پیام ابراهیمی؛ علی سلاجقه؛ محسن محسنی ساروی؛ آرش ملکیان؛ امیر سعدالدین
چکیده
یکی از معیارهای مهم کیفیت زندگی، سلامت حوزۀ آبخیز است. پژوهشهای صورت گرفته در این زمینه نشان میدهد در ایران مدلی برای بررسی سلامت حوزۀ آبخیز تهیه و تنظیم نشده است. در این پژوهش با استفاده از طول آماری 27 ساله (1369-1395) 5 متغیر محیطی (رسوب، دبی، بارش، دما، تبخیر) در حوزۀ آبخیز طالقان واقع در استان البرز با استفاده از بیان ژن و شبکۀ بیزین ...
بیشتر
یکی از معیارهای مهم کیفیت زندگی، سلامت حوزۀ آبخیز است. پژوهشهای صورت گرفته در این زمینه نشان میدهد در ایران مدلی برای بررسی سلامت حوزۀ آبخیز تهیه و تنظیم نشده است. در این پژوهش با استفاده از طول آماری 27 ساله (1369-1395) 5 متغیر محیطی (رسوب، دبی، بارش، دما، تبخیر) در حوزۀ آبخیز طالقان واقع در استان البرز با استفاده از بیان ژن و شبکۀ بیزین برآورد شده است. با استفاده از برنامهریزی بیان ژن و شبکۀ بیزین هر متغیر، دورۀ 1384- 1369 بهعنوان دورۀ آموزش و دورۀ 1392-1385 بهعنوان دورۀ آزمون و دورۀ 1395-1393 به عنوان دورۀ اعتبار سنجی (میزان دقت پیشبینی) مدل انتخاب شد. در مقایسه دقت برآوردی مدل برنامهریزی بیان ژن و شبکۀ بیزین به ترتیب مقادیر همبستگی میانگین پنج متغیر 87/0 و 78/0 میباشد. در مورد مدل بیان ژن مقادیر ضریب تعیین در بخش آموزش به ترتیب دبی 87/0، رسوب 92/0، بارش 89/0، دما 91/0 و تبخیر 77/0 و همچنین در مدل بیزین مقادیر به ترتیب 73/0، 88/0، 78/0، 81/0 74/0 میباشد. با توجه به الگوی فضایی پراکنش دادهها مقادیر برنامهریزی بیان ژن با توجه به تولید نسل 200 هزار بار قدرت بالایی در شبیهسازی مقادیر آتی خواهد داشت. نتایج این پژوهش نشان میدهد وضعیت سلامت حوزۀ آبخیز با کسب امتیاز 8 در سال 1395 وضعیت سرطان پیشرفته را دارد و با توجه به نتایج مدل در سال 1396 نیز در بهترین حالت میتواند در وضعیت سرطان عود کننده قرار گیرد.
اباذر اسمعلی عوری؛ محمد گلشن
چکیده
حوزههای آبخیز یک محیط وسیع با شرایط متفاوت میباشند که شبیهسازی و مطالعه مطالعۀ فرآیندهای تولید رواناب و رسوب در سطح این منطقه برای مدیریت و حفظ منابع بسیار مهم میباشد. حوزه حوزۀ آبخیز کوزه تپراقی با مساحت 766 کیلومتر مربع در جنوب و بالادست حوزه حوزۀ آبخیز قرهسو در استان اردبیل واقع شده است. از بین مدلهای هیدرولوژیک با ...
بیشتر
حوزههای آبخیز یک محیط وسیع با شرایط متفاوت میباشند که شبیهسازی و مطالعه مطالعۀ فرآیندهای تولید رواناب و رسوب در سطح این منطقه برای مدیریت و حفظ منابع بسیار مهم میباشد. حوزه حوزۀ آبخیز کوزه تپراقی با مساحت 766 کیلومتر مربع در جنوب و بالادست حوزه حوزۀ آبخیز قرهسو در استان اردبیل واقع شده است. از بین مدلهای هیدرولوژیک با توجه به قابلیتهای مدل SWAT، این مدل برای شبیهسازی فرآیندهای هیدرولوژیک منطقه در سطح زیرحوضه استفاده شد. همچنین برای بررسی دقیقتر از دستگاه شبیهساز باران در سطح واحد پاسخ هیدرولوژیک (HRU) استفاده شد و نتایج بهدست آمده در سطح زیرحوضه تعمیم داده شدند. نتایج مدل هیدرولوژیک SWAT با نمایههای آماری R2، NSE و RMSE ارزیابی شد بهطوریکه برای شبیهسازی رواناب در دورههای واسنجی و اعتبارسنجی، این نمایهها بهترتیب 8/0-74/0، 71/0-69/0 و 32/0-33/0 و برای شبیهسازی رسوب 75/0-66/0، 72/0-64/0 و 27/35-39/26 بهدست آمدند. بررسی نتایج مطالعات حاصل از بارانساز مصنوعی نیز نشان داد که خاکهای لومی منطقه واقع در 8 نمونه HRU نقش زیادی در تولید رسوب منطقه دارند. مقدار حداکثر رواناب و رسوب تولیدی با استفاده از دستگاه شبیهساز باران و مدل SWAT در زیرحوضههای 13 و 1 مشاهده شدند که نشان دهنده دهندۀ شرایط ضعیف و نامناسب در این زیرحوضهها میباشند. مقایسه مقایسۀ نتایج روشهای مطالعاتی نشان داد که مدل SWAT از عملکرد بهتری برای شبیهسازی رواناب نسبت به دستگاه شبیهساز باران برخوردار میباشد. همچنین مقدار رسوب شبیهسازی شده توسط این مدل بیشتر از مقدار رسوب محاسباتی توسط دستگاه شبیهساز باران بوده و به مقادیر مشاهداتی نزدیکتر میباشد.
