محسن امانی شلمزاری؛ علی اصغر نقی پور؛ عطاالله ابراهیمی؛ زهرا حیدری قهفرخی؛ محمدرضا اشرف زاده
چکیده
ذخیرهسازی کربن در اکوسیستمهای زمینی بخش مهمی از ذخیرهسازی جهانی کربن است و نقشی حیاتی در کاهش تغییرات اقلیمی ایفا میکند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثرات انواع کاربری/پوشش زمین بر میزان ترسیب کربن خاک و زیتوده گیاهی به عنوان یک خدمت اکوسیستمی مهم در حوزه آبخیز سفیددشت واقع در استان چهارمحال و بختیاری انجام شد. نمونهبرداری از ...
بیشتر
ذخیرهسازی کربن در اکوسیستمهای زمینی بخش مهمی از ذخیرهسازی جهانی کربن است و نقشی حیاتی در کاهش تغییرات اقلیمی ایفا میکند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثرات انواع کاربری/پوشش زمین بر میزان ترسیب کربن خاک و زیتوده گیاهی به عنوان یک خدمت اکوسیستمی مهم در حوزه آبخیز سفیددشت واقع در استان چهارمحال و بختیاری انجام شد. نمونهبرداری از خاک و پوششگیاهی به صورت تصادفی- سیستماتیک انجام شد. بدین منظور در هر کاربری، از 60 پلات 4 مترمربعی جهت جمعآوری خاک، زیتوده گیاهی و لاشبرگ استفاده شد. زیتوده گیاهی به روش اندازهگیری مستقیم نمونهبرداری شد. نمونههای خاک نیز از عمق 0-30 سانتیمتری و به تعداد 20 نمونه در هر منطقه جمعآوری شد. مقایسه بین مناطق با استفاده از آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون چند دامنهای دانکن انجام گرفت. نتایج نشان داد در مجموع از منظر ذخیره کربن کل بین مناطق مورد بررسی اختلاف معنیداری وجود دارد. ذخیره کربن کل از بیشترین به کمترین به ترتیب شامل مرتع متراکم (42/46 تن بر هکتار)، مرتع نیمهمتراکم (49/38 تن بر هکتار)، اراضی کشاورزی (62/31 تن بر هکتار)، مرتع کمتراکم (12/26 تن بر هکتار) و اراضی بایر (21/17 تن بر هکتار) میباشد. ارزش اقتصادی کل ذخیره کربن در هر هکتار از کاربریهای بررسی شده شامل مراتع متراکم، مراتع نیمهمتراکم، اراضی کشاورزی، مراتع کمتراکم و اراضی بایر به ترتیب 5446، 4516، 3710 ، 3065 و 2019 دلار تعیین شد. بنابراین میتوان نتیجهگیری نمود که اجرای سیاستهای مناسب برای جلوگیری و یا به حداقل رساندن تبدیل کاربریهای زمینی با ظرفیت ذخیرهسازی کربن بالاتر به کاربریهایی که ظرفیت ذخیرهسازی کربن کمتری دارند، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
جواد معتمدی؛ علی محبی؛ کامبیز علیزاده
چکیده
زمینه: کنار آمدن با تغییرات اقلیمی، بخشی از شیوه رویارویی با این پدیده است. این امر، منوط به درک تغییرات اقلیمی و میزان انطباقپذیری با آن میباشد.هدف: پژوهش، با هدف سنجش میزان درک عشایر از تغییرات اقلیمی و راهبردهای سازگاری آنها در مواجهه با تغییرات اقلیمی، انجام شد.روش پژوهش: پژوهش، توصیفی بوده و ابزار جمعآوری اطلاعات، پرسشنامه ...
بیشتر
زمینه: کنار آمدن با تغییرات اقلیمی، بخشی از شیوه رویارویی با این پدیده است. این امر، منوط به درک تغییرات اقلیمی و میزان انطباقپذیری با آن میباشد.هدف: پژوهش، با هدف سنجش میزان درک عشایر از تغییرات اقلیمی و راهبردهای سازگاری آنها در مواجهه با تغییرات اقلیمی، انجام شد.روش پژوهش: پژوهش، توصیفی بوده و ابزار جمعآوری اطلاعات، پرسشنامه بود که گویههای آن بر اساس مصاحبه، بهدست آمد.یافتهها: درک عشایر از اثرات تغییر اقلیم، یکسان نمیباشد. از نظر آنها، تغییر اقلیم، مشهودترین تاثیر را در پوشش گیاهی داشته است. اولویت استراتژیهای سازگاری نیز در مواجهه با تغییرات اقلیمی، متفاوت است. بین درک اثرات تغییر اقلیم با میزان سازگاری و انطباقپذیری در مواجهۀ با تغییرات اقلیمی، رابطۀ مثبت مشاهده شد. عشایری که درک بیشتری از اثرات تغییر اقلیم داشتند، از استراتژیهای مدیریت دام جهت سازگاری در مواجهه با آن، استفاده کردهاند. سن و سابقۀ دامداری، با میزان درک از اثرات تغییر اقلیم، رابطۀ مثبت داشت. رابطۀ منفی و معنیداری نیز بین تعداد دام و میزان سازگاری، مشاهده شد.نتیجهگیری: درک عشایر از تغییر اقلیم و تأثیرات آن بر اکولوژی محیط، نقطه شروع مهمی در مقابله با اثرات منفی تغییرات اقلیمی و انتخاب راهبردهای مناسب برای سازگاری یا مقابله با آن است. بهطوری که انتخاب روشهای سازگاری مناسب توسط عشایر، آسیبپذیری تغییرات اقلیمی بر وضعیت دام و مراتع را کاهش میدهد.
