عباسعلی آروین؛ مرتضی خداقلی؛ سوسن مؤذنی
چکیده
آویشن یکی از مهمترین گیاهان دارویی است که تعدادی از گونههای آن بومی ایران هستند. با توجه به لزوم حفظ و گسترش آویشن، نیازهای اقلیم رویشی این گیاه مورد مطالعه قرار گرفته است. برای این منظور 52 پارامتر اقلیمی مؤثر بر رویش آویشن در 30 ایستگاه هواشناسی استان اصفهان و استانهای همجوار مورد استفاده قرار گرفت. برای تعیین مهمترین عوامل ...
بیشتر
آویشن یکی از مهمترین گیاهان دارویی است که تعدادی از گونههای آن بومی ایران هستند. با توجه به لزوم حفظ و گسترش آویشن، نیازهای اقلیم رویشی این گیاه مورد مطالعه قرار گرفته است. برای این منظور 52 پارامتر اقلیمی مؤثر بر رویش آویشن در 30 ایستگاه هواشناسی استان اصفهان و استانهای همجوار مورد استفاده قرار گرفت. برای تعیین مهمترین عوامل مؤثر بر رویش آویشن از تحلیل عاملی به روش تجزیۀ مؤلفههای اصلی با دوران واریماکس استفاده شد. تعیین مناطق اقلیم رویشی گیاه آویشن با استفاده از تکنیک سلسله مراتبی، پنج ناحیۀ اقلیمی را تشخیص داد که با توجه به پارامترهای اقلیمی مؤثر، به نامهای، ناحیۀ پر بارش و سرد، نیمهخشک و سرد، خشک و بادی، خشک و ابری و خشک و گرم نامگذاری گردید. عامل دمای سرمایش با میانگین امتیاز 55/2 بیشترین تأثیر مثبت و عامل باد با میانگین 28/0- با بالاترین امتیاز منفی در پراکنش گونۀ آویشن دنایی در مناطق دارای گونه داشته است. عامل بارش با میانگین امتیاز 8/0 در رتبۀ دوم امتیاز در مناطق واجد گونه دارا میباشد. در مجموع عوامل دمای سرمایشی و بارش مهمترین عامل در رشد و پراکنش این گونه میباشد که در ناحیۀ اقلیمی پربارش و سرد و نیمهخشک سرد دارای اثر مثبت میباشد.
مریم اسدی؛ آرش ملکیان؛ علی سلاجقه
چکیده
مدلهای GCM به طور وسیع برای ارزیابی تغییر اقلیم در یک مقیاس جهانی استفاده میشود؛ اما خروجی این مدلها برای ارزیابی تغییرات اقلیمی در سطح محلی و منطقهای کافی و دقیق نیست. لذا در این مطالعه از مدل SDSM جهت ریزمقیاسسازی دادههای مدل CanESM2 استفاده شد و شرایط اقلیمی منطقه سمیرم بر مبنای سه سناریوی RCP2.6، RCP4.5 و RCP8.5 در بازه زمانی 2020 تا 2100 ...
بیشتر
مدلهای GCM به طور وسیع برای ارزیابی تغییر اقلیم در یک مقیاس جهانی استفاده میشود؛ اما خروجی این مدلها برای ارزیابی تغییرات اقلیمی در سطح محلی و منطقهای کافی و دقیق نیست. لذا در این مطالعه از مدل SDSM جهت ریزمقیاسسازی دادههای مدل CanESM2 استفاده شد و شرایط اقلیمی منطقه سمیرم بر مبنای سه سناریوی RCP2.6، RCP4.5 و RCP8.5 در بازه زمانی 2020 تا 2100 میلادی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج ارزیابی مدل برمبنای دادههای NCEP نشان داد که مدل در ارزیابی و پیشبینی دادههای دما به خصوص دمای میانگین از دقت بالاتری برخوردار بوده است. مقایسه دادههای مشاهداتی و دادههای شبیهسازی شده دما و بارندگی GCMها در دوره پایه (1980 تا 2005) براساس متغیرهای پیشبینی کننده NCEP نشان داد که میانگین همبستگی دادههای بارش 52/0، دمای میانگین 88/0، دمای حداکثر 80/0 و دمای حداقل 70/0 (برای دوره اعتبار سنجی و واسنجی) به دست آمده است. نتایج ارزیابی تغییرات بارش در سناریوهای مختلف نیز کاهش حداقل 24/7 درصد و حداکثر 55/18 درصد بارش را برای بازهزمانی 2020 تا 2100 نسبت به دوره پایه (1980-2005) پیشبینی نموده است. نتایج پیشبینی بارش، تغییرات الگوی بارشی را نیز نشان داده است. همچنین مقایسه سناریوها نشان میدهد که سناریو RCP2.6 به عنوان خوشبینانهترین سناریو کمترین کاهش بارندگی و سناریو RCP8.5 بیشترین کاهش بارندگی را پیشبینی نموده است. بررسی تغییرات پیشبینی شده دما نیز افزایش را برای دمای میانگین و حداقل و حداکثر را نشان میدهد که حداکثر تا 04/1، 61/1، 75/1 درجه سانتیگراد برای بازه 2020 تا 2100 نشان داده است.
هسل پوری؛ واحدبردی شیخ؛ حسن یگانه
چکیده
تحقیق حاضر با هدف مکانیابی مناطق مناسب استحصال آب باران در سطح مراتع شمال شهرستان آققلا برای تأمین آب شرب مورد نیاز دام با استفاده از معیارهای تأثیرگذار و سیستمهای تصمیمگیری چندمعیاره صورت گرفت. با استفاده از روش تلفیق سیستمهای تصمیمگیری چند معیاره و نرمال سازی دادههای رستری پیوسته در محیط GIS نسبت به تهیۀ نقشۀ پتانسیل ...
بیشتر
تحقیق حاضر با هدف مکانیابی مناطق مناسب استحصال آب باران در سطح مراتع شمال شهرستان آققلا برای تأمین آب شرب مورد نیاز دام با استفاده از معیارهای تأثیرگذار و سیستمهای تصمیمگیری چندمعیاره صورت گرفت. با استفاده از روش تلفیق سیستمهای تصمیمگیری چند معیاره و نرمال سازی دادههای رستری پیوسته در محیط GIS نسبت به تهیۀ نقشۀ پتانسیل استحصال آب باران اقدام گردید. برای مکانیابی مناطق دارای پتانسیل استحصال آب باران از روش امتیازدهی وزنی خطی (WLC) در بازۀ صفر الی یک و به روش MCE در محیط GIS و معیارهای فاصله از منابع آب، فاصله از دامداری، تراکم دام در سامان عرفی، شاخص نرمالشدۀ تفاوت پوشش گیاهی (NDVI)، فاصله از جاده، درصد شیب، فاصله از مناطق مسکونی و بافت خاک استفاده شده است. نتایج بهدست آمده از این تحقیق نشان میدهد که در حدود 2/5 از منطقۀ مورد مطالعه پتانسیل مناسب برای استحصال آب باران به منظور تأمین آب شرب دام را دارد. همچنین نتایج نظرسنجی از بهرهبرداران نشان داد که از بین 107 بهرهبردار مراتع منطقه، حدود 70 درصد، تمایل به احداث و استفاده از سامانههای استحصال آب باران دارند اما هزینههای بالای احداث آن را مانع اصلی میدانند.
مریم سادات جعفرزاده؛ علی حقی زاده؛ ایرج ویس کرمی
چکیده
کشاورزی، متداولترین مصرفکننده منابع آب زیرزمینی در دنیا بوده و اقتصاد زراعی شدیدا وابسته به آب زیرزمینی میباشد. استفاده از روشهای طبقهبندی در زمینههای علمی بسیاری، از جمله کشاورزی پایدار، به دلیل دخالت پارامترهای موثر بیشتر و متعاقبا نتایج دقیقتر، مورد توجه قرار گرفته است. مدلهای تحلیل تشخیصی نسبت به روشهای مدرن ...
