سید مهدی سادات رسول؛ ابراهیم امیدوار؛ رضا قضاوی
چکیده
درختان موجود در فضاهای سبز شهری از یک سو بهوسیله بارانربایی، باعث کاهش بارش رسیده به زیر درخت شده و از سوی دیگر سیستمهای ریشهای گسترده آنها موجب ذخیره و هدایت مقادیر قابلتوجهی آب در داخل خاک میشوند. مطالعه حاضر به بررسی تاثیر میزان بارندگی و گونه درختی (زردآلو، زبانگنجشک، بید، انجیر، گردو و بلوط) بر بارانربایی در شهر ...
بیشتر
درختان موجود در فضاهای سبز شهری از یک سو بهوسیله بارانربایی، باعث کاهش بارش رسیده به زیر درخت شده و از سوی دیگر سیستمهای ریشهای گسترده آنها موجب ذخیره و هدایت مقادیر قابلتوجهی آب در داخل خاک میشوند. مطالعه حاضر به بررسی تاثیر میزان بارندگی و گونه درختی (زردآلو، زبانگنجشک، بید، انجیر، گردو و بلوط) بر بارانربایی در شهر هشتگرد استان البرز طی دو فصل زمستان 1397 و بهار 1398 میپردازد. بدین منظور طی هفت رخداد بارش، میزان تاجبارش توسط پنج بارانسنج دستی نصب شده در زیر هر درخت، اندازهگیری شد. بهمنظور ثبت وقایع بارندگی در محلی که از عوارض ساختمانی و درختان فاصله کافی داشته یک ظرف به عنوان بارانسنج نصب گردیده و رخدادهای بارندگی از 1/2 تا 8/6 میلیمتر ثبت گردید. نتایج نشان داد که مقادیر درصد بارانربایی گونههای زبانگنجشک، زردآلو، انجیر، بید، گردو و بلوط بهترتیب 6/44، 6/42، 4/36، 1/35، 6/33 و 4/30 درصد بود. . تجزیه و تحلیل آماری نشان داد، بین مقادیر بارانربایی گونههای درختی اختلاف معنیداری در سطح یک درصد وجود دارد (01/0P < ). همچنین بین میزان بارانربایی کل گونهها در طبقات مقدار بارندگی (بارندگی کم (4 میلیمتر > )، بارندگی متوسط (6-4 میلیمتر)، بارندگی زیاد (> 6 میلیمتر) نیز اختلاف معنیداری در سطح یک درصد وجود داشت (01/0P < ). در بین گونههای مورد بررسی، زبانگنجشک و زردآلو بیشترین درصد بارانربایی را بهخود اختصاص دادهاند که میتوان با برنامهریزیهای شهری نقش از این دوگونه در کنترل رواناب استفاده بیشتری نمود.
گلنوش سوارتندرو؛ سلمان زارع؛ خالد احمدآلی؛ محمد جعفری
چکیده
با توجه به کمبود آب در بیابانهای ایران و بالابودن میزان تبخیر استقرار پوشش گیاهی و آبیاری آنها با مشکلات زیادی همراه است؛ لذا در برنامههای مدیریتی توسعه پایدار مناطق خشک و بیابانی استفاده از روشهای نوین، سازگار با محیط زیست که در ترجیحاٌ آب کمتری مصرف گردد، را بسیار ضروری نموده است. از جمله این روشها میتوان به آبیاری زیرسطحی ...