مریم اسدی؛ آرش ملکیان؛ علی سلاجقه
چکیده
مدلهای GCM به طور وسیع برای ارزیابی تغییر اقلیم در یک مقیاس جهانی استفاده میشود؛ اما خروجی این مدلها برای ارزیابی تغییرات اقلیمی در سطح محلی و منطقهای کافی و دقیق نیست. لذا در این مطالعه از مدل SDSM جهت ریزمقیاسسازی دادههای مدل CanESM2 استفاده شد و شرایط اقلیمی منطقه سمیرم بر مبنای سه سناریوی RCP2.6، RCP4.5 و RCP8.5 در بازه زمانی 2020 تا 2100 ...
بیشتر
مدلهای GCM به طور وسیع برای ارزیابی تغییر اقلیم در یک مقیاس جهانی استفاده میشود؛ اما خروجی این مدلها برای ارزیابی تغییرات اقلیمی در سطح محلی و منطقهای کافی و دقیق نیست. لذا در این مطالعه از مدل SDSM جهت ریزمقیاسسازی دادههای مدل CanESM2 استفاده شد و شرایط اقلیمی منطقه سمیرم بر مبنای سه سناریوی RCP2.6، RCP4.5 و RCP8.5 در بازه زمانی 2020 تا 2100 میلادی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج ارزیابی مدل برمبنای دادههای NCEP نشان داد که مدل در ارزیابی و پیشبینی دادههای دما به خصوص دمای میانگین از دقت بالاتری برخوردار بوده است. مقایسه دادههای مشاهداتی و دادههای شبیهسازی شده دما و بارندگی GCMها در دوره پایه (1980 تا 2005) براساس متغیرهای پیشبینی کننده NCEP نشان داد که میانگین همبستگی دادههای بارش 52/0، دمای میانگین 88/0، دمای حداکثر 80/0 و دمای حداقل 70/0 (برای دوره اعتبار سنجی و واسنجی) به دست آمده است. نتایج ارزیابی تغییرات بارش در سناریوهای مختلف نیز کاهش حداقل 24/7 درصد و حداکثر 55/18 درصد بارش را برای بازهزمانی 2020 تا 2100 نسبت به دوره پایه (1980-2005) پیشبینی نموده است. نتایج پیشبینی بارش، تغییرات الگوی بارشی را نیز نشان داده است. همچنین مقایسه سناریوها نشان میدهد که سناریو RCP2.6 به عنوان خوشبینانهترین سناریو کمترین کاهش بارندگی و سناریو RCP8.5 بیشترین کاهش بارندگی را پیشبینی نموده است. بررسی تغییرات پیشبینی شده دما نیز افزایش را برای دمای میانگین و حداقل و حداکثر را نشان میدهد که حداکثر تا 04/1، 61/1، 75/1 درجه سانتیگراد برای بازه 2020 تا 2100 نشان داده است.
حامد اسکندری دامنه؛ غلامرضا زهتابیان؛ حسن خسروی؛ حسین آذرنیوند؛ علی اکبر براتی
چکیده
در تحقیق حاضر به ارزیابی تغییر اقلیم در دشت میناب و تأثیر آن بر نوسانات سطح آب زیرزمینی در دوره آتی پرداخته شده است. جهت بررسی پدیده تغییر اقلیم از مدل اقلیمی CanESM2 بااستفاده از نرمافزار SDSM4.2 و برای مدلسازی کمی تأثیر پدیده تغییر اقلیم بر منابع آب زیرزمینی از نرمافزار GMS10.0.5 تحت سناریوهای انتشار RCP2.6، RCP4.5 و RCP8.5 استقاده شد. نتایج حاصل ...
بیشتر
در تحقیق حاضر به ارزیابی تغییر اقلیم در دشت میناب و تأثیر آن بر نوسانات سطح آب زیرزمینی در دوره آتی پرداخته شده است. جهت بررسی پدیده تغییر اقلیم از مدل اقلیمی CanESM2 بااستفاده از نرمافزار SDSM4.2 و برای مدلسازی کمی تأثیر پدیده تغییر اقلیم بر منابع آب زیرزمینی از نرمافزار GMS10.0.5 تحت سناریوهای انتشار RCP2.6، RCP4.5 و RCP8.5 استقاده شد. نتایج حاصل از بررسی پدیده تغییر اقلیم در دوره آتی در سناریوها ی ذکر شده نشان داد که بهترتیب دما به میزان 88/1، 60/2 و 28/4 درجه سانتیگراد افزایش و بارش به میزان 19/34، 08/42 و 43/59 درصد نسبت به حالت پایه کاهش مییابد. نتایج اعمال سناریوهای اقلیمی بااستفاده از مدل آب زیرزمینی نشان داد که به دلیل کاهش بارندگی در این دوره، در سناریوهای مذکور متوسط تراز سطح آب زیرزمینی در دورههای آتی 1398، 1403، 1408 و 1414 نسبت به تراز سطح آب در سال پایه (1383-1382) به ترتیب در سناریو RCP2.6 برابر با 99/13-، 003/19-، 70/22- و 61/25- متر در سال برای سناریو RCP4.5 بهترتیب برابر با 99/13-، 95/18-، 75/22- و 73/24- متر در سال و برای سناریو RCP8.5 برای سالهای مذکور بهترتیب برابر با 23/14-، 22/19-، 003/22- و 46/25- متر برآورد شد. این کاهش بارندگی و افزایش دما حاصل از تغییرات اقلیمی و به دنبال آن افزایش بهرهبرداری از سطح آب زیرزمینی برای مصارف متعدد باعث کاهش روز افزون منابع آب زیرزمینی شده است لذا توصیه میگردد برنامهریزان راهکارهای لازم برای سازگاری با شرایط آب و هوایی جدید و کمبود آب در این منطقه اتخاذ نمایند.
