نادیا کمالی؛ حسین آذرنیوند؛ شروین احمدی؛ محمد علی زارع چاهوکی؛ احمد صادقی پور
چکیده
این پژوهش به منظور بررسی تاثیر مالچهای پلیمری و مالچ گیاهی بر برخی خصوصیات فیزیکی خاک انجام شد. بدین منظور اثر سه نوع پلیمر مصنوعی، پلیمر طبیعی و پلیمر طبیعی- مصنوعی به همراه مالچ گیاهی (لاشبرگ) بر برخی خصوصیات فیزیکی خاک در دو عمق ( 5-0 سانتیمتر و 30-5 سانتیمتر) در دو دوره زمانی ( یک هفته و 6 ماه پس از پاشش مالچها) در قالب طرح پایه کاملاً ...
بیشتر
این پژوهش به منظور بررسی تاثیر مالچهای پلیمری و مالچ گیاهی بر برخی خصوصیات فیزیکی خاک انجام شد. بدین منظور اثر سه نوع پلیمر مصنوعی، پلیمر طبیعی و پلیمر طبیعی- مصنوعی به همراه مالچ گیاهی (لاشبرگ) بر برخی خصوصیات فیزیکی خاک در دو عمق ( 5-0 سانتیمتر و 30-5 سانتیمتر) در دو دوره زمانی ( یک هفته و 6 ماه پس از پاشش مالچها) در قالب طرح پایه کاملاً تصادفی با چهار تکرار مورد بررسی قرار گرفت. کرتهای آزمایشی 10*10 متر انتخاب و مالچها 2 سانتیمتر سطح خاک را در هر کرت پوشش دادند. نتایج نشان داد که استفاده از مالچها در هفته اول پاشش، بر روی وزن مخصوص ظاهری (6/3% افزایش در پلیمر مصنوعی)، تخلخل (01/6% افزایش در پلیمر مصنوعی)، دما (52/2% افزایش در مالچ گیاهی و 85/1% کاهش در پلیمر طبیعی) و رطوبت (4/17% افزایش در پلیمر مصنوعی) در لایه 5-0 سانتیمتری، همچنین درصد رطوبت خاک (67/16% افزایش در پلیمر مصنوعی) در لایه 30-5 سانتیمتری تاثیرگذار بود، شش ماه پس از شروع آزمایش نیز مالچهای به کار گرفته شده در وزن مخصوص ظاهری (81/4% کاهش در پلیمر مصنوعی عمق اول/ 12/2% کاهش در پلیمر مصنوعی عمق دوم)، تخلخل (23/8% افزایش در پلیمر مصنوعی عمق اول/ 12/4% افزایش در پلیمر طبیعی- مصنوعی عمق دوم) و درصد رطوبت (53/103% افزایش در پلیمر طبیعی- مصنوعی عمق اول/ 6/48% افزایش در پلیمر طبیعی- مصنوعی عمق دوم) هر دو عمق خاک، همچنین هدایت الکتریکی عمق اول (23/6% کاهش در پلیمر طبیعی- مصنوعی) اختلاف معنی داری نسبت به شاهد ایجاد کردند.
مریم رستمی؛ علی سلاجقه؛ فرود شریفی؛ آرش ملکیان؛ طیبه مصباح زاده
چکیده
بارش نقشی مهم در چرخههای بیوژئوشیمیایی، آب، انرژی و اقلیمی بازی میکند. چند مجموعه دادهی منطقهای و جهانی شامل MSWEP/E2OFD، WFDEI-GPCC/V2/Leap، GPCC به همراه تولیدات موسسات SMHI، IITM و MOHC تحت پروژه CORDEX در حال حاضر برآوردهایی از این متغیر در سراسر ایران ارائه میدهند. این مجموعه دادهها براساس مشاهدات ایستگاهی، تصاویر ماهوارهای و خروجی مدلها، ...