رضا امیدی پور؛ عطاالله ابراهیمی؛ پژمان طهماسبی؛ مرزبان فرامرزی
چکیده
پوشش و زیتوده گیاهی از مهمترین شاخصهای اکوسیستم مرتعی بوده که برآورد صحیح آنها ضروری است. شاخصهای گیاهی، ابزاری برای ارزیابی و پایش پوشش و زیتوده هستند که کارآیی آنها در مدیریتهای مختلف بررسی نشده است. در تحقیق حاضر، تأثیر قرق بلندمدت (26 ساله) بر رابطۀ بین پوشش و زیتوده با شاخصهایگیاهی در منطقۀ حفاظت شدۀ سبزکوهِ ...
بیشتر
پوشش و زیتوده گیاهی از مهمترین شاخصهای اکوسیستم مرتعی بوده که برآورد صحیح آنها ضروری است. شاخصهای گیاهی، ابزاری برای ارزیابی و پایش پوشش و زیتوده هستند که کارآیی آنها در مدیریتهای مختلف بررسی نشده است. در تحقیق حاضر، تأثیر قرق بلندمدت (26 ساله) بر رابطۀ بین پوشش و زیتوده با شاخصهایگیاهی در منطقۀ حفاظت شدۀ سبزکوهِ چهارمحالوبختیاری با تصاویر ماهوارۀ لندست-8 مورد ارزیابی قرار گرفت. پوشش و زیتودهگیاهی، با 10 پلات 30*30 و در هر یک با استفاده از کوادراتهای 2*2 مترمربعی (60 کوادرات) در خرداد 1395 ارزیابی شد. نتایج گویای تفاوت پوشش مناطق قرق و چرایی (به ترتیب 46 و 57 درصد) و زیتودۀ گیاهی (1011 و 1656 کیلوگرم در هکتار) به صورت معنیداری بود. رعایت فصل و شدت چرا و پتانسیل بالای تولید در منطقۀ چرایی و انباشت زیاد لاشبرگ، عدم تحریکپذیری گیاهان و رقابت در مناطق قرق موجب بهبود درصد پوشش و زیتودۀ گیاهی در منطقۀ چرایی در مقایسه با قرق بودند. شاخصهای گیاهی اصلاح کنندۀ اثر خاک در مناطق قرق و چرا برآورد بهتری از پوشش داشتند (به ترتیب 828/0TSAVI1= و 884/0PVI3=). همچنین شاخص PVI2 در هر دو منطقۀ قرق (726/0R2=) و چرایی (698/0R2=) برآورد بهتری از زیتوده داشت. برتری بیشتر شاخصهای مذکور به دلیل اصلاح اثر خاک و اصلاح اثر گندمیان چندساله، در مناطق مورد بررسی بود. نتایج این تحقیق نشان داد که چرای دام موجب تغییر در ساختار گیاهی و ارتباطات شاخصهای گیاهی با پوشش شده لذا حسب تغییرات ترکیب و ساختار گیاهی درمناطق مختلف چرایی لازم است از شاخصهای متفاوتی استفاده شود.
ُسعیده خاقانی؛ حسین آذرنیوند؛ محمد جعفری؛ عبدالله ملافیلابی؛ علی طویلی
چکیده
تنش خشکی یکی از عوامل محدود کنندۀ تولیدات گیاهی است و مادۀ شیمیایی سالیسیلیک اسید به عنوان یک تنظیم کنندۀ گیاهی، قادر است مقاومت به خشکی را در گیاهان افزایش دهد. همچنین استفاده از مواد طبیعی مانند زئولیت نیز میتواند باعث بهبود باروری، اصلاح فیزیکی و شیمیایی خاک و همچنین افزایش نگهداری آب در خاک شود. در این پژوهش اثر تنش خشکی، سالیسیلیک ...
بیشتر
تنش خشکی یکی از عوامل محدود کنندۀ تولیدات گیاهی است و مادۀ شیمیایی سالیسیلیک اسید به عنوان یک تنظیم کنندۀ گیاهی، قادر است مقاومت به خشکی را در گیاهان افزایش دهد. همچنین استفاده از مواد طبیعی مانند زئولیت نیز میتواند باعث بهبود باروری، اصلاح فیزیکی و شیمیایی خاک و همچنین افزایش نگهداری آب در خاک شود. در این پژوهش اثر تنش خشکی، سالیسیلیک اسید و زئولیت بر برخی از خصوصیات کمی و کیفی گیاه دارویی آویشن دنایی در سال 1396به صورت اسپلیت فاکتوریل در قالب طرح پایۀ بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعۀ گیاهان دارویی دانشگاه آزاد اسلامی تربت جام اجرا شد . ابتدا بذور در ظروف کشت، کشت گردیدند و سپس بعد از اینکه جوانهها به ارتفاع 10سانتیمتر رسیدند به گلدانها انتقال داده شده و سپس در زمین مورد مطالعه مستقر شدند. نمونهبرداری از بوتهها در مرحلۀ گلدهی صورت گرفت. هدف از این آزمایش بررسی تنش آبی به عنوان عامل اصلی در چهار سطح آبیاری شامل (100درصد، 75درصد، 50 درصد و 25 درصد ظرفیت زراعی) در کرتهای اصلی و مصرف مقادیر مختلف زئولیت در چهار سطح (عدم کاربرد زئولیت، دو، چهار، شش تن در هکتار) و مصرف سالیسیلیک اسید در دو سطح (5/0 و 1میلی مولار) به عنوان عوامل فرعی به صورت فاکتوریل در کرتهای فرعی قرارداده شدند. نتایج نشان داد که اثر سطوح مختلف تنش آبی بر صفاتی مانند ارتفاع بوته، تعداد شاخۀ جانبی، وزن تر بوته، شاخص سطح برگ، تعداد گل در گل آذین درسطح آماری یک درصد معنیدار و صفت وزن خشک بوته در سطح پنج درصد معنیدار شد. مصرف سالیسیلیک اسید نیز بر صفاتی همچون تعداد گل در گل آذین، سطح برگ و وزن خشک در سطح احتمال یک درصد معنیدار و صفت حجم بوته و وزن تر بوته در سطح پنج درصد معنیدار شد. همچنین سطوح مختلف مصرف زئولیت نیز برصفاتی ازقبیل: ارتفاع بوته، تعداد شاخۀ جانبی، وزن تر بوته، وزن خشک بوته، شاخص سطح برگ، تعداد گل در گل آذین درسطح آماری یک درصد معنیدارشد. نتایج اثرات متقابل سالیسیلیک اسید و زئولیت و تنش آبیاری نشان داد که بیشترین عملکرد گیاه درتیمار آبیاری 75 درصد نیاز آبی گیاه، 6 تن در هکتار زئولیت و غلظت 1میلیمولار سالیسیلیک اسید نتیجهگیری شد که جهت افزایش راندمان تولید در گیاه دارویی آویشن دنایی توصیه میگردد.
