سلمان زارع؛ محمد جعفری؛ حسن احمدی؛ حسن روحی پور؛ رضا خلیل ارجمندی
چکیده
برای بیش از پنجاه سال، استفاده از مالچ نفتی یکی از راهکارهای تثبیت تپههای ماسهای در ایران بوده است. اگرچه مالچ نفتی از موادی است که در تثبیت ماسههای روان موفق عمل کرده است، اما با توجه به مشکلات موجود در اجرای مالچپاشی با مواد نفتی، استفاده از ترکیبات و روشهای کارآمدتر و ارزانتر، ضرورت مییابد. در این راستا، تحقیق ...
بیشتر
برای بیش از پنجاه سال، استفاده از مالچ نفتی یکی از راهکارهای تثبیت تپههای ماسهای در ایران بوده است. اگرچه مالچ نفتی از موادی است که در تثبیت ماسههای روان موفق عمل کرده است، اما با توجه به مشکلات موجود در اجرای مالچپاشی با مواد نفتی، استفاده از ترکیبات و روشهای کارآمدتر و ارزانتر، ضرورت مییابد. در این راستا، تحقیق حاضر با هدف بررسی کارایی برخی از مالچهای غیرنفتی شامل مالچهای رزینی، پلیمری، بیوپلیمری، معدنی و بیولوژیک جهت تثبیت ماسههای روان در بیابانهای ریگبلند کاشان انجام شده است. در عرصة طبیعی با نصب شاخصهای مدرج بر روی قسمتهای مختلف تپه، مالچها با مقدار مناسب در سه تکرار (سه تپه)، برروی ماسههای بادی روان پاشیده شدند. برای ارزیابی اثر مالچها در تثبیت تپههای ماسهای، از شاخص ضریب اثر تثبیتکنندگی استفاده شد. آزمون مقایسة میانگین نشان داد که بالاترین ضریب اثر تثبیتکنندگی با اختلاف معنیدار مربوط به مالچ بیولوژیک است. پس از آن، بهترتیب سه مالچ رزین، معدنی و پلیمری با ضریب اثر تثبیتکنندگی 45/0، 41/0 و 39/0 قرار دارند. هرچند که این سه نوع مالچ اختلاف معنیداری با یکدیگر نداشتند. مالچ بیوپلیمری با کمترین ضریب اثر تثبیتکنندگی (21/0) اختلاف معنیداری با سایر مالچها از خود نشان داد. در تپة مالچپاشیشده با مالچ بیولوژیک، بهدلیل تشکیل سلة محکم در مقابل فرسایش، برداشت ماسه تقریباً متوقف شده و تپه کاملاً تثبیت شده است. از بین مالچهای مورد بررسی، تنها مالچ بیولوژیک کارایی مناسبتری داشت.
ریحانه مسعودی؛ غلامرضا زهتابیان؛ حسن احمدی؛ شهرام خلیقی سیگارودی
چکیده
بیابانزایی مشکل بسیاری از کشورهاست؛ تا کنون به منظور جلوگیری و مقابله با این پدیده اقدامات و کوششهایی انجام گرفته است. یکی از مهمترین اقدامات صورتگرفته در این زمینه کنوانسیون مقابله با بیابانزایی سازمان ملل است. در این پژوهش، با استفاده از مدل IMDPA و با نرمافزار GIS، به ارزیابی بیابانزایی در دشت کاشان پرداخته شد. دو معیار ...
بیشتر
بیابانزایی مشکل بسیاری از کشورهاست؛ تا کنون به منظور جلوگیری و مقابله با این پدیده اقدامات و کوششهایی انجام گرفته است. یکی از مهمترین اقدامات صورتگرفته در این زمینه کنوانسیون مقابله با بیابانزایی سازمان ملل است. در این پژوهش، با استفاده از مدل IMDPA و با نرمافزار GIS، به ارزیابی بیابانزایی در دشت کاشان پرداخته شد. دو معیار آب و اقلیم انتخاب شد و برای هر یک، با توجه به شرایط منطقه، شاخصهایی انتخاب شد. با تعیین میانگین هندسی شاخصها و سپس معیارها، شدت بیابانزایی کل محاسبه شد و ارزش کمّی در پنج کلاسـ غیرقابل ملاحظه، کم، متوسط، شدید و بسیار شدیدـ تقسیم شد و با استفاده از GIS نقشة شدت بیابانزایی منطقه در دورههای مطالعاتی رسم شد. بر طبق نتایج بهدستآمده از ارزش عددی معیارها و شاخصهای مورد مطالعه، سه شاخصِ افت آب زیرزمینی، هدایت الکتریکی آب و شاخص خشکی ترانسو بهترتیب با ارزش عددی 82/3، 04/3 و 01/3 بیشترین تأثیر را دارا بودند. آستانههای هشدار برای افت آب زیرزمینی بیش از 50 سانتیمتر در سال، شاخص هدایت الکتریکی 2250 ـ 5000 و شاخص خشکی ترانسو 05/0 ـ 2/0 تعیین شد. همچنین، کل منطقه با ارزش عددی DS=2/4 در کلاس متوسط شدت بیابانزایی قرار گرفت. با توجه به آستانههای بهدستآمده بر اساس روش پایش، مناطق حساس شناسایی شد و تجهیزات لازم برای نصب در این نواحی به منظور رصد آستانهها پیشنهاد شد تا در صورت عبور از حد آستانه هشدار لازم صادر شود.