بیشتر
کشاورزی، متداولترین مصرفکننده منابع آب زیرزمینی در دنیا بوده و اقتصاد زراعی شدیدا وابسته به آب زیرزمینی میباشد. استفاده از روشهای طبقهبندی در زمینههای علمی بسیاری، از جمله کشاورزی پایدار، به دلیل دخالت پارامترهای موثر بیشتر و متعاقبا نتایج دقیقتر، مورد توجه قرار گرفته است. مدلهای تحلیل تشخیصی نسبت به روشهای مدرن پیچیدهتر، دقیقتر بوده و کارایی بهتری دارند. درپژوهش حاضر، پتانسیلیابی مناطق مستعدنفوذ آب به داخل خاک در بخشهایی از شهرهای خمین، شازند، ازنا، الیگودرز و دورود (منطقه مطالعاتی ماربره)، با استفاده از روش تحلیل تشخیصی آمیخته (MDA) مورد بررسی قرار گرفت. بهاینمنظور، نمونههای نفوذ برداشت شده با از روش استوانه مضاعف، همراه با لایههای محیطی ، به مدل معرفی شدند. بهمنظور صحتسنجی نتایج نیز از منحنی ROC، شاخصهای CCI، TSS، Recall و Precision استفاده گردید. بر اساس نتایج، بخشهایی از شازند، خمین، دورود، ازنا و الیگودرز بهترتیب 2/6، 1/6، 7/12، 3/13 و 9/15% دارای پتانسیل نفوذپذیری زیاد و 1/20،5/16، 3/14، 6/19 و 8/10% دارای پتانسیل نفوذپذیری بسیار زیاد برآورد شدند. عمده این مناطق دارای بافت شنی و از نوع سازندهای کواترنری با کاربری کشاورزی و مرتع میباشند. ارزیابی صحت نتایج نیز با استفاده از شاخصهای صحتسنجی که به ترتیب 89/0%، 66/76، 53/0، 91/0 % و 73/0 % بدست آمدند، نشاندهنده کارایی قابل قبول، خوب و عالی مدل میباشد. نتایج این بررسی، میتواند در تصمیمات مدیران و برنامهریزان در رابطه با تغذیه آبهای زیرزمینی متناسب با نیازهای شهری و کشاورزی، مفید باشد، چرا که منابع آب زیرزمینی و اطمینان از پایداری آنها، عامل اصلی کشاورزی پایدار میباشد.
وحید چیت ساز؛ علی اکبر نظری سامانی؛ سعید سلطانی؛ سادات فیض نیا
چکیده
پدیدههای فرسایش و رسوب دو پدیده اجتنابناپذیر حوزههای آبخیز هستند. در این پژوهش به منظور مدلسازی تعیین بار معلق رسوب 69 حوزه موجود در حوزههای آبخیز کارون بزرگ و کرخه ابتدا اطلاعات 30 نوع ویژگی فیزیوگرافیکی، ژئومرفولوژیکی، پوشش گیاهی و اقلیمی برای تجزیه و تحلیل آماری استفاده شد. با استفاده از تجزیه مؤلفههای اصلی، ماتریس خصوصیات ...
بیشتر
پدیدههای فرسایش و رسوب دو پدیده اجتنابناپذیر حوزههای آبخیز هستند. در این پژوهش به منظور مدلسازی تعیین بار معلق رسوب 69 حوزه موجود در حوزههای آبخیز کارون بزرگ و کرخه ابتدا اطلاعات 30 نوع ویژگی فیزیوگرافیکی، ژئومرفولوژیکی، پوشش گیاهی و اقلیمی برای تجزیه و تحلیل آماری استفاده شد. با استفاده از تجزیه مؤلفههای اصلی، ماتریس خصوصیات به 8 ویژگی عامل مبنا شامل: رسوب سالانه، مساحت، محیط، طول آبراهه اصلی، رلیف حوزه، متوسط ارتفاع در 85% بالایی آبراهه اصلی، ارتفاع موقعیت 15% پایینی طول آبراهه اصلی و تعداد زمین لغزش در هر حوزه تقلیل یافت. حوزههای موجود بر اساس ویژگیهای منتخب به 6 گروه همگن تقسیم و با استفاده از رگرسیون چند متغیره گام به گام مدلسازی رسوبدهی حوزهها انجام شد. بر اساس منحنیهای جرم مضاعف بین دادههای رسوب-بارش، از بین 35 ایستگاه که در بالا دست خود دارای انواع سدهای مخزنی بودند، رسوبدهی 29 ایستگاه تحت تأثیر سدهای بالا دست خود قرار داشتند. نتایج نشان داد که سدهای بزرگ میتوانند بر عملکرد رسوب پایین دست خود تا طول 98 کیلومتری رودخانه تأثیر بگذارد. همچنین در هر گروه ترکیب خاصی از ویژگیها بر روی رسوبدهی حوزهها تأثیر گذار هستند. بر اساس شاخص های اعتبارسنجی ، مدلهای به دست آمده دارای کارایی بالایی هستند (ضریب نش ساتکلیف 72/0 و ضریب تبیین 71/0). بطور کلی، ویژگیهای فیزیوگرافی حوزه مانند محیط، مساحت، طول آبراهه اصلی و رلیف حوزه نسبت به سایر عوامل اقلیمی، پوششگیاهی و زمینشناسی منطقه از درجه اهمیت بیشتری برخوردارند و کل واریانس تبیین شده توسط ویژگیهای ذکر شده 3/87 درصد است.
سید علیرضا حسینی؛ حسن خسروی؛ حمید غلامی؛ یحیی اسماعیلپور؛ آرتمی سردا
چکیده
تغییر کاربری اراضی و تغییر پوشش زمین، از مهمترین مباحث زیست محیطی مورد توجه در دنیا میباشند. چنین تغییراتی معمولاً در اثر عوامل طبیعی و فعالیتهای انسانی ایجاد میشود. مناطق ساحلی در جهان از اهمیت اکولوژیکی، اقتصادی و سیاسی زیادی برخوردارند. در پژوهش حاضر روند تغییرات کاربری اراضی مناطق ساحلی جنوب ایران شامل سه استان سیستان ...
بیشتر
تغییر کاربری اراضی و تغییر پوشش زمین، از مهمترین مباحث زیست محیطی مورد توجه در دنیا میباشند. چنین تغییراتی معمولاً در اثر عوامل طبیعی و فعالیتهای انسانی ایجاد میشود. مناطق ساحلی در جهان از اهمیت اکولوژیکی، اقتصادی و سیاسی زیادی برخوردارند. در پژوهش حاضر روند تغییرات کاربری اراضی مناطق ساحلی جنوب ایران شامل سه استان سیستان بلوچستان، هرمزگان، بوشهر طی دورۀ 31 ساله (1367 – 1398) مورد بررسی قرار گرفت. در این راستا از تصاویر ماهوارهای لندست، سنجندههای TM، ETM+ و OLI و از روش حداکثر احتمال نیز برای طبقهبندی تصاویر ماهوارهای استفاده گردید. همچنین جهت اثرگذاری طبقات کاربری اراضی بر روند تخریب سرزمین از شاخصهای پوشش گیاهی (SAVI) و شاخص شوری (SI1) استفاده شد. نتایج روند تغییرات کاربری اراضی نشان داد که تغییرات طبقات کاربری مناطق انسان ساخت و اراضی شور به عنوان پویاترین طبقات کاربری به ترتیب، روند افزایشی 72/2 و 14/1 درصد را دنبال میکند. یافتههای تحلیل رگرسیونی چند متغیره نشان داد، سه متغیر پوشش گیاهی، اراضی شور و مناطق انسان ساخت و چهار متغیر پوشش گیاهی، اراضی شور، مناطق انسان ساخت و ماسهزار به ترتیب 3/22 و 8/37 درصد تغییرات متغیر وابسته شاخصهای پوشش گیاهی و شوری را تبیین میکنند. بنابراین در بیش از 60 درصد تغییرات، دیگر متغیرهای محیطی اثر گذار میباشند. از این رو با توجه به نتایج بهدست آمده از مساحت طبقات کاربری و تحلیل رگرسیونی و روند متوسط تغییراتSAVI و SI1 که در آن، طبقۀ کاربری پوشش گیاهی و SAVI روند کاهشی و طبقۀ اراضی شور و SI1 روند افزایشی را نشان میدهد، میتوان نتیجه گرفت که تغییرات کاربری اراضی پدیدهای است که خدمات اکوسیستم را تغییر میدهد که تقریباً اثرات آن غیرقابل جبران و برگشت ناپذیر میباشد. این نتیجهای جز بهم خوردن تعادل اکوسیستم و تشدید روند تخریب سرزمین در مناطق ساحلی به همراه نخواهد داشت.
حمیدرضا کشتکار؛ حسن یگانه؛ امید کاوسی
چکیده
گیاه باریجه (Ferula gummosa)، از گونههای کمیاب و ارزشمند در مراتع ایران است که به دلیل ارزش بالای اقتصادی، مورد بهرهبرداری ذینفعان محلی قرار میگیرد. در این مطالعه به بررسی و مقایسه عملکرد شش مدل پیشبینی کننده (شبکه عصب مصنوعی، جنگل تصادفی، مدل خطی تعمیم یافته، مدل تقویت شده تعمیم یافته، مدل پاکت دامنه سطحی، و روش تجزیه و تحلیل درخت ...