بیشتر
بارش نقشی مهم در چرخههای بیوژئوشیمیایی، آب، انرژی و اقلیمی بازی میکند. چند مجموعه دادهی منطقهای و جهانی شامل MSWEP/E2OFD، WFDEI-GPCC/V2/Leap، GPCC به همراه تولیدات موسسات SMHI، IITM و MOHC تحت پروژه CORDEX در حال حاضر برآوردهایی از این متغیر در سراسر ایران ارائه میدهند. این مجموعه دادهها براساس مشاهدات ایستگاهی، تصاویر ماهوارهای و خروجی مدلها، دادههایی با قدرت تفکیکهای مکانی مختلف برای ایران فراهم میکنند. در این مطالعه یک مقایسه درونی برای دادههای بارش فراهمشده توسط این مجموعهها در طی سالهای 1990 تا 2008 ارائه شده است. همچنین تمام این ده مجموعه داده با مشاهدات ایستگاههای زمینی مستقل در سطح سی حوزه آبخیز رتبه دو کشور اعتبارسنجی شدهاند. دادههای GPCC همانطور که انتظار میرفت از کیفیت بالایی به لحاظ زمانی (به جز ماه اکتبر) و مکانی در نمایش بارش کشور برخوردار میباشند. MSWEP و WFDEI با میزان اریبی و ریشه دوم میانگین مربعات خطای به ترتیب 58/0، 75/2 و 68/5، 34/6 برای 228 ماه مورد بررسی و همچنین براساس ارزیابیهای انجام شده در مقیاسهای زمانی و مکانی، تطابق بسیار قابل قبولی با دادههای مشاهداتی دارند. هر چند در مورد MSWEP نیاز به اصلاحاتی در بخشهای غربی و شمال غربی کشور و در مورد WFDEI نیاز به اصلاحاتی در دادههای مربوط به ماههای ژوئن و سپتامبر می-باشد. یافتههای ما در این تحقیق راهنمای ارزشمندی برای ذینفعان مختلفی شامل محققان آبخیزداری، توسعهدهندگان مدلهای بارش – رواناب ، سطح زمین و ارائهدهندگان داده فراهم میکند.
معصومه صالحی مورکانی؛ سلمان زارع؛ مریم ممبنی؛ قاسم قوهستانی؛ خالد احمدآلی؛ بیژن خلیلی مقدم
چکیده
هجوم ماسههای روان در مناطق بیابانی ایران موجب آسیب به جنبههای مختلف زندگی ساکنین این مناطق میشود. مالچ نفتی یکی از اقداماتی است که از سالیان گذشته به منظور تثبیت ماسههای روان مورد استفاده قرار گرفته است. از آنجاییکه مالچ نفتی از فرآوردههای سنگین نفتی تشکیل شده است ممکن است با ورود به منابع آبی باعث آلوده شدن منابع آب در این ...
بیشتر
هجوم ماسههای روان در مناطق بیابانی ایران موجب آسیب به جنبههای مختلف زندگی ساکنین این مناطق میشود. مالچ نفتی یکی از اقداماتی است که از سالیان گذشته به منظور تثبیت ماسههای روان مورد استفاده قرار گرفته است. از آنجاییکه مالچ نفتی از فرآوردههای سنگین نفتی تشکیل شده است ممکن است با ورود به منابع آبی باعث آلوده شدن منابع آب در این مناطق به وسیله عناصر سنگین و هیدروکربنها شود. جهت بررسی تاثیر عناصر سنگین و هیدروکربنها بر روی منابع آب، نمونههایی از مالچ نفتی در بازههای زمانی کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت از ماسهزارهای حمیدیه استان خوزستان و همچنین نمونهای از مالچ نفتی پالایشگاه آبادان در شرایط آزمایشگاهی با شبیهسازی شرایط طبیعی و زمان ماند 24 ساعت در تماس با آب مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان داد که میزان آلایندگی فلزات سنگین به غیر از عنصر بر که مقدار آلایندگی آن در منطقه بلند مدت، میان مدت، کوتاه مدت و شاهد به ترتیب 95%، 115%، 123% و 129% نسبت به حد مجاز افزایش داشته، مالچ نفتی تاثیر بسزایی در افزایش آلودگی منابع آب از نظر عناصر سنگین ندارد. بررسی مالچ نفتی بر میزان هیدروکربنها در آب نشان داد به غیر از Naphtalene و Benzo(g,h,i)Perylene که در مناطق میان مدت و کوتاه مدت نسبت به منطقه شاهد کاهش داشته است، اختلاف هیدروکربنهای دیگر نسبت به منطقه شاهد به صورت افزایشی بوده؛ اما به طور کلی میزان همه هیدروکربنهای بررسی شده در تیمارهای مورد بررسی کمتر از حد مجاز آنها بوده است.
