حامد اسکندری دامنه؛ غلامرضا زهتابیان؛ حسن خسروی؛ حسین آذرنیوند؛ علی اکبر براتی
چکیده
در تحقیق حاضر به ارزیابی تغییر اقلیم در دشت میناب و تأثیر آن بر نوسانات سطح آب زیرزمینی در دوره آتی پرداخته شده است. جهت بررسی پدیده تغییر اقلیم از مدل اقلیمی CanESM2 بااستفاده از نرمافزار SDSM4.2 و برای مدلسازی کمی تأثیر پدیده تغییر اقلیم بر منابع آب زیرزمینی از نرمافزار GMS10.0.5 تحت سناریوهای انتشار RCP2.6، RCP4.5 و RCP8.5 استقاده شد. نتایج حاصل ...
بیشتر
در تحقیق حاضر به ارزیابی تغییر اقلیم در دشت میناب و تأثیر آن بر نوسانات سطح آب زیرزمینی در دوره آتی پرداخته شده است. جهت بررسی پدیده تغییر اقلیم از مدل اقلیمی CanESM2 بااستفاده از نرمافزار SDSM4.2 و برای مدلسازی کمی تأثیر پدیده تغییر اقلیم بر منابع آب زیرزمینی از نرمافزار GMS10.0.5 تحت سناریوهای انتشار RCP2.6، RCP4.5 و RCP8.5 استقاده شد. نتایج حاصل از بررسی پدیده تغییر اقلیم در دوره آتی در سناریوها ی ذکر شده نشان داد که بهترتیب دما به میزان 88/1، 60/2 و 28/4 درجه سانتیگراد افزایش و بارش به میزان 19/34، 08/42 و 43/59 درصد نسبت به حالت پایه کاهش مییابد. نتایج اعمال سناریوهای اقلیمی بااستفاده از مدل آب زیرزمینی نشان داد که به دلیل کاهش بارندگی در این دوره، در سناریوهای مذکور متوسط تراز سطح آب زیرزمینی در دورههای آتی 1398، 1403، 1408 و 1414 نسبت به تراز سطح آب در سال پایه (1383-1382) به ترتیب در سناریو RCP2.6 برابر با 99/13-، 003/19-، 70/22- و 61/25- متر در سال برای سناریو RCP4.5 بهترتیب برابر با 99/13-، 95/18-، 75/22- و 73/24- متر در سال و برای سناریو RCP8.5 برای سالهای مذکور بهترتیب برابر با 23/14-، 22/19-، 003/22- و 46/25- متر برآورد شد. این کاهش بارندگی و افزایش دما حاصل از تغییرات اقلیمی و به دنبال آن افزایش بهرهبرداری از سطح آب زیرزمینی برای مصارف متعدد باعث کاهش روز افزون منابع آب زیرزمینی شده است لذا توصیه میگردد برنامهریزان راهکارهای لازم برای سازگاری با شرایط آب و هوایی جدید و کمبود آب در این منطقه اتخاذ نمایند.
احمد گیلوری؛ غلامرضا زهتابیان؛ حسن خسروی؛ حسین آذرنیوند؛ سلمان زارع
چکیده
دراین تحقیق برای برررسی پوشش گیاهی از شاخص NDVI بدست آمده از سنجنده MODIS و برای بررسی خشکسالی از شاخص SPI مبتنی بر دادههای بارندگی این حوزه در دو اقلیم خشک و خشک نیمهمرطوب در بازه زمانی (1397-1380) استفاده شد. نتایج نشان داد به طور متوسط 53 درصد از این منطقه دچار خشکسالی بوده است. همچنین در بازه زمانی 1380 تا 1382 نسبت به دیگر بازههای زمانی این ...
بیشتر
دراین تحقیق برای برررسی پوشش گیاهی از شاخص NDVI بدست آمده از سنجنده MODIS و برای بررسی خشکسالی از شاخص SPI مبتنی بر دادههای بارندگی این حوزه در دو اقلیم خشک و خشک نیمهمرطوب در بازه زمانی (1397-1380) استفاده شد. نتایج نشان داد به طور متوسط 53 درصد از این منطقه دچار خشکسالی بوده است. همچنین در بازه زمانی 1380 تا 1382 نسبت به دیگر بازههای زمانی این دوره خشکسالی شدیدتر بوده است علاوه براین پیک شاخص پوشش گیاهی در سال 1384 رخ داده است که بیانگر متاثر بودن پوشش گیاهی از نوسانات بارندگی منطقه است. ماتریس همبستگی بین سه شاخص نامبرده حاکی از آن است که شاخص NDVI همبستگی یکسانی نسبت به دو شاخص SPI و بارندگی سالیانه داشته است. همچنین نتایج این همبستگی در سطح دو اقلیم خشک و خشکنیمهمرطوب به ترتیب 38/0 و 25/0 بوده است که این نتایج بیانگر این است که هر چند که همبستگی پایینی وجود دارد ولی این رابطه مثبت بوده و در سطح اقلیمهای مختلف یک منطقه متفاوت است. از طرفی دیگر بیشترین کلاس خشکسالی در اقلیمهای خشک و خشکنیمهمرطوب به ترتیب به میزان 55/55 و 50 درصد در طبقه خشکسالی نسبتا نرمال قرار دارد. با توجه به مطالب ذکر شده میتوان دریافت که با استفاده از دادههای سنجش از دوری میتوان به پایش پاسخ اکوسیستمهای مناطق خشک و خشکنیمهمرطوب نسبت به تغییرات اقلیمی پرداخت. همچنین این مطالعه نشان داد که مناطق خشک و خشکنیمه-مرطوب نسبت به تغییرات اقلیمی و انسانی بسیار حساس تر هستند.
سحر ذاکری انارکی؛ غلامرضا زهتابیان؛ حسن خسروی؛ حسین آذرنیوند؛ آرش ملکیان
چکیده
گزارش هیئت بینالدول تغییر اقلیم نشان میدهد که میانگین دمای جهان در قرن بیستم برابر 2/0±6/0 درجه سانتیگراد افزایش یافتهاست. بنابراین پیشبینی بلندمدت متغیرهای اقلیمی و در نظر گرفتن تمهیدات لازم به منظور تعدیل اثرات سوء ناشی از تغییرات اقلیمی امری بدیهی است. در مطالعه حاضر بهمنظور ریزمقیاسنمایی دادههای مشاهداتی دمای ...
بیشتر
گزارش هیئت بینالدول تغییر اقلیم نشان میدهد که میانگین دمای جهان در قرن بیستم برابر 2/0±6/0 درجه سانتیگراد افزایش یافتهاست. بنابراین پیشبینی بلندمدت متغیرهای اقلیمی و در نظر گرفتن تمهیدات لازم به منظور تعدیل اثرات سوء ناشی از تغییرات اقلیمی امری بدیهی است. در مطالعه حاضر بهمنظور ریزمقیاسنمایی دادههای مشاهداتی دمای حداقل و حداکثر ایستگاه وزوان میمه استان اصفهان، از مدل SDSM استفاده شده است. دادههای مدل جهانی CanESM2 تحت سه سناریوی جدید انتشار RCP2.6، RCP4.5و RCP8.5، به منظور پیشبینی دوره آینده نزدیک (2036-2006)، آینده میانی (2078-2037) و آینده دور (2100-2079) مورد استفاده قرا گرفتند. بررسیها نشاندهنده توانایی بالای مدل SDSM در مدلسازی دمای حداکثر و حداقل در دوره پایه میباشند. نتایج پژوهش حاضر، حاکی از آن است که هر چه به قرن 21 نزدیک میشویم دمای حداقل و حداکثر در منطقه مطالعاتی افزایش مییابد. تغییرات میانگین دمای حداکثر بیشترین افزایش را تحت سناریوی RCP8.5 در دوره آینده دور (2100-2079)، در ماه ژولای خواهد داشت که این افزایش به 9/7 درجه سانتیگراد نیز خواهد رسید. تغییرات میانگین دمای حداقل نیز بیشترین افزایش را در ماه آگوست تحت سناریوی RCP8.5 نشان داده است. لذا با توجه به اینکه این افزایش دما در دورههای آتی بر روی وضعیت منطقه مطالعاتی، منابع آبی و طبیعی اثرگذار خواهد بود پیشنهاد میگردد، برنامهریزان و مسئولین بخشهای مربوطه راهکارهای لازم از قبیل تدابیری جهت اصلاح نظام آبیاری، روشهایی به منظور کاهش تبخیر و اصلاح نظام کشت، برای تعدیل خسارات ناشی از گرمایش و یا سازگاری با شرایط آب و هوایی جدید اتخاذ نمایند.