بیشتر
گیاه باریجه (Ferula gummosa)، از گونههای کمیاب و ارزشمند در مراتع ایران است که به دلیل ارزش بالای اقتصادی، مورد بهرهبرداری ذینفعان محلی قرار میگیرد. در این مطالعه به بررسی و مقایسه عملکرد شش مدل پیشبینی کننده (شبکه عصب مصنوعی، جنگل تصادفی، مدل خطی تعمیم یافته، مدل تقویت شده تعمیم یافته، مدل پاکت دامنه سطحی، و روش تجزیه و تحلیل درخت طبقهبندی) پرداخته شد. همچنین جهت ارزیابی تأثیر برهمکنش متغیرهای توپوگرافی با سایر متغیرها، دو مجموعه متغیر محیطی جهت واسنجی مدلها کمیسازی شده و مورد استفاده قرار گرفت. مجموعه متغیر اول حاوی یازده عامل، مشتمل بر متغیرهای توپوگرافیک، اقلیمی، ادافیکی و سنجش از دوری است و مجموعه متغیر دوم حاوی شش عامل، مشتمل بر متغیرهای اقلیمی، ادافیکی و سنجش از دوری میباشد. عملکرد مدل با استفاده از شاخص (TSS)، (ROC) و (Accuracy) ارزیابی شد. بر اساس شاخصهای ارزیابی، مدل تقویت شده تعمیم یافته بهتر از سایر روشهای یادگیری ماشینی توانست آشیان اکولوژیک گیاه باریجه را پیشبینی کند. همچنین نتایج نشان داد که حذف متغیرهای توپوگرافی، دقت مدلها را بر اساس شاخص TSS، بین 11 تا 25 درصد کاهش میدهد. ارزیابی اهمیت نسبی متغیرهای پیشبینی کننده نشان داد که متغیر درجه شیب، شاخص نرمالشده تفاوت پوشش گیاهی، شاخص رطوبت سطحی، و گروههای خاک بیشترین تأثیر را در تعیین زیستگاه گونة باریجه دارند. بر اساس نتایج حاصل شده از مدل برگزیده، حدود 45 درصد از سطح منطقه حفاظت شده قرخود از نظر مطلوبیت زیستگاه باریجه، در وضعیت عالی قرار دارد. لذا این منطقه پتانسیل بسیار زیادی برای کاشت و توسعه این گونهی ارزشمند داشته و میتواند مدنظر مدیران بخش محیط زیست و منابع طبیعی جهت اولویتبندی اقدامات اصلاحی و حفاظتی قرار گیرد.
مه رو ده بزرگی؛ محمد جعفری؛ آرش ملکیان؛ غلامرضا زهتابیان؛ سید رشید فلاح شمسی
چکیده
در کشور ایران، با وجود شرایط آب و هوایی خشک و نیمهخشک، استفادۀ بهینه از منابع محدود آب و خاک از اهمیت ویژهای برخوردار است. آنچه به عنوان تخریب سرزمین از آن یاد میشود، نتیجۀ سیاستهای نادرست در مدیریت اراضی است که نمونۀ بارز آن در حوزۀ آبخیز بختگان به چشم میخورد. عوامل و دخالتهای انسانی و نیز تغییر اقلیم و پدیدۀ خشکسالی ...
بیشتر
در کشور ایران، با وجود شرایط آب و هوایی خشک و نیمهخشک، استفادۀ بهینه از منابع محدود آب و خاک از اهمیت ویژهای برخوردار است. آنچه به عنوان تخریب سرزمین از آن یاد میشود، نتیجۀ سیاستهای نادرست در مدیریت اراضی است که نمونۀ بارز آن در حوزۀ آبخیز بختگان به چشم میخورد. عوامل و دخالتهای انسانی و نیز تغییر اقلیم و پدیدۀ خشکسالی در سالهای اخیر و نیز بسیاری عوامل دیگر سبب شده تا این حوزه از نظر منابع آبی و خاکی به شدت تخریب شده و حیات تالاب بختگان در معرض نابودی قرار گیرد. در این مطالعه سعی گردید تا ضمن شناسایی عوامل و پارامترهای اکولوژیکی طبیعی و نیز عوامل انسانی مؤثر در تخریب و آسیبپذیری حوزه، با استفاده از روش طبقهبندی فازی، روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و قابلیتهای مدلسازی سامانۀ اطلاعات جغرافیایی (GIS)، از دادههای حاصل از معیارها و لایههای مؤثر استفاده شده و میزان آسیبپذیری و تخریب اراضی در سطح حوزۀ تعیین گردد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان میدهد، میزان تخریب و ناپایداری اراضی در سطح حوزه دارای گسترش زیادی (48% از مساحت حوزه) است، اما آسیبپذیری در بخشهای مرکزی و پایین دست حوزه و غالباً در محدودههای تحت دخالت عوامل انسانی مانند تراکم زیاد جمعیت، مصرف و بهرهبرداری آب در بخش کشاورزی، مدیریتهای نادرست در کاربری اراضی منطقه و نیز سدها و بندهای احداث شده ایجاد گردیده است و همچنین عوامل و پارامترهای انسانی دارای نقش پررنگتری در تخریب و آسیبپذیری منطقه در مقایسه با عوامل اکولوژیکی و محیطی دارا میباشند.
سید مهدی سادات رسول؛ ابراهیم امیدوار؛ رضا قضاوی
چکیده
درختان موجود در فضاهای سبز شهری از یک سو بهوسیله بارانربایی، باعث کاهش بارش رسیده به زیر درخت شده و از سوی دیگر سیستمهای ریشهای گسترده آنها موجب ذخیره و هدایت مقادیر قابلتوجهی آب در داخل خاک میشوند. مطالعه حاضر به بررسی تاثیر میزان بارندگی و گونه درختی (زردآلو، زبانگنجشک، بید، انجیر، گردو و بلوط) بر بارانربایی در شهر ...
بیشتر
درختان موجود در فضاهای سبز شهری از یک سو بهوسیله بارانربایی، باعث کاهش بارش رسیده به زیر درخت شده و از سوی دیگر سیستمهای ریشهای گسترده آنها موجب ذخیره و هدایت مقادیر قابلتوجهی آب در داخل خاک میشوند. مطالعه حاضر به بررسی تاثیر میزان بارندگی و گونه درختی (زردآلو، زبانگنجشک، بید، انجیر، گردو و بلوط) بر بارانربایی در شهر هشتگرد استان البرز طی دو فصل زمستان 1397 و بهار 1398 میپردازد. بدین منظور طی هفت رخداد بارش، میزان تاجبارش توسط پنج بارانسنج دستی نصب شده در زیر هر درخت، اندازهگیری شد. بهمنظور ثبت وقایع بارندگی در محلی که از عوارض ساختمانی و درختان فاصله کافی داشته یک ظرف به عنوان بارانسنج نصب گردیده و رخدادهای بارندگی از 1/2 تا 8/6 میلیمتر ثبت گردید. نتایج نشان داد که مقادیر درصد بارانربایی گونههای زبانگنجشک، زردآلو، انجیر، بید، گردو و بلوط بهترتیب 6/44، 6/42، 4/36، 1/35، 6/33 و 4/30 درصد بود. . تجزیه و تحلیل آماری نشان داد، بین مقادیر بارانربایی گونههای درختی اختلاف معنیداری در سطح یک درصد وجود دارد (01/0P < ). همچنین بین میزان بارانربایی کل گونهها در طبقات مقدار بارندگی (بارندگی کم (4 میلیمتر > )، بارندگی متوسط (6-4 میلیمتر)، بارندگی زیاد (> 6 میلیمتر) نیز اختلاف معنیداری در سطح یک درصد وجود داشت (01/0P < ). در بین گونههای مورد بررسی، زبانگنجشک و زردآلو بیشترین درصد بارانربایی را بهخود اختصاص دادهاند که میتوان با برنامهریزیهای شهری نقش از این دوگونه در کنترل رواناب استفاده بیشتری نمود.
الهام اکبری؛ لیلا عوض پور
چکیده
در دو دهۀ اخیر مفهوم سرمایۀ اجتماعی به واسطۀ ارتباطش با مؤلفههای بنیادین اجتماعی شامل آگاهی، مشارکت، اعتماد، انسجام و شبکۀ اجتماعی در راستای توسعۀ پایدار جوامع بهویژه جوامع محلی مورد تأکید قرار گرفته است؛ لذا برای رسیدن به توسعۀ پایدار محلی، برخورداری از سرمایۀ اجتماعی از ضروریات میباشد. با توجه به اهمیت این موضوع و با تکیه ...