جواد معتمدی؛ مرتضی خداقلی
چکیده
تغییرات اقلیمی در دو دهه اخیر، یک موضوع جدی بوده و بسیاری از مطالعات، بر جنبههای مختلف آن متمرکز شدهاند. در پژوهش حاضر، به بررسی تأثیر تغییر اقلیم بر پراکنش گونه Bromus tomentellus، پرداخته شد. برای اینکار، از 19 متغیر زیست اقلیمی و سه متغیر فیزیوگرافی و مدل رگرسیون لجستیک، برای تعیین کمیت تغییر اقلیم در سال 2050 و بررسی دقیق اثرات آن ...
بیشتر
تغییرات اقلیمی در دو دهه اخیر، یک موضوع جدی بوده و بسیاری از مطالعات، بر جنبههای مختلف آن متمرکز شدهاند. در پژوهش حاضر، به بررسی تأثیر تغییر اقلیم بر پراکنش گونه Bromus tomentellus، پرداخته شد. برای اینکار، از 19 متغیر زیست اقلیمی و سه متغیر فیزیوگرافی و مدل رگرسیون لجستیک، برای تعیین کمیت تغییر اقلیم در سال 2050 و بررسی دقیق اثرات آن بر تغییر گستره گونه B. tomentellus استفاده شد. ابتدا با استفاده از 17 ایستگاه سینوپتیک داخل و مجاور استان، پایگاه داده متغیرهای بارش، دمای شبانه، دمای روزانه و متوسط دما، تشکیل و 19 سنجه اقلیمی، محاسبه شد. همچنین با استفاده از مدل رقومی ارتفاع، با دقت 30 متر؛ متغیرهای فیزیوگرافی شیب، جهت و ارتفاع، تهیه شد. سپس، نقاط حضور و غیاب گونه مشخص شد و با استفاده از رگرسیون لجستیک، رفتار رویشی آن، مشخص و نقشه مدلسازی شده و معادلات مربوطه در شرایط کنونی، محاسبه شد. با استفاده از معادلات فعلی و قرار دادن دادههای استخراج شده از پایگاهWorldclime ؛ نقشه پراکنش آینده، برای سال 2050 تحت سناریوهای اقلیمی RCP4.5 و RCP8.5، تولید گردید. نتایج نشان داد؛ میانگین دمای سالانه (BIO1)، دامنه دمای سالانه (BIO7) و میانگین دمای سردترین فصل (BIO11)، بیشترین اهمیت را برای تناسب رویشگاه دارند که مقادیر آنها، با سختتر شدن شرایط اقلیمی، افزایش مییابد. میانگین دمای سالانه در مکانهایی با احتمال وقوع بیشتر از 75 درصد؛ طی سه دهه آینده، 6/1 تا 1/2 درجه سانتیگراد، افزایش خواهد داشت. ارتفاع رویشگاههای مناسب آن نیز، 115 تا 190 متر، بیشتر خواهد شد.
سحر ذاکری انارکی؛ غلامرضا زهتابیان؛ حسن خسروی؛ حسین آذرنیوند؛ آرش ملکیان
چکیده
گزارش هیئت بینالدول تغییر اقلیم نشان میدهد که میانگین دمای جهان در قرن بیستم برابر 2/0±6/0 درجه سانتیگراد افزایش یافتهاست. بنابراین پیشبینی بلندمدت متغیرهای اقلیمی و در نظر گرفتن تمهیدات لازم به منظور تعدیل اثرات سوء ناشی از تغییرات اقلیمی امری بدیهی است. در مطالعه حاضر بهمنظور ریزمقیاسنمایی دادههای مشاهداتی دمای ...
