصوص ظاهری متفاوت بر حسب عمق معادل مشخص میکند. بنابراین به منظور آزمون صحت این روش پیشنهادی، میزان کربن در سه نوع ...
بیشتر
هدف از این مطالعه بررسی علل عدم قطعیت در روشهای مختلف برآورد کربن خاک و همچنین ارزیابی روش محاسبهای پیشنهادی است که تأثیر وزن مخصوص خاک را در محاسبۀ کربن از بین برده و میزان واقعی کربن خاک را برای خاکهایی با وزن مخصوص ظاهری متفاوت بر حسب عمق معادل مشخص میکند. بنابراین به منظور آزمون صحت این روش پیشنهادی، میزان کربن در سه نوع شدت چرا در شورهزارهای استان گلستان (چرای سبک، چرای متوسط و چرای شدید)، محاسبه و روشهای مختلف مورد آزمون آماری و بررسی قرار گرفتند. نتایج مقایسۀ میانگینها برای هر یک از پارامترهای مربوط به رویکردها نشان داد که بر اساس روش اول (پارامتر غلظت کربن) عمق اول مناطق شدت چرای سبک و شدت چرای متوسط و چرای شدید از لحاظ آماری دارای تفاوت معنیداری هستند و به ترتیب میزان غلظت کربن برابر با 39/31، 57/23 و 5/11 گرم کربن در کیلوگرم خاک میباشند حال آنکه برای عمق اول خاک در صورت ارائۀ کربن تودهای در واحد سطح بر اساس عمق ثابت نتایج متناقضی به دست میآید. به طوری که عمق اول سایت شدت چرای سبک و متوسط بهترتیب با مقادیر 15/89 و 47/74تن در هکتار در عمق ثابتدارای بیشترین مقدار کربن تودهای بوده و سایت شدت چرای سنگین با میزان 93/42 تن در هکتار در عمق ثابت دارای کمترین میزان است. مشابه این عدم قطعیتها بین دو عمق مورد مطالعه نیز برای سایتهای مختلف وجود دارد. برای رفع این تناقض رایج در مطالعات متعدد، پارامتر کربن تودهای بر اساس عمق معادل برای سایتهای مورد مطالعه محاسبه گردید و نتایج آن نشان داد سایت چرای کم و چرای سنگین همچنان بیشترین و کمترین میزان کربن را دارند و در سایر موارد نیز تغییراتی ایجاد نشده در حالیکه میزان نسبی اختلافات بین سایتها تغییر یافته است؛ و این در حالی میباشد که تأثیر فشردگی توده خاک بر محاسبۀ کربن ترسیبی حذف شده است و بهعنوان نتیجۀ کلی؛ روشهای مرسومی که برای محاسبۀ ذخیرۀ ماده آلی استفاده میشوند به دلیل تودههای نابرابر خاک (فشردگی خاک و وزن مخصوصهای متفاوت) به طور دقیق بیانکنندۀ تفاوتهای کربن ترسیبی در تودۀ خاک نیستند و برای ارزیابی قابل اعتماد مدیریت ذخیرۀ ماده آلی خاک و سایر عناصر غذایی خاک؛ باید تودههای خاک مورد مقایسه، به صورت معادل مد نظر قرار گیرند.