بیشتر
در دو دهۀ اخیر مفهوم سرمایۀ اجتماعی به واسطۀ ارتباطش با مؤلفههای بنیادین اجتماعی شامل آگاهی، مشارکت، اعتماد، انسجام و شبکۀ اجتماعی در راستای توسعۀ پایدار جوامع بهویژه جوامع محلی مورد تأکید قرار گرفته است؛ لذا برای رسیدن به توسعۀ پایدار محلی، برخورداری از سرمایۀ اجتماعی از ضروریات میباشد. با توجه به اهمیت این موضوع و با تکیه بر مشکلات و کمبودهای متعدد در روستاهای مناطق خشک و نیمه خشک، این مقاله به تحلیل پویایی سرمایه اجتماعی در راستای تحقق توسعۀ پایدار محلی در سه روستای گاوبنان، چاهان و چاه نصیر در شهرستان قلعه گنج در جنوب کرمان بر اساس روش تحلیل شبکه اجتماعی در دو بازۀ زمانی قبل و بعد از اجرای طرح توان افزایی جوامع محلی پرداخته است. ابتدا با تکمیل پرسشنامه و مصاحبۀ مستقیم با ذینفعان محلی (136 نفر از سرگروههای صندوقهای اعتباری خرد روستایی)، دادههای مورد نیاز با استفاده از روش سرشماری جمعآوری گردید. سپس سرمایۀ اجتماعی برون گروهی بر اساس پیوندهای اعتماد و مشارکت با استفاده از شاخصهای کمی سطح کلان شبکه (شاخص تراکم و E-I) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج بیانگر افزایش شاخص تراکم و تقویت روابط برونگروهی و پویایی مثبت سرمایۀ اجتماعی برونگروهی در مرحلۀ بعد از اجرای پروژه میباشد؛ اما مقدار این مؤلفۀ مهم و تأثیرگذار همچنان ضعیف ارزیابی میشود. بنابراین ضرورت دارد با فراهم نمودن بستر اعتمادسازی و تقویت روحیۀ مشارکت و همکاری جمعی در بین سرگروههای صندوقهای اعتبارت خرد و افزایش روابط برونگروهی، سرمایۀ اجتماعی برونگروهی غنی در این جامعه محقق گردد.
گلنوش سوارتندرو؛ سلمان زارع؛ خالد احمدآلی؛ محمد جعفری
چکیده
با توجه به کمبود آب در بیابانهای ایران و بالابودن میزان تبخیر استقرار پوشش گیاهی و آبیاری آنها با مشکلات زیادی همراه است؛ لذا در برنامههای مدیریتی توسعه پایدار مناطق خشک و بیابانی استفاده از روشهای نوین، سازگار با محیط زیست که در ترجیحاٌ آب کمتری مصرف گردد، را بسیار ضروری نموده است. از جمله این روشها میتوان به آبیاری زیرسطحی ...
بیشتر
با توجه به کمبود آب در بیابانهای ایران و بالابودن میزان تبخیر استقرار پوشش گیاهی و آبیاری آنها با مشکلات زیادی همراه است؛ لذا در برنامههای مدیریتی توسعه پایدار مناطق خشک و بیابانی استفاده از روشهای نوین، سازگار با محیط زیست که در ترجیحاٌ آب کمتری مصرف گردد، را بسیار ضروری نموده است. از جمله این روشها میتوان به آبیاری زیرسطحی عمقی با استفاده از لولههای PVC اشاره کرد. در این پژوهش چالهای به عمق و قطر 50 سانتیمتر حفر شد و سپس دو لوله به طور متقابل به فاصله 20 سانتیمتر از یکدیگر در دو طرف گودال قرار داده شد. پس از قرارگیری لولهها، گودال با خاک عرصه پر شد. الگوی پیاز رطوبتی در هشت تیمار از نظر قرارگیری سوراخهای خروج آب، قطر لوله، تعداد سوراخها در نیمه بالایی و پایین لوله و همچنین قطر سوراخها مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان داد که لولهها با قطر 5/12 سانتیمتر و ارتقاع 55 سانتیمتر، با پنج ردیف دوتایی سوراخ 6 میلیمتری در نیمه بالایی لوله به فاصله 3 سانتیمتر از هم و دو سوراخ در نیمه پایینی لوله با فاصله 10 سانتیمتر از یکدیگر، بهترین عمق پیاز رطوبتی را ایجاد مینمایند. عمق پیاز رطوبتی ایجاد شده در خاک در اطراف ریشه گیاه به عنوان نماینده راندمان کاربرد آب، در مدیریت و استفاده صحیح از منابع آبی و همچنین تشویق گیاه به ریشهدوانی عمقی بسیار مهم است. لذا در صورت استفاده از این شیوه برای آبیاری نهالها در مناطق خشک و بیابانی، تیمار مذکور توصیه میگردد.
فریبا زکی زاده؛ علیرضا مقدم نیا؛ علی سلاجقه؛ عبدالله اردشیر
چکیده
در طی چند دهۀ گذشته با توجه به رشد جمعیت و توسعۀ شهری، رواناب شهری افزایش یافته و منجر به مشکلات مختلفی از جمله آبگرفتگی معابر سطح شهر، انتشار آلودگیهای زیست محیطی و خطرات ناشی از گسترش سیلاب شده است. به منظور مدیریت رواناب شهری لازم است میزان رواناب به درستی برآورد گردد. از جمله مدلهای پرکاربرد برای برآورد رواناب شهری مدل SWMMاست. ...
بیشتر
در طی چند دهۀ گذشته با توجه به رشد جمعیت و توسعۀ شهری، رواناب شهری افزایش یافته و منجر به مشکلات مختلفی از جمله آبگرفتگی معابر سطح شهر، انتشار آلودگیهای زیست محیطی و خطرات ناشی از گسترش سیلاب شده است. به منظور مدیریت رواناب شهری لازم است میزان رواناب به درستی برآورد گردد. از جمله مدلهای پرکاربرد برای برآورد رواناب شهری مدل SWMMاست. هدف تحقیق حاضر، ارزیابی کارایی مدل SWMM در شبیهسازی دبی جریان در حوزۀ آبخیز شهری در منطقۀ 22 تهران است. در ابتدا پارامترهای مورد نیاز مدل محاسبه شد. برای واسنجی و ارزیابی مدل، رواناب متناظر با سه واقعۀ بارندگی در خروجی حوزه اندازهگیری شد و با رواناب شبیهسازی شده توسط مدل مقایسه شد. نتایج بهدست آمده از واسنجی مدل نشان داد که شبیهسازی دبی در هر دو واقعۀ مورد بررسی، انطباق خوبی با دادههای مشاهدهای دارد. از فرآیند واسنجی برای برآورد مقدار بهینۀ پارامترهای ورودی مدل استفاده شد. نتایج ارزیابی مدل SWMM کارایی و دقت مدل را با مقدار نش ساتکلیف 72/ 0 تأیید میکند. همچنین مقدارRSR برای ارزیابی مدل 53/. به دست آمد که نشاندهندۀ قابل قبول بودن مدل است و نشان میدهد که مدل مذکور قابلیت شبیهسازی رواناب شهری را دارد و میتوان از این مدل برای طرحهای مدیریت رواناب شهری و طراحی شبکۀ زهکشی رواناب شهری منطقۀ مورد مطالعه استفاده نمود.
اردوان قربانی؛ شاهین شفاهی؛ مهدی معمری؛ اکبر قویدل؛ احسان زند اصفهانی
چکیده
هدف این تحقیق که در سال 1396 انجام شد بررسی تأثیر قرق 25 ساله بر عملکرد اندامهای هوایی و زیرزمینی گونۀ Trifolium pratense بوده است. در مراتع منطقۀ شغال دره اردبیل سه مکان در داخل و سه مکان در خارج قرق کاملاً نزدیک هم انتخاب شد. در هر مکان سه ترانسکت 100 متری مستقر و از سطح 10 پلات یک مترمربعی خصوصیات پوشش گیاهی (تولید کل، درصد تاج پوشش کل و تاج ...