بیشتر
گزارش هیئت بینالدول تغییر اقلیم نشان میدهد که میانگین دمای جهان در قرن بیستم برابر 2/0±6/0 درجه سانتیگراد افزایش یافتهاست. بنابراین پیشبینی بلندمدت متغیرهای اقلیمی و در نظر گرفتن تمهیدات لازم به منظور تعدیل اثرات سوء ناشی از تغییرات اقلیمی امری بدیهی است. در مطالعه حاضر بهمنظور ریزمقیاسنمایی دادههای مشاهداتی دمای حداقل و حداکثر ایستگاه وزوان میمه استان اصفهان، از مدل SDSM استفاده شده است. دادههای مدل جهانی CanESM2 تحت سه سناریوی جدید انتشار RCP2.6، RCP4.5و RCP8.5، به منظور پیشبینی دوره آینده نزدیک (2036-2006)، آینده میانی (2078-2037) و آینده دور (2100-2079) مورد استفاده قرا گرفتند. بررسیها نشاندهنده توانایی بالای مدل SDSM در مدلسازی دمای حداکثر و حداقل در دوره پایه میباشند. نتایج پژوهش حاضر، حاکی از آن است که هر چه به قرن 21 نزدیک میشویم دمای حداقل و حداکثر در منطقه مطالعاتی افزایش مییابد. تغییرات میانگین دمای حداکثر بیشترین افزایش را تحت سناریوی RCP8.5 در دوره آینده دور (2100-2079)، در ماه ژولای خواهد داشت که این افزایش به 9/7 درجه سانتیگراد نیز خواهد رسید. تغییرات میانگین دمای حداقل نیز بیشترین افزایش را در ماه آگوست تحت سناریوی RCP8.5 نشان داده است. لذا با توجه به اینکه این افزایش دما در دورههای آتی بر روی وضعیت منطقه مطالعاتی، منابع آبی و طبیعی اثرگذار خواهد بود پیشنهاد میگردد، برنامهریزان و مسئولین بخشهای مربوطه راهکارهای لازم از قبیل تدابیری جهت اصلاح نظام آبیاری، روشهایی به منظور کاهش تبخیر و اصلاح نظام کشت، برای تعدیل خسارات ناشی از گرمایش و یا سازگاری با شرایط آب و هوایی جدید اتخاذ نمایند.
محمد چیذری؛ سیده سمیه بطحائی؛ حسن صدیقی؛ امیر علم بیگی
چکیده
پدیدۀ تغییر اقلیم یکی از چالشهای مهم زیستمحیطی قرن بیستویکم به شمار میرود. بیشترین تأثیرات این پدیده شامل حال صنایع و بنگاههایی مانند کشاورزی و شیلات میگردد که به منابع طبیعی وابسته میباشند. تابآوری رویکردی کاربردی در جهت ایجاد سازگاری با این پدیده و ایجاد توسعۀ پایدار به شمار میآید. از آنجایی که شبکهها ...
بیشتر
پدیدۀ تغییر اقلیم یکی از چالشهای مهم زیستمحیطی قرن بیستویکم به شمار میرود. بیشترین تأثیرات این پدیده شامل حال صنایع و بنگاههایی مانند کشاورزی و شیلات میگردد که به منابع طبیعی وابسته میباشند. تابآوری رویکردی کاربردی در جهت ایجاد سازگاری با این پدیده و ایجاد توسعۀ پایدار به شمار میآید. از آنجایی که شبکهها و به ویژه شبکههای رسمی مانند شبکۀ نهادی، میتواند نقش اساسی در ایجاد و ارتقاء تابآوری در برابر تغییر اقلیم ایفا کند، پژوهش حاضر با هدف تحلیل شبکۀ دستاندرکاران سازمانی در راستای ارتقاء تابآوری در مواجهه با تغییر اقلیم انجام گرفته است. جامعۀ آماری پژوهش حاضر را کشاورزان خرده مالک شهرستان طارم استان زنجان تشکیل میدهند که به روش نمونه گیری شبکۀ خودمحور اعضای شبکۀ مورد بررسی انتخاب شدند. روش آماری غالب در این پژوهش، تحلیل شبکه و استخراج شاخصهای شبکه در سطح کلان، میانی و خرد میباشد. براساس نتایج بهدست آمده به ترتیب سازمان جهاد کشاورزی و بانکها و مؤسسات اعتباری بیشترین نقش و مرکزیت درجه را در شبکۀ اطلاعات آموزشی و خدمات فنی ایفا میکنند. در شبکۀ تسهیلات مالی نیز به ترتیب بانکها و مؤسسات اعتباری و سازمان جهاد کشاورزی رتبههای اول و دوم را در ارائۀ خدمات و مشاورههای مالی ایفا میکنند. نتایج نشان داد بسیاری از مؤسساتی که میتوانند در زمینۀ تاب-آوری در برابر تغییر اقلیم نقش سازندهای داشته باشند، از جمله صندوق بیمۀ محصولات کشاورزی در انزوا قرار دارند و به حاشیه رانده شدهاند. از اینرو پیشنهاد میگردد در پژوهشهای آینده علل این امر مورد واکاری قرار گیرد و راهکارهای عملیاتی در جهت خارج شدن این مؤسسات از انزوا و ایفای نقششان ارائه گردد.
صدف صیادی؛ سیاوش نقی زاده؛ حسین مرادی زیناب؛ احمدرضا محرابیان؛ حسین مصطفوی
چکیده
پدیدۀ تغییر اقلیم بزرگترین چالش زیست محیطی حال حاضر دنیا میباشد. پیشبینی اثر تغییر اقلیم بر پراکنش گونههای گیاهی حساس و با ارزش، امری مهم در راستای مدیریت و حفاظت آنها محسوب میگردد. جنس Onosma L. (زنگولهای) به عنوان یک جنس بسیار غنی از طایفۀ Lithospermeae Dumort. در تیرۀ گاوزبان (Boraginaceae) میباشد که دارای 52 گونه در ایران است که ...