بیشتر
با توجه به کمبود آب در بیابانهای ایران و بالابودن میزان تبخیر استقرار پوشش گیاهی و آبیاری آنها با مشکلات زیادی همراه است؛ لذا در برنامههای مدیریتی توسعه پایدار مناطق خشک و بیابانی استفاده از روشهای نوین، سازگار با محیط زیست که در ترجیحاٌ آب کمتری مصرف گردد، را بسیار ضروری نموده است. از جمله این روشها میتوان به آبیاری زیرسطحی عمقی با استفاده از لولههای PVC اشاره کرد. در این پژوهش چالهای به عمق و قطر 50 سانتیمتر حفر شد و سپس دو لوله به طور متقابل به فاصله 20 سانتیمتر از یکدیگر در دو طرف گودال قرار داده شد. پس از قرارگیری لولهها، گودال با خاک عرصه پر شد. الگوی پیاز رطوبتی در هشت تیمار از نظر قرارگیری سوراخهای خروج آب، قطر لوله، تعداد سوراخها در نیمه بالایی و پایین لوله و همچنین قطر سوراخها مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان داد که لولهها با قطر 5/12 سانتیمتر و ارتقاع 55 سانتیمتر، با پنج ردیف دوتایی سوراخ 6 میلیمتری در نیمه بالایی لوله به فاصله 3 سانتیمتر از هم و دو سوراخ در نیمه پایینی لوله با فاصله 10 سانتیمتر از یکدیگر، بهترین عمق پیاز رطوبتی را ایجاد مینمایند. عمق پیاز رطوبتی ایجاد شده در خاک در اطراف ریشه گیاه به عنوان نماینده راندمان کاربرد آب، در مدیریت و استفاده صحیح از منابع آبی و همچنین تشویق گیاه به ریشهدوانی عمقی بسیار مهم است. لذا در صورت استفاده از این شیوه برای آبیاری نهالها در مناطق خشک و بیابانی، تیمار مذکور توصیه میگردد.
مسلم رستم پور؛ علیرضا افتخاری
چکیده
این تحقیق در مرتعی از نوع قرق با چهار رویشگاه Artemisia sieberi، Zygophyllum eurypterum، Stipa barba و Amygdalus scoparia در منطقه حفاظت شده شاسکوه، استان خراسان جنوبی انجام شد. کلیه گونههای گیاهی مرتع شناسایی و در 200 پلات شمارش شد، به علت متفاوت بودن فرم رویشی و نحوه پراکنش هر کدام از گونههای غالب، در هر کدام از چهار رویشگاه، به ترتیب، 20، 40، 60 و 80 عدد پلات با دو ...
بیشتر
این تحقیق در مرتعی از نوع قرق با چهار رویشگاه Artemisia sieberi، Zygophyllum eurypterum، Stipa barba و Amygdalus scoparia در منطقه حفاظت شده شاسکوه، استان خراسان جنوبی انجام شد. کلیه گونههای گیاهی مرتع شناسایی و در 200 پلات شمارش شد، به علت متفاوت بودن فرم رویشی و نحوه پراکنش هر کدام از گونههای غالب، در هر کدام از چهار رویشگاه، به ترتیب، 20، 40، 60 و 80 عدد پلات با دو اندازه 2×2 متر و 4×4 متر ( هر کدام 60 پلات) مستقر شد. جهت ارزیابی و مقایسه تنوع زیستی از شاخصهای عددی و منحنیهای رتبهبندی تنوع استفاده شد. از منحنیهای جزء نادر انفرادی و تجمعی به ترتیب جهت مقایسه غنای گونهای و تعیین کفایت نمونهبرداری استفاده شد. نتایج نشان داد که غنای کل براساس شاخصهای عددی بین ۵۱ تا ۵۴ گونه متغیر است. رویشگاه با 80 پلات، بیشترین غنا و تنوع گونهای (43S= و 27/3 H=) و 20 پلات کمترین غنا و تنوع (6S= و 41/1 H=) را دارد. نتایج تحلیل SHE نشان دادکه با افزایش تعداد پلات، یکنواختی گونهای کاهش پیدا کرد. منحنی جزء نادر نشان داد که با افزایش تعداد پلات به ۱۱۰، کل گونههای گیاهی موجود در منطقه مشاهده خواهد شد. با افزایش اندازه پلات، کلیه مقادیر غنا و تنوع گونهای افزایش معنیداری پیدا کردند ( 01/0p≤). شاخصهای یکنواختی تحت تاثیر اندازه پلات قرار نگرفتند. نتایج تحقیق حاضر نشان داد شاخصهای عددی غنا و تنوع گونهای وابسته به اندازه پلات هستند و این از معایب ارزیابی تنوع زیستی در مراتع با استفاده از شاخصهای عددی است.
