زینب شیخی؛ علی اکبر نظری سامانی؛ حاجی کریمی؛ رضا بیات
چکیده
فرسایش خندقی فرآیندی آستانهای است که نقش مهمی در تخریب اراضی و تولید رسوب دارد. شناخت شرایط و اراضی تحت وقوع آن به عنوان یکی از مهمترین شاخصهای شناسایی تخریب اراضی است. در این پژوهش به منظور تهیه نقشه فرسایش خندقی در سطح کشور با بررسی مقالهها، پایاننامهها و گزارش طرح پژوهشی نسبت به تدقیق موقعیت فرسایش خندقی و ایجاد پایگاه مکانی ...
بیشتر
فرسایش خندقی فرآیندی آستانهای است که نقش مهمی در تخریب اراضی و تولید رسوب دارد. شناخت شرایط و اراضی تحت وقوع آن به عنوان یکی از مهمترین شاخصهای شناسایی تخریب اراضی است. در این پژوهش به منظور تهیه نقشه فرسایش خندقی در سطح کشور با بررسی مقالهها، پایاننامهها و گزارش طرح پژوهشی نسبت به تدقیق موقعیت فرسایش خندقی و ایجاد پایگاه مکانی اقدام شد. موقعیت 2719 خندق در هر اقلیم و کاربری شناسایی شد. متغیرهای خاکی، اقلیم، بارندگی، دما و کاربریاراضی با استفاده از بررسی متون علمی-پژوهشی و مدل رقومی ارتفاعی 5/12 و 30 متری استخراج شد. آستانه توپوگرافی و درصد فراوانی خندقها در ارتباط با عوامل مذکور تعیین شد. یافتههای حاصل بیانگر 1328852 هکتار گستره خندقها در سطح کشور است. بیشترین رخداد خندق در اقلیم نیمهخشک، طبقه بارندگی 350-250 میلیمتر در سال، مقدار زیاد سیلت ، شیب کمتر از 5 درصد و کاربری زراعت دیم است. بیشترین حد آستانه (ضریب ) در هر دو اقلیم خشک و نیمهخشک مربوط به کاربری مرتع است. دامنه ضریب ( متاثر از نوع فرآیند) در اقلیم خشک از 06/0 تا 37/0 و در اقلیم نیمه خشک از 002/0 تا 46/0 متغیر است. در خاکهای ماسهای به دلیل قابلیت نفوذ بیشتر و در خاکهای رسی به دلیل قابلیت چسبندگی، مقدار مقاومت در برابر فرسایش خندقی بیشتر از خاکهای سیلتی است. تخریب پوشش سطحی و رواناب دو نیروی محرک مهم در رخداد خندق است و تحت شرایط تغیر اقلیم در آینده اهیمت بیشتری پیدا خواهند کرد.
امید کاوسی؛ خالد احمدآلی؛ علی اکبر نظری سامانی
چکیده
فرسایش خاک و پیامدهای ناشی از آن از قبیل تخریب خاک در منشاء، گل آلودگی رودخانه ها و پرشدن مخزن سد ها به عنوان یکی از مهمترین مخاطره های طبیعی در سطح حوزه های آبخیز می باشد که موجب کاهش دوام اکوسیستمی می گردد. یکی از مهمترین راهکارهای عملی برای کنترل رسوب و کاهش دبی اوج جریان، احداث بندهای اصلاحی می باشد. بنابراین تعیین متغیرهای کمّی ...
بیشتر
فرسایش خاک و پیامدهای ناشی از آن از قبیل تخریب خاک در منشاء، گل آلودگی رودخانه ها و پرشدن مخزن سد ها به عنوان یکی از مهمترین مخاطره های طبیعی در سطح حوزه های آبخیز می باشد که موجب کاهش دوام اکوسیستمی می گردد. یکی از مهمترین راهکارهای عملی برای کنترل رسوب و کاهش دبی اوج جریان، احداث بندهای اصلاحی می باشد. بنابراین تعیین متغیرهای کمّی مؤثر بر حجم سازه، عاملی مهم برمیزان هزینه های احداث و اثربخشی آنها است. پژوهش حاضر، برای مدل سازی احجام بندهای اصلاحی (سنگی ملاتی) در سطح 100 زیرحوضه در استانهای مختلف کشور (البرز، آذربایجان شرقی، ایلام، اصفهان، بوشهر، تهران، قزوین، فارس، مازندران، همدان) انجام شد. پایگاه اطلاعاتی مورد استفاده برای مدل سازی، شامل 27 ویژگی محیطی استخراج شده در هریک از 100 زیرحوضه بوده و مدل سازی با استفاده از الگوریتم بیان ژن (GEP) انجام گرفت. نتایج حاصل از مدل سازی نشان داد که مهمترین ویژگی های موثر در برآورد حجم سازه ها از بین 27 ویژگی عبارتند از: بارش، دما، شاخص TWI، ضریب شکل، اختلاف ارتفاع، زمان تمرکز، شیب، تراکم زهکشی و شاخص NDVI. نتایج برآورد حجم سازهها با استفاده از نُه متغیر انتخاب شده، نشان داد که مقادیر R^2 ، RRMSE و NSE برای مرحله آموزش به ترتیب برابر 0.88 ، 0.35 و 0.92 همچنین برای مرحله آزمون به ترتیب برابر 0.91 ، 0.29 و 0.91 می باشد. همچنین بر اساس نتایج حاصله، ویژگی های زودیافت محیطی میتواند با دقت زیادی برای برآورد حجم سازه های کنترل رسوب در زمان کوتاه مورد استفاده قرار گیرد و بنابراین قبل از اجرای آنها از هزینههای مربوطه در راستای اولویت بندی مناطق، آگاهی یافت.
رقیه شاد؛ مهدی قربانی؛ خالد احمدآلی؛ علی اکبر نظری سامانی؛ مریم یزدان پرست
چکیده
تغییرات کاربری اراضی در کشورهایی همچون ایران که با محدودیت فضا روبهرو است باید مانند مصرف آب با تفکر و مطابق با برنامهریزی مناسب و به نحو مطلوب باشد. از سویی دیگر پویایی ذاتی بشر و نیازهای او، شیوه و میزان استفاده از زمین را درگذر زمان با تغییر و دگرگونی مواجه ساخته است. لذا هدف از این پژوهش مدلسازی پویای تغییرات کاربری اراضی ...
بیشتر
تغییرات کاربری اراضی در کشورهایی همچون ایران که با محدودیت فضا روبهرو است باید مانند مصرف آب با تفکر و مطابق با برنامهریزی مناسب و به نحو مطلوب باشد. از سویی دیگر پویایی ذاتی بشر و نیازهای او، شیوه و میزان استفاده از زمین را درگذر زمان با تغییر و دگرگونی مواجه ساخته است. لذا هدف از این پژوهش مدلسازی پویای تغییرات کاربری اراضی مبتنی بر نظام انسان- محیطزیست در حوزه آبخیز طالقان میباشد. بدین منظور با استفاده از تصاویر سری زمانی ماهواره لندست، نقشههای کاربری اراضی برای سالهای 1994، 1999، 2002، 2009، 2014، 2019، در شش کلاس مرتع، جنگل، اراضی کشاورزی، اراضی بایر، مسکونی و آب طبقهبندی گردید. پس از صحتسنجی نقشهها و آشکارسازی تغییرات، تحت سه سناریو رشد اقتصادی فعلی، رشد سریع اقتصادی و توسعه پایدار با استفاده از مدلسازی سیستم پویا، شبیهسازی تا سال 1435 انجام گردید. نتایج آشکارسازی تغییرات کاربری اراضی در طول دوره نشان میدهد که روند تغییرات اراضی کشاورزی، مراتع، جنگل، کاهشی بوده و اراضی بایر و منطقه مسکونی نیز در طول دوره بررسی همواره روندی افزایشی داشته است. نتایج حاصل از شبیهسازی نشان میدهد از بین سه سناریو موردبررسی، سناریو توسعه پایدار از هماهنگی بین میزان بهرهبرداری از زمین و تأمین نیازهای اجتماع و رشد اقتصادی قابلقبول برقرار بوده است. بنابراین میتوان نتیجه گرفت سناریو توسعه پایدار مبنای مهمی برای برنامهریزی کاربری اراضی در سالهای آتی جهت کاهش تخریب منابع طبیعی و حفظ حالت پایدار در آن است و این سناریو رشد اقتصادی مطلوبی را در آینده رقم میزند.