بیشتر
پدیدۀ تغییر اقلیم بزرگترین چالش زیست محیطی حال حاضر دنیا میباشد. پیشبینی اثر تغییر اقلیم بر پراکنش گونههای گیاهی حساس و با ارزش، امری مهم در راستای مدیریت و حفاظت آنها محسوب میگردد. جنس Onosma L. (زنگولهای) به عنوان یک جنس بسیار غنی از طایفۀ Lithospermeae Dumort. در تیرۀ گاوزبان (Boraginaceae) میباشد که دارای 52 گونه در ایران است که بیش از نیمی از آنها اندمیک ایران میباشد. گونههای Onosma cornuta H. Riedl. و Onosma sabalanica Ponert. از گونههای بومی و بسیار نادر این جنس در ایران میباشد. هدف این مطالعه، بررسی اثر تغییر اقلیم بر پراکنش مکانی این 2 گونه در آینده است. در این راستا، با استفاده از ابزار مدلسازی پراکنش گونه (SDM)، هشت الگوریتم مختلف (GLM, GAM, GBM, RF, FDA, MARS, ANN, SRE) در سناریوهای مختلف خوشبینانه (RCP2.6) و بدبینانه (RCP8.5) پراکنش مکانی آیندۀ این گونه را برای سال 2050 با استفاده از مدل انسمبل در محیط نرم افزاریR پیشبینی نمودهاند. نتایج نشان داد که عملکرد تمامی مدلها بر اساس شاخص TSS، عالی و مدلسازی پراکنش گونۀ مورد نظر با اطمینان آماری بالایی انجام شده است. نتایج همچنین نشان داد که پراکنش این دو گونه در هر دو سناریوی خوشبینانه و بدبینانۀ سال 2050 با کاهش چشمگیری روبهرو بوده که نیاز به بهکارگیری استراتژیهای لازم جهت حفاظت از این دو گیاه ارزشمند میباشد.
سید مهدی تقی پور؛ شهرام خلیقی سیگارودی؛ امیر علم بیگی
چکیده
جوامع روستایی در حوزههای آبخیز ساکن هستند و بر اساس شرایط اقلیمی و زمینشناسی خاصی که هر حوزۀ آبخیز دارد، از آنها برای زندگی خود استفادۀ مفید میکنند. امروزه خطری غیر از خطرات معمول اقلیمی گریبانگیر آبخیز نشینان و معیشت آنها است و آن هم تغییرات اقلیمی ناشی از فعالیتهای انسانی، به عبارت دیگر گرمایش جهانی حاصل از سوختن ...
بیشتر
جوامع روستایی در حوزههای آبخیز ساکن هستند و بر اساس شرایط اقلیمی و زمینشناسی خاصی که هر حوزۀ آبخیز دارد، از آنها برای زندگی خود استفادۀ مفید میکنند. امروزه خطری غیر از خطرات معمول اقلیمی گریبانگیر آبخیز نشینان و معیشت آنها است و آن هم تغییرات اقلیمی ناشی از فعالیتهای انسانی، به عبارت دیگر گرمایش جهانی حاصل از سوختن سوختهای فسیلی است. بر این اساس در این پژوهش با استفاده از شاخصهای تعریف شده در پنج سرمایۀ طبیعی، اجتماعی، فیزیکی، انسانی و اقتصادی به بررسی مقادیر پنج سرمایۀ مؤثر در میزان ظرفیت سازگاری آبخیزنشینان نسبت به پدیدۀ تغییر اقلیم در سه روستای حاجی آباد، گیسور و نوده پشنگ در شهرستان گناباد پرداخته شده است. در این مطالعه با توجه به همگنی اقلیمی 3 روستا در اقلیم خشک شهرستان گناباد انتخاب شده است. در این پژوهش ابتدا بر اساس پرسشنامه میزان هر یک از شاخصهای پنچ گانه و مصاحبههای سازمانیافته با گروههای هدف در سه روستای ناحیۀ کویری به ترتیب برابر با 11/3، 39/3، 14/3، 26/3، 7/2 محاسبه گردید. هم چنین با استفاده از آزمون فریمن، مشخص شد که تفاوت معنیداری بین سرمایههای مختلف وجود دارد که به ترتیب، سرمایههای اجتماعی، انسانی، فیزیکی، طبیعی و اقتصادی بیشترین تأثیر را در میزان ظرفیت سازگاری آبخیزنشینان دارند لذا بهتر است که برای حل مشکلات آبخیزنشینان، از سرمایههای اجتماعی و انسانی برای به جریان انداختن سرمایههای دیگر (فیزیکی، طبیعی و اقتصادی) استفاده کرد.
مهسا میردشتوان؛ علی نجفی نژاد؛ امیر سعدالدین
چکیده
تجزیه و تحلیل روند و ایستایی متغیرهای هیدرولوژیک، ابزارهایی مفید برای درک تغییرات اقلیمی هستند و میتوانند اطلاعات مفیدی را در مورد تغییرات محتمل در آینده فراهم نمایند. از آنجایی که ناایستایی سریهای زمانی میتواند به دلایل مختلفی نظیر وجود روند در دادهها رخ دهد، در تحقیق حاضر ابتدا آزمون ناپارامتری من-کندال همراه با ...