جواد معتمدی؛ علی محبی؛ کامبیز علیزاده
چکیده
زمینه: کنار آمدن با تغییرات اقلیمی، بخشی از شیوه رویارویی با این پدیده است. این امر، منوط به درک تغییرات اقلیمی و میزان انطباقپذیری با آن میباشد.هدف: پژوهش، با هدف سنجش میزان درک عشایر از تغییرات اقلیمی و راهبردهای سازگاری آنها در مواجهه با تغییرات اقلیمی، انجام شد.روش پژوهش: پژوهش، توصیفی بوده و ابزار جمعآوری اطلاعات، پرسشنامه ...
بیشتر
زمینه: کنار آمدن با تغییرات اقلیمی، بخشی از شیوه رویارویی با این پدیده است. این امر، منوط به درک تغییرات اقلیمی و میزان انطباقپذیری با آن میباشد.هدف: پژوهش، با هدف سنجش میزان درک عشایر از تغییرات اقلیمی و راهبردهای سازگاری آنها در مواجهه با تغییرات اقلیمی، انجام شد.روش پژوهش: پژوهش، توصیفی بوده و ابزار جمعآوری اطلاعات، پرسشنامه بود که گویههای آن بر اساس مصاحبه، بهدست آمد.یافتهها: درک عشایر از اثرات تغییر اقلیم، یکسان نمیباشد. از نظر آنها، تغییر اقلیم، مشهودترین تاثیر را در پوشش گیاهی داشته است. اولویت استراتژیهای سازگاری نیز در مواجهه با تغییرات اقلیمی، متفاوت است. بین درک اثرات تغییر اقلیم با میزان سازگاری و انطباقپذیری در مواجهۀ با تغییرات اقلیمی، رابطۀ مثبت مشاهده شد. عشایری که درک بیشتری از اثرات تغییر اقلیم داشتند، از استراتژیهای مدیریت دام جهت سازگاری در مواجهه با آن، استفاده کردهاند. سن و سابقۀ دامداری، با میزان درک از اثرات تغییر اقلیم، رابطۀ مثبت داشت. رابطۀ منفی و معنیداری نیز بین تعداد دام و میزان سازگاری، مشاهده شد.نتیجهگیری: درک عشایر از تغییر اقلیم و تأثیرات آن بر اکولوژی محیط، نقطه شروع مهمی در مقابله با اثرات منفی تغییرات اقلیمی و انتخاب راهبردهای مناسب برای سازگاری یا مقابله با آن است. بهطوری که انتخاب روشهای سازگاری مناسب توسط عشایر، آسیبپذیری تغییرات اقلیمی بر وضعیت دام و مراتع را کاهش میدهد.
جمشید قربانی؛ ناطق لشکری صنمی
چکیده
در مراتعی که مورد برداشت زغالسنگ قرار دارند انباشتی از باطلهها وجود دارد که در طی زمان گیاهان مرتعی بر روی آنها مستقر میشوند. مطالعه تغییرات گیاهی به منظور مدیریت و احیاء این باطلهها اهمیت دارد. در این تحقیق چگونگی تغییرات پوشش گیاهان مرتعی بر روی باطلههای زغالسنگ پس از گذشت 10 سال مورد بررسی قرار گرفت. در این پژوهش سه باطله ...