سروه داروند؛ حسن خسروی؛ حمید رضا کشتکار؛ غلامرضا زهتابیان؛ امید رحمتی
چکیده
مدلسازی یکی از ابزارهای مناسب برای تصمیمگیری پدیدههای محیطزیستی میباشد که به صورت مدلهای مفهومی یا روابط ریاضی بیان میشوند. هدف از این تحقیق مقایسۀ مدلهای یادگیری ماشینی شامل ماشین بردار پشتیبان، درخت طبقهبندی و رگرسیون، جنگل تصادفی و مدل آنالیز تشخیص ترکیبی جهت اولویتبندی مناطق مستعد گرد و غبار است. جهت تعیین ...
بیشتر
مدلسازی یکی از ابزارهای مناسب برای تصمیمگیری پدیدههای محیطزیستی میباشد که به صورت مدلهای مفهومی یا روابط ریاضی بیان میشوند. هدف از این تحقیق مقایسۀ مدلهای یادگیری ماشینی شامل ماشین بردار پشتیبان، درخت طبقهبندی و رگرسیون، جنگل تصادفی و مدل آنالیز تشخیص ترکیبی جهت اولویتبندی مناطق مستعد گرد و غبار است. جهت تعیین روزهای گرد و غبار از دادههای ساعتی هواشناسی استانهای البرز و قزوین و تصاویر ماهوارهای مربوط به همان روزها برای دورۀ 2000 تا 2019 استفاده شد. 420 نقطۀ برداشت گرد و غبار در منطقه شناسایی و نقشۀ پراکنش آنها تهیه گردید. سپس نقشههای عوامل تأثیرگذار بر وقوع گرد و غبار شامل نقشههای کاربری اراضی، خاکشناسی، شیب، جهت، ارتفاع، پوشش گیاهی، رطوبت سطح توپوگرافیکی، نسبت سطح توپوگرافیکی و زمینشناسی تهیه گردید. با استفاده ازمدلهای ذکر شده تأثیر هر یک از عوامل مؤثر گرد و غبار مشخص و نقشههای اولویتبندی مناطق برداشت گرد و غبار تهیه شد. ارزیابی مدلها با استفاده از منحنی راک صورت گرفت. طبق نتایج حاصل شده عامل ارتفاع در تمامی مدلها نسبت به سایر پارامترهای مورد استفاده در مدل از اهمیت بیشتری برخوردار است. نتایج مدلسازی نیز نشان داد مدلهای جنگل تصادفی (RF) و مدل آنالیز تشخیص ترکیبی MDA)) دارای بیشترین مقادیر صحت (96/0)، دقت (94/0)، احتمال آشکارسازی (98/0) و کمترین نرخ هشدار اشتباه (051/0) نسبت به بقیۀ مدلها است. عملکرد مدلهای RF و MDA نسبت به سایر مدلها بهتر بوده و پس از آنها به ترتیب مدلهای ماشین بردار پشتیبان ((SVM و درخت طبقهبندی و رگرسیون CART)) قرار دارند. همچنین در ارزیابی مدلها با استفاده از منحنی مشخصۀ عملکرد (ROC)، مدل RF به عنوان بهترین مدل انتخاب شد.
طیبه مصباح زاده؛ علی سلاجقه؛ فرشاد سلیمانی ساردو؛ غلامرضا زهتابیان؛ عباس رنجبر؛ Mario Marcello Miglietta
چکیده
امروزه پدیدۀ گردوغبار بهعنوان یکی از مهمترین بلایای طبیعی در مناطق خشک و نیمهخشک شناخته میشود. به دلیل تأثیرات طولانیمدت این پدیده بر روی شاخص سلامت انسانها از آن بهعنوان یک بیماری مزمن یاد میکنند. به همین منظور مطالعه و شناسایی الگوها و کانونهای پدیدۀ گردوغبار امری ضروری در مناطق خشک و نیمهخشک است. در این مطالعه ...
بیشتر
امروزه پدیدۀ گردوغبار بهعنوان یکی از مهمترین بلایای طبیعی در مناطق خشک و نیمهخشک شناخته میشود. به دلیل تأثیرات طولانیمدت این پدیده بر روی شاخص سلامت انسانها از آن بهعنوان یک بیماری مزمن یاد میکنند. به همین منظور مطالعه و شناسایی الگوها و کانونهای پدیدۀ گردوغبار امری ضروری در مناطق خشک و نیمهخشک است. در این مطالعه بهمنظور شبیهسازی شار گسیل گردوغبار برای تعیین کانونهای بحرانی داخلی و خارجی در فلات مرکزی ایران از مدل WRF-Chem، طرحوارۀ فرسایش بادی GOCART و طوفان 29 الی 31 تیرماه 1394 استفاده گردید. نتایج نشان داد بیابانهای عربی در عربستان سعودی، بیابانهای کشور عراق و همچنین بیابان قرقوم در ترکمنستان و حوزۀ هیرمند در کشور افغانستان از مهمترین کانونهای بحرانی خارجی بوده که اتمسفر فلات مرکزی ایران را تحت تأثیر قرار میدهند. همچنین بیابان مرکزی (دشت کویر) بهعنوان چشمه اصلی گردوغبار و قسمتهای جنوبی حوزۀ لوت مرکزی و حوزۀ جازموریان بهعنوان چشمههای داخلی گردوغبار شناسایی شدهاند. همچنین نتایج نشان داد در حوزۀ لوت مرکزی به دلیل شرایط فرسایشپذیری مقدار شار گسیل گردوغبار µg/m2.s6900 افزایش مییابد.
مه رو ده بزرگی؛ محمد جعفری؛ آرش ملکیان؛ غلامرضا زهتابیان؛ سید رشید فلاح شمسی
چکیده
در کشور ایران، با وجود شرایط آب و هوایی خشک و نیمهخشک، استفادۀ بهینه از منابع محدود آب و خاک از اهمیت ویژهای برخوردار است. آنچه به عنوان تخریب سرزمین از آن یاد میشود، نتیجۀ سیاستهای نادرست در مدیریت اراضی است که نمونۀ بارز آن در حوزۀ آبخیز بختگان به چشم میخورد. عوامل و دخالتهای انسانی و نیز تغییر اقلیم و پدیدۀ خشکسالی ...
بیشتر
در کشور ایران، با وجود شرایط آب و هوایی خشک و نیمهخشک، استفادۀ بهینه از منابع محدود آب و خاک از اهمیت ویژهای برخوردار است. آنچه به عنوان تخریب سرزمین از آن یاد میشود، نتیجۀ سیاستهای نادرست در مدیریت اراضی است که نمونۀ بارز آن در حوزۀ آبخیز بختگان به چشم میخورد. عوامل و دخالتهای انسانی و نیز تغییر اقلیم و پدیدۀ خشکسالی در سالهای اخیر و نیز بسیاری عوامل دیگر سبب شده تا این حوزه از نظر منابع آبی و خاکی به شدت تخریب شده و حیات تالاب بختگان در معرض نابودی قرار گیرد. در این مطالعه سعی گردید تا ضمن شناسایی عوامل و پارامترهای اکولوژیکی طبیعی و نیز عوامل انسانی مؤثر در تخریب و آسیبپذیری حوزه، با استفاده از روش طبقهبندی فازی، روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و قابلیتهای مدلسازی سامانۀ اطلاعات جغرافیایی (GIS)، از دادههای حاصل از معیارها و لایههای مؤثر استفاده شده و میزان آسیبپذیری و تخریب اراضی در سطح حوزۀ تعیین گردد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان میدهد، میزان تخریب و ناپایداری اراضی در سطح حوزه دارای گسترش زیادی (48% از مساحت حوزه) است، اما آسیبپذیری در بخشهای مرکزی و پایین دست حوزه و غالباً در محدودههای تحت دخالت عوامل انسانی مانند تراکم زیاد جمعیت، مصرف و بهرهبرداری آب در بخش کشاورزی، مدیریتهای نادرست در کاربری اراضی منطقه و نیز سدها و بندهای احداث شده ایجاد گردیده است و همچنین عوامل و پارامترهای انسانی دارای نقش پررنگتری در تخریب و آسیبپذیری منطقه در مقایسه با عوامل اکولوژیکی و محیطی دارا میباشند.