مرضیه حاجی محمدی؛ علی اکبر نظری سامانی؛ آرش زارع گاریزی؛ حمیدرضا کشتکار؛ محمود عرب خدری؛ امیر سعدالدین
چکیده
مدل SWAT از پر کاربردترین مدلهای شبیهسازی حوزة آبخیز و پیشبینی تأثیر اقدامات حفاظتی آبخیزداری میباشد. در این مدل، شبیهسازی فرآیندهای آبخیز بر پایه واحدهای واکنش هیدرولوژیک (HRUs) صورت میگیرد که از رویهمگذاری نقشههای کاربری/پوشش اراضی، خاک و شیب ایجاد میشوند. در حالیکه در فرآیند ایجاد HRUs، این واحدها ماهیت مفهومی پیدا ...
بیشتر
مدل SWAT از پر کاربردترین مدلهای شبیهسازی حوزة آبخیز و پیشبینی تأثیر اقدامات حفاظتی آبخیزداری میباشد. در این مدل، شبیهسازی فرآیندهای آبخیز بر پایه واحدهای واکنش هیدرولوژیک (HRUs) صورت میگیرد که از رویهمگذاری نقشههای کاربری/پوشش اراضی، خاک و شیب ایجاد میشوند. در حالیکه در فرآیند ایجاد HRUs، این واحدها ماهیت مفهومی پیدا کرده و موقعیت مکانی خود را از دست میدهند. این رویکرد برای شبیهسازی حوزههای آبخیز بزرگ و ناهمگن، از نظر کارایی محاسباتی مفید و اغلب اجتناب ناپذیر است. اما چنانچه هدف، مکانیابی و ارزیابی اثربخشی روشهای مدیریتی بر رواناب، رسوب و آلایندهها در یک حوضه متوسط تا کوچک باشد، مشخص بودن مکان دقیق HRUs ضرورت دارد. هدف از این مطالعه، ارائه روشی برای مستقل/مکانی نمودن HRUs و مقایسه نتایج شبیهسازی بر پایه آن با حالت استاندارد مدل بود. در این روش، با انجام پیشپردازشهای اولیه در GIS و تخصیص اسامی منحصر به فرد به واحدهای خاک، HRUs مستقل و مشخص مکانی تعریف میشود. مقایسه خروجیهای مدل در حالت HRUs مکانی با حالت HRUs مفهومی (استاندارد مدل) برای حوزه آبخیز طالقان نشان داد که، نتایج بسیار مشابه میباشد و تفاوت معنیداری در خروجیهای مدل مشاهده نمیشود. در اجرای مدل براساس حالت استاندارد، ضریب نش-ساتکلیف رواناب و رسوب شبیهسازی شده در خروجی حوضه بهترتیب 75/0 و 64/0 و در اجرای مدل براساس HRUs مکانی بهترتیب 74/0 و 61/0 بهدست آمد. تعریف HRUs مکانی با روش پیشنهادی، خروجیهای ملموستر و کاربردیتری ارائه مینماید که برای شناسایی مناطق بحرانی حوضه و مکانیابی اقدامات حفاظتی نسبت به رویکرد HRUs مفهومی، مطلوبتر خواهد بود.
حامد اسکندری دامنه؛ غلامرضا زهتابیان؛ حسن خسروی؛ حسین آذرنیوند؛ علی اکبر براتی
چکیده
در تحقیق حاضر به ارزیابی تغییر اقلیم در دشت میناب و تأثیر آن بر نوسانات سطح آب زیرزمینی در دوره آتی پرداخته شده است. جهت بررسی پدیده تغییر اقلیم از مدل اقلیمی CanESM2 بااستفاده از نرمافزار SDSM4.2 و برای مدلسازی کمی تأثیر پدیده تغییر اقلیم بر منابع آب زیرزمینی از نرمافزار GMS10.0.5 تحت سناریوهای انتشار RCP2.6، RCP4.5 و RCP8.5 استقاده شد. نتایج حاصل ...