بیشتر
در مراتعی که مورد برداشت زغالسنگ قرار دارند انباشتی از باطلهها وجود دارد که در طی زمان گیاهان مرتعی بر روی آنها مستقر میشوند. مطالعه تغییرات گیاهی به منظور مدیریت و احیاء این باطلهها اهمیت دارد. در این تحقیق چگونگی تغییرات پوشش گیاهان مرتعی بر روی باطلههای زغالسنگ پس از گذشت 10 سال مورد بررسی قرار گرفت. در این پژوهش سه باطله زغال سنگ که 20 تا 30 سال از رهاسازی آنها گذشته بود در بخشی از معادن منطقه کارمزد در شهرستان سوادکوه استان مازندران مطالعه شدند. نمونهگیری پوشش گیاهی شامل برآورد درصد تاج پوشش در پلاتهای یک مترمربعی بوده که در سال 1391 و 1401 انجام شد. ترکیب پوشش گیاهی، گروههای کارکردی و شاخصهای تنوع و غنا بین دو سال مورد مقایسه قرار گرفتند. نتایج این تحقیق نشان داد که با گذشت 10 سال تغییراتی در ترکیب پوشش گیاهی و گروههای گیاهی اتفاق افتاد. برخی گونههای گیاهی حذف و گیاهان نوظهوری مشاهده شدند. با گذشت زمان، درصد تاج پوشش گونههایBromus briziformis و Melica persica افزایش معنیدار و برای گونه Hordeum vulgare کاهش معنیدار مشاهده شد. تاج پوشش گیاهان یکساله و چندساله افزایش 28/35 و 19/46 درصد داشتند. میانگین درصد تاج پوشش گندمیان، پهنبرگان علفی و گیاهان بوتهای با گذشت زمان افزایش معنیدار نشان دادند. نتایج آنالیز واریانس نشان داد که طی روند تغییرات پوشش گیاهی شاخصهای تنوع و غنا به طور معنیداری بهبود یافتند. تغییرات پوشش گیاهی در این دوره ده ساله تحت تآثیر سن باطلهها قرار نگرفته است. به منظور تسریع پویایی گیاهی و کاهش اثرات منفی باطلهها به محیط اطراف توصیه میشود تا از روشهای احیاء و گیاهانی در منطقه که دارای قدرت گیاهپالایی هستند استفاده شود.
منیره بهرامی؛ فریدون سرمدیان؛ ابراهیم پذیرا
چکیده
مراتع یکی از اجزای اساسی اکوسیستمهای طبیعی هستند و بهعنوان یکی از منابع اصلی تأمین علوفه، حفظ تنوع زیستی، منابع خاک و آب در شناخته میشوند. هدف از مطالعه حاضر بررسی توان اکولوژیک مرتع در استان البرز براساس روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و مقایسات زوجی با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) است. نقشه رقومی توان اکولوژیک مرتع براساس ...
بیشتر
مراتع یکی از اجزای اساسی اکوسیستمهای طبیعی هستند و بهعنوان یکی از منابع اصلی تأمین علوفه، حفظ تنوع زیستی، منابع خاک و آب در شناخته میشوند. هدف از مطالعه حاضر بررسی توان اکولوژیک مرتع در استان البرز براساس روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و مقایسات زوجی با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) است. نقشه رقومی توان اکولوژیک مرتع براساس وزندهی و تلفیق نقشههای معیارهای شیب، واحد اراضی، پوشش گیاهی، کاربری و بارش انجام گرفت. نتایج نشان داد که هر پنج معیار دارای ضریب اهمیت یکسان (2/0) برای تعیین توان اکولوژیک مرتع بودند. به طور کلی 77/21 درصد از مساحت استان به دلیل وجود بیرونزدگیهای سنگی فاقد توان برای کاربری مرتع است. 41/15 درصد از مساحت استان دارای توان درجه 1 و 28/37 درصد از مساحت استان دارای توان درجه 2برای مرتع است. شهرستان طالقان با 09/56321 هکتار بیشترین توان برای مرتع درجه 1 و شهرستان کرج با 96/92507 هکتار بیشترین توان را برای مرتع درجه 2 را دارست. شهرستان نظرآباد فاقد توان برای مرتع درجه 1 و شهرستان طالقان فاقد توان برای کاربری درجه 4 است. شهرستان نظرآباد با 15/48 درصد و شهرستان اشتهارد با 92/63 درصد نیز دارای توان برای مرتع درجه 3 و 4 می-باشند. براساس وزنعوامل مختلف شیب بیشاز 50 درصد محدودکنندهترین عامل برای کاربری مرتع است. بطورکلی تعیین توان اکولوژیک مراتع، منجر به شناسایی مناطقی گردد که در استفاده بهینه از منابع طبیعی بسیار مناسب هستند و از نظر اقتصادیی و اجتماعی افزایش درآمد و اشتغال روستایی را در پی خواهد داشت.