محسن حسینخانی؛ اکبر فخیره؛ علیرضا شهریاری؛ احمد پهلوانروی؛ سهیلا نوری
چکیده
در این تحقیق با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی میزان تأثیر دو معیار خاک و مدیریت اراضی با هشت شاخص برای مطالعة حساسیت اراضی منطقة جزینک سیستان به بیابانزایی ارزیابی شد. بر اساس مدل بیابانزایی ESAs به شاخصها امتیاز داده شد. با استفاده از روش فوق، هر یک از شاخصهای مورد مطالعه در واحدهای کاری بررسی و برای هر شاخص لایة ...
بیشتر
در این تحقیق با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی میزان تأثیر دو معیار خاک و مدیریت اراضی با هشت شاخص برای مطالعة حساسیت اراضی منطقة جزینک سیستان به بیابانزایی ارزیابی شد. بر اساس مدل بیابانزایی ESAs به شاخصها امتیاز داده شد. با استفاده از روش فوق، هر یک از شاخصهای مورد مطالعه در واحدهای کاری بررسی و برای هر شاخص لایة اطلاعاتی تهیه شد. سپس، دادههای بهدستآمده وارد محیط GIS شد و برای هر معیار مورد نظر یک لایة اطلاعاتی ساخته شد. در نهایت، با تلفیق و تعیین میانگین هندسی لایههای اطلاعاتی دو معیار مورد بررسی در منطقه بر اساس مدل مورد مطالعه (ESAs) نقشة شدت بیابانزایی منطقه بهدست آمد. بر اساس نتایج حاصل از نقشة بهدستآمده، 15/8 درصد آن جزو تیپ شکننده با شدت کم، 08/20 درصد آن جزو تیپ شکننده با شدت متوسط، 80/26 درصد جزو تیپ شکننده با شدت زیاد و 45/39 درصد از مساحت منطقه جزو تیپ بحرانی با شدت زیاد است. معیار خاک با ارزش عددی 22/1 کمترین تأثیر و معیار مدیریت اراضی با ارزش عددی 72/1 بیشترین تأثیر را در بیابانزایی منطقه داشت. از میان شاخصها دو شاخص شیب و بافت خاک بهترتیب با ارزش عددی 1 و 03/1 کمترین تأثیر، و دو شاخص درصد سنگریزه و عملیات مدیریتی بهترتیب با ارزش عددی 91/1 و 84/1 بیشترین تأثیر را در بیابانزایی منطقة مورد مطالعه داشتند.
زهرا گیوئی اشرف؛ محمد علی حکیم زاده؛ محمد زارع؛ زهره ابراهیمی خوسفی؛ کاظم دشتکیان
چکیده
بیابانزایی فرایند و وضعیت نهایی تخریب مناطق خشک است. از طرفی، شور و قلیاییشدن خاک از فرایندهای تخریب خاک در مناطق خشک و نیمهخشک بهشمار میآید. در این تحقیق با استفاده از فناوری سنجش از دور با قدرت تفکیک طیفی و مکانی بالا، به منظور ارزیابی بیابانزایی در دشت مروست (استان یزد)، به پایش شوری خاک اقدام شد. در این تحقیق از تصاویر ...