مرضیه حاجی محمدی؛ علی اکبر نظری سامانی؛ آرش زارع گاریزی؛ حمیدرضا کشتکار؛ محمود عرب خدری؛ امیر سعدالدین
چکیده
مدل SWAT از پر کاربردترین مدلهای شبیهسازی حوزة آبخیز و پیشبینی تأثیر اقدامات حفاظتی آبخیزداری میباشد. در این مدل، شبیهسازی فرآیندهای آبخیز بر پایه واحدهای واکنش هیدرولوژیک (HRUs) صورت میگیرد که از رویهمگذاری نقشههای کاربری/پوشش اراضی، خاک و شیب ایجاد میشوند. در حالیکه در فرآیند ایجاد HRUs، این واحدها ماهیت مفهومی پیدا ...
بیشتر
مدل SWAT از پر کاربردترین مدلهای شبیهسازی حوزة آبخیز و پیشبینی تأثیر اقدامات حفاظتی آبخیزداری میباشد. در این مدل، شبیهسازی فرآیندهای آبخیز بر پایه واحدهای واکنش هیدرولوژیک (HRUs) صورت میگیرد که از رویهمگذاری نقشههای کاربری/پوشش اراضی، خاک و شیب ایجاد میشوند. در حالیکه در فرآیند ایجاد HRUs، این واحدها ماهیت مفهومی پیدا کرده و موقعیت مکانی خود را از دست میدهند. این رویکرد برای شبیهسازی حوزههای آبخیز بزرگ و ناهمگن، از نظر کارایی محاسباتی مفید و اغلب اجتناب ناپذیر است. اما چنانچه هدف، مکانیابی و ارزیابی اثربخشی روشهای مدیریتی بر رواناب، رسوب و آلایندهها در یک حوضه متوسط تا کوچک باشد، مشخص بودن مکان دقیق HRUs ضرورت دارد. هدف از این مطالعه، ارائه روشی برای مستقل/مکانی نمودن HRUs و مقایسه نتایج شبیهسازی بر پایه آن با حالت استاندارد مدل بود. در این روش، با انجام پیشپردازشهای اولیه در GIS و تخصیص اسامی منحصر به فرد به واحدهای خاک، HRUs مستقل و مشخص مکانی تعریف میشود. مقایسه خروجیهای مدل در حالت HRUs مکانی با حالت HRUs مفهومی (استاندارد مدل) برای حوزه آبخیز طالقان نشان داد که، نتایج بسیار مشابه میباشد و تفاوت معنیداری در خروجیهای مدل مشاهده نمیشود. در اجرای مدل براساس حالت استاندارد، ضریب نش-ساتکلیف رواناب و رسوب شبیهسازی شده در خروجی حوضه بهترتیب 75/0 و 64/0 و در اجرای مدل براساس HRUs مکانی بهترتیب 74/0 و 61/0 بهدست آمد. تعریف HRUs مکانی با روش پیشنهادی، خروجیهای ملموستر و کاربردیتری ارائه مینماید که برای شناسایی مناطق بحرانی حوضه و مکانیابی اقدامات حفاظتی نسبت به رویکرد HRUs مفهومی، مطلوبتر خواهد بود.
علی اکبر نظری سامانی؛ آریان صلواتی
چکیده
داشتن اطلاع از مقدار کمی بار رسوبی حمل شده توسط رودخانهها از اساسیترین اطلاعات برای مقابله با فرسایش خاک و طراحی سدهای میباشد. در ایران غالبا برآورد بار رسوب معلق بر پایه روشهای منحنی سنجه میباشد. از آنجا که دادههای برداشت دبی رسوب به طور تصادفی و ناپیوسته میباشد لذا، در عمل درونیابی و برونیابی آنها با خطای زیادی همراه ...
بیشتر
داشتن اطلاع از مقدار کمی بار رسوبی حمل شده توسط رودخانهها از اساسیترین اطلاعات برای مقابله با فرسایش خاک و طراحی سدهای میباشد. در ایران غالبا برآورد بار رسوب معلق بر پایه روشهای منحنی سنجه میباشد. از آنجا که دادههای برداشت دبی رسوب به طور تصادفی و ناپیوسته میباشد لذا، در عمل درونیابی و برونیابی آنها با خطای زیادی همراه میباشد. این بررسی به منظور ارزیابی در تعداد دادههای موجود برای برآورد بار رسوبی روزانه با مدلهای رگرسیونی Loadest است. بنابراین از دادههای دبی روزانه رسوب ایستگاه قزاقلی در حوزه آبخیز جنگلی گرگانرود استفاده شد. با توجه به نتایج ارزیابی (دیاگرام تیلور) مدل شماره 2 دارای بهترین دقت بوده و در صورت نبود تا 50 درصد از دادههای روزانه رسوب، ضریب همبستگی بیش از 5/0را در برآورد رسوب سالانه و آن هم فقط برای سال اول از خود نشان داد و در مابقی سالهای مورد تحقیق ضریب همبستگی غیر قابل قبول است. بنابراین استفاده از روشهای منحنی سنجه رسوب با دادههای موجود در سطح ایستگاههای ایران، در صورتیکه تعداد داده موجود برای ساخت منحنی سنجه کمتر از 185 عدد باشد با دقت بسیار کمی همراه خواهد بود. همچنین هرچقدر مقدار داده موجود متعلق به دوره های حمل رسوب کم (فصل پاییز و سال خشک) بیشتر باشد کارایی روش Loadest کمتر خواهد بود. با توجه به اینکه در برخی مطالعات برای برآورد و واسنجی مدل SWAT از ایجاد ارتباط بین مدل Loadestبا مدل SWATاستفاده میشود،
علی جعفری؛ علی اکبر نظری سامانی؛ فاطمه توکلی راد
چکیده
در بیشتر پروژههای منابع طبیعی و آبخیزداری، انجام پژوهشهایی برای پایش، ارزیابی و مقایسۀ نتایج با شاخصهای مذکور در پروژه نیاز اساسی به شمار میآید. در طرحهای پخش سیلاب نیز وجود چنین ضرورتی جهت اندازهگیری، پردازش و ارزیابی اطلاعات بهدست آمده از نتایج عملکرد آن، ضروری به نظر میرسد. ورود حجم زیادی از سیلاب محتوی املاح و ...
بیشتر
در بیشتر پروژههای منابع طبیعی و آبخیزداری، انجام پژوهشهایی برای پایش، ارزیابی و مقایسۀ نتایج با شاخصهای مذکور در پروژه نیاز اساسی به شمار میآید. در طرحهای پخش سیلاب نیز وجود چنین ضرورتی جهت اندازهگیری، پردازش و ارزیابی اطلاعات بهدست آمده از نتایج عملکرد آن، ضروری به نظر میرسد. ورود حجم زیادی از سیلاب محتوی املاح و بار معلق با برخاستگاه متفاوت از یک سو و برجای گذاردن رسوبات از سوی دیگر، به مرور زمان سبب بروز تغییراتی در خواص خاک خواهد شد. در این تحقیق تأثیر پخش سیلاب بر تغییرات کانیشناسی خاک ایستگاه پخش سیلاب پس از 10 سال عمر آن مورد بررسی قرار گرفت. به منظور بررسی این تغییرات در حد فاصل نهرهای گسترش سیلاب، سه نوار اول که سیلگیری آنها قطعی بود، به عنوان محلهای نمونهبرداری انتخاب شد. به منظور بررسی و شناسایی کانیهای رسی عرصۀ پخش سیلاب و مقایسۀ آن با عرصۀ شاهد در مجاورت عرصه پخش سیلاب، سیزده نمونه خاک از افق 15-0 سانتیمتری به نحوی که حتیالامکان کل سه نوار پخش و نهرهای رسوبگیر را تحت پوشش قرار دهد، انتخاب شد. نتایج منحنیهای حاصل از پراش پرتو ایکس نشان میدهد که کانیهای پالیگورسکیت، ایلیت، کلریت، اسمکتیت و کائولینیت در عرصه شاهد، هر سه نهر رسوبگیر و نوارهای عرصۀ پخش سیلاب حضور دارند. کانیهای موجود در عرصۀ شاهد از لحاظ نوع تفاوتی با رسوبگیرها و نوارهای پخش سیلاب ندارند اما از لحاظ آماری مقدار برخی از این کانیها در این سه موقعیت متفاوت است. به نظر میرسد شرایط آب و هوایی خشک منطقه عامل جدی در عدم تغییر و تحول کانیها بوده و پخش سیلاب تأثیر چندانی بر نوع کانیها نداشته است و فقط توانسته مقدار برخی از کانیها را در نوارهای عرصۀ پخش تغییر دهد.
وحید چیت ساز؛ علی اکبر نظری سامانی؛ سعید سلطانی؛ سادات فیض نیا
چکیده
پدیدههای فرسایش و رسوب دو پدیده اجتنابناپذیر حوزههای آبخیز هستند. در این پژوهش به منظور مدلسازی تعیین بار معلق رسوب 69 حوزه موجود در حوزههای آبخیز کارون بزرگ و کرخه ابتدا اطلاعات 30 نوع ویژگی فیزیوگرافیکی، ژئومرفولوژیکی، پوشش گیاهی و اقلیمی برای تجزیه و تحلیل آماری استفاده شد. با استفاده از تجزیه مؤلفههای اصلی، ماتریس خصوصیات ...