کورش کمالی؛ غلامرضا زهتابیان؛ طیبه مصباح زاده؛ حسین شهاب آرخازلو؛ محمود عرب خدری؛ علیرضا مقدم نیا
چکیده
پایداری خاک به ویژه در اکوسیستمهای شکننده یک شاخص ضروری برای مدیریت پایدار اراضی است و به ویژگیهای فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاک بستگی دارد. با این وجود پایداری خاک به طور مستقیم قابل اندازهگیری نبوده و باید از شاخصهای کیفیت و پایداری خاک استنتاج شود. به منظور بررسی پایداری خاک در منطقۀ بیابانی سمنان، مزارع، باغات و مراتع ...
بیشتر
پایداری خاک به ویژه در اکوسیستمهای شکننده یک شاخص ضروری برای مدیریت پایدار اراضی است و به ویژگیهای فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاک بستگی دارد. با این وجود پایداری خاک به طور مستقیم قابل اندازهگیری نبوده و باید از شاخصهای کیفیت و پایداری خاک استنتاج شود. به منظور بررسی پایداری خاک در منطقۀ بیابانی سمنان، مزارع، باغات و مراتع واقع در یک مزرعۀ آموزشی با مدیریتهای مختلف آبیاری انتخاب و از شاخص پایداری (SI) و روش رتبهبندی تجمعی 9 و 11 پارامتری (CR9 و (CR11 استفاده شد. با حفر و تشریح خاکرخ و نمونهبرداری از افقهای سطحی و زیرسطحی اراضی منتخب، 12 ویژگی مهم و مؤثر در پایداری خاک اندازهگیری و مقادیر شاخصهای مذکور در هر یک از اراضی محاسبه و تأثیر نوع کاربری بر پایداری خاک مقایسه شد. بررسی نتایج نشان داد که مقدار SI بهجز در لایۀ سطحی اراضی زراعی آبی به دلیل تأثیر کشت و کار و نقش مثبت مواد آلی، در بقیۀ اراضی کمتر از یک بوده که نشان از ناپایداری خاک دارد. در لایۀ زیرسطحی تمامی اراضی مورد مطالعه، مقدار SI کمتر از یک شد. این موضوع بیانگر آن است که ویژگیهای خاک در لایههای زیرسطحی در محدودۀ بهینه قرار نداشته و در نتیجه در عملکرد محصول، تخریب خاک و بیابانزایی مؤثرند. مطابق نتایج روش رتبهبندی تجمعی، لایههای سطحی و زیرسطحی خاک در هیچ یک از اراضی مورد مطالعه در کلاسهای خیلی پایدار و پایدار قرار نگرفتند. لیکن این روش پایداری خاک اراضی آبی چندکشتی را به دلیل نقش مثبت در افزایش عاملهای اصلاحی خاک، در وضعیت مناسبتری نسبت به دیگر اراضی طبقهبندی نمود. بررسی همبستگی شاخصهای مورد مطالعه با ویژگیهای خاک نشان داد که کربن آلی، شاخص پایداری خاکدانه، شوری، نسبت جذب سدیم و میانگین وزنی قطر خاکدانهها تأثیر مستقیم و مؤثرتری بر پایداری خاک دارند. همچنین بین مقادیر SI با CR9 و CR11 در لایۀ سطحی همبستگی معنیدار منفی در سطح یک درصد (به ترتیب 58/0 R2= و 74/0 R2=) مشاهده شد؛ لیکن در لایۀ زیرسطحی فاقد همبستگی بودند. در نهایت، روش رتبهبندی تجمعی که از ویژگیهای بیشتر و مؤثرتری برای ارزیابی پایداری خاک استفاده میکند، برای پایش پایداری خاک توصیه شد.
شیما جوادی؛ غلامرضا زهتابیان؛ محمد جعفری؛ حسن خسروی؛ اعظم ابوالحسنی
چکیده
کاهش کیفیت و سلامت خاک به دلیل عدم مدیریت مناسب زمین و یا تغییر در کاربری اراضی در مناطق خشک و نیمهخشک ایران به یک چالش اساسی تبدیل شده که بر عناصر غذایی خاک نیز تأثیرگذار است. با توجه به اهمیتی که عناصر غذایی در رشد و نمو گیاه دارند، این تحقیق با هدف بررسی و مقایسۀ عناصر غذایی خاک در دو لایۀ سطحی و تحتانی در اراضی کشاورزی منطقۀ اشتهارد ...
بیشتر
کاهش کیفیت و سلامت خاک به دلیل عدم مدیریت مناسب زمین و یا تغییر در کاربری اراضی در مناطق خشک و نیمهخشک ایران به یک چالش اساسی تبدیل شده که بر عناصر غذایی خاک نیز تأثیرگذار است. با توجه به اهمیتی که عناصر غذایی در رشد و نمو گیاه دارند، این تحقیق با هدف بررسی و مقایسۀ عناصر غذایی خاک در دو لایۀ سطحی و تحتانی در اراضی کشاورزی منطقۀ اشتهارد صورت گرفت. در ابتدا نقشههای مختلف منطقه شامل نقشۀ خاک، طبقات ارتفاعی و کاربری اراضی با استفاده از ArcGIS 9.3 تهیه شد. چهار کاربری غالب منطقه شامل اراضی باغی (درخت گیلاس با آبیاری قطرهای)، زراعت با دو الگوی تک کشتی (گندم آبی) و الگوی چندکشتی (کشت مخلوط با آبیاری قطرهای)، مرتع و آیش به عنوان تیمار مورد مطالعه در نظر گرفته شدند. پس از نمونهبرداری از خاک، عناصر غذایی از جمله ازت، کلسیم، فسفر، منیزیم و پتاسیم در دو عمق سطحی (30-0 سانتیمتر) و تحتانی (60-30 سانتیمتر) بررسی شدند. همچنین فاکتور ESP، بهعنوان فاکتور تخریبی، جهت تعیین نقش اصلاحی یا تخریبی کاربریهای مختلف در عمقهای سطحی و تحتانی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج آنالیز آماری دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS، نشاندهندۀ وجود اختلاف معنیدار بین میانگین عناصر غذایی مورد مطالعه بود. نتایج امتیازدهی کاربریها در لایههای سطحی و تحتانی نیز نشان داد که کاربری مرتع و اراضی باغی به ترتیب در لایۀ سطحی و تحتانی نقش اصلاحی داشته و اراضی تککشتی در لایۀ تحتانی نقش تخریبی دارد. کاربری آیش نیز بیشترین نقش تخریبی را در لایۀ سطحی و تحتانی دارا بود. بهطور کلی، با توجه به عناصر غذایی مورد بررسی، اراضی باغی، مرتع و الگوی چندکشتی به ترتیب بهعنوان مطلوبترین تیمارها و اراضی آیش و تککشتی بهعنوان نامطلوبترین تیمار شناخته شدند.
بهاره جبالبارزی؛ غلامرضا زهتابیان؛ علی طویلی؛ حسن خسروی
چکیده
ازجمله گیاهان سازگار با مناطق خشک و نیمهخشک، گونههای مختلف جنس تاغ هست که به دلیل برخورداری از شرایط مناسب ساختاری و سیستم ریشهای عمیق و مناسب، قادر به استفاده از منابع آب زیرزمینی هستند؛ لذا درک و پذیرش تأثیر تاغ بر منابع آبی محدود موجود در این مناطق به مدیریت بهتر منابع آبی و اکوسیستمهای طبیعی کمک خواهد کرد. هدف از تحقیق ...