بیشتر
در تحقیق حاضر به ارزیابی تغییر اقلیم در دشت میناب و تأثیر آن بر نوسانات سطح آب زیرزمینی در دوره آتی پرداخته شده است. جهت بررسی پدیده تغییر اقلیم از مدل اقلیمی CanESM2 بااستفاده از نرمافزار SDSM4.2 و برای مدلسازی کمی تأثیر پدیده تغییر اقلیم بر منابع آب زیرزمینی از نرمافزار GMS10.0.5 تحت سناریوهای انتشار RCP2.6، RCP4.5 و RCP8.5 استقاده شد. نتایج حاصل از بررسی پدیده تغییر اقلیم در دوره آتی در سناریوها ی ذکر شده نشان داد که بهترتیب دما به میزان 88/1، 60/2 و 28/4 درجه سانتیگراد افزایش و بارش به میزان 19/34، 08/42 و 43/59 درصد نسبت به حالت پایه کاهش مییابد. نتایج اعمال سناریوهای اقلیمی بااستفاده از مدل آب زیرزمینی نشان داد که به دلیل کاهش بارندگی در این دوره، در سناریوهای مذکور متوسط تراز سطح آب زیرزمینی در دورههای آتی 1398، 1403، 1408 و 1414 نسبت به تراز سطح آب در سال پایه (1383-1382) به ترتیب در سناریو RCP2.6 برابر با 99/13-، 003/19-، 70/22- و 61/25- متر در سال برای سناریو RCP4.5 بهترتیب برابر با 99/13-، 95/18-، 75/22- و 73/24- متر در سال و برای سناریو RCP8.5 برای سالهای مذکور بهترتیب برابر با 23/14-، 22/19-، 003/22- و 46/25- متر برآورد شد. این کاهش بارندگی و افزایش دما حاصل از تغییرات اقلیمی و به دنبال آن افزایش بهرهبرداری از سطح آب زیرزمینی برای مصارف متعدد باعث کاهش روز افزون منابع آب زیرزمینی شده است لذا توصیه میگردد برنامهریزان راهکارهای لازم برای سازگاری با شرایط آب و هوایی جدید و کمبود آب در این منطقه اتخاذ نمایند.
محمدعلی کیانی؛ بهادر زارعی
چکیده
توجه به اهمیت توسعه و پذیرش نظریه حکمرانی خوب یک مدل ایدهآل جهت توسعه پایدار است. حکمرانی خوب با فراهم کردن فضا برای فرآیندهای مشارکتی، بستر مناسبی برای تقویت جامعه مدنی در کنار دولت و بخش خصوصی در اداره کشورها بهشمار میرود. در این میان، سازمانهای مردمنهاد بهعنوان بخش مهمی از جامعه مدنی، در تلاشاند تا حفرههای دولت را ...
بیشتر
توجه به اهمیت توسعه و پذیرش نظریه حکمرانی خوب یک مدل ایدهآل جهت توسعه پایدار است. حکمرانی خوب با فراهم کردن فضا برای فرآیندهای مشارکتی، بستر مناسبی برای تقویت جامعه مدنی در کنار دولت و بخش خصوصی در اداره کشورها بهشمار میرود. در این میان، سازمانهای مردمنهاد بهعنوان بخش مهمی از جامعه مدنی، در تلاشاند تا حفرههای دولت را در مناطق جغرافیایی پر کنند.در زمینه حکمرانی خوب بر مبانی شاخصهای ارائه شده توسط کمیسیون اقتصادی در برگیرنده استفاده صحیح از منابع طبیعی است. در بحث سازمانهای مردمنهاد، میتوان به اهمیت آنها بعنوان یکی از بازیگران کلیدی برای تحقق حکمروایی خوب در چهارچوب ارتقای سرمایه اجتماعی اشاره کرد. پژوهش حاضر که از نوع توصیفی-مقایسهای است، به بررسی مقایسهای تحقق مؤلفههای حکمرانی خوب (با مولفههای پاسخگویی، شفافیت، مسئولیتپذیری و حاکمیت قانون) از طریق سازمانهای مردمنهاد و حکومتهای محلی در ایران پرداخته است. نتایج، نشان داد که سازمانهای مردمنهاد در تحقق مؤلفههای حکمرانی خوب مطلوبتر از حکومت محلی عمل کردهاند و مؤلفههای حکمرانی خوب به شکل معناداری بر شاخصهای کنترلی فقر، فساد و رفع تبعیض و نابرابری ارتباط دارند که این هدف عالی از مجرای کنشگری فعالانه سازمانهای مردمنهاد قابل تحقق است.