بیشتر
پدیدههای فرسایش و رسوب دو پدیده اجتنابناپذیر حوزههای آبخیز هستند. در این پژوهش به منظور مدلسازی تعیین بار معلق رسوب 69 حوزه موجود در حوزههای آبخیز کارون بزرگ و کرخه ابتدا اطلاعات 30 نوع ویژگی فیزیوگرافیکی، ژئومرفولوژیکی، پوشش گیاهی و اقلیمی برای تجزیه و تحلیل آماری استفاده شد. با استفاده از تجزیه مؤلفههای اصلی، ماتریس خصوصیات به 8 ویژگی عامل مبنا شامل: رسوب سالانه، مساحت، محیط، طول آبراهه اصلی، رلیف حوزه، متوسط ارتفاع در 85% بالایی آبراهه اصلی، ارتفاع موقعیت 15% پایینی طول آبراهه اصلی و تعداد زمین لغزش در هر حوزه تقلیل یافت. حوزههای موجود بر اساس ویژگیهای منتخب به 6 گروه همگن تقسیم و با استفاده از رگرسیون چند متغیره گام به گام مدلسازی رسوبدهی حوزهها انجام شد. بر اساس منحنیهای جرم مضاعف بین دادههای رسوب-بارش، از بین 35 ایستگاه که در بالا دست خود دارای انواع سدهای مخزنی بودند، رسوبدهی 29 ایستگاه تحت تأثیر سدهای بالا دست خود قرار داشتند. نتایج نشان داد که سدهای بزرگ میتوانند بر عملکرد رسوب پایین دست خود تا طول 98 کیلومتری رودخانه تأثیر بگذارد. همچنین در هر گروه ترکیب خاصی از ویژگیها بر روی رسوبدهی حوزهها تأثیر گذار هستند. بر اساس شاخص های اعتبارسنجی ، مدلهای به دست آمده دارای کارایی بالایی هستند (ضریب نش ساتکلیف 72/0 و ضریب تبیین 71/0). بطور کلی، ویژگیهای فیزیوگرافی حوزه مانند محیط، مساحت، طول آبراهه اصلی و رلیف حوزه نسبت به سایر عوامل اقلیمی، پوششگیاهی و زمینشناسی منطقه از درجه اهمیت بیشتری برخوردارند و کل واریانس تبیین شده توسط ویژگیهای ذکر شده 3/87 درصد است.
محسن فرزین؛ علی اکبر نظری سامانی؛ سعیده منبری؛ سادات فیض نیا؛ غلامعباس کاظمی
چکیده
این پژوهش سعی بر آن دارد تا با تعیین خطوارههای سازندهای زمینشناسی منتهی به خلیج فارس و تبیین سهم نسبی هر سازند، نقش و اهمیت سازندهای کارستی را در نفوذ جریانهای سطحی و تغذیه منابع آب زیرزمینی منطقه به نمایش بگذارد. بدین منظور، نزدیکترین زیرحوضهها از چهار حوضۀ رودخانههای مند، حله، کَل-مهران و زهره به سواحل خلیج فارس ...
بیشتر
این پژوهش سعی بر آن دارد تا با تعیین خطوارههای سازندهای زمینشناسی منتهی به خلیج فارس و تبیین سهم نسبی هر سازند، نقش و اهمیت سازندهای کارستی را در نفوذ جریانهای سطحی و تغذیه منابع آب زیرزمینی منطقه به نمایش بگذارد. بدین منظور، نزدیکترین زیرحوضهها از چهار حوضۀ رودخانههای مند، حله، کَل-مهران و زهره به سواحل خلیج فارس جهت استخراج خطوارهها، ترسیم نمودارهای گلسرخی و تحلیل آنها با استفاده از نرمافزارهای ENVI® 5.3، PCI Geomatica، GIS10.3.1 و Rock works 2016 انتخاب گردید. در ابتدا فراوانی، تراکم، تقاطع، جهت، اندازه و شدت خطوارهها در سازندهای منطقه تعیین گردید، سپس با تبیین و تعریف شاخص خطوارگی، اهمیت و تأثیر هر سازند در تغذیۀ بالقوۀ منابع آب زیرزمینی تعیین گردید. نتایج نشان میدهد بیشترین درصد فراوانی، درصد تقاطع و درصد طولی خطواره به سازند آسماری-جهرم و بیشترین درصد شدت خطواره به سازند ایلام-سروک اختصاص دارد؛ مقدار عددی شدت خطواره در سازندهای کارستی، سه برابر سازندهای غیرکارستی است. به طور کلی بررسی وضعیت خطوارگی نشان میدهد که خطوارهها اساساً در سازندهای کارستی ایجاد شدهاند به طوری که مقدار عددی شاخص خطوارگی در سازندهای کارستی، 72/7 است در حالی که این مقدار در سازندهای غیر کارستی 3/2 است و اختلاف بیش از سه برابری را نشان میدهد. همچنین، جهتیافتگی خطوارهها بر اساس فراوانی و طول آنها در کل محدودۀ مورد مطالعه راستای شمال شرق-جنوب غرب دارد که دلیل آن را میتوان تعداد بسیار زیاد خطوارههای کارستی با این جهتیافتگی و تأثیر آن بر درصد نسبی کل خطوارههای منطقه دانست، امتداد بخش جنوب غربی این راستا به سواحل خلیج فارس منتهی میشود.
علی اکبر نظری سامانی؛ محمود صمدی قشلاق؛ آرش ملکیان
چکیده
در توسعه منابع آبی موجود، عوامل متعددی تأثیرگذار میباشد که از جمله این عوامل میتوان به نقش عوامل ساختاری نظیر گسلها، درز و شکافها و عوامل ژئومورفولوژیک همچون زبری توپوگرافیکی منطقه اشاره کرد. این پژوهش به بررسی تأثیر این عوامل در وضعیت منابع آب کارستی و در نهایت رخداد چشمهها در منطقه البرز میانی میپردازد. عوامل مذکور در ...
بیشتر
در توسعه منابع آبی موجود، عوامل متعددی تأثیرگذار میباشد که از جمله این عوامل میتوان به نقش عوامل ساختاری نظیر گسلها، درز و شکافها و عوامل ژئومورفولوژیک همچون زبری توپوگرافیکی منطقه اشاره کرد. این پژوهش به بررسی تأثیر این عوامل در وضعیت منابع آب کارستی و در نهایت رخداد چشمهها در منطقه البرز میانی میپردازد. عوامل مذکور در قالب لایههای اطلاعاتی مؤثر بر ذخیره آب زیرزمینی در سامانههای سیستم اطلاعات جغرافیایی و سنجشازدور تهیه، سپس لایههای مذکور با لایه چشمهها مورد تلاقی قرار رفت و از نظر آماری (همبستگی چند متغیره و تحلیل عاملی) مورد تجزیهوتحلیل قرارگرفته و ارتباط آنها با یکدیگر مشخص شد. نتایج بیانگر ارتباط نزدیک بین فراوانی چشمهها و مقدار آبدهی سالانة آنها با شاخص های ژئومرفومتری انحنای دامنه و شاخص موقعیت توپوگرافیک است. با توجه به نتایج به دست آمده از همبستگی پیرسون، متغیرهای ارتفاع، تراکم خطواره و تراکم زهکشی در سطح 99% معنیدار میباشند. بر همین اساس آبدهی چشمهها با تراکم زهکشی رابطه مستقیم و با ارتفاع و تراکم خطواره رابطة عکس دارد. همچنین با توجه به انجام تحلیل عاملی 17 متغیر مؤثر بر بروز و دبی چشمهها، شش عامل دارای مقدار ویژه بزرگتر از 1 هستند و در تحلیل باقی مانند. این شش عامل میتوانند تقریباً 73.5 درصد از تغییرپذیری (واریانس) متغیرها را توضیح دهند. این روابط نشانگر نقش بارز عوامل مذکور در استعدادیابی منابع آبی در مناطق کارستی میباشد.
علیرضا سپه وند؛ حسن احمدی؛ علی اکبر نظری سامانی؛ سباستیانو ترویسانی
چکیده
استفاده از شاخصهای ژئومورفومتری در تفکیک ناهمواریهای سطح زمین کاربرد گستردهای را طی دهۀ گذشته در علم ژئومورفولوژی داشته است. در این تحقیق از روش پرسپترون چند لایۀ شبکۀ عصبی مصنوعی برای طبقهبندی ناهمواریهای کارستی استفاده شد. ابتدا با استفاده از نقشۀ مدل رقومی ارتفاع، شاخصهای ژئومورفومتری تهیه شد و سپس این شاخصها ...