مرتضی خداقلی؛ راضیه صبوحی؛ مینا بیات؛ جواد معتمدی
چکیده
تعیین رژیم غذایی و خوشخوراکی گونههای مورد چرای دام، یکی از ملزومات اساسی محاسبۀ صحیح ظرفیت چرا در طرحهای مرتعداری است. برای این منظور، درصد زمان چرای گوسفند نژاد نائینی چرا کننده در مراتع استپی میمه، از گونههای گیاهی، در زمانهای مختلف فصل چرا (رشد رویشی، گلدهی، بذردهی و ریزش بذر گونههای غالب)، طی سالهای 1389- 1386، ...
بیشتر
تعیین رژیم غذایی و خوشخوراکی گونههای مورد چرای دام، یکی از ملزومات اساسی محاسبۀ صحیح ظرفیت چرا در طرحهای مرتعداری است. برای این منظور، درصد زمان چرای گوسفند نژاد نائینی چرا کننده در مراتع استپی میمه، از گونههای گیاهی، در زمانهای مختلف فصل چرا (رشد رویشی، گلدهی، بذردهی و ریزش بذر گونههای غالب)، طی سالهای 1389- 1386، توسط روش زمان سنجی (ویدیوئی)، مشخص شد. برای انجام آزمایش، در آغاز هر فصل رویش، یک رأس گوسفند نژاد نائینی بالغ (4-3 ساله) به عنوان نمایندۀ گله، نشان دار و در کل آماربرداریها سالانه از آن استفاده شد. اندازهگیری زمان چرا، با شروع فصل رویش و طی چهار مرحلۀ رشد ادامه داشت. زمان آماربرداری در هر مرحلۀ رشد، یک ساعت پس از آغاز چرای روزانه و در سه دورۀ 20 دقیقهای مستمر (تکرار آزمایش) انجام شد. دادههای درصد زمان چرای دام بر روی گونههای گیاهی، به عنوان درصد خوشخوراکی آنها در نظر گرفته شد. با در نظر گرفتن زمان تمرکز دام و گرایش چرایی دام بر روی گونههای مختلف، کلاس خوشخوراکی هر یک از گونههای گیاهی مشخص گردید. نتایج نشان داد در طول سالهای مورد بررسی، در هر شرایطی، تمرکز چرای گوسفند نژاد نائینی بر روی گونههای یکساله (گراس و فورب)، لاشبرگ، Stachys inflata، Artemisia sieberi، Stipa arabica، Noaea mucronata و Hertia angustifolia بوده است. بر مبنای نتایج، گونههای یکساله و لاشبرگ به عنوان گونههای کلاس І، گونۀ Stachys inflata به عنوان کلاس Π و گونههای Artemisia sieberi، Stipa arabica، Noaea mucronata و Hertia angustifoliaبه عنوان گونههای کلاس Ш قابل چرا معرفی میشوند. نتایج نشان داد که خوشخوراکی گونهها، متناسب با تغییر در ترکیب گیاهی در طول فصل رویش، یکسان نبود. بنابراین در نظر گرفتن کلاس یکسان خوشخوراکی برای هر یک از گونهها در مراحل مختلف رشد، صحیح نمیباشد و ضرورت دارد در شرح خدمات طرحهای مرتعداری به هنگام محاسبۀ ظرفیت چرا، به این موضوع توجه بیشتری گردد.
گلناز خردمند؛ علی آریاپور؛ حمیدرضا محرابی
چکیده
پرورش زنبور عسل یکی از جنبههای استفادۀ چند منظوره از مراتع بوده که عوامل مختلف زنده و غیر زنده بر روی آن اثر میگذارد و در تحقیق حاضر به بررسی این موضوع در مراتع سراب سفید شهرستان بروجرد پرداخته شده است. جهت ارزیابی شایستگی مرتع برای زنبورداری از اطلاعات چهار زیر مدل شامل پوشش گیاهی، آب و هوا، توپوگرافی و فاصله مبتنی بر روش فائو ...