بیشتر
هدف این تحقیق که در سال 1396 انجام شد بررسی تأثیر قرق 25 ساله بر عملکرد اندامهای هوایی و زیرزمینی گونۀ Trifolium pratense بوده است. در مراتع منطقۀ شغال دره اردبیل سه مکان در داخل و سه مکان در خارج قرق کاملاً نزدیک هم انتخاب شد. در هر مکان سه ترانسکت 100 متری مستقر و از سطح 10 پلات یک مترمربعی خصوصیات پوشش گیاهی (تولید کل، درصد تاج پوشش کل و تاج پوشش پهنبرگان علفی) اندازهگیری شد. به منظور انتخاب پایههای T. pratense و اندازهگیری پارامترهای مورد بررسی (اندازهگیری تأثیر قرق بر عملکرد اندامهای T. pratense) علاوه بر ترانسکتهای قبل، در هر مکان سه ترانسکت 50 متری (تصادفی) مستقر شد. در امتداد هر ترانسکت 10 نقطۀ تصادفی انتخاب شده و نزدیکترین گونه به T. pratenseمشخص شد. طول ریشه، ساقه، گلآذین، ارتفاع و قطر یقه T. pratense ثبت شد. گلآذین، ساقه و ریشۀ T. pratense انتخابشده قطع و پس از هواخشک شدن با ترازوی دقیق وزن شد. نتایج نشان داد تولید کل در داخل قرق (06/2413 کیلوگرم در هکتار) اختلاف معنیداری با خارج قرق (84/963 کیلوگرم در هکتار) داشت (01/0P<). تولید T. pratense در داخل قرق (84/99 کیلوگرم در هکتار) اختلاف معنیداری با خارج قرق (75/22 کیلوگرم در هکتار) داشت (01/0P<). اثر متقابل قرق و طبقات ارتفاعی بر تاج پوشش (کل و پهن برگان علفی)، تعداد گلآذین، قطر یقه، وزن اندامهای گیاه (01/0P<) و تلاش بازآوری (05/0P<) معنیدار بود. بهطورکلی نتایج نشان داد که قرق سبب افزایش تاج پوشش گیاهی و تولید کل گیاهان شد. همچنین، عملکرد اندامهای هوایی و زیرزمینی در گونۀ T. pratenseدر داخل قرق بیشتر از خارج قرق بوده است. بالا بودن عملکرد اندامهای هوایی و زیرزمینی این گیاه شاخص در داخل قرق، میتواند بیانگر وجود تعادل و پایداری مراتع قرقشده باشد.
رضاعلی دومهری وسطی کلایی؛ محمد جعفری؛ حسین ارزانی؛ سید اکبر جوادی؛ محمود عرب خدری
چکیده
هدف این تحقیق، مقایسه وضعیت و مدیریت مرتع قبل و بعد از جایگزینی روش ارزیابی وضعیت خاک در فاکتور خاک روش چهار فاکتوری بهمنظور تعیین مناسبترین روش وضعیت مرتع بود. ارزیابی وضعیت مرتع برای هر دو حالت در مراتع پشتکوه مازندران انجام شد و سپس وضعیت، روشهای مرتعداری و برنامههای مدیریتی و اصلاحی آنها پیشنهاد و با یکدیگر مقایسه گردید. ...
بیشتر
هدف این تحقیق، مقایسه وضعیت و مدیریت مرتع قبل و بعد از جایگزینی روش ارزیابی وضعیت خاک در فاکتور خاک روش چهار فاکتوری بهمنظور تعیین مناسبترین روش وضعیت مرتع بود. ارزیابی وضعیت مرتع برای هر دو حالت در مراتع پشتکوه مازندران انجام شد و سپس وضعیت، روشهای مرتعداری و برنامههای مدیریتی و اصلاحی آنها پیشنهاد و با یکدیگر مقایسه گردید. نتایج ارزیابی وضعیت مرتع قبل از جایگزینی روش ارزیابی وضعیت خاک در فاکتور خاکنشان داد که مراتع، وضعیت فقیروخیلی فقیر با گرایش منفی داشتند و روش مرتعداری مصنوعی و برنامههای اصلاح و احیایی، کپه کاری و بذرپاشی پیشنهاد گردید. نتایج ارزیابی وضعیت مرتع بعد از جایگزینی روش ارزیابی وضعیت خاک در فاکتور خاکنشان داد که وضعیت مرتع، در کلاس متوسط و فقیر قرار گرفتند که به ترتیب روش مرتعداری طبیعی و مصنوعی برای آنها پیشنهاد گردید. برای روش مرتعداری طبیعی، سیستمهای چرائی تناوبی- تأخیری و تناوبی-استراحتی بر اساس امتیاز وضعیت متوسط مرتع پیشنهاد گردید و برنامههای اصلاحی روش مرتعداری مصنوعی تغییر نکرده است و همانند روش قبلی است. نتیجه مقایسه تجزیهوتحلیل آماری نشان داد که بین میانگین امتیاز فاکتور خاک قبل و بعد از جایگزینی در فاصله اطمینان 95درصد تفاوت معنیداری وجود داشت اما بین میانگین امتیاز وضعیت مرتع، تفاوت معنیداری وجود نداشت که علت آن شاید ثابت بودن امتیاز سایر فاکتورهای روش چهار فاکتوری بوده باشد. این روش میتواند بهعنوان یک روش مبتنی بر ارزیابی کمی-کیفی برای شناخت ویژگیهای عملکردی و ساختاری اکوسیستمها استفاده شود.
مسلم رستم پور؛ علیرضا افتخاری
چکیده
این تحقیق در مرتعی از نوع قرق با چهار رویشگاه Artemisia sieberi، Zygophyllum eurypterum، Stipa barba و Amygdalus scoparia در منطقه حفاظت شده شاسکوه، استان خراسان جنوبی انجام شد. کلیه گونههای گیاهی مرتع شناسایی و در 200 پلات شمارش شد، به علت متفاوت بودن فرم رویشی و نحوه پراکنش هر کدام از گونههای غالب، در هر کدام از چهار رویشگاه، به ترتیب، 20، 40، 60 و 80 عدد پلات با دو ...
بیشتر
این تحقیق در مرتعی از نوع قرق با چهار رویشگاه Artemisia sieberi، Zygophyllum eurypterum، Stipa barba و Amygdalus scoparia در منطقه حفاظت شده شاسکوه، استان خراسان جنوبی انجام شد. کلیه گونههای گیاهی مرتع شناسایی و در 200 پلات شمارش شد، به علت متفاوت بودن فرم رویشی و نحوه پراکنش هر کدام از گونههای غالب، در هر کدام از چهار رویشگاه، به ترتیب، 20، 40، 60 و 80 عدد پلات با دو اندازه 2×2 متر و 4×4 متر ( هر کدام 60 پلات) مستقر شد. جهت ارزیابی و مقایسه تنوع زیستی از شاخصهای عددی و منحنیهای رتبهبندی تنوع استفاده شد. از منحنیهای جزء نادر انفرادی و تجمعی به ترتیب جهت مقایسه غنای گونهای و تعیین کفایت نمونهبرداری استفاده شد. نتایج نشان داد که غنای کل براساس شاخصهای عددی بین ۵۱ تا ۵۴ گونه متغیر است. رویشگاه با 80 پلات، بیشترین غنا و تنوع گونهای (43S= و 27/3 H=) و 20 پلات کمترین غنا و تنوع (6S= و 41/1 H=) را دارد. نتایج تحلیل SHE نشان دادکه با افزایش تعداد پلات، یکنواختی گونهای کاهش پیدا کرد. منحنی جزء نادر نشان داد که با افزایش تعداد پلات به ۱۱۰، کل گونههای گیاهی موجود در منطقه مشاهده خواهد شد. با افزایش اندازه پلات، کلیه مقادیر غنا و تنوع گونهای افزایش معنیداری پیدا کردند ( 01/0p≤). شاخصهای یکنواختی تحت تاثیر اندازه پلات قرار نگرفتند. نتایج تحقیق حاضر نشان داد شاخصهای عددی غنا و تنوع گونهای وابسته به اندازه پلات هستند و این از معایب ارزیابی تنوع زیستی در مراتع با استفاده از شاخصهای عددی است.
محبوبه عباسی؛ محمدعلی زارع چاهوکی؛ حسین باقری
چکیده
اهداف اصلی این پژوهش تهیه نقشه پیشبینی رویشگاه بالقوه گونه Agropyron intermedium، با استفاده از مدل Maxent، یافتن عوامل مهم تأثیرگذار در استقرار و توزیع این گونه و گرایش ترجیحی گونة مورد نظر نسبت به عوامل محیطی بوده است. برای این منظور، اطلاعات وضعیت سایت شامل توپوگرافی، آب و هوا، زمین شناسی و خاک، تصاویر ماهوارهای، مدل ارتفاع دیجیتال(DEM) ، ...