بیشتر
استفاده از شاخصهای ژئومورفومتری در تفکیک ناهمواریهای سطح زمین کاربرد گستردهای را طی دهۀ گذشته در علم ژئومورفولوژی داشته است. در این تحقیق از روش پرسپترون چند لایۀ شبکۀ عصبی مصنوعی برای طبقهبندی ناهمواریهای کارستی استفاده شد. ابتدا با استفاده از نقشۀ مدل رقومی ارتفاع، شاخصهای ژئومورفومتری تهیه شد و سپس این شاخصها بهعنوان نرونهای لایۀ ورودی در شبکۀ عصبی مصنوعی استفاده شد. علاوه بر این از نمودارهای جعبهای برای تحلیل ارتباط ناهمواریهای کارستی همچون دولین، تپه، دشت کارستی، درۀ کارستی و پرتگاه با شاخصهای ژئومورفومتری استفاده شد. نتایج طبقهبندی نشان داد که ناهمواریهای منطقۀ مورد مطالعه بهترتیب شامل 34، 9/6، 07/1، 5/48 و 51/9 درصد دره، دشت، دولین، پرتگاه و تپه میباشد. علاوه بر این، نتایج نشان داد که مدل بهینۀ شبکۀ عصبی مصنوعی برای طبقهبندی ناهمواریها، مدل 1-9-12 با ضریب یادگیری 1/0 و ضریب تبیین 18/87 درصد بود و دقت روش ابداعی برای طبقهبندی ناهمواریهای کارستی 58/90 درصد میباشد. همچنین تحلیلها نماینده این است که تغییرات شاخصهای ژئومورفومتری در ناهمواریهای تپه، پرتگاه و درهکارستی بسیار نمایان بوده ولی در دشت و دولین کمی دارای همپوشانی هستند.
علی اکبر نظری سامانی؛ بهناز زرین؛ شهرام خلیقی سیگارودی
چکیده
انرژی فرسایندگی باران، فاکتوری مهم و تأثیرگذار بر جداسازی ذرات خاک و انتقال آنها میباشد و نقش مهمی در پتانسیل فرسایش منطقه دارد. شاخصهای متفاوتی به منظور محاسبۀ فرسایندگی باران ارائه شدهاند که بر مبنای ویژگیهای باران از جمله مقدار، شدت، مدت، اندازۀ قطر قطره، انرژی جنبشی و یا ترکیبی از آنها میباشند. همچنین تغییرات ...
بیشتر
انرژی فرسایندگی باران، فاکتوری مهم و تأثیرگذار بر جداسازی ذرات خاک و انتقال آنها میباشد و نقش مهمی در پتانسیل فرسایش منطقه دارد. شاخصهای متفاوتی به منظور محاسبۀ فرسایندگی باران ارائه شدهاند که بر مبنای ویژگیهای باران از جمله مقدار، شدت، مدت، اندازۀ قطر قطره، انرژی جنبشی و یا ترکیبی از آنها میباشند. همچنین تغییرات زمانی و مانی آن در برآورد مناطق حساس ضروری میباشد و به منظور مدیریت و حفاظت خاک در حوزههای آبخیز، آگاهی از میزان فرسایندگی باران در شرایط مختلف اقلیمی و تهیۀ نقشۀ فرسایندگی در هر دوره ضروری میباشد. در این پژوهش با هدف تعیین تأثیر شرایط متفاوت اقلیمی بر فرسایندگی باران در حوزۀ آبخیز فشند واقع در استان البرز، ابتدا از شاخص SPI به منظور تعیین دورههای خشکسالی، ترسالی و سال نرمال آبی هر ایستگاه استفاده شد. سپس اقدام به محاسبۀ شاخص EI30 در چهار ایستگاه باران سنج ثبات و محاسبۀ شاخص فورنیه اصلاح شده در یازده ایستگاه باران سنج معمولی و باران سنج ثبات در دورههای مختلف اقلیمی شد و روابط همبستگی بین EI30 با بارش 24 ساعته، بارش سالانه و فورنیۀ اصلاح شده برقرار شد. از این بین، بهترین رابطه بین شاخص EI30 و بارندگی سالانه با R2 =0.71 انتخاب شد. سپس روشهای مختلف درونیابی زمینآماری مورد مقایسه قرار گرفت و نقشههای پهنهبندی فرسایندگی باران در دورههای خشکسالی، ترسالی، سال نرمال آبی و در کل دورۀ آماری 91-79 تهیه شد. نتایج نشان میدهد، نقشههای خروجی مطابق با الگوی تغییر پذیری اقلیمی نشاندهندۀ بیشترین میزان فرسایندگی باران در دورۀ ترسالی و کمترین میزان آن در دورۀ خشکسالی میباشند. البته نتایج نشان دادند که فرسایندگی در فصل تابستان در دورۀ خشک بیشتر از دورۀ تر است و این مسئله به دنبال کاهش پوشش حفاظتی زمین در سالهای خشک خود موجب تشدید فرسایش در سالهای خشک میشود. در حالیکه تصور عمومی بر این است که به دلیل خشکسالی فرسایش نیز کمتر خواهد شد.
قباد رستمی زاد؛ علی سلاجقه؛ علی اکبر نظری سامانی؛ جمال قدوسی
چکیده
یکی از انواع فرسایشهای آبی که موجب تخریب اراضی و بر هم خوردن تعادل در پهنههای منابع طبیعی میشود، پدیدۀ فرسایش خندقی است. تخریب اراضی، بر هم خوردن منظر زمین و تعادل اکولوژیک و به مخاطره افتادن منابع زیستی در این مناطق، از جمله موارد دیگری است که پژوهش در مورد فرسایش خندقی به ویژه در شهرستان درهشهر را گریزناپذیر و الزامی ...
بیشتر
یکی از انواع فرسایشهای آبی که موجب تخریب اراضی و بر هم خوردن تعادل در پهنههای منابع طبیعی میشود، پدیدۀ فرسایش خندقی است. تخریب اراضی، بر هم خوردن منظر زمین و تعادل اکولوژیک و به مخاطره افتادن منابع زیستی در این مناطق، از جمله موارد دیگری است که پژوهش در مورد فرسایش خندقی به ویژه در شهرستان درهشهر را گریزناپذیر و الزامی میکند. در همین راستا تعداد 36 خندق در پهنۀ خندقی دره شهر در استان ایلام انتخاب شدند. سپس عوامل محیطی، خصوصیات فیزیکی-شیمیایی خاک، پوشش و هیدرولوژیکی خندقهای مورد آزمون با استفاده از عکسهای هوایی، نقشههای رقومی مربوطه و عملیاتهای میدانی مشخص شدند. برای تعیین میزان اثرگذاری این عوامل بر روی هریک از مشخصات ژئومتری خندق با استفاده از منطق فازی و نظریۀ اطلاع، تابع عضویت و وزن تابع عضویت هریک از عوامل محاسبه شد. سپس رابطۀ بین متغیرهای وابسته و مستقل با استفاده از رگرسیون چند متغیره بدست آمد. نتایج بررسیهای آماری با استفاده از روش رگرسیون چند متغیرۀ گامبهگام نشان داد که طول خندق با مساحت بالادست خندق، عرض بالا و پایین و سطح مقطع خندق با ضریب گردی حوضه، عمق خندق با ضریب گردی حوضه و انحنای دامنه، ارتفاع پیشانی خندق با شیب محلی سر خندق و شیب جدارۀ خندق با درصد تاج پوشش رابطۀ معنیداری دارند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که مشخصات ژئومتری خندق در منطقۀ مورد مطالعه تابعی از سطح بالادست، ضریب گردی حوضه، انحنای دامنه، شیب محلی سر خندق و درصد تاج پوشش حوزهآبخیز خندق خواهد بود.
شهربانو عباسی جندانی؛ علی اکبر نظری سامانی
چکیده
مولدهای هواشناسی تصادفی در مطالعههای مختلفی از قبیل هیدرولوژیک، مدیریت محیط طبیعی و ارزیابی ریسک کشاورزی استفاده میشوند. این قبیل مطالعات اغلب به سریهای زمانی طولانی مدت از دادۀ هواشناسی نیاز دارند. با توجه به محدودیت دادههای اقلیمی در بسیاری از مناطق کشور و نیز کوتاه بودن طول دورۀ آماری، استفاده از مولدهای اقلیمی و مهمتر ...