بیشتر
پرورش زنبور عسل یکی از جنبههای استفادۀ چند منظوره از مراتع بوده که عوامل مختلف زنده و غیر زنده بر روی آن اثر میگذارد و در تحقیق حاضر به بررسی این موضوع در مراتع سراب سفید شهرستان بروجرد پرداخته شده است. جهت ارزیابی شایستگی مرتع برای زنبورداری از اطلاعات چهار زیر مدل شامل پوشش گیاهی، آب و هوا، توپوگرافی و فاصله مبتنی بر روش فائو استفاده شد. چهار طبقۀ شایستگی شامل: شایستگی خوب (1S)، متوسط (2S)، کم (3S) و غیر شایسته (N) بهکار رفت. نتایج نشان داد که در ماه فروردین بهطور کامل منطقه فاقد شایستگی لازم برای زنبورداری میباشد. همچنین کل منطقه در فصلهای بهار و تابستان به لحاظ کوهستانی بودن و سردی هوا و در نتیجه کوتاه بودن طول دورۀ گلدهی و حضور بیشتر گیاهان از خانوادۀ گندمیان در کلاس شایستگی خوب قرار نگرفت. در اردیبهشت ماه، 67/1152 هکتار (66/19%) در کلاس شایستگی کم و 76/4711 هکتار (43/80%) فاقد شایستگی، در ماه خرداد، مساحت 42/883 هکتار (06/15%) در کلاس شایستگی متوسط، 86/2002 هکتار (15/34%) در کلاس شایستگی کم و 15/2978 هکتار (79/50%) فاقد شایستگی، در ماه تیر، 81/799 هکتار (06/15%) منطقه در کلاس شایستگی متوسط، 79/2437 هکتار (57/41%) در کلاس شایستگی کم و 81/2626 هکتار (37/43%) فاقد شایستگی و در ماههای مرداد و شهریور، مساحت 81/799 هکتار (06/15%) در کلاس شایستگی متوسط، 54/2554 هکتار (56/43%) در کلاس شایستگی کم و 65/2509 هکتار (38/41%) در کلاس فاقد شایستگی قرار گرفت. میتوان نتیجه گرفت بهترین زمان مساعد برای زنبورداری در منطقه ماههای خرداد، تیر، مرداد و شهریور میباشد.
عماد ذاکری؛ حمیدرضا کریم زاده؛ سید علیرضا موسوی؛ محمد قربانی
چکیده
مراتع طیف متنوعی از خدمات ضروری برای زندگی انسان فراهم میکنند. اما شکست بازار در نظر گرفتن بسیاری از این خدمات اکوسیستمی باعث اخلال در ارائه آنها شده است. در این مطالعه ارزش اقتصادی کارکرد تنظیم و کنترل رواناب مراتع حوضۀ آبخیز ارناوه در شمال شرق ایران بررسی گردید. کمی سازی مقدار رواناب با استفاده از روش SCS-CN و ارزشگذاری اقتصادی ...
بیشتر
مراتع طیف متنوعی از خدمات ضروری برای زندگی انسان فراهم میکنند. اما شکست بازار در نظر گرفتن بسیاری از این خدمات اکوسیستمی باعث اخلال در ارائه آنها شده است. در این مطالعه ارزش اقتصادی کارکرد تنظیم و کنترل رواناب مراتع حوضۀ آبخیز ارناوه در شمال شرق ایران بررسی گردید. کمی سازی مقدار رواناب با استفاده از روش SCS-CN و ارزشگذاری اقتصادی کنترل رواناب با استفاده از روش هزینۀ جایگزین انجام شد. نقش پوشش گیاهی مراتع در حفظ آب با مقایسۀ مقدار کارکرد تحت شرایط فعلی پوشش و سناریو تخریب مراتع تعیین شد. علاوه بر این نقش پوشش گیاهی مراتع در کنترل رواناب سطحی با در نظر گرفتن سه سناریوی فرضی دیگر و سپس اثرات تغییرات کاربری مرتبط با این سناریوها بر میزان رواناب مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج بهدستآمده نشان داد که نقش پوشش گیاهی مراتع در تنظیم و کنترل رواناب برابر با 106×19/7 مترمکعب در سال است که ارزش اقتصادی سالانهای برابر با 109×123 ریال (225 دلار در هکتار در سال) دارد. همچنین نتایج مقایسۀ مقدار کارکرد مذکور در 3 سناریوی احتمالی تبدیل مراتع و شرایط فعلی نشان داد که سناریوی تبدیل مراتع به اراضی دیم دارای بیشترین تأثیرات منفی (106×18/4 مترمکعب در سال افزایش نسبت به شرایط فعلی) و سناریو بهبود پوشش گیاهی مراتع به 50-25 درصد پوشش گیاهی دارای بیشترین تأثیرات مثبت (106×95/1 مترمکعب در سال کاهش رواناب) در تنظیم و ذخیرۀ رواناب خواهند داشت. نتایج مطالعه میتواند به تصمیمگیرندگان در جهت انتخاب مناسبترین راهبرهای توسعه کمک نماید.
اصغر رحمانی؛ فریدون سرمدیان؛ سیدروح اله موسوی؛ سیدعرفان خاموشی
چکیده
روشهای معمول نقشهبرداری خاک وابسته به نمونهبرداری متراکم، متأثر از مقیاس و دانش کارشناس میباشد، بنابراین استفاده از رویکردهای جدید دادهکاوی در تهیۀ نقشۀ رقومی ویژگیهای خاک برای مرتفع نمودن مشکلات روش معمول هدف اصلی این تحقیق است. در این پژوهش 62 نمونه خاک از عمق 0-20 سانتیمتر براساس روش شبکۀ منظم (300 متر) و نظر کارشناس ...