بیشتر
اهداف اصلی این پژوهش تهیه نقشه پیشبینی رویشگاه بالقوه گونه Agropyron intermedium، با استفاده از مدل Maxent، یافتن عوامل مهم تأثیرگذار در استقرار و توزیع این گونه و گرایش ترجیحی گونة مورد نظر نسبت به عوامل محیطی بوده است. برای این منظور، اطلاعات وضعیت سایت شامل توپوگرافی، آب و هوا، زمین شناسی و خاک، تصاویر ماهوارهای، مدل ارتفاع دیجیتال(DEM) ، نقشه زمین شناسی و دادههای اقلیمی (از ایستگاههای مرتبط) تهیه شدند. بعد از این مرحله، نمونهبرداری از خاک و پوشش گیاهی انجام شد و نمونههای خاک به آزمایشگاه منتقل شدند. در آزمایشگاه نمونههای خاک شامل آهک، ماده آلی، بافت خاک، اسیدیته، هدایت الکتریکی و درصد سنگ و سنگریزه اندازهگیری شدند. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات و ارائه نقشه متغیرهای محیطی از روشهای زمینآمار و برای ارائه نقشه پیشبینی از مدل Maxent استفاده شد. مقدار ضریب کاپا حاکی از آن است که مدل Maxent رویشگاه گونة A. intermedium را در سطح بسیارخوب (85/0=kappa) پیشبینی کرده است. همچنین دقت طبقه بندی نقشههای زیستگاه پیش بینی شده در مدل Maxent با توجه به تحلیل منطقه زیر منحنی ( 771/0= AUC) قابل قبول است. نتایج نشان داد که متغیرهای توپوگرافی و رس خاک در حضور و پراکنش گونه A. intermedium بیشترین تأثیر را دارد و افزایش آهک و هدایتت الکتریکی تأثیر منفی بر حضور این گونه دارد.
حسین صائمی پور؛ آرش ملکیان؛ مهدی رمضان زاده لسبوئی
چکیده
امروزه سرمایه اجتماعی یکی از عوامل اصلی در توسعه پایدار کشورها میباشد و بعد اجتماعی توسعه پایدار بدون توجه به مشارکت و بعد اجتماعی آن محدوده امکان پذیر نمیباشد. در این تحقیق سعی شده است از طریق روش تحلیل شبکه و شاخص-های سطح کلان و خرد شبکه ذینفعان محلی (بهرهبرداران منابع آب) سامان عرفی تلوبین در شهرستان میامی استان سمنان، میزان ...
بیشتر
امروزه سرمایه اجتماعی یکی از عوامل اصلی در توسعه پایدار کشورها میباشد و بعد اجتماعی توسعه پایدار بدون توجه به مشارکت و بعد اجتماعی آن محدوده امکان پذیر نمیباشد. در این تحقیق سعی شده است از طریق روش تحلیل شبکه و شاخص-های سطح کلان و خرد شبکه ذینفعان محلی (بهرهبرداران منابع آب) سامان عرفی تلوبین در شهرستان میامی استان سمنان، میزان سرمایه اجتماعی شبکه سنجش و همچنین قدرتهای اجتماعی و رهبران محلی موثر در تحقق توسعه پایدار محلی مشخص شوند. نتایج نشان میدهد که میزان سرمایه اجتماعی بر اساس پیوندهای اعتماد و مشارکت به ترتیب در حد متوسط و ضعیف بوده و سرمایه اجتماعی در این روستا متوسط رو به ضعیف سنجش شده است. بر اساس نتایج بدست آمده میتوان استدلال نمود تقویت اعتماد و مشارکت اجتماعی دراین روستا جهت افزایش سرعت گردش اطلاعات و منابع و همچنین افزایش یگانگی و اتحاد در بین ذینفعان الزامی است تا از این طریق بتوان توسعه پایدار محلی را به شکلی مطلوب در منطقه مستقر ساخته و به موفقیت در این زمینه دست یافت. همچنین بر اساس نتایج بدست آمده، کنشگران Gh-Ar و Mo-Ar قدرت کلیدی در بین بهرهبرداران سامان عرفی تلوبین شناخته شدند. این افراد به دلیل اقتدار و نفوذ اجتماعی بالا میتوانند نقش مهمی در جهت ایجاد ارتباط بین نهادهای دولتی و سایر بهرهبرداران در جهت تحقق توسعه پایدار روستایی ایفا کنند.
جواد معتمدی؛ علی محبی؛ کامبیز علیزاده
چکیده
زمینه: کنار آمدن با تغییرات اقلیمی، بخشی از شیوه رویارویی با این پدیده است. این امر، منوط به درک تغییرات اقلیمی و میزان انطباقپذیری با آن میباشد.هدف: پژوهش، با هدف سنجش میزان درک عشایر از تغییرات اقلیمی و راهبردهای سازگاری آنها در مواجهه با تغییرات اقلیمی، انجام شد.روش پژوهش: پژوهش، توصیفی بوده و ابزار جمعآوری اطلاعات، پرسشنامه ...
بیشتر
زمینه: کنار آمدن با تغییرات اقلیمی، بخشی از شیوه رویارویی با این پدیده است. این امر، منوط به درک تغییرات اقلیمی و میزان انطباقپذیری با آن میباشد.هدف: پژوهش، با هدف سنجش میزان درک عشایر از تغییرات اقلیمی و راهبردهای سازگاری آنها در مواجهه با تغییرات اقلیمی، انجام شد.روش پژوهش: پژوهش، توصیفی بوده و ابزار جمعآوری اطلاعات، پرسشنامه بود که گویههای آن بر اساس مصاحبه، بهدست آمد.یافتهها: درک عشایر از اثرات تغییر اقلیم، یکسان نمیباشد. از نظر آنها، تغییر اقلیم، مشهودترین تاثیر را در پوشش گیاهی داشته است. اولویت استراتژیهای سازگاری نیز در مواجهه با تغییرات اقلیمی، متفاوت است. بین درک اثرات تغییر اقلیم با میزان سازگاری و انطباقپذیری در مواجهۀ با تغییرات اقلیمی، رابطۀ مثبت مشاهده شد. عشایری که درک بیشتری از اثرات تغییر اقلیم داشتند، از استراتژیهای مدیریت دام جهت سازگاری در مواجهه با آن، استفاده کردهاند. سن و سابقۀ دامداری، با میزان درک از اثرات تغییر اقلیم، رابطۀ مثبت داشت. رابطۀ منفی و معنیداری نیز بین تعداد دام و میزان سازگاری، مشاهده شد.نتیجهگیری: درک عشایر از تغییر اقلیم و تأثیرات آن بر اکولوژی محیط، نقطه شروع مهمی در مقابله با اثرات منفی تغییرات اقلیمی و انتخاب راهبردهای مناسب برای سازگاری یا مقابله با آن است. بهطوری که انتخاب روشهای سازگاری مناسب توسط عشایر، آسیبپذیری تغییرات اقلیمی بر وضعیت دام و مراتع را کاهش میدهد.
سمیرا عمویی؛ محمدرضا طاطیان؛ قدرت اله حیدری
چکیده
این تحقیق به بررسی عوامل موثر در استفاده بهرهبرداران مرتعی از 4 گونه درختی شامل: Acer velutinum ، Quercus castaneifolia ، Carpinus betulus، Diospyrus lotus و 4 گونه درختچهای شامل: Mespilus germanica ، Prunus cerasifera ، Celtis australis، ALbizia julibrissin جهت تغذیه دام و تعیین ارزش غذایی آنها در مرحله شروع رشد برگها در دامسراهای مناطق جنگلی اطراف روستای جواهرده در شهرستان رامسر استان مازندران ...
بیشتر
این تحقیق به بررسی عوامل موثر در استفاده بهرهبرداران مرتعی از 4 گونه درختی شامل: Acer velutinum ، Quercus castaneifolia ، Carpinus betulus، Diospyrus lotus و 4 گونه درختچهای شامل: Mespilus germanica ، Prunus cerasifera ، Celtis australis، ALbizia julibrissin جهت تغذیه دام و تعیین ارزش غذایی آنها در مرحله شروع رشد برگها در دامسراهای مناطق جنگلی اطراف روستای جواهرده در شهرستان رامسر استان مازندران میپردازد. جهت انجام نمونهبرداری در مرحله رشد رویشی به صورت کاملا تصادفی اقدام به نمونهگیری شد. سپس برگ سبز پس از خشکشدن در هوای آزاد و سپس اندازهگیری وزن خشک جهت تعیین کیفیت علوفه شامل پارامترهای پروتئین خام ، فسفر ، ازت ، پتاسیم ، الیاف نامحلول در شوینده اسیدی ، الیاف نامحلول در شوینده خنثی ، درصد ماده خشک ، انرژی متابولیسمی به آزمایشگاه منتقل گردید. این پژوهش در قالب طرح کاملا تصادفی اجرا شد و تجزیه و تحلیل دادههای آزمایشگاهی با آنالیز واریانس و مقایسه میانگینها و اطلاعات حاصل از پرسشنامه با استفاده از آزمون فریدمن در محیط نرم افزار SPSS انجام شد. نتایج نشان داد که گونه شب خسب به دلیل مقدار انرژی متابولیسمی (25/11)، درصد هضمپذیری ماده خشک (97/77)، پروتئین خام (77/22)، چربی خام (26/5)، الیاف نامحلول در شوینده خنثی (44/52)، دارای کیفیت علوفه بالاتری نسبت به هفت گونه دیگر میباشد. همچنین یافته ها حاکی از آن است که ارزش غذایی گونه شب خسب بالاتر بوده و همچنین بهره برداری از آن توسط دامدارن بیشتر بوده است، لذا اهمیت دانش بومی را در این زمینه نشان می دهد.