بیشتر
مولدهای هواشناسی تصادفی در مطالعههای مختلفی از قبیل هیدرولوژیک، مدیریت محیط طبیعی و ارزیابی ریسک کشاورزی استفاده میشوند. این قبیل مطالعات اغلب به سریهای زمانی طولانی مدت از دادۀ هواشناسی نیاز دارند. با توجه به محدودیت دادههای اقلیمی در بسیاری از مناطق کشور و نیز کوتاه بودن طول دورۀ آماری، استفاده از مولدهای اقلیمی و مهمتر از آن ارزیابی دقت و صحت آنها قبل از استفاده ضرورت دارد. لذا در این مطالعه کارایی سه مولد CLIGEN، ClimGen و LARS-WG در دو ایستگاه سنگانه و زیدشت با شرایط اقلیمی متفاوت ارزیابی شده است. برای مقایسۀ میانگین دادههای تولید شده و مشاهداتی شامل مقدار بارش سالانه و ماهانه، تعداد روز مرطوب سالانه، میانگین سالانه دمای بیشینه و کمینه، از آزمون t (t جفتی) استفاده شده است. نتایج به دست آمده نشان میدهد که مولد CLIGEN در هر دو ایستگاه و در مورد هر پنج متغیر در نظر گرفته، کارایی بهتری نسبت به دو مولد دیگر دارد. ClimGen در هیچ یک از دو ایستگاه کارایی مناسبی نداشته است. مولد LARS-WG نیز در ایستگاه زیدشت کارایی خوبی داشته اما کارایی آن در تولید متغیرهای دمایی در ایستگاه سنگانه با دقت بسیار کمتری همراه بوده است. در مجموع نتایج به دست آمده نشان میدهد که کارایی این مولدها در اقلیمهایی که متغیرهای اقلیمی از نوسانات کمتری برخوردار هستند بهتر از اقلیمهای خشک و نیمهخشک است.
امید رحمتی؛ علی اکبر نظری سامانی؛ محمد مهدوی
چکیده
تعیین پتانسیل منابع آب زیرزمینی با توجه به نیاز روزافزون کشور ایران به آب، امری ضروری و اجتنابناپذیر تلقی میگردد. در این پژوهش، به منظور ارزیابی کارایی روش تحلیل سلسله مراتبی در شناسایی مناطق دارای پتانسیل آب زیرزمینی، از پارامترهای سنگشناسی، بارندگی، تراکم زهکشی، تراکم خطواره و شیب زمین در قالب مطالعهای موردی ...
بیشتر
تعیین پتانسیل منابع آب زیرزمینی با توجه به نیاز روزافزون کشور ایران به آب، امری ضروری و اجتنابناپذیر تلقی میگردد. در این پژوهش، به منظور ارزیابی کارایی روش تحلیل سلسله مراتبی در شناسایی مناطق دارای پتانسیل آب زیرزمینی، از پارامترهای سنگشناسی، بارندگی، تراکم زهکشی، تراکم خطواره و شیب زمین در قالب مطالعهای موردی در دشت قروۀ دهگلان استفاده شد. نظر ده کارشناس برای مقایسات جفتی این پارامترها در قالب پرسشنامه تهیه گردید. وزن نرمالشدۀ این پارامترها بر اساس مقیاس ساعتی و اهمیت نسبی آنها در پتانسیل آب زیرزمینی با روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و فن بردار ویژه تعیین گردید. برای تهیۀ نقشۀ توزیع خطوارهها از تصاویر ETM+ ماهوارۀ لندست و نرم افزار PCI Geomatica استفاده شد. درنهایت، نقشۀ پیشبینی پتانسیل آب زیرزمینی به وسیلۀ ترکیب خطی وزنی و با استفاده از نرم افزار ArcGIS9.3 تهیه شد. اعتبارسنجی نقشۀ پیشبینی پتانسیل آب زیرزمینی بر پایۀ مدل نسبت فراوانی و با استفاده از نتایج آزمایش پمپاژ 20 چاه در منطقۀ مورد مطالعه انجام گرفت. نتایج حاصل از مقایسۀ پتانسیل پیشبینیشدۀ آب زیرزمینی و توصیف ظرفیت ویژۀ چاهها نشان داد که دقت نقشۀ پیشبینی پتانسیل آب زیرزمینی 85 درصد است. بنابراین بهکارگیری روش تحلیل سلسله مراتبی به منظور پیشبینی پتانسیل آب زیرزمینی مخصوصاً در آبخوانهای فاقد اطلاعات بسیار مفید و قابل اعتماد است.
امید رحمتی؛ علی اکبر نظری سامانی؛ نریمان محمودی؛ بهرام چوبین
چکیده
یکی از راههای خارج شدن از بحران افت سطح آب زیرزمینی، اجرای پروژههای تغذیۀ مصنوعی است که باعث انتقال آب از سطح زمین به داخل آن و متعادل کردن سطح ایستابی میگردد. تعیین مکان مناسب برای تغذیۀ مصنوعی، خود یکی از مهمترین مراحل اجرای این گونه پروژهها است. در این پژوهش، قابلیت کاربرد تکنیک شبکهبندی و روش AHP برای پهنهبندی ...
بیشتر
یکی از راههای خارج شدن از بحران افت سطح آب زیرزمینی، اجرای پروژههای تغذیۀ مصنوعی است که باعث انتقال آب از سطح زمین به داخل آن و متعادل کردن سطح ایستابی میگردد. تعیین مکان مناسب برای تغذیۀ مصنوعی، خود یکی از مهمترین مراحل اجرای این گونه پروژهها است. در این پژوهش، قابلیت کاربرد تکنیک شبکهبندی و روش AHP برای پهنهبندی پتانسیل تغذیۀ مصنوعی آب زیرزمینی مورد ارزیابی قرار گرفت. به همین منظور در حوزۀ آبخیز چمشور برای مراتع در نظر گرفته شده، شبکهبندی با اندازۀ سلول 1/0 کیلومترمربع تعریف گردید و پارامترهای زمینشناسی، شیب، ضخامت لایۀ غیراشباع، هدایت الکتریکی و قابلیت انتقال برای ورود به مدل انتخاب شد. نقشۀ پهنهبندی پتانسیل تغذیۀ مصنوعی برای اجرای تغذیۀ مصنوعی با استفاده از تکنیک شبکهبندی، روش وزندهی AHP و ترکیب خطی وزنی تهیه گردید. برای ارزیابی مدل از سامانۀ تغذیۀ مصنوعی اجرا شده در حوزۀ آبخیز مورد مطالعه استفاده شد که عملکرد موفقی در زمینۀ متعادل کردن سطح سفرۀ آب زیرزمینی، کاهش سیلابهای مخرب و افزایش پوشش گیاهی داشته است. در نهایت، دقت مدل AHP همراه با تکنیک شبکهبندی 5/87 درصد به دست آمد. بنابراین، پهنهبندی پتانسیل تغذیۀ مصنوعی حاصل از تکنیک شبکهبندی و روش AHP قابل اطمینان بوده و استفاده از آن در مکانیابی سامانههای پخش سیلاب به منظور تغذیۀ مصنوعی آب زیرزمینی پیشنهاد میگردد.
علی اکبر نظری سامانی؛ علیرضا اولیایی؛ سادات فیض نیا
چکیده
ارزیابی فراوانی چشمهها به موضوعی مهم برای برنامهریزی استفاده از زمین، به خصوص شناسایی منابع آب زیرزمینی و حفاظت از محیطزیست تبدیل شده است. بدین منظور جهت تولید نقشۀ فراوانی چشمههای حوزۀ آبخیز بجنورد، از روش رگرسیون لجستیک باینری (به منظور وجود و عدم وجود چشمه)، تکنیکهای سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) و سنجش از دور (RS) استفاده ...
بیشتر
ارزیابی فراوانی چشمهها به موضوعی مهم برای برنامهریزی استفاده از زمین، به خصوص شناسایی منابع آب زیرزمینی و حفاظت از محیطزیست تبدیل شده است. بدین منظور جهت تولید نقشۀ فراوانی چشمههای حوزۀ آبخیز بجنورد، از روش رگرسیون لجستیک باینری (به منظور وجود و عدم وجود چشمه)، تکنیکهای سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) و سنجش از دور (RS) استفاده گردید. در این منطقه تعداد 359 چشمه شناسایی شد و 14 عامل مؤثر در وجود چشمه شامل تراکم خطواره، فاصله از خطواره، فاصله از آبراهه، تراکم زهکشی، شاخص پوشش گیاهی (NDVI)، انحنای پروفیل، انحنای مماسی، نسبت سطح، برآیند بردار، بارندگی، ارتفاع، زمینشناسی، جهتهای جغرافیایی و شیب مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. ضرایب عوامل مؤثر توسط رگرسیون لجستیک از 300 چشمه که به صورت تصادفی انتخابشده بودند، به دست آمد. از 59 چشمۀ دیگر برای مرحلۀ اعتبارسنجی استفاده شد. در نهایت نقشۀ فراوانی چشمهها به چهار طبقۀ احتمالاتی خیلی کم، کم، متوسط و زیاد تقسیم گردید. نتایج نشان داد که وجود بیش از 80 درصد از چشمهها به درستی پیشبینی گردید. همچنین دقت مدل با استفاده از منحنی ROC، 6/86 درصد تخمین زده شد که نشاندهندۀ دقت بالای مدل در تحلیل فراوانی چشمهها در منطقۀ مورد مطالعه است. در پایان عوامل تراکم زهکشی، شاخص پوشش گیاهی، برآیند بردار، بیشترین ضریب و عوامل شیب، ارتفاع و نسبت سطح کمترین معنیداری را در بروز چشمهها داشتهاند. با توجه به نتایج این تحقیق، میتوان از این روش برای شناسایی منابع آب زیرزمینی در مناطق کارستی استفاده کرد و در بهبود مدیریت جامع حوزههای آبخیز کارستی، نقش مهمی ایفا نماید.