بیشتر
روشهای معمول نقشهبرداری خاک وابسته به نمونهبرداری متراکم، متأثر از مقیاس و دانش کارشناس میباشد، بنابراین استفاده از رویکردهای جدید دادهکاوی در تهیۀ نقشۀ رقومی ویژگیهای خاک برای مرتفع نمودن مشکلات روش معمول هدف اصلی این تحقیق است. در این پژوهش 62 نمونه خاک از عمق 0-20 سانتیمتر براساس روش شبکۀ منظم (300 متر) و نظر کارشناس انتخاب و ویژگیهای درصد کربن آلی، رس و کربنات کلسیم در بخشی از اراضی دیم منطقۀ کوهین با مساحت 370 هکتار اندازهگیری گردیدند. دو دسته داده 80 و 20 درصد بهترتیب برای واسنجی و اعتبارسنجی مدلها انتخاب گردیدند. با استفاده از نرم افزار SAGA GIS و مدل رقومی ارتفاع با قدرت تفکیک مکانی10متر، 19 متغیر ژئومورفومتری استخراج و براساس آنالیز تجزیۀ مؤلفههای اصلی (PCA) سه متغیر ارتفاع، شاخص موقعیت توپوگرافی و شاخص شدت پستی و بلندی و همچنین براساس نظر کارشناس، نقشۀ واحدهای لندفرم برای مدلسازی ویژگیها انتخاب گردیدند. مدل جنگل تصادفی دارای دقت بالاتری بود بهنحویکه نتایج آن برای ویژگیهای درصد کربن آلی، رس و کربنات کلسیم بر اساس آمارههای ضریب تبیین (R2) به ترتیب مقادیر 63/0، 75/0 و 63/0 و ریشۀ میانگین مربعات خطا (RMSE) مقادیر 17/0، 5/7، 77/5 درصد و برای رویکرد SoLIM مقادیر ضریب تبیین (R2) 47/0، 42/0و42/0 و مقادیر ریشۀ میانگین مربعات خطای 2/0، 08/8 و 68/4 درصد حاصل گردید. رویکرد جنگل تصادفی با شناخت ارتباط غیرخطی و بهینۀ ویژگیهای خاک و متغیرهای محیطی مؤثر میتواند نقشههای رقومی را با دقت مناسب برای مدیریت و بهرهبرداری پایدار از اراضی پیشبینی نماید.
مهرنوش قدیمی؛ ساسان زنگنه تبار
چکیده
یکی از راهکارهای مهم در مدیریت منابع آب کارست، تهیۀ نقشۀ آسیبپذیری آبخوانهای کارستی است. هدف از تهیۀ نقشۀ آسیبپذیری، فراهم شدن امکان شناسایی منابع آب زیرزمینی در معرض خطر آلوده شدن است. آبخوان کارستی گیلانغرب به عنوان بخشی از زون زاگرس چینخوردۀ تغذیه کنندۀ سراب گیلانغرب میباشد. در این پژوهش به منظور ارزیابی آسیبپذیری ...
بیشتر
یکی از راهکارهای مهم در مدیریت منابع آب کارست، تهیۀ نقشۀ آسیبپذیری آبخوانهای کارستی است. هدف از تهیۀ نقشۀ آسیبپذیری، فراهم شدن امکان شناسایی منابع آب زیرزمینی در معرض خطر آلوده شدن است. آبخوان کارستی گیلانغرب به عنوان بخشی از زون زاگرس چینخوردۀ تغذیه کنندۀ سراب گیلانغرب میباشد. در این پژوهش به منظور ارزیابی آسیبپذیری آبخوان کارستی گیلانغرب از روش EPIK متشکل از چهار لایۀ E (اپیکارست)، P (پوشش محافظ)، I (نفوذ) و K (شبکۀ کارست) و روش KDI مبتنی بر لایۀ کاربری اراضی استفاده شده است. پس از اجرای مدل و تهیۀ نقشۀ آسیبپذیری، مقدار شاخص EPIK بین 12 تا 26 محاسبه شد. توزیع فضایی طبقههای نقشۀ نهایی آسیبپذیری حاصل از مدل EPIK نشان میدهد که 24/14، 56/14، 17/47 و 03/24 درصد از مساحت منطقۀ مورد مطالعه به ترتیب در پهنۀ آسیبپذیری کم، متوسط، زیاد و خیلی زیاد قرار میگیرد. مطابق این نقشه حدود 71 درصد از منطقۀ مورد مطالعه، دارای آسیبپذیری زیاد و خیلی زیاد میباشد که نشانگر آسیبپذیری بالای این آبخوان میباشد. مطابق نتایج روش KDI، 54/7، 49/9، 9/2، 89/77 و 18/2 درصد از منطقۀ مورد مطالعه به ترتیب دارای تأثیرپذیری زیاد، متوسط، کم، خیلی کم و سالم (دست نخورده) است که بیانگر آسیبپذیری کم آبخوان کارستی گیلانغرب میباشد. طبق روش EPIK، طبقه با آسیبپذیری کم منطبق بر دشتهای حاشیۀ ارتفاعات و سازندهای شیلی است که نقش خیلی کمی در آسیبپذیری آبخوان کارستی دارد. اما همین دشتهای حاشیهای طبق روش KDI، بیشترین آسیبپذیری را دارند چرا که بیشتر تحت دخل و تصرف انسانی قرار گرفتهاند. با ترکیب نتایج این دو روش میتوان دریافت که آبخوان گیلانغرب دارای حساسیت بالایی نسبت به آلودگی است اما عدم گسترش فعالیتهای انسانی در حوضۀ آبگیر این آبخوان منجر به سالم ماندن منابع آب آن از آلودگی شده است.
زکیه صفرپور؛ جلیل فرزادمهر؛ علی گلکاریان؛ مهدی بشیری
چکیده
لغزش یکی از عمده حرکات تودهای است که هر ساله موجب خسارات جانی و مالی فراوان در مناطق پر باران کوهستانی و لرزهخیز میشود، از این رو شناسایی مناطق مستعد خطر برای برنامهریزی و مدیریت جامع سرزمین امری ضروری میباشد. لذا در این پژوهش زمینلغزشهای رخداده در حوزۀ آبخیز سد بیدواز با مساحت 161 کیلومترمربع و دارای 125 نقطۀ لغزشی، ...