منیرالسادات طباطبایی زاده؛ علی اکبر کریمیان؛ محمد متینی زاده؛ محمد هادی راد؛ سید کاظم صباغ
چکیده
همزیستی قارچهای میکوریز آربسکولار با ریشۀ گیاهان نقش مهمی در پایداری و توسعۀ جوامع گیاهان داروئی در اکوسیستمهایی که فشارهای فیزیکی و اکولوژیک بر آنها حاکم است، دارد. در این بین گیاه کلپوره یکی از مهمترین گیاهان داروئی است که در این اکوسیستمها دیده میشود. در این مطالعه، بعد از شناسایی سه گونۀ قارچ میکوریز G. rosea، ...
بیشتر
همزیستی قارچهای میکوریز آربسکولار با ریشۀ گیاهان نقش مهمی در پایداری و توسعۀ جوامع گیاهان داروئی در اکوسیستمهایی که فشارهای فیزیکی و اکولوژیک بر آنها حاکم است، دارد. در این بین گیاه کلپوره یکی از مهمترین گیاهان داروئی است که در این اکوسیستمها دیده میشود. در این مطالعه، بعد از شناسایی سه گونۀ قارچ میکوریز G. rosea، S. constrictum، G. intraradices که در خاک ناحیۀ ریشۀ گیاه کلپوره در مرتع غالب بود، اقدام به تکثیر اسپورها به صورت مجزا و ترکیبی از قارچها شد. سپس اسپورهای تکثیر یافته با بذور گیاه کلپوره در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار در محیط گلخانه تلقیح شدند که پس از پایان دورۀ رشد، از نظر ارتفاع ساقه اصلی بین تیمار قارچ G. intraradices و دیگر تیمارها اختلاف معنیداری وجود داشت. از نظر وزنتر و خشک اندام هوایی و وزن خشک ریشه نیزاختلاف معنیداری وجود داشت به طوری که بیشترین وزنتر و خشک اندام هوایی با (34/4 و61/1 گرم) و وزن خشک ریشه با (7/0گرم) مربوط به تیمار ترکیبی از قارچها بود که با دیگر تیمارها اختلاف معنیداری را نشان داد. همچنین تیمار ترکیبی از قارچها بیشترین غلظت کاروتنوئید با (32/7 درصد) را نیز به خود اختصاص داد. تمام تیمارهای قارچی نیز، غلظت کلروفیل a را نسبت به شاهد به طور معنیداری افزایش دادند. بدین ترتیب نتای بیانگر آثار مفید رابطۀ همزیستی میکوریزی در گیاه کلپوره است که در این بین استفاده از ترکیبی از این قارچها میتواند به مراتب تأثیر بیشتر و بهتری در بهبود شرایط رشد گیاه داشته باشد.
جمشید قربانی؛ ناطق لشکری صنمی
چکیده
در مراتعی که مورد برداشت زغالسنگ قرار دارند انباشتی از باطلهها وجود دارد که در طی زمان گیاهان مرتعی بر روی آنها مستقر میشوند. مطالعه تغییرات گیاهی به منظور مدیریت و احیاء این باطلهها اهمیت دارد. در این تحقیق چگونگی تغییرات پوشش گیاهان مرتعی بر روی باطلههای زغالسنگ پس از گذشت 10 سال مورد بررسی قرار گرفت. در این پژوهش سه باطله ...
بیشتر
در مراتعی که مورد برداشت زغالسنگ قرار دارند انباشتی از باطلهها وجود دارد که در طی زمان گیاهان مرتعی بر روی آنها مستقر میشوند. مطالعه تغییرات گیاهی به منظور مدیریت و احیاء این باطلهها اهمیت دارد. در این تحقیق چگونگی تغییرات پوشش گیاهان مرتعی بر روی باطلههای زغالسنگ پس از گذشت 10 سال مورد بررسی قرار گرفت. در این پژوهش سه باطله زغال سنگ که 20 تا 30 سال از رهاسازی آنها گذشته بود در بخشی از معادن منطقه کارمزد در شهرستان سوادکوه استان مازندران مطالعه شدند. نمونهگیری پوشش گیاهی شامل برآورد درصد تاج پوشش در پلاتهای یک مترمربعی بوده که در سال 1391 و 1401 انجام شد. ترکیب پوشش گیاهی، گروههای کارکردی و شاخصهای تنوع و غنا بین دو سال مورد مقایسه قرار گرفتند. نتایج این تحقیق نشان داد که با گذشت 10 سال تغییراتی در ترکیب پوشش گیاهی و گروههای گیاهی اتفاق افتاد. برخی گونههای گیاهی حذف و گیاهان نوظهوری مشاهده شدند. با گذشت زمان، درصد تاج پوشش گونههایBromus briziformis و Melica persica افزایش معنیدار و برای گونه Hordeum vulgare کاهش معنیدار مشاهده شد. تاج پوشش گیاهان یکساله و چندساله افزایش 28/35 و 19/46 درصد داشتند. میانگین درصد تاج پوشش گندمیان، پهنبرگان علفی و گیاهان بوتهای با گذشت زمان افزایش معنیدار نشان دادند. نتایج آنالیز واریانس نشان داد که طی روند تغییرات پوشش گیاهی شاخصهای تنوع و غنا به طور معنیداری بهبود یافتند. تغییرات پوشش گیاهی در این دوره ده ساله تحت تآثیر سن باطلهها قرار نگرفته است. به منظور تسریع پویایی گیاهی و کاهش اثرات منفی باطلهها به محیط اطراف توصیه میشود تا از روشهای احیاء و گیاهانی در منطقه که دارای قدرت گیاهپالایی هستند استفاده شود.
سادات فیض نیا؛ ربانه روغنی؛ سعید سلطانی
چکیده
ذرات گردوغبار به دلیل دستیابی به سیستم تنفس انسان تأثیرات مخربی بر سلامت انسان بهویژه در مناطق شهری و صنعتی دارند. بنابراین پایش ذرات گردوغبار و بررسی روند مکانی و فصلی آن اهمیت ویژهای دارد. هدف از انجام این تحقیق بررسی تغییرات فصلی و مکانی غلظت ذرات گردوغبار به تفکیک در اندازههای PM2.5، PM10 و TSP در حومۀ شهر اصفهان و ارتباط آن با ...
بیشتر
ذرات گردوغبار به دلیل دستیابی به سیستم تنفس انسان تأثیرات مخربی بر سلامت انسان بهویژه در مناطق شهری و صنعتی دارند. بنابراین پایش ذرات گردوغبار و بررسی روند مکانی و فصلی آن اهمیت ویژهای دارد. هدف از انجام این تحقیق بررسی تغییرات فصلی و مکانی غلظت ذرات گردوغبار به تفکیک در اندازههای PM2.5، PM10 و TSP در حومۀ شهر اصفهان و ارتباط آن با پارامترهای هواشناسی میباشد. برای این منظور به کمک دستگاه نمونهبردار هوا از نوع مکش پایین و روش وزنی غلظت ذرات PM2.5، PM10 و TSP در طی دورۀ یکساله (تیر 1394-1395) در سه ایستگاه واقع در شرق، جنوب و غرب شهر اصفهان اندازهگیری شد. بر اساس نتایج بهدست آمده، در شرق، جنوب و غرب شهر اصفهان بهترتیب میانگین غلظت ذرات PM2.5 73، 50 و 23؛ PM10101، 86 و 45؛ TSP 134، 103 و 53 میکروگرم بر مترمکعب بود. میزان غلظت ذرات PM2.5 در تمام ایستگاهها اغلب بیش از حد استاندارد تعیین شده توسط آژانس حفاظت محیط زیست ایالات متحده (US EPA) گزارش شد. همچنین بررسیها نشان داد رطوبت نسبی و دما بهترتیب همبستگی منفی و مثبتی با غلظت ذرات گردوغبار در منطقه داشتند. با این حال میان سرعت باد و غلظت ذرات گردوغبار ارتباط ضعیفی مشاهده شد. بهطور کلی ذرات PM2.5 نسبت به سایر ذرات درشتتر همبستگی قویتری با عوامل اقلیمی داشتند. به کمک روش گلباد آلودگی مشخص شد که بادهای غربی و شمال غربی نقش ویژهای در افزایش غلظت ذرات PM2.5 داشتند. نتایج این تحقیق میتواند برای مدیران و تصمیمگیران در حوزۀ عملیات مقابله با گردوغبار بهویژه در عملیات درختکاری و پوشش سبز مفید واقع گردد.