بیشتر
تجزیه و تحلیل روند و ایستایی متغیرهای هیدرولوژیک، ابزارهایی مفید برای درک تغییرات اقلیمی هستند و میتوانند اطلاعات مفیدی را در مورد تغییرات محتمل در آینده فراهم نمایند. از آنجایی که ناایستایی سریهای زمانی میتواند به دلایل مختلفی نظیر وجود روند در دادهها رخ دهد، در تحقیق حاضر ابتدا آزمون ناپارامتری من-کندال همراه با روشی برای اصلاح تأثیر همبستگی سریالی بر روند (TFPW)، مورد استفاده قرار گرفتند؛ همچنین به جهت ارزیابی رابطه میان روند و ایستایی سریهای زمانی مورد بررسی، ایستایی سریهای زمانی توسط آزمونهای ایستایی بررسی گردید. یافتههای پژوهش حاضر نشان دادند که جریان سطحی در تمامی رودخانههای اصلی مورد مطالعه در دامنههای جنوبی البرز دارای روند کاهشی است. در ایستگاههایی که روند کاهشی معناداری از خود نشان دادند (لتیان و فیروزکوه)، استفاده از روش TFPW معناداری روند جریان سطحی را در ایستگاههای مذکور از بین برد. نتایج آزمونهای ایستایی حاکی از ایستا بودن تمامی سریها پس از حذف همبستگی سریالی موجود در آنها است که این امر میتواند متأثر از عدم وجود روند معنادار در این سریها باشد؛ با این حال ایستگاه فیروزکوه پس از اعمال روش TFPW ناایستایی معناداری در سطح اطمینان 95 درصد از خود نشان داد که این امر ممکن است ناشی از وجود جهش در سری دادههای این ایستگاه باشد. یافتههای پژوهش حاضر میتواند به برنامهریزان و سیاستگذاران در عرصههای گوناگون مرتبط با برنامهریزی منابع آب کشور در انطباق با تغییرات اقلیمی در آینده یاری رساند.
محمد جعفری؛ حسین آذرنیوند؛ احمد صادقی پور؛ نادیا کمالی؛ احمد حیدری؛ حسن مداح عارفی
چکیده
افزایش نگرانیها در زمینة گرمایش جهانی و تغییر اقلیم موجب شده است که به خاک و توانایی آن در ترسیب کربن به صورت پایدار توجه ویژهای شود. خاکها بزرگترین ذخایر کربن در چرخه کربن خشکی هستند که حاوی کربنی حدود سه برابر پوشش گیاهی و دو برابر آنچه در اتمسفر وجود دارد میباشند. مطالعه اثر چرای دام بر ذخیره کربن خاک بدلیل نقش عمده ...
بیشتر
افزایش نگرانیها در زمینة گرمایش جهانی و تغییر اقلیم موجب شده است که به خاک و توانایی آن در ترسیب کربن به صورت پایدار توجه ویژهای شود. خاکها بزرگترین ذخایر کربن در چرخه کربن خشکی هستند که حاوی کربنی حدود سه برابر پوشش گیاهی و دو برابر آنچه در اتمسفر وجود دارد میباشند. مطالعه اثر چرای دام بر ذخیره کربن خاک بدلیل نقش عمده کربن آلی خاک در تولید اهمیت زیادی دارد و چرای دام پتانسیل بالایی برای تغییر میزان ذخیره کربن در اکوسیستمهای مرتعی دارد. در این مطالعه اثر شدتهای مختلف چرا بر میزان ترسیب کربن و تثبیت ازت در مراتع کشت شده با گونه Atriplex canescens در قطعه چهار شهریار بررسی شد. بدین منظور پس از شناسایی مناطق با شدتهای چرایی کم، متوسط و زیاد جهت مقایسه با منطقه قرق نمونهبرداری از پوشش گیاهی و خاک انجام گرفت. نمونهبرداری از پوشش گیاهی به روش تصادفی سیستماتیک در قالب 20 پلات 5*5 متری انجام شد. در هر منطقه اولین پلات به طور تصادفی و چهار پلات دیگر در امتداد پلات اول و به فاصله 150-200 متر از یکدیگر مستقر گردیدند. جهت نمونهبرداری خاک تعداد 20 پروفیل در پلاتهای نمونهبرداری پوشش گیاهی حفر شد و نمونههای خاک در هر پروفیل از عمقهای 10-0، 30-10 و 100-30 سانتیمتری برداشته شد. در نمونههای خاک درصد سنگ و سنگریزه، وزن مخصوص ظاهری، کربن آلی و ازت اندازهگیری شد. در ادامه وزن کل کربن ترسیب شده در هر هکتار از هر عمق محاسبه گردید. تحلیل دادهها با آزمون تجزیه واریانس یکطرفه با استفاده از نرم افزار SPSS 17 انجام گرفت و جهت مقایسه میانگین از آزمون دانکن استفاده شد. نتایج نشان داد که شدتهای مختلف چرا باعث کاهش معنی دار درصد کربن و ازت خاک شده است..
خالد اوسطی؛ علی سلاجقه؛ محمد مهدوی؛ پاول کوئنیگر؛ کامران چپی؛ آرش ملکیان
چکیده
با جدیترشدن مسئلة تغییر اقلیم و آثار احتمالی آن بر سیستمهای منابع آب، طراحی و اجرای برنامههای مدیریتی، با فرض شرایط هیدرولوژیکی ثابت، میتواند مدیریت و برنامهریزی را با چالش جدی در پیشبینی دقیق نیازهای آتی روبهرو کند. بر این اساس، در مطالعة حاضر تلاش شده است روند تغییرات متغیرهای هیدرواقلیمی در ایستگاههایی با ...