بیشتر
لغزش یکی از عمده حرکات تودهای است که هر ساله موجب خسارات جانی و مالی فراوان در مناطق پر باران کوهستانی و لرزهخیز میشود، از این رو شناسایی مناطق مستعد خطر برای برنامهریزی و مدیریت جامع سرزمین امری ضروری میباشد. لذا در این پژوهش زمینلغزشهای رخداده در حوزۀ آبخیز سد بیدواز با مساحت 161 کیلومترمربع و دارای 125 نقطۀ لغزشی، با استفاده از مدل شاخص پایداری دامنه در شرایط مختلف هیدرولوژیکی مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. بر روی دامنههای مورد نظر آزمایش دانهبندی خاک انجام و پارامترهای مکانیک خاک اندازهگیری شد. سپس با استفاده از بستههای Arc Gisو Arc View و کالیبره کردن پارامترها در محیط SINMAP و تلفیق پارامترهای مکانیک خاک و پارامترهای هیدرولوژیک با نقشۀ رقومی ارتفاعی، مدل اجرا گردید. سپس اعتبارسنجی مدل در دو شرایط هیدرولوژیک معمول که اجرای مدل با بارشهایی با دورۀ بازگشت 10-2 سال و شرایط هیدرولوژیک حداکثر که شامل اجرای مدل با بارشهایی با دورۀ بازگشتهای 20-50 سال بود اعمال گردید. نتایج نشان داد که در شرایط هیدرولوژیک معمول، عملکرد مدل در شبیهسازی زمینلغزشها متوسط است. درحالیکه با افزایش شرایط رطوبت هیدرولوژیک در محدودۀ موردمطالعه، عملکرد مدل افزایش چشمگیری داشته است و پیشبینی مدل توانست به ترتیب 21% و 26% در مراحل کالیبراسیون و اعتبار سنجی ارتقاء پیدا نماید. بنابراین از مدل SINMAP در شرایط رطوبت هیدرولوژیک بالا میتوان برای انتخاب مسیر راههای ارتباطی پرخطر با توجه به نقشۀ پهنهبندی خطر وقوع لغزش اقدام کرد.
سحر غفاری؛ اردوان قربانی؛ مهدی معمری؛ رئوف مصطفیزاده؛ محمود بیدار لرد؛ آزاد کاکه ممی
چکیده
هدف از این تحقیق بررسی تأثیر عوامل پستی و بلندی، خاک، اقلیم و سنجههای سیمای سرزمین بر توزیع و پراکنش جوامع گیاهی در پروفیل ارتفاعی مراتع مغان - سبلان در استان اردبیل بوده است. برای بررسی و تعیین گروه گونههای اکولوژیک 840 پلات یک متر مربعی در 28 سایت به صورت تصادفی-سیستماتیک برداشت شد و تراکم و درصد پوشش گونههای گیاهی ثبت شد. نمونهبرداری ...
بیشتر
هدف از این تحقیق بررسی تأثیر عوامل پستی و بلندی، خاک، اقلیم و سنجههای سیمای سرزمین بر توزیع و پراکنش جوامع گیاهی در پروفیل ارتفاعی مراتع مغان - سبلان در استان اردبیل بوده است. برای بررسی و تعیین گروه گونههای اکولوژیک 840 پلات یک متر مربعی در 28 سایت به صورت تصادفی-سیستماتیک برداشت شد و تراکم و درصد پوشش گونههای گیاهی ثبت شد. نمونهبرداری خاک در هر سایت، از دو عمق 15-0 و 30-15 سانتیمتری نمونهبرداری شد. با استفاده از آنالیز دو طرفه گونههای معرف (TWINSPAN) پوشش گیاهی طبقهبندی شد و برای آزمون همخطی و تعیین مؤثرترین عوامل محیطی از روش همبستگی و آنالیز مؤلفههای اصلی (PCA) و برای بررسی روابط پوشش گیاهی با عوامل محیطی از آنالیز تطبیقی متعارف (CCA) استفاده شد. با توجه به نتایج TWINSPAN، چهار گروه گونههای اکولوژیک تفکیک شد. رابطؤ گونه-محیط برای محورهای CCA (و مقادیر ویژه آنها) برای محورهای اول و دوم به ترتیب 8/20 (77/0) و 4/38 (65/0) بهدست آمد. همبستگی گونه-محیط محاسبه شده توسط دو محور اول 95/0 و 96/0 است. گروه اکولوژیک اول در جهت معکوس گرادیانهای ارتفاع، شیب، بارندگی و متوسط اندازۀ لکه و در امتداد گرادیانهای اسیدیته، رس و رس قابل انتشار عمق اول، وزن مخصوص ظاهری، تراکم لبه و ضریب تغییرات اندازه لکه قرار گرفته است. گروه اکولوژیک دوم و سوم از لحاظ ترکیب گیاهی و شرایط محیطی در حد واسط گروههای اکولوژیک اول و چهارم قرار دارند. این دو گروه در ارتفاعات میانی گسترش دارند. گروه اکولوژیک چهارم در انتهای گرادیان ارتفاع، بارندگی، شیب، متوسط اندازه لکه در جهت معکوس رس و رس قابل انتشار عمق اول قرار گرفتهاند و مناطق ارتفاعی مرتفع و خاکهای سبک را ترجیح میدهند.
محسن فرزین؛ علی اکبر نظری سامانی؛ سعیده منبری؛ سادات فیض نیا؛ غلامعباس کاظمی
چکیده
این پژوهش سعی بر آن دارد تا با تعیین خطوارههای سازندهای زمینشناسی منتهی به خلیج فارس و تبیین سهم نسبی هر سازند، نقش و اهمیت سازندهای کارستی را در نفوذ جریانهای سطحی و تغذیه منابع آب زیرزمینی منطقه به نمایش بگذارد. بدین منظور، نزدیکترین زیرحوضهها از چهار حوضۀ رودخانههای مند، حله، کَل-مهران و زهره به سواحل خلیج فارس ...