بیشتر
ازجمله گیاهان سازگار با مناطق خشک و نیمهخشک، گونههای مختلف جنس تاغ هست که به دلیل برخورداری از شرایط مناسب ساختاری و سیستم ریشهای عمیق و مناسب، قادر به استفاده از منابع آب زیرزمینی هستند؛ لذا درک و پذیرش تأثیر تاغ بر منابع آبی محدود موجود در این مناطق به مدیریت بهتر منابع آبی و اکوسیستمهای طبیعی کمک خواهد کرد. هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر جنگلهای دستکاشت تاغ بر منابع آب زیرزمینی در دشت جعفریۀ قم میباشد. بهمنظور دستیابی به این هدف، ابتدا با استفاده از تصاویر ماهوارهای و بهرهگیری از نرمافزار JMicroVision، تعداد پایههای تاغ موجود در این جنگلها مورد شمارش قرارگرفت. سپس با استفاده از حداقل نیاز آبی سالانۀ هر پایه تاغ که بر اساس مطالعات لایسیمتری بهدست آمده است، تعداد پایههای تاغ مازاد بر بارندگی منطقه و نیاز آبی آنها محاسبه گردید. سپس با استفاده از نرمافزار GMS 8.3 و کدMODFLOW ، وضعیت تراز سطح آب زیرزمینی دشت جعفریه مدلسازی گردید. بر اساس نتایج این پژوهش میتوان گفت که تعداد 3746291 تاغ در دشت جعفریه وجود دارد که میزان تخلیۀ آب زیرزمینی توسط تاغزارها برابر 194/56 میلیون مترمکعب برآورد گردید. نتایج حاصل از بررسی تراز آبخوان حاکی از آن بود که افت تراز آب زیرزمینی سالانه بهطور متوسط 46/0 متر در دورۀ اول مطالعاتی (1380-1371) و 93/0 متر در دورۀ دوم (1391-1381) مطالعاتی بوده است. به عبارتی افت تراز آب زیرزمینی در دورۀ دوم 02/2 برابر دورۀ اول میباشد که این امر نشاندهندۀ افت شدید تراز آب زیرزمینی در دهۀ اخیر که کاشت تاغ صورت گرفته است، میباشد. هر چند اثرات مثبت تاغکاریهای موجود در رابطه با کاهش خسارات طوفانهای گرد و غبار و ریزگردها در مقابل مصرف این حجم آبی را نباید نادیده گرفت.
فرهاد ذوالفقاری؛ حسین آذرنیوند؛ حسن خسروی؛ غلامرضا زهتابیان؛ شهرام خلیقی سیگارودی
چکیده
تغییر در سطح زمین اثراتی بر اقلیم نزدیک به سطح یا میکروکلیما خواهد داشت. تالاب بین المللی هامون در دهههای اخیر خشک و پوشش گیاهی در آن کاهش چشمگیری داشته است. آمارهای ایستگاه سینوپتیک زابل نشان دهندۀ افزایش درجه حرارت این محل میباشد. برای نشان دادن نقش وضعیت سطح زمین بر میکروکلیمای نزدیک به سطح در سه میکروسایت با درصد پوشش مختلف، ...
بیشتر
تغییر در سطح زمین اثراتی بر اقلیم نزدیک به سطح یا میکروکلیما خواهد داشت. تالاب بین المللی هامون در دهههای اخیر خشک و پوشش گیاهی در آن کاهش چشمگیری داشته است. آمارهای ایستگاه سینوپتیک زابل نشان دهندۀ افزایش درجه حرارت این محل میباشد. برای نشان دادن نقش وضعیت سطح زمین بر میکروکلیمای نزدیک به سطح در سه میکروسایت با درصد پوشش مختلف، درجه حرارت عمق 5 سانتیمتری، سطح زمین و ارتفاع 150 سانتیمتری از سطح زمین و شارهای حرارتی و انرژی ارزیابی و مقایسه شده است. فاصلۀ بین میکرو سایتهای مختلف پوشش گیاهی حدود 20 کیلومتر و اختلاف ارتفاع بین آنها کمتر از 10 متر میباشد. میکروسایت A با 65 درصد پوشش گیاهی در داخل تالاب هامون، میکروسایت B با 20 درصد پوشش گیاهی در اراضی رها شده و ایستگاه سینوپتیک شهرستان زابل با تقریباً 100 درصد خاک لخت بهعنوان میکروسایت C انتخاب گردید. برای بررسی نقش و اثر پوشش گیاهی بر میکروکلیمای سطح زمین معادلۀ تعادل انرژی سطحی مورد ارزیابی قرار گرفت. آنالیز دادهها در طول دورۀ مورد مطالعه نشان داد که درجه حرارت در میکروسایت C بیشتر از سایر مناطق بود. که به تبع آن دمای درجه حرارت ارتفاع نیز در این میکروسایت بیشتر مشاهده کردید. به نظر میرسد که کمبود پوشش گیاهی نقش عمدهای در افزایش درجه حرارت هوا در میکروسایت C داشته باشد. نتایج نشان داد که حداکثر اختلاف دما در سه میکروسایت مورد بررسی در ساعت 30 دقیقۀ بامداد به وقت محلی و میزان دما حدود 2/3 درجه سانتیگراد گرم تر از میکروسایتهای A و B بود. بررسی معادلۀ شار انرژی نشان داد که دمای سطح زمین بهدلیل تغییر در درصد پوشش سطح زمین متفاوت است و دمای ارتفاع 150 سانتیمتری وابسته به تغییرات شارهای حرارتی سطح زمین میباشد.
حامد اسکندری دامنه؛ غلامرضا زهتابیان؛ علی سلاجقه؛ مهدی قربانی؛ حسن خسروی
چکیده
در این تحقیق، به ارزیابی اثر تغییرات کاربری اراضی بر منابع آب زیرزمینی و پایش تغییرات مکانی و زمانی پارامترهای کمی و کیفی آب زیرزمینی در حوضۀ غرب تالاب جازموریان پرداخته شد. بهطوریکه به منظور بررسی روند تغییرات کاربری اراضی از تصاویر ماهوارۀ لندست، سنجندهها2002 TM و 2015OLI با استفاده از روش حداکثر احتمال، استفاده گردید، همچنین ...
بیشتر
در این تحقیق، به ارزیابی اثر تغییرات کاربری اراضی بر منابع آب زیرزمینی و پایش تغییرات مکانی و زمانی پارامترهای کمی و کیفی آب زیرزمینی در حوضۀ غرب تالاب جازموریان پرداخته شد. بهطوریکه به منظور بررسی روند تغییرات کاربری اراضی از تصاویر ماهوارۀ لندست، سنجندهها2002 TM و 2015OLI با استفاده از روش حداکثر احتمال، استفاده گردید، همچنین جهت ارزیابی پارامترهای کمی و کیفی آب زیرزمینی نیز از اطلاعات چاههای آب زیرزمینی در سالهای 1381 تا 1394 استفاده شد. در این راستا نقشۀ پهنهبندی تغییرات مکانی و زمانی پارامترهای کمی و کیفی آب زیرزمینی با استفاده از بهترین روش درونیابی در محیط نرمافزار ArcGIS تهیه گردید. نتایج بدست آمده از ارزیابی بهترین روش درونیابی نشان داد که روش کریجینگ دارای کمترین خطا میباشد. بر طبق نتایج بدست آمده، طی سالهای مطالعاتی در منطقۀ مورد نظر، افزایش وسعت کاربریهای مسکونی و کشاورزی و نیز کاهش وسعت کاربریهای خشکهرود، سد، مراتع و اراضی بایر و کوهستانی در سال 1394 نسبت به سال 1381رخ داده است که این تغییرات نشاندهندۀ افزایش تخریب و وضعیت ناپایدار در منطقه است و از عوامل مستقیم اثرگذار بر منابع آب زیرزمینی میباشد و در پی این تغییرات، در قسمتهای جنوبی حوزۀ مطالعاتی، کمیت و کیفیت آب زیرزمینی کاهش یافته است که از علل آن میتوان به احداث سد جیرفت بر روی رودخانۀ دائمی هلیلرود، و رها نکردن حقآبه و افزایش وسعت کاربریهای شهری و کشاورزی اشاره کرد که باعث شده است تا به تبع آن کمیت و کیفیت آب زیرزمینی در این بخشها با گذشت زمان کاهش یابد.