بیشتر
با جدیترشدن مسئلة تغییر اقلیم و آثار احتمالی آن بر سیستمهای منابع آب، طراحی و اجرای برنامههای مدیریتی، با فرض شرایط هیدرولوژیکی ثابت، میتواند مدیریت و برنامهریزی را با چالش جدی در پیشبینی دقیق نیازهای آتی روبهرو کند. بر این اساس، در مطالعة حاضر تلاش شده است روند تغییرات متغیرهای هیدرواقلیمی در ایستگاههایی با آمار طولانیمدت در سراب کرخه، با استفاده از روش «من- کندال اصلاحشده برای اثر خودهمبستگی»، سریهای روزانة دما، بارش و دبی بررسی شود. بیشتر متغیرهای دما روند افزایشی داشت و نتایج بررسیِ بارش نیز دارای تفاوتهای مکانی بود. به طور کلی، روند کاهشی برای جریان در منطقه مشاهده شد و این تغییرات در جریانهای پایه شدیدتر بود. روند کاهشی میانة دبی سالانه در ایستگاه هولیلان در سطح ده درصد معنیدار شد. بارش سالانه، تعداد روزهای بارانی و تعداد روزهایِ با بارشِ بیش از 10 میلیمتر همبستگیِ معنیدارِ بیشتری با متغیرهای جریان نشان دادند. بررسی روابط دبی ماهانه با متغیرهای بارش و دما در ایستگاههای مورد بررسی نشاندهندة تأخیرِ واکنش سیستم به ورودیهاست؛ این موضوع میتواند به تأخیرِ ذوب برف یا عبور جریان از مسیرهای آبی دیگر، مانند آب زیرزمینی، مربوط باشد. بخشی از تغییراتِ متغیرهای جریان، بهویژه در دبیهای پایه، کاملاً با بارش توجیه نمیشود و میتواند از تغییرات دما یا عواملی مانند افزایش بهرهبرداری از آب زیرزمینی متأثر باشد.
امین صالح پورجم؛ محسن محسنی ساروی؛ جواد بذرافشان؛ شهرام خلیقی سیگارودی
چکیده
بررسی رخداد خشکسالی، به منزلة حادثهای محیطی، از جایگاه ویژهای در مدیریت منابع طبیعی و نیز برنامهریزیهای مرتبط با مدیریت منابع آبی برخوردار است. در این تحقیق به بررسی اثر تغییر اقلیم بر ویژگیهای خشکسالی در ایستگاههای منتخب سینوپتیکی شمال غربی ایران با کاربرد مدل گردش عمومی جو HadCM3 تحت سناریوی A2 اقدام گردید. بدین ...
بیشتر
بررسی رخداد خشکسالی، به منزلة حادثهای محیطی، از جایگاه ویژهای در مدیریت منابع طبیعی و نیز برنامهریزیهای مرتبط با مدیریت منابع آبی برخوردار است. در این تحقیق به بررسی اثر تغییر اقلیم بر ویژگیهای خشکسالی در ایستگاههای منتخب سینوپتیکی شمال غربی ایران با کاربرد مدل گردش عمومی جو HadCM3 تحت سناریوی A2 اقدام گردید. بدین منظور، با بهرهگیری از مدل کوچک مقیاسکنندة آماری[1] SDSM 4.2.9، ریزمقیاسنمایی آماری با کاربرد دادههای مشاهداتی روزانه، پیشبینیکنندههای مشاهداتی، و نیز پیشبینیکنندههای بزرگ مقیاس مشتق از مدل گردش عمومی جو همراه با صحتسنجی مدلها بهانجام رسید. سپس، به محاسبة نمایة استانداردشدة بارش[2] (SPI) در مقیاسهای زمانی مختلف 3، 12، 24، و 48 ماهه در دورة مشاهداتی (۱۳۵۶ ـ 1385) و سه دورة شبیهسازیشدة آتی (مشتمل بر دورههای ۱۳۸۶ ـ 1415، ۱۴۱۶ ـ 1445، و ۱۴۴۶ ـ 1475) اقدام گردید. نتایج بهدستآمده نشاندهندة کاهش بارش متوسط سالانه در دورههای شبیهسازیشدة آتی نسبت به دورة مبنا در ایستگاههای اردبیل، خوی، و ارومیه و نیز افزایش بارش متوسط سالانه در دورههای شبیهسازیشدة آتی نسبت به دورة مبنا در ایستگاه تبریز است. این در حالی است که ایستگاه اردبیل با کاهش 97 میلیمتری (32 درصدی) بارش متوسط سالانه در دورة چهارم نسبت به دورة مبنا بیشینة مقادیر کاهش را به خود اختصاص داده است. همچنین، نتایج این تحقیق نشاندهندة امکان رخداد خشکسالیهایی با شدت، مدت، و فراوانی بیشتر در دورههای شبیهسازیشدة آتی است. همچنین، مقایسة نتایج حاصل از ایستگاههای مختلف نشان میدهد که ایستگاه اردبیل در مقیاسهای زمانی 3، 12، و 24 ماهه شدیدترین دورة خشکی را مبتنی بر بیشینة شدت تجمعی دورههای خشکی در میان ایستگاههای مختلف داراست. در مقیاس زمانی 48 ماهه نیز ایستگاه ارومیه با دارابودن شدت تجمعی SPI برابر 78/92- (دورة 49 ماهة خشکی واقع در دورة دوم) شدیدترین دورة خشکی را در میان ایستگاههای مختلف به خود اختصاص داده است.