فاطمه عینلو؛ محمد رضا اختصاصی؛ مهدی قربانی؛ پرویز عبدی نژاد؛ رضا انجم شعاع
چکیده
یکی از الزامات مدیریت یکپارچه منابع آب مبتنی بر برنامه ریزی مدیریت مشارکتی، شناسایی و تحلیل دست اندرکاران کلیدی است. شناسایی جنبههای ساختاری شبکه دست اندرکاران سازمانی را میتوان با استفاده از تحلیل شبکه اجتماعی ارزیابی نمود و موقعیت و نقش آنها را برای انسجام بخشی و هماهنگی بین سازمانی در مدیریت منابع آب مشخص نمود. در این پژوهش، ...
بیشتر
یکی از الزامات مدیریت یکپارچه منابع آب مبتنی بر برنامه ریزی مدیریت مشارکتی، شناسایی و تحلیل دست اندرکاران کلیدی است. شناسایی جنبههای ساختاری شبکه دست اندرکاران سازمانی را میتوان با استفاده از تحلیل شبکه اجتماعی ارزیابی نمود و موقعیت و نقش آنها را برای انسجام بخشی و هماهنگی بین سازمانی در مدیریت منابع آب مشخص نمود. در این پژوهش، با استفاده از روش تحلیل شبکه اجتماعی، ذیمدخلان مرتبط با حکمرانی مشارکتی منابع آب دشت ابهر، مشتمل بر 20 دست اندرکار سازمانی آنالیز شد و شاخصهای سیاستی در سطح شبکه دستاندرکاران سازمانی ارزیابی گردید. شاخصهای تراکم، اندازه، دوسویگی پیوندها، انتقالپذیری، میزان تمرکز و میانگین فاصله ژئودزیک در شبکه روابط در سطح کلان و شاخص مرکز- پیرامون در سطح میانی و شاخصهای مرکزیت در سطح خرد مورد بررسی قرار گرفت. میزان شاخص تراکم شبکه، متوسط بوده و با توجه به شاخص دوسویگی و میزان متوسط روابط دوسویه و متقابل در بین دستاندرکاران سازمانی، انسجام و سرمایه سازمانی متوسط ارزیابی میگردد. طبق شاخص انتقالیافتگی، پایداری و تعادل شبکه تبادل اطلاعات، کم است. تحلیل شاخص مرکز- پیرامون شبکه دستاندرکاران نشان دهنده تراکم بالاتر پیوندها و انسجام سازمانی بیشتر در بین سازمانهای مرکزی در مقایسه با زیرگروه پیرامونی است و میزان تبادل اطلاعات بین زیرگروههای مرکزی و پیرامونی متوسط ارزیابی شد. بر اساس شاخصهای مرکزیت، موقعیت هندسی هر کنشگر در شبکه مشخص گردید. جهت تصمیمگیری، برنامهریزی، سیاستگذاری و اجرای حکمرانی مشارکتی منابع آب در دشت ابهر، سازمانها و قدرتهای سیاسی کلیدی و مؤثر و سازمانهای دارای قدرت کم و به حاشیه راندهشده، شناسایی گردیدند.