سعید برخوری؛ رسول مهدوی؛ غلامرضا زهتابیان؛ حمید غلامی
چکیده
استفاده بیش از حد از سوختهای فسیلی، افزایش جمعیت و دیگر عوامل موجب تغییرات بارز در اقلیم کرۀ زمین گردیده است. در این تحقیق به منظور ارزیابی روند پارامترهای بارش، دمای کمینه و بیشینۀ دشت جیرفت در دورههای آتی، از مدل HADCM3 استفاده شد. سپس اقدام به شبیهسازی متغیرهای اقلیمی در دورۀ 2011-2030 و دورۀ 2046-2065 براساس سه سناریوی A1B، A2 وB1 با مدل ...
بیشتر
استفاده بیش از حد از سوختهای فسیلی، افزایش جمعیت و دیگر عوامل موجب تغییرات بارز در اقلیم کرۀ زمین گردیده است. در این تحقیق به منظور ارزیابی روند پارامترهای بارش، دمای کمینه و بیشینۀ دشت جیرفت در دورههای آتی، از مدل HADCM3 استفاده شد. سپس اقدام به شبیهسازی متغیرهای اقلیمی در دورۀ 2011-2030 و دورۀ 2046-2065 براساس سه سناریوی A1B، A2 وB1 با مدل LARS-WG شد. نتایج نشان داد که بر مبنای هر سه سناریوی A1B، A2 وB1 در افق 2055 بیشترین دمای حداقل و حداکثر رخ خواهد داد. دمای حداقل سالیانه تحت سناریوهای A2، B1 و A1B در آیندۀ نزدیک (2011-2030) به ترتیب 8/0، 6/0 و 7/0 درجه سانتیگراد و در آیندۀ دور (2040-2065) به ترتیب 4/2، 8/1 و 3/2 درجۀ سانتیگراد نسبت به دورۀ پایه (1989-2010) افزایش میبابد. نتایج دمای حداکثر سالیانه نیز تحت سناریوهای فوق در آیندۀ نزدیک نشان داد که به ترتیب 1/1، 9/0 و 1 سانتیگراد و در آیندۀ دور به ترتیب 6/2، 2 و 4/2 درجۀ سانتیگراد نسبت به دورۀ پایه افزایش خواهد یافت. همچنین مقایسۀ بارش سالانۀ دراز مدت نشان میدهد که کمترین مقدار بارش سالانه طی سناریوی B1 در دورۀ 2046 تا 2065 اتفاق خواهد افتاد. این در حالی است که بیشترین مقدار بارش سالانه در دورۀ 2011-2030 طی سناریوی A1B رخ میدهد و در دورۀ آتی نزدیک (2011-2030) میانگین بارش سالانه برای سناریوهای A2، B1 و A1B نسبت به دورۀ پایه به ترتیب 10، 14 و 20 میلیمتر افزایش خواهد یافت اما در دورۀ آتی دور (2045-2060) میانگین بارش سالانه برای سناریوهای A2 و B1 به ترتیب 8، 10 و 1 میلی متر نسبت به دورۀ پایه کاهش مییابد.
پویان دهقان؛ حسین آذرنیوند؛ حسن خسروی؛ غلامرضا زهتابیان؛ علیرضا مقدم نیا
چکیده
کاهش بیش از حد توان منابع طبیعی یکی از چالشهای بسیار مهمی است که بشر در قرن اخیر با آن روبرو است. بهرهبرداری مناسب از اراضی و مدیریت اصولی کاربری اراضی بر اساس توان اکولوژیکی آن، نقش مهمی در راستای نیل به توسعه پایدار دارد. از این رو جهت دستیابی به توسعه پایدار و بهمنظور استفاده مناسب از اراضی، باید گرایشها به سمت برنامهریزی ...
بیشتر
کاهش بیش از حد توان منابع طبیعی یکی از چالشهای بسیار مهمی است که بشر در قرن اخیر با آن روبرو است. بهرهبرداری مناسب از اراضی و مدیریت اصولی کاربری اراضی بر اساس توان اکولوژیکی آن، نقش مهمی در راستای نیل به توسعه پایدار دارد. از این رو جهت دستیابی به توسعه پایدار و بهمنظور استفاده مناسب از اراضی، باید گرایشها به سمت برنامهریزی و بهرهبرداری اصولی از منابع و بر اساس توان آنها باشد. بنابراین از آنجا که کشاورزی آثار محیط زیستی فراوانی بر مناطق شهری دارد، ارزیابی اراضی کشاورزی ضرورت پیدا میکند. هدف از پژوهش حاضر ارزیابی توان اکولوژیکی اراضی شهرستان اشتهارد از منظر کشاورزی و مرتعداری میباشد. به این منظور با استفاده از معیارهای اکولوژیکی و نیز با به کارگیری روشهای Fuzzy، Fuzzy AHP و سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) توان اکولوژیکی اراضی شهرستان اشتهارد مورد ارزیابی قرار گرفت. جهت استانداردسازی لایهها از روش Fuzzy و نیز برای اختصاص دادن وزن به هر یک از شاخصهای مورد استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی (Fuzzy AHP) استفاده گردید. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که اراضی با توان اکولوژیکی درجۀ یک با 50/1 درصد و اراضی درجۀ چهار با 36/25 درصد کمترین و بیشترین درصد از کل منطقۀ مورد مطالعه را شامل میشوند. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل در این تحقیق نشاندهندۀ کارایی بالای روش Fuzzy AHP در ارزیابی توان اکولوژیکی منطقه است و میتوان آن را با تغییرات لازم برای سایر مناطق و همچنین دیگر فعالیتهای مکانیابی مورد استفاده قرار داد.
نوشین شاکریان؛ غلامرضا زهتابیان؛ محمدعلی زارع چاهوکی؛ حسن خسروی
چکیده
امروزه پدیدۀ تخریب سرزمین و بیابانزایی از معضلات پیچیده و مهمی است که به بحرانی در سراسر جهان تبدیل شده است و استفاده از سیستمهای ارزیابی برای بررسی روند تخریب و اتخاذ راهکار مناسب جهت مقابله با این پدیده، امری ضروری و حائز اهمیت است. اولین گام در مطالعه و بررسی تخریب سرزمین و بیابانزایی تعیین معیارها و شاخصهای تأثیرگذار ...
بیشتر
امروزه پدیدۀ تخریب سرزمین و بیابانزایی از معضلات پیچیده و مهمی است که به بحرانی در سراسر جهان تبدیل شده است و استفاده از سیستمهای ارزیابی برای بررسی روند تخریب و اتخاذ راهکار مناسب جهت مقابله با این پدیده، امری ضروری و حائز اهمیت است. اولین گام در مطالعه و بررسی تخریب سرزمین و بیابانزایی تعیین معیارها و شاخصهای تأثیرگذار بر این فرآیندها میباشد. به همین منظور در این مطالعه به بررسی اولویت و اهمیت تعداد قابل توجهی از معیارها و شاخصهای تأثیرگذار بر تخریب سرزمین و بیابانزایی پرداخته شد. در این پژوهش ابتدا بر اساس منابع و پرسشنامه و نظر متخصصان تعداد 8 معیار و 49 شاخص را انتخاب و بر اساس 8 ملاک ارزیابی خصوصیات شاخصها از طریق پرسشنامه و نظرخواهی از متخصصان مورد ارزیابی قرار گرفت. با کمک روش آنتروپی شانون، معیارهای مناسب برای ارزشیابی شاخصها، وزندهی شد و سپس با بکارگیری روش تصمیمگیری چند شاخصۀ رتبهای TOPSIS مؤثرترین شاخصهای تأثیرگذار بر تخریب سرزمین و بیابانزایی برای مدیریت و مقابله با آنها تعیین شدند. نتایج پژوهش نشان میدهد که از میان ملاکهای ارزیابی و خصوصیاتی که برای یک معیار یا شاخص باید در نظر گرفته شود، مقیاس، دارای بالاترین وزن و اهمیت و حساس بودن به تغییرات، کمترین وزن و اهمیت را دارد. نتایج حاصل از اولویتبندی و رتبهبندی معیارها و شاخصها با مدل TOPSIS نشان دهندۀ این بود که شدت بهرهبرداری از منابع آب در معیار آب با ضریب نزدیکی 790/0 بیشرین تأثیر و استفادۀ بهینه از امکانات و نیروهای موجود در معیار مدیریتی با ضریب نزدیکی 112/0 کمترین تأثیر را در تخریب سرزمین و بیابانزایی دارند.