قاسم قوهستانی؛ سلمان زارع؛ حامد رفیعی؛ سپیده رواسی زاده؛ اکبر ریاحی؛ فرهاد سرداری
چکیده
پایین بودن سطح درآمد جوامع محلی یکی از عوامل تخریب اراضی طبیعی میباشد.اجرای طرح توسعه کشت گیاه گزروغنی در مناطق بیابانی جنوب ایران موجب توسعه اقتصادی آن می شود که در این تحقیق اقدام به ارزیابی مالی طرح کشت گیاه گزروغنی جهت برآورد حداقل سطح اقتصادی مورد نیاز هر خانوار روستایی شده است. دادههای تحقیق از طرح توسعه گزروغنی تهیه شده ...
بیشتر
پایین بودن سطح درآمد جوامع محلی یکی از عوامل تخریب اراضی طبیعی میباشد.اجرای طرح توسعه کشت گیاه گزروغنی در مناطق بیابانی جنوب ایران موجب توسعه اقتصادی آن می شود که در این تحقیق اقدام به ارزیابی مالی طرح کشت گیاه گزروغنی جهت برآورد حداقل سطح اقتصادی مورد نیاز هر خانوار روستایی شده است. دادههای تحقیق از طرح توسعه گزروغنی تهیه شده توسط سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور استخراج گردید و تمام دادهها در سال پایه 1400 مورد محاسبه قرار گرفت. با توجه به محدود بودن زمین و نیاز به یک معیاری مناسب جهت مشارکت هر خانوار روستایی اقدام به تعیین حداقل سطح اقتصادی در هر کدام از مناطق اجرایی طرح گردید. تعیین حداقل سطح اقتصادی با استفاده از ارزیابی مالی طرح، شاخصهای مالی ارزش حال خالص (NPV )، نسبت منفعت به هزینه ( BCR) ، نرخ بازده داخلی (IRR) و دوره بازگشت سرمایه (ROI) برای طول اجرای طرح 1400 الی 1420 مورد بررسی قرار گرفت. باتوجه به موقعیت و توپوگرافی منطقه به طور کلی شاخصهای مالی نشاندهنده مناسب و سودده بودن طرح است. با در نظر گرفتن متوسط هزینههای هرخانوار روستای استان سیستان و بلوچستان در اجرای طرح حداق سطح اقتصادی در مناطق دشتی (0/8هکتار)، مناطق هموار (3/24 هکتار)، مناطق تراس شکل (4/48 هکتار)، مناطق تپه ماهور (11/08هکتار) و مناطق کوهستانی و صعب العبور (6/21 هکتار) برآورد گردیده است. حداقل سطح به دست آمده میتواند اطلاعات ارزشمندی در راستای مدیریت اراضی بیابانی در مناطق مستعد کشت گیاه گزروغنی در اختیار تصمیمگیران قرار دهد.
زینب محمدی رایگانی؛ کاظم نصرتی
چکیده
فرسایش خاک تشدید شونده تهدید جدی برای پایداری مدیریت منابع زمین و استفاده از منابع آب در بسیاری از مناطق جهان است. پژوهش حاضر با هدف تعیین سهم نسبی منابع رسوب سطحی کاربری کشاورزی و مرتع و زیر سطحی کانال رودخانه در تولید رسوب معلق در طول یک رخداد سیلاب، در حوضۀ کوهستانی کمیش با استفاده از یک روش منشایابی ژئوشیمیایی و مدل غیر ترکیبی بیزی ...
بیشتر
فرسایش خاک تشدید شونده تهدید جدی برای پایداری مدیریت منابع زمین و استفاده از منابع آب در بسیاری از مناطق جهان است. پژوهش حاضر با هدف تعیین سهم نسبی منابع رسوب سطحی کاربری کشاورزی و مرتع و زیر سطحی کانال رودخانه در تولید رسوب معلق در طول یک رخداد سیلاب، در حوضۀ کوهستانی کمیش با استفاده از یک روش منشایابی ژئوشیمیایی و مدل غیر ترکیبی بیزی انجام شد. به این منظور، 34 ردیاب ژئوشیمیایی برای ارزیابی منابع اصلی تولید رسوب حوضه شامل اراضی کشاورزی، مرتع و کانال رودخانه (69 نمونه) و همچنین ۱۰ نمونه رسوب هدف برداشت شده در طول یک رخداد سیل در خروجی حوضۀ کمیش اندازهگیری شد. در این راستا، از دو روش آماری آزمون کروسکال وایلیسو تحلیل تابع تشخیصبه منظور انتخاب ترکیب بهینه ردیاب استفاده شد. نتایج مدل منشایابی رسوب بر اساس عدم قطعیت بیزی نشان داد سهم نسبی رسوب (دامنۀ عدم قطعیت) منابع کاربری کشاورزی و مرتع و کانال رودخانه به ترتیب 8/31 (7/12- 3/50)، 2/33 (5/17-49) و 2/35 (6/25–6/44) درصد است. این نتایج نشان میدهد منابع رسوب کاربری سطحی و زیرسطحی سهم یکسانی در تأمین رسوبات معلق در طول رخداد سیلاب حوضۀ کمیش دارند. هرچند سهم منابع رسوب در طول رخداد سیلاب به طور متناوب بین خاکهای سطحی و زیرسطحی بهصورت جزئی تغییر میکند. در نتیجه، شیوههای مدیریت هدفمند باید از طریق کنترل فرسایش و کاربری اراضی این منابع متمرکز شوند تا اثرات آنها بر روی نهشتههای رسوب ریزدانه به حداقل برسد.
منیره بهرامی؛ فریدون سرمدیان؛ ابراهیم پذیرا
چکیده
مراتع یکی از اجزای اساسی اکوسیستمهای طبیعی هستند و بهعنوان یکی از منابع اصلی تأمین علوفه، حفظ تنوع زیستی، منابع خاک و آب در شناخته میشوند. هدف از مطالعه حاضر بررسی توان اکولوژیک مرتع در استان البرز براساس روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و مقایسات زوجی با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) است. نقشه رقومی توان اکولوژیک مرتع براساس ...
بیشتر
مراتع یکی از اجزای اساسی اکوسیستمهای طبیعی هستند و بهعنوان یکی از منابع اصلی تأمین علوفه، حفظ تنوع زیستی، منابع خاک و آب در شناخته میشوند. هدف از مطالعه حاضر بررسی توان اکولوژیک مرتع در استان البرز براساس روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و مقایسات زوجی با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) است. نقشه رقومی توان اکولوژیک مرتع براساس وزندهی و تلفیق نقشههای معیارهای شیب، واحد اراضی، پوشش گیاهی، کاربری و بارش انجام گرفت. نتایج نشان داد که هر پنج معیار دارای ضریب اهمیت یکسان (2/0) برای تعیین توان اکولوژیک مرتع بودند. به طور کلی 77/21 درصد از مساحت استان به دلیل وجود بیرونزدگیهای سنگی فاقد توان برای کاربری مرتع است. 41/15 درصد از مساحت استان دارای توان درجه 1 و 28/37 درصد از مساحت استان دارای توان درجه 2برای مرتع است. شهرستان طالقان با 09/56321 هکتار بیشترین توان برای مرتع درجه 1 و شهرستان کرج با 96/92507 هکتار بیشترین توان را برای مرتع درجه 2 را دارست. شهرستان نظرآباد فاقد توان برای مرتع درجه 1 و شهرستان طالقان فاقد توان برای کاربری درجه 4 است. شهرستان نظرآباد با 15/48 درصد و شهرستان اشتهارد با 92/63 درصد نیز دارای توان برای مرتع درجه 3 و 4 می-باشند. براساس وزنعوامل مختلف شیب بیشاز 50 درصد محدودکنندهترین عامل برای کاربری مرتع است. بطورکلی تعیین توان اکولوژیک مراتع، منجر به شناسایی مناطقی گردد که در استفاده بهینه از منابع طبیعی بسیار مناسب هستند و از نظر اقتصادیی و اجتماعی افزایش درآمد و اشتغال روستایی را در پی خواهد داشت.