سارا ادریس نیا؛ احمد پهلوانروی؛ علیرضا مقدم نیا؛ علی اکبر نظری سامانی؛ عباس میری
چکیده
در مناطق خشک و کم باران مانند ایران، که منابع سطحی آب شیرین محدود بوده و از طرف دیگر این آبها با خطر آلودگی مواجه هستند، یافتن و نگهداری منابع آب زیرزمینی بهترین راه تأمین نیازهای آبی است. همچنین در بعضی از مناطق ایران، اقلیم و ساختار تکتونیکی شرایط خوبی را برای تشکیل سفرههای کارستی فراهم کرده است. ایران بعد از کشورهای آمریکا، چین ...
بیشتر
در مناطق خشک و کم باران مانند ایران، که منابع سطحی آب شیرین محدود بوده و از طرف دیگر این آبها با خطر آلودگی مواجه هستند، یافتن و نگهداری منابع آب زیرزمینی بهترین راه تأمین نیازهای آبی است. همچنین در بعضی از مناطق ایران، اقلیم و ساختار تکتونیکی شرایط خوبی را برای تشکیل سفرههای کارستی فراهم کرده است. ایران بعد از کشورهای آمریکا، چین و ترکیه، بالاترین درصد کارست را دارد و بیش از ۱۱ درصد سطح کشور را سازندهای کارستی میپوشانند. هدف از این تحقیق بررسی ارتباط بین خطوارههای مستخرج از تصاویر ماهوارهای، عناصر تکتونیکی، شبکه هیدروگرافی و عوامل توپوگرافی با فراوانی منابع آب کارستیک در منطقه مهارلو با استفاده از سامانه اطلاعات جغرافیایی و سنجش از دور میباشد. بدین منظور مبادرت به تهیه لایه های اطلاعاتی شامل خطوارهها، انحنای دامنه، طبقات ارتفاعی، شیب، پوشش گیاهی، چشمهها، عناصر تکتونیکی و شبکه هیدروگرافی با استفاده از بازدیدهای صحرایی، نقشه های توپوگرافی، زمین شناسی، تصاویر ماهوارهای و مدل رقومی ارتفاع شد؛ نتایج این تحقیق با آزمونهای آماری مانند ضریب همبستگی پیرسون و آزمون PCAو تجزیه به مؤلفههای اصلی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که ارتباط نزدیکی بین جنس سازند، توپوگرافی ( مانند شیب، ارتفاع و انحنای دامنه)، خطوارهها و عوامل هیدرولوژیکی با فراوانی چشمهها در منطقه مورد مطالعه وجود دارد. این روابط نشانگر نقش بارز عوامل ساختاری و محیطی و لزوم توجه به آن در بررسی فراوانی چشمهها و انتقال آبهای زیرزمینی در مناطق کارستیک میباشد.
محمد زارع؛ علی اکبر نظری سامانی؛ شهرام خلیقی؛ جواد بذرافشان؛ محسن حسنجوری
چکیده
تهیۀ نقشۀ کاربری اراضی و شبیهسازی تغییرات آن یکی از ضروریترین اطلاعات مورد نیاز برای مدیریت منابعطبیعی میباشد بهطوری که پایش زمانی و دقیق تغییرات آیندۀ عوارض سطح زمین برای درک روابط و کنش متقابل بین انسان و پدیده های طبیعی به منظور تصمیمگیری بهینه، از اهمیت بهسزایی برخوردار است. پژوهش حاضر نیز در راستای شبیهسازی ...
بیشتر
تهیۀ نقشۀ کاربری اراضی و شبیهسازی تغییرات آن یکی از ضروریترین اطلاعات مورد نیاز برای مدیریت منابعطبیعی میباشد بهطوری که پایش زمانی و دقیق تغییرات آیندۀ عوارض سطح زمین برای درک روابط و کنش متقابل بین انسان و پدیده های طبیعی به منظور تصمیمگیری بهینه، از اهمیت بهسزایی برخوردار است. پژوهش حاضر نیز در راستای شبیهسازی تغییرات آیندۀ کاربری اراضی حوزۀ آبخیز کسیلیان پرداخته است. بدین منظر در ابتدا نقشه های کاربری/ پوشش سرزمین حوزۀ آبخیز کسیلیان با پردازش چند زمانۀ ماهواره لندست در سال های 1986، 2000 و 2011 تهیه گردید. سپس با استفاده از مدل سلولهای خودکار – مارکوف، وضعیت کاربری / پوشش سال 2011 با منحنی ROC برابر 9/0 پیشبینی شد. سپس این مدل برای شبیهسازی تغییرات کاربری / پوشش سال 2030 اجرا گردید. بر اساس نتایج حاصل از آشکارسازی و شبیه سازی تغییرات روند کاهشی سطح اراضی جنگلی ادامه داشته و بر مساحت مراتع و مناطق مسکونی افزوده خواهد شد. اراضی کشاورزی نیز به دلیل خصوصیات ویژۀ حوزه مانند پرشیب بودن غالب منطقه و بازدهی کم اراضی زراعی بعد از چند سال کشت تغییر چندانی در وسعت و یا تغییر آنها ایجاد نخواهد شد. به طور کلی بیشترین تغییرات کاربری در حاشیه جنگل و حاشیه مرتع رخ داده است و هرچه از این حواشی فاصله گرفته شود از میزان تغییرات کاسته میشود. نتایج این پژوهش می تواند در برنامهریزی های آتی منطقه که با تغییرات کاربری/ پوشش مرتبط است مد نظر قرار گیرد.
ابوالحسن فتح آبادی؛ علی سلاجقه؛ حمید پزشک؛ علی اکبر نظری سامانی؛ حامد روحانی
چکیده
چکیده به منظور اجرای عملیات حفاظتی و مدیریت در حوزه آبخیز نیاز است تا سهم منابع مختلف تولید رسوب تعیین شود. طی سالهای گذشته روشهای منشأیابی در تعیین سهم منابع مختلف رسوب بطور گسترده ای مورد استفاده قرار گرفتهاند. با توجه به تعداد کم نمونههای برداشتی از مناطق منشأ و همچنین وجود جوابهای مختلف در نتیجه بیشبرازشی، سهم ...
بیشتر
چکیده به منظور اجرای عملیات حفاظتی و مدیریت در حوزه آبخیز نیاز است تا سهم منابع مختلف تولید رسوب تعیین شود. طی سالهای گذشته روشهای منشأیابی در تعیین سهم منابع مختلف رسوب بطور گسترده ای مورد استفاده قرار گرفتهاند. با توجه به تعداد کم نمونههای برداشتی از مناطق منشأ و همچنین وجود جوابهای مختلف در نتیجه بیشبرازشی، سهم منابع به دست آمده، دارای عدم قطعیتهایی است که لازم است مورد بررسی قرار گیرد. بدین منظور در این تحقیق با استفاده از روشهای مونت کارلو و گلو (GLUE) اقدام به تعیین عدم قطعیت جوابهای به دست آمده با استفاده از روش ترکیبی چند متغیره در زیرحوضه زیدشت-فشندک طالقان گردید. بدین ترتیب که پس از برداشت نمونههای رسوب و منابع، مقادیر 54 عنصر ژئوشیمیایی و 3 عنصر آلی تعیین گردید. سپس با استفاده از آماره H کروسکال والیس و تحلیل تشخیص چند متغیره، ترکیب بهینه متشکل از 17 عنصر تعیین، و با استفاده از مدل ترکیبی چند متغیره، سهم منابع تعیین شد. نتایج به دست آمده در منطقه نشان داد که سهم منابع زیرسطحی نسبت به منابع سطحی ( فرسیش سطحی و شیاری) بیشتر بوده و اختلاف بین حد بالا و پایین به دست آمده برای منابع مختلف، بالا بوده که نشاندهنده عدم قطعیت بالای این روش است.