غلامرضا زهتابیان؛ حسن احمدی؛ علی اکبر نظری سامانی؛ امیر هوشنگ احسانی؛ مهدی تازه
چکیده
دشت سرها ازجمله مهمترین واحدهای ژئومرفولوژی میباشند که به لحاظ فعالیتها انسانی و بهره برداری، بیشتر مورد توجه قرار میگیرند. تاکنون روشها و عوامل مختلفی نیز جهت طبقه بندی مناطق دشتی ارائه شده است. یکی از روشهای طبقه بندی که بیشتر در مطالعات منابع طبیعی در ایران مورد استفاده قرار میگیرد، تقسیم بندی واحد دشت سر به سه ...
بیشتر
دشت سرها ازجمله مهمترین واحدهای ژئومرفولوژی میباشند که به لحاظ فعالیتها انسانی و بهره برداری، بیشتر مورد توجه قرار میگیرند. تاکنون روشها و عوامل مختلفی نیز جهت طبقه بندی مناطق دشتی ارائه شده است. یکی از روشهای طبقه بندی که بیشتر در مطالعات منابع طبیعی در ایران مورد استفاده قرار میگیرد، تقسیم بندی واحد دشت سر به سه تیپ دشت سرلخت، اپانداژ و پوشیده میباشد که عوامل مختلف کمی و کیفی جهت تفکیک آنها از یکدیگر به کار گرفته میشود. در این تحقیق پارامترهای ژئومرفومتری کمی موثر در تفکیک لندفرمهای مختلف به منظور طبقه بندی تیپهای دشت سر، با استفاده از شبکههای عصبی مصنوعی و آنایز حساسیت، مورد ارزیابی و تحلیل قرار گرفت. این پارامترها در ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته و با استفاده از معادلات ریاضی و اعمال روابط مربوطه برروی مدلهای رقومی ارتفاعی، قابل محاسبه و استخراج میباشد. پارامترهای ژئومرفومتری مورد استفاده در این تحقیق شامل درصد شیب، انحنای سطح (Plan Curvature)، انحنای مقطع (Profile Curvature)، انحنای حداقل (Minimum Curvature)، انحنای حداکثر (Maximum Curvature)، انحنای متقاطع (Cross sectional Curvature)، انحنای طولی (Longitudinal Curvature) و انحنای گوسی (Gaussian Curvature ) میباشد. این پارامترها در یک منطقهای به وسعت 125000 هکتارو در 1500 نقطه محاسبه و سپس نتایج با نقشه واقعیت زمینی مورد مقایسه و واسنجی قرار گرفت. روش نمونه بردای در این تحقیق از نوع ابرمکعب لاتین (Latin Hyper cube) میباشد که به نوعی همان روش تصادفی – طبقه بندی شده میباشد. نتایج این تحقیق نشان میدهد که مهمترین پارامترهای ژئومرفومتری موثر در طبقه بندی دشتهای مناطق بیابانی شامل انحنای حداقل و انحنای مقطع میباشد که دارای بیشترین میزان حساسیت در بین تیپهای مختلف دشتی میباشد. از طرف دیگر هرچه از شدت توپوگرافی منطقه کاسته میشود، نقش و اهمیت این عوامل نیز در تفکیک تیپهای دشتی کمرنگ تر میشود. بطوریکه بیشترین قابلیت این پارامترها در دشت سرهای لخت و کمترین کارایی آنها در دشت سر پوشیده میباشد.
کامران کریمی؛ غلامرضا زهتابیان؛ مرزبان فرامرزی؛ حسن خسروی
چکیده
سنجشازدور فناوری کلیدی برای ارزیابی وسعت و مقدار تغییرات پوشش اراضی است که اطلاع از این تغییرات بهعنوان اطلاعاتپایه برای برنامهریزیهای مختلف اهمیت ویژهای دارد. در این بررسی تغییرات کاربری اراضی طی 24 سال گذشته بررسی شد و امکان پیشبینی آن در آینده با استفاده از مدل زنجیرۀ مارکوف منطقه دشت عباس مورد ارزیابی قرار گرفت. ...
بیشتر
سنجشازدور فناوری کلیدی برای ارزیابی وسعت و مقدار تغییرات پوشش اراضی است که اطلاع از این تغییرات بهعنوان اطلاعاتپایه برای برنامهریزیهای مختلف اهمیت ویژهای دارد. در این بررسی تغییرات کاربری اراضی طی 24 سال گذشته بررسی شد و امکان پیشبینی آن در آینده با استفاده از مدل زنجیرۀ مارکوف منطقه دشت عباس مورد ارزیابی قرار گرفت. در این پژوهش، تصاویر سنجندههای TM لندست 4، ETM+ لندست 7 و OLI لندست 8 به ترتیب برای سالهای 1368، 1382 و 1392 به همراه نقشههای توپوگرافی و پوشش منطقه استفاده شد. تصاویر هر سه مقطع زمانی به پنج طبقۀ کاربری اراضی: مرتع، کشاورزی (اعم از آبی و دیم)، مسکونی، بستر رودخانه و بایر طبقهبندی شدند. بنا بر نتایج، کشاورزی پویاترین کاربری موجود در منطقه است وسعت آن طی 1368 تا 1392 روندی صعودی را در پی داشته است بهطوریکه مقدار 4337 هکتار (7/12 درصد) به این اراضی افزوده شده است. روند تغییرات کاربری مرتع نیز طی 1368 تا 1392 روندی نزولی بوده که موجب کاهش 6/6573 هکتار (3/19 درصد) از این طبقه شده است. نتایج حاصل از آنالیز زنجیرهی مارکوف در دوره 1368 تا 1382 برای کالیبراسیون مدل و از نقشههای سالهای 1382 تا 1392 و ماتریس آن برای پیشبینی تغییرات کاربری اراضی سال 1402 نشاندهنده ضریب کاپای 80% است. بر این اساس در سال 1402، 1/49% از منطقه را طبقه کشاورزی و 1/10% منطقه را نیز پوشش مرتع تشکیل میدهند که بیانگر تغییرات کاربریها به سمت کاربری کشاورزی است.
ریحانه مسعودی؛ غلامرضا زهتابیان؛ حسن احمدی؛ شهرام خلیقی سیگارودی
چکیده
بیابانزایی مشکل بسیاری از کشورهاست؛ تا کنون به منظور جلوگیری و مقابله با این پدیده اقدامات و کوششهایی انجام گرفته است. یکی از مهمترین اقدامات صورتگرفته در این زمینه کنوانسیون مقابله با بیابانزایی سازمان ملل است. در این پژوهش، با استفاده از مدل IMDPA و با نرمافزار GIS، به ارزیابی بیابانزایی در دشت کاشان پرداخته شد. دو معیار ...