وحیده عبداللهی؛ حسین ارزانی؛ جواد معتمدی
چکیده
طبیعتگردی، بهعنوان یک فعالیت جنبی مرتعداری؛ میتواند در ارتقاء سطح زندگی مرتعداران، موثر باشد و بهواسطه اقتصادی کردن مرتعداری، باعث کاهش فشار چرا بر مراتع، شود. در این راستا، پژوهش حاضر، با هدف ارزیابی قابلیت مراتع درمیان خراسان جنوبی، جهت استفاده طبیعتگردی، بر مبنای عوامل محیطی و اکولوژیکی (اقلیم، توپوگرافی، خاک، ...
بیشتر
طبیعتگردی، بهعنوان یک فعالیت جنبی مرتعداری؛ میتواند در ارتقاء سطح زندگی مرتعداران، موثر باشد و بهواسطه اقتصادی کردن مرتعداری، باعث کاهش فشار چرا بر مراتع، شود. در این راستا، پژوهش حاضر، با هدف ارزیابی قابلیت مراتع درمیان خراسان جنوبی، جهت استفاده طبیعتگردی، بر مبنای عوامل محیطی و اکولوژیکی (اقلیم، توپوگرافی، خاک، فاصله از منابع آب و جاذبههای پوشش گیاهی) و زیرساختها (فاصله از شهر و فاصله از جاده و مسیرهای دسترسی)، انجام شد. از تلفیق نقشهها در محیط GIS و بر مبنای رویکرد عامل محدودکننده فائو ، شایستگی مراتع منطقه ، تعیین گردید. بر مبنای نتایج، 36/7 درصد از مراتع، در طبقه شایستگی متوسط (S2)، 46/5 درصد در طبقه شایستگی کم (S3) و 16/8درصد در طبقه غیر شایسته (N) از لحاظ طبیعتگردی قرار دارند. در این ارتباط، 61/5 درصد از مراتع منطقه، برای چرای دام، دارای شایستگی کم (S3) و 38/5 درصد، غیر شایسته (N)،میباشند. درصد پوشش گیاهی و وضعیت نامناسب فرسایش خاک، محدودکننده شایستگی تیپهای گیاهی برای طبیعتگردی و چرای دام میباشد. لازم است با کاهش تعداد دام و چرای دام مطابق با اصول اکولوژیکی؛ از مراتع منطقه، جهت طبیعتگردی در کنار دامداری ، استفاده نمود. این امر، علاوه بر جبران مسایل اقتصادی ناشی از کم کردن تعداد دام؛ احیای پوشش گیاهی را نیز سبب خواهد شد. با توجه به لزوم حفظ مراتع، میتوان پارکهای جنگلی را جهت اسکان گردشگران، تا شعاع مناسبی از مراتع مورد نظر، ایجاد و با جایابی سکوهای تماشا از دور و پیادهروها، از میزان خسارت به پوشش گیاهی و تخریب خاک، کم کرد.
سعیدرضا مؤذنی نقندر؛ فائزه علیخانی؛ ابوذر حاتمی یزد
چکیده
بهرهبرداری غیر اصولی از منابع آب و خاک، ضمن تشدید وقوع سیلابها و افزایش نرخ تولید رسوب، موجبات کاهش تولید و تلفات سرمایههای ملی کشور را فراهم نموده است. با توجه به تخریب حوضه نخاب در سالهای گذشته عملیات آبخیزداری در این حوضه اجرا شده است. هدف از این مطالعه بررسی نقش اقدامات اجرایی در مدیریت رواناب و فرسایش و رسوب است. به این منظور ...