بیشتر
بیابانزایی فرایند و وضعیت نهایی تخریب مناطق خشک است. از طرفی، شور و قلیاییشدن خاک از فرایندهای تخریب خاک در مناطق خشک و نیمهخشک بهشمار میآید. در این تحقیق با استفاده از فناوری سنجش از دور با قدرت تفکیک طیفی و مکانی بالا، به منظور ارزیابی بیابانزایی در دشت مروست (استان یزد)، به پایش شوری خاک اقدام شد. در این تحقیق از تصاویر مربوط به سالهای 2003 و 2010 سنجندة ASTER، ماهوارة Terra استفاده شد. با اجرای عملیات پیشپردازش و تشکیل و ارزیابی مدل رابطة مؤلفههای شوری خاک (EC و SAR) با مؤلفههای بازتاب طیفی، تصاویر برای هر دو مؤلفه به روش حداکثر احتمال طبقهبندی شد. سپس، مساحت هر طبقه و میزان تغییرات آن در دورة زمانی مورد مطالعه محاسبه شد. نتایج بهدستآمده نشان داد که در دورة زمانی هفتساله (2003 ـ 2010) از سطح اراضی غیر شور کاسته و بر مساحت اراضی شور افزوده شده است. این امر بیانگر تخریب خاک و کاهش بازدهی اراضی و، در نهایت، پیشرفت بیابانزایی در منطقه است. دقت طبقهبندی نقشة EC، برای تصویر سال 2003، 5/87 درصد و برای تصویر سال 2010، 5/82 درصد و ضریب کاپای آن بهترتیب 83/0 و 76/0 برآورد شد. همچنین، دقت طبقهبندی نقشة SAR برای تصویر به سال 2003، 5/87 درصد و برای تصویر سال 2010، 5/87 درصد و ضریب کاپا بهترتیب 81/0 و 77/0 بهدست آمد. این تحقیق کارایی بالای تصاویر ASTER را در زمینة آشکارسازی تغییرات شوری خاک و مدیریت منابع طبیعی نشان میدهد.
طیبه مصباح زاده؛ حسن احمدی؛ غلامرضا زهتابیان؛ فریدون سرمدیان؛ فیروزه مقیمی نژاد
چکیده
بیابانزایی پدیدة خاص مناطق خشک، نیمهخشک، و خشکِ نیمهمرطوب است. میزاناین پدیده در کشورهای در حال توسعه، از جمله ایران، بسیار زیاد است. هدف اصلی این مطالعه واسنجی مدل IMDPA با تأکید بر معیارهای زمین در منطقة ابوزیدآباد کاشان است. مدل IMDPA را محققان ایرانی برای ارزیابی شدت بیابانزایی در ایران معرفی کردند و، پیش از کاربرد، شاخصها ...
بیشتر
بیابانزایی پدیدة خاص مناطق خشک، نیمهخشک، و خشکِ نیمهمرطوب است. میزاناین پدیده در کشورهای در حال توسعه، از جمله ایران، بسیار زیاد است. هدف اصلی این مطالعه واسنجی مدل IMDPA با تأکید بر معیارهای زمین در منطقة ابوزیدآباد کاشان است. مدل IMDPA را محققان ایرانی برای ارزیابی شدت بیابانزایی در ایران معرفی کردند و، پیش از کاربرد، شاخصها و معیارهای بهکاررفته در مدل بازنگری شد. با توجه به شرایط منطقة ابوزیدآباد کاشان، سه معیارْ معیارهای کلیدی بیابانزایی در نظر گرفته شد: زمینشناسی، خاک، و فرسایش بادی. سپس، این معیارها بر اساس شاخصهای انتخابشده ارزیابی شد. از میانگین شاخصها در هر معیارْ نقشة کیفی معیار مورد نظر بهدست آمد و، در پایان، نقشة حساسیت بیابانزایی منطقه بهدست آمد. با توجه به معیارهای بررسیشده، معیار زمینشناسی- ژئومورفولوژی بیشترین تأثیر را در بیابانزایی منطقة ابوزیدآباد کاشان دارد. از مساحت 16161 هکتار محدودة مطالعاتی، 4792 هکتار در کلاس متوسط و 11369 هکتار در کلاس بیابانزایی شدید قرار دارد. در بین شاخصهای مورد ارزیابیْ شاخص شیب با ارزش عددی 9/3 و حساسیت سنگ به فرسایش و شدت فرسایش بادی با ارزش عددی 5/3 و 4/3 از جمله مؤثرترین شاخصها در افزایش شدت بیابانزایی در منطقة مطالعاتی بود. بر اساس نقشة وضعیت بیابانزایی منطقه، حدود 3/70 درصد از مساحت منطقه دارای شدت بیابانزایی شدید است و 7/29 درصد از مساحت منطقه دارای شدت بیابانزایی متوسط.
سید هدایت پروری اصل؛ احمد پهلوانروی؛ علیرضا مقدم نیا
دوره 63، شماره 2 ، شهریور 1389، ، صفحه 149-16
چکیده
بیابانزایی نتیجه فرایندهایی است که دو عامل تغییرات اقلیمی و رفتار زیست محیطی انسان جزء مهمترین آنها میباشند. بخش گستردهای از کشور ایران را مناطق خشک و نیمهخشک فرا گرفته. منطقه سیستان بهعنوان نمونهای بارز از این مناطق بیابانی کشور بشمار میآید. فرسایش بادی از مهمترین عوامل تخریب و هدر رفت خاک در این منطقه بشمار میآید. ...