بیشتر
این پژوهش سعی بر آن دارد تا با تعیین خطوارههای سازندهای زمینشناسی منتهی به خلیج فارس و تبیین سهم نسبی هر سازند، نقش و اهمیت سازندهای کارستی را در نفوذ جریانهای سطحی و تغذیه منابع آب زیرزمینی منطقه به نمایش بگذارد. بدین منظور، نزدیکترین زیرحوضهها از چهار حوضۀ رودخانههای مند، حله، کَل-مهران و زهره به سواحل خلیج فارس جهت استخراج خطوارهها، ترسیم نمودارهای گلسرخی و تحلیل آنها با استفاده از نرمافزارهای ENVI® 5.3، PCI Geomatica، GIS10.3.1 و Rock works 2016 انتخاب گردید. در ابتدا فراوانی، تراکم، تقاطع، جهت، اندازه و شدت خطوارهها در سازندهای منطقه تعیین گردید، سپس با تبیین و تعریف شاخص خطوارگی، اهمیت و تأثیر هر سازند در تغذیۀ بالقوۀ منابع آب زیرزمینی تعیین گردید. نتایج نشان میدهد بیشترین درصد فراوانی، درصد تقاطع و درصد طولی خطواره به سازند آسماری-جهرم و بیشترین درصد شدت خطواره به سازند ایلام-سروک اختصاص دارد؛ مقدار عددی شدت خطواره در سازندهای کارستی، سه برابر سازندهای غیرکارستی است. به طور کلی بررسی وضعیت خطوارگی نشان میدهد که خطوارهها اساساً در سازندهای کارستی ایجاد شدهاند به طوری که مقدار عددی شاخص خطوارگی در سازندهای کارستی، 72/7 است در حالی که این مقدار در سازندهای غیر کارستی 3/2 است و اختلاف بیش از سه برابری را نشان میدهد. همچنین، جهتیافتگی خطوارهها بر اساس فراوانی و طول آنها در کل محدودۀ مورد مطالعه راستای شمال شرق-جنوب غرب دارد که دلیل آن را میتوان تعداد بسیار زیاد خطوارههای کارستی با این جهتیافتگی و تأثیر آن بر درصد نسبی کل خطوارههای منطقه دانست، امتداد بخش جنوب غربی این راستا به سواحل خلیج فارس منتهی میشود.
کورش کمالی؛ غلامرضا زهتابیان؛ طیبه مصباح زاده؛ حسین شهاب آرخازلو؛ محمود عرب خدری؛ علیرضا مقدم نیا
چکیده
پایداری خاک به ویژه در اکوسیستمهای شکننده یک شاخص ضروری برای مدیریت پایدار اراضی است و به ویژگیهای فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاک بستگی دارد. با این وجود پایداری خاک به طور مستقیم قابل اندازهگیری نبوده و باید از شاخصهای کیفیت و پایداری خاک استنتاج شود. به منظور بررسی پایداری خاک در منطقۀ بیابانی سمنان، مزارع، باغات و مراتع ...
بیشتر
پایداری خاک به ویژه در اکوسیستمهای شکننده یک شاخص ضروری برای مدیریت پایدار اراضی است و به ویژگیهای فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاک بستگی دارد. با این وجود پایداری خاک به طور مستقیم قابل اندازهگیری نبوده و باید از شاخصهای کیفیت و پایداری خاک استنتاج شود. به منظور بررسی پایداری خاک در منطقۀ بیابانی سمنان، مزارع، باغات و مراتع واقع در یک مزرعۀ آموزشی با مدیریتهای مختلف آبیاری انتخاب و از شاخص پایداری (SI) و روش رتبهبندی تجمعی 9 و 11 پارامتری (CR9 و (CR11 استفاده شد. با حفر و تشریح خاکرخ و نمونهبرداری از افقهای سطحی و زیرسطحی اراضی منتخب، 12 ویژگی مهم و مؤثر در پایداری خاک اندازهگیری و مقادیر شاخصهای مذکور در هر یک از اراضی محاسبه و تأثیر نوع کاربری بر پایداری خاک مقایسه شد. بررسی نتایج نشان داد که مقدار SI بهجز در لایۀ سطحی اراضی زراعی آبی به دلیل تأثیر کشت و کار و نقش مثبت مواد آلی، در بقیۀ اراضی کمتر از یک بوده که نشان از ناپایداری خاک دارد. در لایۀ زیرسطحی تمامی اراضی مورد مطالعه، مقدار SI کمتر از یک شد. این موضوع بیانگر آن است که ویژگیهای خاک در لایههای زیرسطحی در محدودۀ بهینه قرار نداشته و در نتیجه در عملکرد محصول، تخریب خاک و بیابانزایی مؤثرند. مطابق نتایج روش رتبهبندی تجمعی، لایههای سطحی و زیرسطحی خاک در هیچ یک از اراضی مورد مطالعه در کلاسهای خیلی پایدار و پایدار قرار نگرفتند. لیکن این روش پایداری خاک اراضی آبی چندکشتی را به دلیل نقش مثبت در افزایش عاملهای اصلاحی خاک، در وضعیت مناسبتری نسبت به دیگر اراضی طبقهبندی نمود. بررسی همبستگی شاخصهای مورد مطالعه با ویژگیهای خاک نشان داد که کربن آلی، شاخص پایداری خاکدانه، شوری، نسبت جذب سدیم و میانگین وزنی قطر خاکدانهها تأثیر مستقیم و مؤثرتری بر پایداری خاک دارند. همچنین بین مقادیر SI با CR9 و CR11 در لایۀ سطحی همبستگی معنیدار منفی در سطح یک درصد (به ترتیب 58/0 R2= و 74/0 R2=) مشاهده شد؛ لیکن در لایۀ زیرسطحی فاقد همبستگی بودند. در نهایت، روش رتبهبندی تجمعی که از ویژگیهای بیشتر و مؤثرتری برای ارزیابی پایداری خاک استفاده میکند، برای پایش پایداری خاک توصیه شد.