بیشتر
بهرهبرداری غیر اصولی از منابع آب و خاک، ضمن تشدید وقوع سیلابها و افزایش نرخ تولید رسوب، موجبات کاهش تولید و تلفات سرمایههای ملی کشور را فراهم نموده است. با توجه به تخریب حوضه نخاب در سالهای گذشته عملیات آبخیزداری در این حوضه اجرا شده است. هدف از این مطالعه بررسی نقش اقدامات اجرایی در مدیریت رواناب و فرسایش و رسوب است. به این منظور برای تعیین میزان کاهش دبی اوج سیلاب، از مدل HEC-HMS و برای تعیین میزان تغییرات فرسایش و رسوب حوضه از مدل MPSIAC در دو حالت قبل و بعد از اجرای عملیات استفاده شد. با توجه به نتایج، اجرای عملیات آبخیزداری باعث افزایش زمان به اوج رسیدن سیلاب به میزان 60 و 30 دقیقه و همچنین کاهش 54 و 28 درصدی دبی پیک به ترتیب برای دوره بازگشت 2 و 100 ساله شد. علاوه بر این در صورتی که مخزن سازهها از رسوبات پر شوند همچنان تأثیر بهسزایی در افزایش زمان رسیدن به اوج و کاهش دبی اوج و حجم سیلاب دارند. نتایج ارزیابی فرسایش و رسوب نشان میدهد که در اثر اجرای عملیات آبخیزداری فرسایش ویژه از 18/10 به 8/9 تن در هکتار در سال و رسوبدهی ویژه حوضه نیز از 16/3 به 9/2 تن در هکتار در سال کاهش پیدا کرده است. از آنجایی که حوزه آبخیز سیستمی پیچیده است بنابراین، پیشنهاد میشود که بهمنظور دستیابی به توسعه پایدار، مدیریت جامع کلیه منابع و نیز رویکرد سیاستگذاری در حوضه بهعنوان ضرورتی اجتنابناپذیر در نظر گرفته شود.
جواد معتمدی؛ مرتضی خداقلی
چکیده
تغییرات اقلیمی در دو دهه اخیر، یک موضوع جدی بوده و بسیاری از مطالعات، بر جنبههای مختلف آن متمرکز شدهاند. در پژوهش حاضر، به بررسی تأثیر تغییر اقلیم بر پراکنش گونه Bromus tomentellus، پرداخته شد. برای اینکار، از 19 متغیر زیست اقلیمی و سه متغیر فیزیوگرافی و مدل رگرسیون لجستیک، برای تعیین کمیت تغییر اقلیم در سال 2050 و بررسی دقیق اثرات آن ...
بیشتر
تغییرات اقلیمی در دو دهه اخیر، یک موضوع جدی بوده و بسیاری از مطالعات، بر جنبههای مختلف آن متمرکز شدهاند. در پژوهش حاضر، به بررسی تأثیر تغییر اقلیم بر پراکنش گونه Bromus tomentellus، پرداخته شد. برای اینکار، از 19 متغیر زیست اقلیمی و سه متغیر فیزیوگرافی و مدل رگرسیون لجستیک، برای تعیین کمیت تغییر اقلیم در سال 2050 و بررسی دقیق اثرات آن بر تغییر گستره گونه B. tomentellus استفاده شد. ابتدا با استفاده از 17 ایستگاه سینوپتیک داخل و مجاور استان، پایگاه داده متغیرهای بارش، دمای شبانه، دمای روزانه و متوسط دما، تشکیل و 19 سنجه اقلیمی، محاسبه شد. همچنین با استفاده از مدل رقومی ارتفاع، با دقت 30 متر؛ متغیرهای فیزیوگرافی شیب، جهت و ارتفاع، تهیه شد. سپس، نقاط حضور و غیاب گونه مشخص شد و با استفاده از رگرسیون لجستیک، رفتار رویشی آن، مشخص و نقشه مدلسازی شده و معادلات مربوطه در شرایط کنونی، محاسبه شد. با استفاده از معادلات فعلی و قرار دادن دادههای استخراج شده از پایگاهWorldclime ؛ نقشه پراکنش آینده، برای سال 2050 تحت سناریوهای اقلیمی RCP4.5 و RCP8.5، تولید گردید. نتایج نشان داد؛ میانگین دمای سالانه (BIO1)، دامنه دمای سالانه (BIO7) و میانگین دمای سردترین فصل (BIO11)، بیشترین اهمیت را برای تناسب رویشگاه دارند که مقادیر آنها، با سختتر شدن شرایط اقلیمی، افزایش مییابد. میانگین دمای سالانه در مکانهایی با احتمال وقوع بیشتر از 75 درصد؛ طی سه دهه آینده، 6/1 تا 1/2 درجه سانتیگراد، افزایش خواهد داشت. ارتفاع رویشگاههای مناسب آن نیز، 115 تا 190 متر، بیشتر خواهد شد.