بیشتر
بیابانزایی مشکل بسیاری از کشورهاست؛ تا کنون به منظور جلوگیری و مقابله با این پدیده اقدامات و کوششهایی انجام گرفته است. یکی از مهمترین اقدامات صورتگرفته در این زمینه کنوانسیون مقابله با بیابانزایی سازمان ملل است. در این پژوهش، با استفاده از مدل IMDPA و با نرمافزار GIS، به ارزیابی بیابانزایی در دشت کاشان پرداخته شد. دو معیار آب و اقلیم انتخاب شد و برای هر یک، با توجه به شرایط منطقه، شاخصهایی انتخاب شد. با تعیین میانگین هندسی شاخصها و سپس معیارها، شدت بیابانزایی کل محاسبه شد و ارزش کمّی در پنج کلاسـ غیرقابل ملاحظه، کم، متوسط، شدید و بسیار شدیدـ تقسیم شد و با استفاده از GIS نقشة شدت بیابانزایی منطقه در دورههای مطالعاتی رسم شد. بر طبق نتایج بهدستآمده از ارزش عددی معیارها و شاخصهای مورد مطالعه، سه شاخصِ افت آب زیرزمینی، هدایت الکتریکی آب و شاخص خشکی ترانسو بهترتیب با ارزش عددی 82/3، 04/3 و 01/3 بیشترین تأثیر را دارا بودند. آستانههای هشدار برای افت آب زیرزمینی بیش از 50 سانتیمتر در سال، شاخص هدایت الکتریکی 2250 ـ 5000 و شاخص خشکی ترانسو 05/0 ـ 2/0 تعیین شد. همچنین، کل منطقه با ارزش عددی DS=2/4 در کلاس متوسط شدت بیابانزایی قرار گرفت. با توجه به آستانههای بهدستآمده بر اساس روش پایش، مناطق حساس شناسایی شد و تجهیزات لازم برای نصب در این نواحی به منظور رصد آستانهها پیشنهاد شد تا در صورت عبور از حد آستانه هشدار لازم صادر شود.
علی اذره؛ غلامرضا زهتابیان؛ علی اکبر نظری سامانی؛ حسن خسروی
چکیده
پایش در مدیریت جامع به معنای جمعآوری و ذخیرة نظاممند آمار و اطلاعات از فعالیتها و استراتژیهایی است که امکان ارزیابی و گزارش از شرایط کلی محدودة مورد نظر را فراهم مینماید. برای پایش بیابانزایی در دشت گرمسار از مدل IMDPA استفاده شد. با اطلاع از شرایط منطقه، دو معیار آب و کشاورزی معیارهای اصلی در بیابانزایی در نظر ...
بیشتر
پایش در مدیریت جامع به معنای جمعآوری و ذخیرة نظاممند آمار و اطلاعات از فعالیتها و استراتژیهایی است که امکان ارزیابی و گزارش از شرایط کلی محدودة مورد نظر را فراهم مینماید. برای پایش بیابانزایی در دشت گرمسار از مدل IMDPA استفاده شد. با اطلاع از شرایط منطقه، دو معیار آب و کشاورزی معیارهای اصلی در بیابانزایی در نظر گرفته شد. طبق مدل برای معیار آب سه شاخصـ هدایت الکتریکی، میزان جذب سدیم، و افت سطح آب زیرزمینیـ و برای معیار کشاورزی چهار شاخصـ الگوی کشت، عملکرد با توجه به تناسب اراضی، سیستم آبیاری و شدت کاربرد نامناسب ماشینآلات، و کود و سموم شیمیاییـ در نظر گرفته شد. نتایج بهدستآمده نشان داد معیار کشاورزی در سال 1381 با متوسط وزنی 17/2 و در سال 1390 با متوسط وزنی27/2 معیار غالب بیابانزایی در منطقة مورد مطالعه است. از بین شاخصهای مورد مطالعه، شاخص سیستم آبیاری در هر دو دوره بیشترین وزن و تأثیر را در بیابانزایی داشت. همچنین، بر اساس ارزیابیها و بررسیهای انجامشده، متوسط وزنی ارزش کمّی شدت وضعیت فعلی بیابانزایی برای کل منطقه برای سالهای 1381 و 1390 بهترتیب 931 و 10/2 تعیین شد که نشاندهندة افزایش روند بیابانزایی است. از طرفی، با توجه به اینکه معیار کشاورزی جزو عوامل انسانی است، با مدیریت اصولی میتوان از گسترش بیابانزایی در منطقه جلوگیری کرد.
بهزاد رایگانی؛ غلامرضا زهتابیان؛ حسین آذرنیوند؛ سید کاظم علوی پناه؛ سید جمال الدین خواجه الدین
چکیده
خاک یکی از منابع طبیعی اصلی تجدیدناپذیر در جهان است. تخریب خاک تهدیدی اصلی در سراسر کرة زمین بهشمار میرود، زیرا در درازمدت باعث کاهشِ توان تولیدی خاک و ناپایداری زیستمحیطی میشود. تخریب خاک سه وجه مختلف دارد: تخریب فیزیکی؛ تخریب شیمیایی؛ و تخریب بیولوژیکی. در صورتی که بتوان هر یک از تخریبهای مختلف خاک را در معادلهای برآورد ...
بیشتر
خاک یکی از منابع طبیعی اصلی تجدیدناپذیر در جهان است. تخریب خاک تهدیدی اصلی در سراسر کرة زمین بهشمار میرود، زیرا در درازمدت باعث کاهشِ توان تولیدی خاک و ناپایداری زیستمحیطی میشود. تخریب خاک سه وجه مختلف دارد: تخریب فیزیکی؛ تخریب شیمیایی؛ و تخریب بیولوژیکی. در صورتی که بتوان هر یک از تخریبهای مختلف خاک را در معادلهای برآورد کرد، بهراحتی میتوان فاکتور تخریب خاک را تخمین زد و ارزیابی کرد. بدین منظور، تلاشهای گستردهای در مناطق مختلف جهان صورت پذیرفته و روشهای گوناگونی برای ارزیابی پدیدة تخریب خاک ارائه شده است. در این پژوهش از جدیدترین دستورالعمل بررسی تخریب خاکـ که پروژة ارزیابی تخریب زمین در مناطق خشک (لادا) ارائه کردهـ در ناحیة بیابانی شرق اصفهان استفاده شد و با آن جنبههای مختلف تخریب خاک ارزیابی شد. مطابقِ یافتههای این تحقیق، بیشتر کاربران در داخل کشور بهراحتی میتوانند از روش مذکور، به دلیل سادگیِ کاربرد و ارائة سریع نتایج، استفاده کنند. مقایسة نتایج حاصل از کاربرد این مدل در منطقه و عکسهای گرفتهشده از سایتهای نمونهبرداری نشان میدهد متدولوژی مذکور از دقت بسیار زیادی نیز برخوردار است.
شیما نیکو؛ حسین آذرنیوند؛ غلامرضا زهتابیان؛ حسن احمدی؛ محمد علی زارع چاهوکی
چکیده
مبارزه با بیابانزایی، که امروزه تهدیدی جدی برای محیط و رفاه انسان بهشمار میرود، نیازمند درک مسائل پیچیدة این پدیده از طریق ارزیابی، آگاهی از شدت عمل فرایندها، و مشخصنمودن عوامل آن است. بنابراین، در این بررسی، پس از مطالعة شرایط حاکم بر منطقة دامغان، که نشاندهندة وجود بیابانزایی است، شدت و وضعیت فعلی بیابانزایی با تکیه ...
بیشتر
مبارزه با بیابانزایی، که امروزه تهدیدی جدی برای محیط و رفاه انسان بهشمار میرود، نیازمند درک مسائل پیچیدة این پدیده از طریق ارزیابی، آگاهی از شدت عمل فرایندها، و مشخصنمودن عوامل آن است. بنابراین، در این بررسی، پس از مطالعة شرایط حاکم بر منطقة دامغان، که نشاندهندة وجود بیابانزایی است، شدت و وضعیت فعلی بیابانزایی با تکیه بر معیارهای اقلیم، آب، زمینشناسی- ژئومورفولوژی، خاک، و فرسایش بادی، به عنوان مهمترین معیارهای بیابانزایی، ارزیابی شد. با توجه به اعتبار بیشتر مدلهای منطقهای و مدلهای دارای قابلیت بازنگری و اصلاح، در اینجا از مدل ایرانی ارزیابی پتانسیل بیابانزایی (IMDPA)، که برای استفاده در مناطق خشک واسنجی شده است، برای ارزیابی بیابانزایی استفاده شد. نخست شاخص فصلیبودن بارش، با توجه به ویژگیهای خاص اقلیمی منطقه، به مدل اضافه شد. سپس، ارزیابی اولیة بیابانزایی انجام شد. سپس، با توجه به نتایج ارزیابی اولیه، شرایط منطقه، و مسائل مطرحشده در مراحل مختلف ارزیابی، اصلاحات لازم در مدل انجام شد و ارزیابی نهایی بیابانزایی و ارائة نقشة آن صورت گرفت. نتایج بهدستآمده نشان داد که شدت بیابانزایی در 94/33 درصد از سطح منطقه شدید و در 06/66 درصد از سطح آن متوسط است. همچنین، اقلیم، شورشدن منابع آب و خاک، کاربری نامناسب اراضی، بهرهبرداری بیرویه از منابع آب زیرزمینی، شیوة نامناسب آبیاری، و چرای مفرط مهمترین عوامل بیابانزایی در منطقه است.