جواد معتمدی (ترکان)؛ حسین ارزانی؛ مهدی قربانی
چکیده
بیش از 20 نژاد گوسفندی با جثههای متفاوت، از مراتع مناطق مختلف آب و هوایی استفاده میکنند که باید ضریب تبدیل هر نژاد نسبت به واحد دامی، مشخص شود. در این راستا، طی سالهای 86-1381 از هر یک نژادهای گوسفندی چرا کننده در مناطق مرکزی، دو گله انتخاب شد. از میان گلههای منتخب، 30 رأس دام بهصورت تصادفی در ردههای مختلف سنی و جنسی و در فصول ...
بیشتر
بیش از 20 نژاد گوسفندی با جثههای متفاوت، از مراتع مناطق مختلف آب و هوایی استفاده میکنند که باید ضریب تبدیل هر نژاد نسبت به واحد دامی، مشخص شود. در این راستا، طی سالهای 86-1381 از هر یک نژادهای گوسفندی چرا کننده در مناطق مرکزی، دو گله انتخاب شد. از میان گلههای منتخب، 30 رأس دام بهصورت تصادفی در ردههای مختلف سنی و جنسی و در فصول مختلف چرا، وزنکشی و وزن آنها تعیین گردید. میانگین وزن میشهای سه و چهار ساله، به عنوان وزن بالغ هر نژاد در نظر گرفته شد. از نسبت وزن متابولیکی (وزن زنده به توان 75/0) نژادها به وزن متابولیکی واحد دامی، ضریب تبدیل هر نژاد به واحد دامی (معادل واحد دامی) محاسبه شد. بر اساس نتایج، نژاد نائینی جزء نژادهای سبک جثه، نژادهای زندی، کرمانی، افشاری و ورامینی، متوسط جثه و نژاد شال جزء نژادهای سنگین جثه میباشد. معادل واحد دامی هر یک از نژادها نسبت به واحد دامی به ترتیب، 7/0، 86/0، 9/0، 97/0، 06/1 و 20/1 میباشد. بر اساس ضریب تبدیلی پیشنهادی و با استفاده از معادلۀ پیشنهادی MAFF، نیاز روزانۀ هر یک از نژادها به ترتیب، 76/4، 85/5، 12/6، 60/6، 21/7 و 16/8 مگاژول در روز در حالت نگهداری و در شرایط چرا در مرتع محاسبه گردید. نتایج بیانگر آن است که در نظر گرفتن مقدار یکسان علوفه، به عنوان نیاز روزانۀ نژادهای گوسفندی چرا کننده در مرتع برای محاسبۀ ظرفیت چرا، بدون توجه به اندازه و جثۀ آنها صحیح نمیباشد.
مریم ملک میرزایی؛ علی اکبر کریمیان
چکیده
بهرهبرداری و استحصال محصولات فرعی جنگلها و مراتع از دیرباز مورد توجه انسانها بوده است. امروزه نیز این محصولات نقشهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در کشورهای دارای اکوسیستمهای جنگلی و مرتعی ایفا میکنند، بهطوریکه نادیده گرفتن و عدم توجه به آن میتواند معضلاتی در سطح کلان کشورها به دنبال داشته باشد. هدف از مطالعۀ ...
بیشتر
بهرهبرداری و استحصال محصولات فرعی جنگلها و مراتع از دیرباز مورد توجه انسانها بوده است. امروزه نیز این محصولات نقشهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در کشورهای دارای اکوسیستمهای جنگلی و مرتعی ایفا میکنند، بهطوریکه نادیده گرفتن و عدم توجه به آن میتواند معضلاتی در سطح کلان کشورها به دنبال داشته باشد. هدف از مطالعۀ حاضر بررسی تأثیر بهرهبرداری بر تخریب جنگلها و مراتع بر اساس نگرش روستائیان میباشد. این تحقیق با استفاده از پرسشنامه به روش پیمایشی صورت گرفت و از شیوۀ نمونهگیری طبقهبندی شده با تخصیص متناسب برای جمعآوری اطلاعات استفاده شد. 384 پرسشنامه مورد بررسی قرار گرفت. روایی ابزار تحقیق یعنی پرسشنامه، با استفاده از نظر متخصصین و کارشناسان مورد تأیید قرار گرفت و پایایی آن بر اساس آلفای کرونباخ 76/0 بهدست آمده است. جامعۀ آماری شامل تمام روستائیان بخش زرینآباد با جمعیت (6379) نفر و نمونۀ آماری بر اساس جدول مورگان 384 نفر بهدست آمد. نتایج نشان داد بین میزان برداشت محصولات فرعی و تخریب جنگلها و مراتع، رابطۀ مثبت و معنیداری وجود دارد (05/0 >P). همچنین نتایج نشان داد روستائیان نگرش مثبتی نسبت به تشکیل تعاونیهای مردمنهاد دارند. نتایج نشان داد تشکیل شرکتهای تعاونی بهرهبرداری، آموزش قبل از برداشت و نظارت کارشناسان در امر بهرهبرداری از محصولات فرعی جنگل و مرتع تأثیر معنیدار و مثبتی در کاهش تخریب این منابع دارد (05/0 >P). نتایج نیز نشان داد بین بهرهبرداری از محصولات فرعی جنگل و مرتع و درآمد و کاهش فقر از حد متوسط اختلاف معنیداری وجود دارد. با توجه به نیاز روستا نشینان جهت تأمین حداقلهای معیشت خود با استفاده از جنگل و مرتع در این زمینه نکتۀ اساسی نه جلوگیری از بهرهبرداری بلکه متوازن نمودن میزان بهرهبرداری از منابع با نظارت مستمر ارگانهای مرتبط و همچنین اقدام مؤثر در جهت تشکیل شرکتهای تعاونی بهرهبرداری از جنگل و مرتع زیر نظر ادارات مربوطه میباشد.