بیشتر
بیابانزایی نتیجه فرایندهایی است که دو عامل تغییرات اقلیمی و رفتار زیست محیطی انسان جزء مهمترین آنها میباشند. بخش گستردهای از کشور ایران را مناطق خشک و نیمهخشک فرا گرفته. منطقه سیستان بهعنوان نمونهای بارز از این مناطق بیابانی کشور بشمار میآید. فرسایش بادی از مهمترین عوامل تخریب و هدر رفت خاک در این منطقه بشمار میآید. برای برآورد شدت بیابانزایی روشهای زیادی ارائه شده از این میان روش ESAs از جدیدترین آن میباشد. روش ESAs در سال 1999 توسط کمیسیون اروپا ارائه شده و در بیشتر کشورها بکار برده شده است. روش ESAs به دلیل روش ویژه وزن دادن به لایهها، کاربرد سامانههای اطلاعات جغرافیایی در تلفیق لایهها و بکار گرفتن میانگین هندسی بجای میانگین حسابی در مشخص و تهیه نقشه بیابانزایی مزایای بیشتری نسبت به روشهای همانند دارد. از این روش برای مشخص نمودن شدت بیابانزاییمنطقه مورد بررسی استفاده شد. برای اینکار در آغاز عوامل موثر بر فرایند بیابانزایی با توجه به شرایط منطقه شناسایی شده و با استفاده از جداول مربوطه مورد ارزیابی قرار گرفتند، با توجه به بررسیهای بهعمل آمده از منطقه مشخص شده که معیارهای پوشش گیاهی، خاک، اقلیم و مدیریت کاربری اراضی از جمله عوامل اصلی موثر بر فرایند بیابانزایی میباشند. نتایج بدست آمده از این روش نشاندهنده این واقعیت میباشد که کل منطقه مورد بررسی در کلاس بحرانی قرار دارد، (68% از منطقه در زیر کلاس بحرانی شدید C3، کمتر از 1% از منطقه در کلاس بحرانی میانگین C2 و 31% از منطقه در زیر کلاس بحرانی کم C1 قرار دارد).
سید محمود حسینی؛ محمدرضا اختصاصی؛ علیرضا شهریاری؛ حامد شفیعی
دوره 63، شماره 2 ، شهریور 1389، ، صفحه 165-18
چکیده
دشت سیستان بهطور عمده زیر تاثیر پدیده بیابانزایی ناشی از فرسایش بادی است به گونهای که اغلب راههای ارتباطی و فعالیتهای اقتصادی ـ اجتماعی مردم منطقه را با مشکل جدی روبرو کرده است. هدف از این بررسی تعیین وضعیت کنونی و ذاتی بیابانزایی در منطقه نیاتک سیستان با تاکید بر معیار فرسایش بادی می باشد. از آنجا که در روشMICD، معیار فرسایش ...
بیشتر
دشت سیستان بهطور عمده زیر تاثیر پدیده بیابانزایی ناشی از فرسایش بادی است به گونهای که اغلب راههای ارتباطی و فعالیتهای اقتصادی ـ اجتماعی مردم منطقه را با مشکل جدی روبرو کرده است. هدف از این بررسی تعیین وضعیت کنونی و ذاتی بیابانزایی در منطقه نیاتک سیستان با تاکید بر معیار فرسایش بادی می باشد. از آنجا که در روشMICD، معیار فرسایش بادی با شاخصهای مناسبتری تعریف شده است این روش گزینش شد. بر پایه این روش در آغاز نقشه واحدهای کاری یا رخسارههای همگن بیابانی در منطقه به عنوان نقشه پایه برای امتیازدهی شاخصهای مورد نظر تهیه شد. سپس در هر کدام از واحدهای همگن بیابانی برای دو وضعیت کنونی و آینده بیابانزایی، امتیاز شاخصهای تعریف شده تکمیل شد و در نهایت با جمع امتیازات مربوط به هر شاخص و بر پایه جداول مبنا، شدت بیابانزایی تعیین و آنگاه نقشههای مربوط به وضعیت کنونی و ذاتی یا بالقوه بیابانزایی در هر یک از کاربریها ترسیم شد. نتایج نشان داد که دراغلب نقاط شدت بیابانزایی بالقوه یا ذاتی در سه کلاس متوسط، زیاد و خیلی زیاد یا شدید قرار دارد در حالیکه وضعیت بالفعل بیابانزایی در سه کلاس کم، متوسط و زیاد قرار دارد. این تغییرات به خاطر اثرگذاریهای مثبتی است که به دنبال فعالیتهای کنترل فرسایش بادی در منطقه انجام شده است.