غلامرضا زهتابیان؛ حسن خسروی؛ علی آذره
چکیده
نیاز به افزایش سطح اراضی کشاورزی، به منظور بهبود و تأمین منابع غذایی، در دو قرن اخیر باعث تغییرات گسترده در نوع کاربری اراضی و مدیریت غیراصولی این اراضی شده است. ادامۀ این روند به تخریب زمین و بیابانزایی منجر میشود و اصلاح چنین خاکهایی بسیار پُرهزینه است. بنابراین، پیشگیری از تخریب اراضی مطلوبتر است و این کار به تحقیقاتی ...
بیشتر
نیاز به افزایش سطح اراضی کشاورزی، به منظور بهبود و تأمین منابع غذایی، در دو قرن اخیر باعث تغییرات گسترده در نوع کاربری اراضی و مدیریت غیراصولی این اراضی شده است. ادامۀ این روند به تخریب زمین و بیابانزایی منجر میشود و اصلاح چنین خاکهایی بسیار پُرهزینه است. بنابراین، پیشگیری از تخریب اراضی مطلوبتر است و این کار به تحقیقاتی بر روی اراضی کشاورزی و نحوۀ بهرهبرداری از آن نیاز دارد. با این هدف، شهرستان خاتم منطقۀ مورد مطالعه انتخاب شد و نقشههای مختلف منطقهـ شامل نقشۀ خاک، طبقات ارتفاعی، و کاربری اراضیـ تهیه گردید. چهار کاربری غالب منطقهـ شامل اراضی آبی تککشتی، اراضی آبی چندکشتی، اراضی باغی، و اراضی مرتعی (تیمار شاهد)ـ تیمارهای مورد مطالعه انتخاب شدند. نمونهبرداری از خاک انجام شد و فاکتورهای خاک در دو گروه بررسی شد: 1. فاکتورهای اصلاحی شامل ازت، فسفر، پتاسیم، مادۀ آلی، کربنات کلسیم، و منیزیم؛ 2. فاکتورهای تخریبی شامل بیکربنات، کلر، سدیم، اسیدیته، شوری، و نسبت جذب سدیم در عمق 0 تا 30 سانتیمتری که افق سطحی خاک است. مطالعۀ فاکتورها در قالب طرح پلاتهای خردشده نشان داد که در منطقه بین تیمارها اختلاف معنیداری وجود دارد و خاک منطقه از نظر مادۀ آلی، ازت، فسفر، و پتاسیم در ردۀ خاکهای نسبتاً فقیر قرار دارد. مقایسۀ میانگین تیمارها به روش مقایسۀ دانکن برای همۀ فاکتورها جداگانه محاسبه شد و، در نهایت، اراضی باغی مناسبترین تیمار معرفی شد و اراضی مرتعی نامطلوبترین تیمار برای خاک منطقه معرفی گردید.
ایمان اسلامی؛ علی اکبر مهرابی؛ غلامرضا زهتابیان؛ مهدی قربانی
چکیده
بخش کشاورزی مهمترین مصرفکنندة آب در دنیاست. عموماً، در این بخش، آب، به عنوان نهادهای تولیدی، مصرف میشود. تقاضا برای آب کشاورزی از تقاضا برای محصولاتی سرچشمه میگیرد که برای تولید آنها آب استفاده میشود. هدف از این مقاله بررسی کشش تولیدی و تقاضای آب در باغات انار روستای چرخاب است. در ...
بیشتر
بخش کشاورزی مهمترین مصرفکنندة آب در دنیاست. عموماً، در این بخش، آب، به عنوان نهادهای تولیدی، مصرف میشود. تقاضا برای آب کشاورزی از تقاضا برای محصولاتی سرچشمه میگیرد که برای تولید آنها آب استفاده میشود. هدف از این مقاله بررسی کشش تولیدی و تقاضای آب در باغات انار روستای چرخاب است. در این تحقیق، از 95 تولیدکنندة محصول انار در جامعة آماری 153 باغدار انار، تصادفی، نمونهگیری شد. در این تحقیق، بهرهوری نهایی و متوسط و همچنین کشش تولیدی هر یک از نهادههای مؤثر بر تولید محاسبه شده است. نتایج برآورد تابع تقاضای محصول انار بیانگر آن است که بین قیمت آب کشاورزی و مقدار مصرف آن رابطة منفی وجود دارد. محاسبة کشش تقاضای آب نیز نشان میدهد که، با افزایش یکدرصدیِ قیمت آب در این منطقة بیابانی، تقاضایِ آب 32/24 درصد کاهش خواهد یافت. همچنین، نتایج بهرهوری حاکی از مصرف بیش از حد بهینة آب در تولید محصول انار است، به طوری که کشش تولیدی آن 0565/0- برآورد شد. بنابراین، با توجه به کشش بالای تقاضایِ آب، سیاستگذاریهای قیمتی کارآمد جهت کنترل مصرف این نهادة باارزش در مناطق خشک و بیابانی، بهویژه استان یزد، که با بحران شدید کمبود آب روبهروست، ضروری است.
الهام السادات شکوهی؛ غلامرضا زهتابیان؛ علی طویلی
چکیده
بیش از 80 درصد از سطح کشور ایران از آب و هوای خشک و نیمه خشک برخوردار است و به همین دلیل بیشتر در معرض خطر بیابان زایی قرار دارد. اقدامات اجرایی در رابطه با کنترل بیابانزایی باید متکی بر شناخت وضعیت فعلی بیابانی شدن و شدت آن باشد. بدین منظور امتیازدهی به شاخصها جهت بررسی شدت بیابانزایی منطقه خضرآباد براساس مدل IMDPA صورت گرفت. ...
بیشتر
بیش از 80 درصد از سطح کشور ایران از آب و هوای خشک و نیمه خشک برخوردار است و به همین دلیل بیشتر در معرض خطر بیابان زایی قرار دارد. اقدامات اجرایی در رابطه با کنترل بیابانزایی باید متکی بر شناخت وضعیت فعلی بیابانی شدن و شدت آن باشد. بدین منظور امتیازدهی به شاخصها جهت بررسی شدت بیابانزایی منطقه خضرآباد براساس مدل IMDPA صورت گرفت. در این تحقیق دو معیار آب و خاک با 10 شاخص جهت مطالعه حساسیت اراضی دشت یزد به بیابانزایی مورد ارزیابی قرار گرفتند. با استفاده از روش فوق هر یک از شاخصهای مورد مطالعه در واحدهای کاری مورد بررسی و امتیازدهی قرار گرفت. لایههای اطلاعاتی هر شاخص در محیط نرم افزاری ArcGIS تهیه گردید. پس از آن با تلفیق لایهها و محاسبه میانگین هندسی معیارها نقشه شدت بیابانزایی منطقه مورد مطالعه به دست آمد. با توجه به دو معیار انتخاب شده، نقشه نهایی بیابانزایی منطقه نشان دهنده شدت متوسط بیابانزایی است. معیار خاک با ارزش عددی 21/2 در کلاس متوسط و معیار آب با ارزش عددی 46/1 در کلاس کم و ناچیز قرار گرفتند. در میان شاخصهای مورد مطالعه، شاخص عمق خاک بیشترین تأثیر و شاخصهای SAR [نسبت جذب سدیم] و Cl کلر آب کمترین تأثیر را در بیابانزایی منطقه دارند. بر اساس ارزیابیهای انجام شده، متوسط هندسی ارزش کمی شدت بیابانزایی برای کل منطقه بر اساس دو معیار مورد بررسی برابر 76/1 تعیین شده است که بر اساس طبقه بندی کلاس شدت بیابانزایی برای کل منطقه متوسط برآورد شده است.