گلاله غفاری؛ حسن احمدی؛ امید بهمنی؛ علی اکبر نظری سامانی
چکیده
با وجود اینکه بیشتر از 45 سال از عمر اجرای پروژههای آبخیزداری در کشور میگذرد و روز به روز بودجههای اختصاص یافته به این طرحها افزایش مییابد، همچنان روند فزاینده فرسایش خاک، نابودی منابعطبیعی و خسارات سرسامآور و بسیار دردناک ناشی از آن ادامه دارد که نشاندهنده ضعف در عملکرد و شکست طرحهای حفاظت از منابعطبیعی ...
بیشتر
با وجود اینکه بیشتر از 45 سال از عمر اجرای پروژههای آبخیزداری در کشور میگذرد و روز به روز بودجههای اختصاص یافته به این طرحها افزایش مییابد، همچنان روند فزاینده فرسایش خاک، نابودی منابعطبیعی و خسارات سرسامآور و بسیار دردناک ناشی از آن ادامه دارد که نشاندهنده ضعف در عملکرد و شکست طرحهای حفاظت از منابعطبیعی است. بنابراین در طرحهای آبخیزداری که عموماً با عوامل بسیار مختلفی سر و کار داشته و بیشتر جنبه مدیریتی طرحها باید قوی دیده شود، ارزیابی میتواند جایگاه مناسبی داشته باشد و میزان کارایی و دستیابی به هدف این طرحها را مشخص نماید. حوزه آبخیز کن به مساحت 20571 هکتار یکی از حوضههایی است که عملیات آبخیزداری در آن در سال 1379 به اجرا درآمد. در این تحقیق جهت ارزیابی اثرات این عملیات، پس از جمعآوری آمار و اطلاعات لازم و بررسی صحت و دقت دادههای ایستگاههای هواشناسی و هیدرومتری حوضه از روشهای منحنی جرم مضاعف، مقایسه هیدروگراف سالانه و آنالیز هیدرولوژیکی، بررسی میزان رسوب در دورههای خشک و مرطوب، رسم منحنی سنجه رسوب، بررسی میزان رسوب در بارشهای مشابه قبل و بعد از اجرای طرح و ... استفاده شد. منحنی جرم مضاعف نشاندهنده اثر مثبت این عملیات بر میزان رواناب و رسوب بوده است. نتایج حاصل از رسم منحنی رژیم هیدرولوژیک نیز نشان میدهد که اثر عملیات آبخیزداری بر واکنش هیدرولوژیک حوضه نسبت به بارندگی مثبت بوده و توانسته است آن را آرامتر نماید. یعنی به ازاء بارندگی مشابه در پیش و پس از عملیات آبخیزداری، میزان رواناب تولید شده کاهش یافته است. همچنین میزان بار معلق در اثر اجرای طرح از 56/47892 تن در سال به 22365 تن در سال رسیده و در بارشهای مشابه میزان دبی حاصله بعد از اجرای طرح و متعاقب آن رسوب حاصل از آن کاهش داشته است که نشاندهنده اثر مثبت این عملیات است.
غلامرضا زهتابیان؛ حسن احمدی؛ علی اکبر نظری سامانی؛ امیر هوشنگ احسانی؛ مهدی تازه
چکیده
دشت سرها ازجمله مهمترین واحدهای ژئومرفولوژی میباشند که به لحاظ فعالیتها انسانی و بهره برداری، بیشتر مورد توجه قرار میگیرند. تاکنون روشها و عوامل مختلفی نیز جهت طبقه بندی مناطق دشتی ارائه شده است. یکی از روشهای طبقه بندی که بیشتر در مطالعات منابع طبیعی در ایران مورد استفاده قرار میگیرد، تقسیم بندی واحد دشت سر به سه ...
بیشتر
دشت سرها ازجمله مهمترین واحدهای ژئومرفولوژی میباشند که به لحاظ فعالیتها انسانی و بهره برداری، بیشتر مورد توجه قرار میگیرند. تاکنون روشها و عوامل مختلفی نیز جهت طبقه بندی مناطق دشتی ارائه شده است. یکی از روشهای طبقه بندی که بیشتر در مطالعات منابع طبیعی در ایران مورد استفاده قرار میگیرد، تقسیم بندی واحد دشت سر به سه تیپ دشت سرلخت، اپانداژ و پوشیده میباشد که عوامل مختلف کمی و کیفی جهت تفکیک آنها از یکدیگر به کار گرفته میشود. در این تحقیق پارامترهای ژئومرفومتری کمی موثر در تفکیک لندفرمهای مختلف به منظور طبقه بندی تیپهای دشت سر، با استفاده از شبکههای عصبی مصنوعی و آنایز حساسیت، مورد ارزیابی و تحلیل قرار گرفت. این پارامترها در ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته و با استفاده از معادلات ریاضی و اعمال روابط مربوطه برروی مدلهای رقومی ارتفاعی، قابل محاسبه و استخراج میباشد. پارامترهای ژئومرفومتری مورد استفاده در این تحقیق شامل درصد شیب، انحنای سطح (Plan Curvature)، انحنای مقطع (Profile Curvature)، انحنای حداقل (Minimum Curvature)، انحنای حداکثر (Maximum Curvature)، انحنای متقاطع (Cross sectional Curvature)، انحنای طولی (Longitudinal Curvature) و انحنای گوسی (Gaussian Curvature ) میباشد. این پارامترها در یک منطقهای به وسعت 125000 هکتارو در 1500 نقطه محاسبه و سپس نتایج با نقشه واقعیت زمینی مورد مقایسه و واسنجی قرار گرفت. روش نمونه بردای در این تحقیق از نوع ابرمکعب لاتین (Latin Hyper cube) میباشد که به نوعی همان روش تصادفی – طبقه بندی شده میباشد. نتایج این تحقیق نشان میدهد که مهمترین پارامترهای ژئومرفومتری موثر در طبقه بندی دشتهای مناطق بیابانی شامل انحنای حداقل و انحنای مقطع میباشد که دارای بیشترین میزان حساسیت در بین تیپهای مختلف دشتی میباشد. از طرف دیگر هرچه از شدت توپوگرافی منطقه کاسته میشود، نقش و اهمیت این عوامل نیز در تفکیک تیپهای دشتی کمرنگ تر میشود. بطوریکه بیشترین قابلیت این پارامترها در دشت سرهای لخت و کمترین کارایی آنها در دشت سر پوشیده میباشد.
خسرو شهبازی؛ علی سلاجقه؛ محمد جعفری؛ حسن احمدی؛ علی اکبر نظری سامانی؛ محمد خسروشاهی
چکیده
پیامدهای فرسایش خندقی در اراضی مارنی بهدلیل استفادۀ نامناسب از اراضی از جمله آبیاری و شخم غیراصولی، چرای دام و تخریب پوشش گیاهی قابل توجه است. هدف از این پژوهش مقایسۀ آستانههای هیدرولیک جریان در سه کاربری کشاورزی، مرتع متوسط و مرتع فقیر بود که در اراضی مارنی منطقۀ قصرشیرین در استان کرمانشاه بهعمل آمد. به این منظور، با استقرار ...
بیشتر
پیامدهای فرسایش خندقی در اراضی مارنی بهدلیل استفادۀ نامناسب از اراضی از جمله آبیاری و شخم غیراصولی، چرای دام و تخریب پوشش گیاهی قابل توجه است. هدف از این پژوهش مقایسۀ آستانههای هیدرولیک جریان در سه کاربری کشاورزی، مرتع متوسط و مرتع فقیر بود که در اراضی مارنی منطقۀ قصرشیرین در استان کرمانشاه بهعمل آمد. به این منظور، با استقرار نه پلات صحرایی (فلوم) در کاربریها، ویژگیهای هیدرولیک جریان مؤثر بر آستانههای فرسایش خندقی شامل دبی، سرعت جریان، اعداد فرود و رینولدز، ضریب دارسی، تنش برشی، پوشش گیاهی و ابعاد بالاکند مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان داد که آستانه حداقل دبی برای ایجاد بالاکند در کاربریهای کشاورزی، مرتع متوسط و مرتع فقیر به ترتیب 53/1، 0/12 و 49/4 لیتر در ثانیه بود که در کاربری مرتع متوسط به دلیل داشتن پوشش گیاهی متراکمتر بیشتر بود. عدد فرود در کاربریها با هم اختلاف معنیدار نداشتد، اما عدد رینولدز به ترتیب کاربریهای کشاورزی، مرتع متوسط و فقیر 3113، 26092 و 9525 بهدست آمد که در کاربری مرتع متوسط بیشتر بود. متوسط تنش برشی در آستانۀ فرسایش خندقی برای کاربریهای کشاورزی، مرتع متوسط و مرتع فقیر به ترتیب 12/12، 01/14 و28/9 نیوتن بر متر مربع بود که در هر سه کاربری با هم تفاوت معنیداری داشتند. بنا بر نتایج این تحقیق، نوع کاربری اراضی نقش تعیین کنندهای از طریق تغییر پوشش گیاهی در آستانۀ هیدرولیک جریان دارد و به همین دلیل کاربری مرتع متوسط با پوشش گیاهی نسبتاً متراکم نقش کلیدی در افزایش آستانههای فرسایش خندقی داشتند.