جواد سیدمحمدی؛ بهاره دلسوز خاکی؛ فاطمه ابراهیمی میمند؛ زهرا محمد اسماعیل؛ رسول خوارزمی؛ محسن باقری بداغ آبادی
چکیده
اقلیم در کارهای کشاورزی از جایگاه مهمی برخوردار میباشد و از دو دیدگاه قابل بررسی است. 1-برای کشت یک گیاه خاص چه مکانهایی دارای اقلیم مناسب هستند و 2-یک اقلیم خاص برای کشت چه گیاهانی مناسب است. چون دیدگاه دوم کمتر مورد توجه قرار گرفته، در این پژوهش با معرفی روشی استاندارد (روش سایز)، این دیدگاه بررسی شده است. منطقه مطالعاتی در محدوده ...
بیشتر
اقلیم در کارهای کشاورزی از جایگاه مهمی برخوردار میباشد و از دو دیدگاه قابل بررسی است. 1-برای کشت یک گیاه خاص چه مکانهایی دارای اقلیم مناسب هستند و 2-یک اقلیم خاص برای کشت چه گیاهانی مناسب است. چون دیدگاه دوم کمتر مورد توجه قرار گرفته، در این پژوهش با معرفی روشی استاندارد (روش سایز)، این دیدگاه بررسی شده است. منطقه مطالعاتی در محدوده شهرستان ماکو قرار دارد. ارزیابی تناسب اقلیمی به روش عددی و با استفاده از دادههای ایستگاه سینوپتیک ماکو برای پسته، بادام، گلابی، آلو، گیلاس و آلبالو انجام شد. یافتهها نشان دادند بجز پسته که دارای کلاس تناسب اقلیمی کم (S3) میباشد، گیاهان دیگر در کلاس تناسب متوسط (S2) قرار میگیرند ولی مقدار عددی شاخص اقلیمی برای هر محصول متفاوت است. روش معرفی شده این امکان را فراهم آورد که افزون بر شناسایی مهمترین عاملهای موثر اقلیمی برای کشت هر گیاه، محدودکنندهترین عامل را در دوره فنولوژی تعیین نمود. چنین یافتههایی نشان دادند ارتباط تنگاتنگی بین نوع محصول، دوره فنولوژی، ویژگیهای اقلیمی و موقعیت مکانی وجود دارد. بر این اساس میتوان با در نظر گرفتن هم زمان دوره فنولوژی گیاه و ویژگیهای اقلیمی، مناسبترین گیاه یا گونههای گیاهی برای یک منطقه انتخاب شود؛ هرچند، در راستای توسعه پایدار باید سایر اجزاء سرزمین از جمله خاک و ناهمواریها را هم مد نظر قرار داد. به طورکلی، رویکرد بکاررفته در این پژوهش میتواند به عنوان یک ابزار کارآمد، هم برای انتخاب مناسبترین گیاهان در یک اقلیم و هم انتخاب مناسبترین مکان (از نظر اقلیم) برای گیاهان مشخص، مورد استفاده قرار گیرد.