[1]. Statistical Down Scaling Model
[2]. Standardized Precipitation Index
راضیه صفییاری؛ فریدون سرمدیان؛ احمد حیدری؛ شیرین یونسی
چکیده
ارزیابی فرسایشپذیری خاک امری ضروری است تا برای جلوگیری از تخریب آن در آیندهـ به دلیل استفادة بیش از حد از ظرفیت ذاتی خاک و مدیریتِ نامناسبـ تدابیری اندیشیده شود. به همین منظور، در این مطالعه، تخریبپذیری اراضی آبیک به فرسایش آبی و بادی برای کاربریهای زراعی و مرتع، با استفاده از مدل Raizal، از زیرمدلهای میکرولیز، ...
بیشتر
ارزیابی فرسایشپذیری خاک امری ضروری است تا برای جلوگیری از تخریب آن در آیندهـ به دلیل استفادة بیش از حد از ظرفیت ذاتی خاک و مدیریتِ نامناسبـ تدابیری اندیشیده شود. به همین منظور، در این مطالعه، تخریبپذیری اراضی آبیک به فرسایش آبی و بادی برای کاربریهای زراعی و مرتع، با استفاده از مدل Raizal، از زیرمدلهای میکرولیز، ارزیابی شد. اطلاعات مورفولوژیکی و تجزیة فیزیکی و شیمیایی از بررسی و مطالعة 32 پروفیل خاک اخذ گردید. اطلاعات زراعی- اقلیمی و مدیریتی، شامل درجة حرارت و بارندگی، از دادههای هواشناسی ایستگاه کلیماتولوژی باغ کوثر برای 17 سال اخیر جمعآوری شد. برای بررسی اثرِ تغییرات اقلیمی در ارزیابی اراضی این منطقه، برای سال 2080 میلادی (طی 70 سال آینده)، از منبع گزارشهای سازمان تغییرات اقلیمی (IPCC) مختص غرب آسیا استفاده شد. تیپهای بهرهوری مورد نظر برای ارزیابیْ گندم، ذرت، جو، و یونجه است. نتایجِ بهدستآمده از مطالعات ارزیابی تخریبپذیری اراضی به فرسایش آبی و بادی با زیرمدل Raizal در محیط GIS به صورت نقشه تهیه گردید. اطلاعات بهدستآمده از مدلهای تخریبپذیری اراضی به فرسایش بادی، در هر دو کاربری زراعی و مرتع، نشاندهندة خطر تخریبپذیری درصد وسیعی از اراضی منطقه با شرایط مدیریت فعلی است که نتایج ارزیابیِ روشهایِ مدیریتیِ پیشنهادی به بهبود کلاسهای تخریبپذیری خواهد انجامید.
مریم آذرخشی؛ جلیل فرزادمهر؛ مهدی اصلاح؛ حسین صحابی
چکیده
تغییر اقلیم عبارت است از تغییرات رفتار اقلیمی یک منطقه در مقایسه با رفتاری که در طول یک دورة زمانی بلندمدت منطقه از اطلاعات ثبت و مشاهدهشده مورد انتظار است. در مناطق مختلف دنیا، مطالعات زیادی دربارة تغییر اقلیم انجام شده که نتایج آنها نشاندهندة تغییر عوامل اقلیمی، بهویژه بارش و دما، است. در این مطالعه، روند تغییرات فصلی ...
بیشتر
تغییر اقلیم عبارت است از تغییرات رفتار اقلیمی یک منطقه در مقایسه با رفتاری که در طول یک دورة زمانی بلندمدت منطقه از اطلاعات ثبت و مشاهدهشده مورد انتظار است. در مناطق مختلف دنیا، مطالعات زیادی دربارة تغییر اقلیم انجام شده که نتایج آنها نشاندهندة تغییر عوامل اقلیمی، بهویژه بارش و دما، است. در این مطالعه، روند تغییرات فصلی و سالانة بارش و دما در سطح کشور در 24 ایستگاه سینوپتیک با آمار پنجاهساله (1956 ـ 2005) انجام شد. از روش من کندال و رگرسیون خطی برای نشاندادن روند تغییرات در پارامترهای اقلیمیِ مورد مطالعه استفاده شد. نتایج بهدستآمده نشان داد ترکیبی از روندهای افزایشی و کاهشی در دادههای بارش سالانة مناطق مختلف کشور دیده میشود. روند تغییرات بارش سالانه در دامنة شمالی البرز و دامنههای غربی زاگرس منفی است، در بخشهای مرکزی ایران مثبت، در مناطق شرقی و جنوب شرقی منفی، و در بخشهای جنوبی کشور مثبت. روند تغییرات دما در بیشتر ایستگاههای مورد مطالعه مشاهده میشود که در بیشتر آنها این روند مثبت است. بیشترین تغییرات در دمای متوسط تابستان مشاهده شد و کمترین تغییرات دما در فصل زمستان. ایستگاههای اهواز و خرمآباد در فصول سال به سمت سردترشدن پیش میروند. ایستگاه ارومیه در فصول پاییز و تابستان روند منفی دارد و ایستگاههای شهرکرد و بندرعباس در فصول تابستان و زمستان به سمت سردترشدن پیش میروند.