امید اسدی نلیوان؛ محسن محسنی ساروی؛ قوام الدین زاهدی امیری؛ علی اکبر نظری سامانی
چکیده
پایداری مفهومی است که توجه اساسی آن بر حفظ سرمایههای (طبیعی، اجتماعی و اقتصادی) در جهت عدالت بیننسلی است. توسعه پایدار در صورتی تحقق مییابد که همپوشی بین لایههای اکولوژیکی، اقتصادی و اجتماعی ایجاد گردد. هدف از این تحقیق ارزیابی و اندازهگیری پایداری حوزه آبخیز است. جهت ارزیابی پایداری در حوزه آبخیز زیدشت 1 از رویکرد ...
بیشتر
پایداری مفهومی است که توجه اساسی آن بر حفظ سرمایههای (طبیعی، اجتماعی و اقتصادی) در جهت عدالت بیننسلی است. توسعه پایدار در صورتی تحقق مییابد که همپوشی بین لایههای اکولوژیکی، اقتصادی و اجتماعی ایجاد گردد. هدف از این تحقیق ارزیابی و اندازهگیری پایداری حوزه آبخیز است. جهت ارزیابی پایداری در حوزه آبخیز زیدشت 1 از رویکرد بوم نظامی استفاده شده است که در پی حفظ تعادل بین سه مقوله اقتصادی، اجتماعی و اکوسیستم است. متغیرهای انتخابی با روشهای معمول و رایج ارزیابی و مقدار آنها به دست آمد. جهت آنالیز و اندازهگیری پایداری در حوضه موردنظر از روش IUCN استفاده شده است. در حالت کلی دو بحث رفاه انسان و پایداری اکوسیستم در روش IUCN بررسی میشود. در بخش رفاه انسان دو معیار و شش شاخص و 28 متغیر ارزیابی و اندازهگیری شدند و در بخش پایداری اکوسیستم چهار معیار و 10 شاخص و 35 متغیر ارزیابی و اندازهگیری شدند. اندازهگیری شاخصهای انتخابی با استفاده از نرمافزار Wellbeing Score که بر مبنای صفر تا 100 امتیازبندی شده است انجام گرفت. تلفیق نهایی شاخصها و معیارها از طریق میانگینگیری حسابی انجام گرفت و تولید نقشه در سامانه GIS انجام شد. امتیاز نهایی برای اکوسیستم 51 و امتیاز نهایی برای مسائل اقتصادی و اجتماعی 49 به دست آمد. نتایج نهایی با توجه به بارومتر پایداری نشان داد که پایداری حوزه آبخیز زیدشت 1 در حد متوسط است. این شرایط با حفاظت از اکوسیستم و ارتقاء سطح زندگی مردم میتواند بهبود پیدا کند.
الهام مشکوتی؛ حسن احمدی؛ علی اکبر نظری سامانی؛ محمد هادی داودی
چکیده
زمین لغزش در بسیاری از مناطق شیبدار به علت وجود سازندهای حساس، رطوبت و دیگر عوامل به صورت طبیعی و غیر قابل اجتنابی رخ میدهد. حوزه آبخیز طالقان نیز به علت وجود مساحت قابل توجهی از مارنهای میوسن مستعد زمین لغزش میباشد.با احداث سد مخزنی طالقان و ایجاد دریاچه سد، شرایط رطوبتی و اکولوژیکی منطقه متفاوت شده است. در این مقاله عوامل ...
بیشتر
زمین لغزش در بسیاری از مناطق شیبدار به علت وجود سازندهای حساس، رطوبت و دیگر عوامل به صورت طبیعی و غیر قابل اجتنابی رخ میدهد. حوزه آبخیز طالقان نیز به علت وجود مساحت قابل توجهی از مارنهای میوسن مستعد زمین لغزش میباشد.با احداث سد مخزنی طالقان و ایجاد دریاچه سد، شرایط رطوبتی و اکولوژیکی منطقه متفاوت شده است. در این مقاله عوامل مؤثر در ناپایداری دامنهها (عامل شیب، جهت، ارتفاع، سنگ شناسی، کاربری اراضی، فاصله از جاده و فاصله از دریاچه) بررسی و نقش آنها با روش رگرسیون خطی چند متغیره در دو محدوده بزرگ (شعاع 1500متری و بیشتر نسبت به دریاچه) وکوچک (فاصله 450 متری از دریاچه) ارزیابی شد. بدین دلیل ابتدا نقشه پراکنش زمین لغزشها با استفاده از عکسهای هوایی، ماهوارهای وعملیات میدانی تهیه شد. از تلاقی نقشه پراکنش و عوامل مؤثر دادههای لازم برای ارزیابی عوامل مؤثر و در نهایت پهنه بندی بدست آمد. دادههای اولیه در واحدهای مربعی100*100 متری تهیه شد. نتایج نشان داد که عامل فاصله از دریاچه در محدوده بزرگ تر تأثیری در لغزش نداشته؛ در حالی که با نزدیک شدن به دریاچه این عامل نقش داشت. در واقع دریاچه تأثیر محلی داشته و بیشتر تا شعاع 200 متری خود را مورد تأثیر قرار میدهد.
کاظم نصرتی؛ فروزان احمدی؛ علی اکبر نظری سامانی؛ محمد رضا ثروتی
چکیده
پدیدة فرسایش خاک از مخربترین پدیدههایی است که موجب خسارتهای فراوان در بسیاری از مناطق میشود. از طرفی، کارایی هرچه بیشتر پروژههای حفاظتِ خاک مستلزم آگاهبودن از اطلاعاتِ تغییرات زمانی و مکانی رسوبات تولیدی در یک آبخیز است. با توجه به اینکه بخش اعظم رسوبهای خروجی از یک حوضه طی وقایع زمانی سیلابی انجام میشود، تمرکز بر ...
بیشتر
پدیدة فرسایش خاک از مخربترین پدیدههایی است که موجب خسارتهای فراوان در بسیاری از مناطق میشود. از طرفی، کارایی هرچه بیشتر پروژههای حفاظتِ خاک مستلزم آگاهبودن از اطلاعاتِ تغییرات زمانی و مکانی رسوبات تولیدی در یک آبخیز است. با توجه به اینکه بخش اعظم رسوبهای خروجی از یک حوضه طی وقایع زمانی سیلابی انجام میشود، تمرکز بر منشأیابی رسوبات حملشده به هنگامِ سیلاب، اعم از بار معلق یا کف، در طراحی نوع عملیات حفاظت خاک بسیار مؤثر است. در این بررسی با تفکیک منابع رسوب در قالب کاربریهای مختلف اراضی و واحدهای سنگشناسی و با بهرهگیری از روش منشأیابی رسوب سهم هر یک از منابع رسوب در تولید رسوب حوضة آبخیز طالقانی تعیین شد. بدین منظور، در این مطالعه، 39 نمونه خاک از منابع مختلف در سطح حوضه و 19 نمونه از رسوب تولیدی حوضه (شامل 11 نمونه از رسوبات کف بستر و 8 نمونه از رواناب خروجی حوضه) برداشت شد. یازده عنصر (Fe، Mn، Mg، Zn، Cu، K، Na، P، N، C و Ca) ردیابهای اولیه در نظر گرفته شد. پس از اندازهگیری غلظت ردیابها، با استفاده از آنالیز آماری و تجزیة تابع تشخیص، ردیابهایِ Zn، C، Mg وCa به عنوان ترکیب بهینه برای منشأیابی و تفکیک کاربریهای اراضی انتخاب شدند؛ در حالی که هیچ ردیابی برای تفکیک واحدهای سنگشناسی از یکدیگر شناسایی نشد. ناتوانی در تفکیک واحدهای سنگشناسی از یک سو به دلیل فقدانِ تنوع (سه سازند) و از سوی دیگر آهکیبودن سازند تلهزنگ و تأثیر بیشتر آن در تولید بار محلول است. نتایج مطالعه نشان داد با استفاده از مدلهای چندمتغیرة ترکیبی، سهم منابع مختلف در تولید رسوب به دست آمد: کشاورزی، مرتع و جنگل بهترتیب برابر با 4/53، 4/30 و 2/16 درصد. همچنین، ردیابهای واردشده در مدل ترکیبی مبیّن تأثیر مدیریت کاربری و تفاوت بارز کاربریهای مختلف در تغییر ترکیب شیمیایی خاک است.