آزاده بذرمنش؛ مصطفی ترکش؛ حسین بشری؛ سعید پورمنافی
چکیده
در این مطالعه به منظور مدلسازی رویشگاه بالقوه گونهی علف پشمکی Bromus tomentellus Boiss و بررسی اثر تغییر اقلیم بر رویشگاه این گونه در استان اصفهان از مدل حداکثر آنتروپی(MAXENT) استفاده گردید. دادههای رخداد گونه به وسیله روش طبقهبندی تصادفی با استفاده از بازدیدهای میدانی و سیستم اطلاعات جغرافیایی شامل 60 مکان مرتعی به عنوان نقاط آموزشی ...
بیشتر
در این مطالعه به منظور مدلسازی رویشگاه بالقوه گونهی علف پشمکی Bromus tomentellus Boiss و بررسی اثر تغییر اقلیم بر رویشگاه این گونه در استان اصفهان از مدل حداکثر آنتروپی(MAXENT) استفاده گردید. دادههای رخداد گونه به وسیله روش طبقهبندی تصادفی با استفاده از بازدیدهای میدانی و سیستم اطلاعات جغرافیایی شامل 60 مکان مرتعی به عنوان نقاط آموزشی تعیین گردید. همچنین 20 نقطه رخداد به صورت پیمایش زمینی با استفاده از GPS در منطقه غرب استان اصفهان به عنوان نقاط ارزیابی در نظر گرفته شد. 22 لایه محیطی شامل، 3 متغیر فیزیوگرافی و 19 متغیر اقلیمی مشتق شده از درجه حرارت و بارندگی در فرآیند مدلسازی مورد استفاده قرار گرفتند. با استفاده از مدل حداکثر آنتروپی رابطه بین رخداد گونه و عوامل محیطی تعیین گردید و پراکنش جغرافیایی گونه به صورت نقشه نمایش داده شد. سپس اثر سناریوهای تغییر اقلیم شامل سناریو RCP2/6(خوشبینانه) و RCP8/5 (بدبینانه) بر پراکنش جغرافیایی گونه Br.tomentellus Boiss مورد بررسی قرار گرفت. با توجه به منحنیهای عکسالعمل گونه نسبت به متغیرهای محیطی گونه Bromus tomentellus ، در محدوده ارتفاعی 2500 تا 3500 متر، شیب 10 تا 30 درجه، بارش سالیانه 240 تا 260 میلیمتر و متوسط دمای 8 تا 10 درجه سانتیگراد از احتمال رخداد بیشتری برخوردار است. گستره جغرافیایی گونه در دو دوره زمانی سالهای 2050 و 2070 نشان داد که تحت سناریو خوشبینانه 1/46 کیلومتر مربع به مساحت رویشگاه گونه افزوده و تحت سناریوی بدبینانه حدود 74/35 کیلومترمربع از سطح مناسب رویشگاه این گونه کاسته میشود.
زهرا براتی؛ ابراهیم امیدوار؛ عطااله شیرزادی
چکیده
تهیۀ نقشۀ حساسیتپذیری زمینلغزش بهعنوان اولین گام مهم در ارزیابی خطر زمینلغزش محسوب میشود. هدف اصلی این پژوهش مقایسۀ عملکرد الگوریتم یادگیری ماشین مدل لجستیک درختی (LMT) با مدل آماری رگرسیون لجستیک (LR) بهمنظور مدلسازی حساسیتپذیری زمینلغزش در حوضۀ سرخون استان چهارمحال و بختیاری است. بدینمنظور ابتدا نقشۀ پراکنش ...
بیشتر
تهیۀ نقشۀ حساسیتپذیری زمینلغزش بهعنوان اولین گام مهم در ارزیابی خطر زمینلغزش محسوب میشود. هدف اصلی این پژوهش مقایسۀ عملکرد الگوریتم یادگیری ماشین مدل لجستیک درختی (LMT) با مدل آماری رگرسیون لجستیک (LR) بهمنظور مدلسازی حساسیتپذیری زمینلغزش در حوضۀ سرخون استان چهارمحال و بختیاری است. بدینمنظور ابتدا نقشۀ پراکنش با تعداد 98 موقعیت زمینلغزش با استفاده از دادههای عملیات میدانی و همچنین دادههای تاریخی ثبت شده، تهیه شد. علاوه بر این، برای تکمیل پایگاه دادهها، 100 موقعیت غیرزمینلغزشی نیز شناسایی شدند. نقاط زمینلغزشی و غیرزمینلغزشی به صورت تصادفی به دو دسته دادۀ مدلسازی و اعتبارسنجی تقسیم شدند. سپس بیست عامل مؤثر با توجه به مرور منابع و خصوصیات زمینمحیطی حوضه شناسایی شدند. در ادامه، مدلهای LMT و LR برای شناسایی تأثیر عوامل مؤثر روی وقوع زمینلغزش و همچنین ارزیابی حساسیتپذیری زمینلغزشها، بهوسیلۀ دادههای مرحلۀ آموزش بهکار گرفته شدند. در نهایت، عملکرد این دو مدل از طریق سطح زیر منحنی عامل گیرنده (AUC) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج اعتبارسنجی مدلها حاکی از آن بود که مدل LR با AUC برابر با 797/0 عملکرد مناسبتری نسبت به مدل LMT (740/0 = AUC) از خود نشان داده، هر چند که هر دو مدل ابزارهای مفیدی برای پیشبینی مکانی حساسیتپذیری زمینلغزش هستند. بنابراین مدل LR میتواند بهعنوان یک ابزار جایگزین برای مدیریت بهتر مناطق تحت تأثیر زمینلغزش در منطقۀ مورد مطالعه پیشنهاد شود.
سیدعرفان خاموشی؛ فریدون سرمدیان؛ علی کشاورزی
چکیده
خاک یک محیط پویا بوده و با مدیریت و کاربری ناصحیح اراضی، بهراحتی مستعد تخریب میگردد. بنابراین افزایش تخریب این منبع محدود، امنیت غذایی جهان را شدیداً در معرض خطر قرار میدهد. لذا استفادۀ مناسب و پایدار از اراضی به امری مهم و اجتنابناپذیر مبدل شده است. هدف از مطالعۀ حاضر تهیۀ نقشۀ رقومی خاک با استفاده از مدل درخت تصمیم بهمنظور ...
بیشتر
خاک یک محیط پویا بوده و با مدیریت و کاربری ناصحیح اراضی، بهراحتی مستعد تخریب میگردد. بنابراین افزایش تخریب این منبع محدود، امنیت غذایی جهان را شدیداً در معرض خطر قرار میدهد. لذا استفادۀ مناسب و پایدار از اراضی به امری مهم و اجتنابناپذیر مبدل شده است. هدف از مطالعۀ حاضر تهیۀ نقشۀ رقومی خاک با استفاده از مدل درخت تصمیم بهمنظور ارزیابی تناسب اراضی کشاورزی در منطقۀ آبیک استان قزوین، جهت اهداف مدیریتی و برنامهریزی برای استفادۀ پایدار از اراضی است. بدین منظور، با استفاده از روش مکعب لاتین مشروط اقدام به نمونهبرداری از منطقه شد و پس از انجام آنالیزهای آزمایشگاهی، با استفاده از مدل جنگلهای تصادفی اقدام به مدلسازی و تهیۀ نقشۀ خاک منطقه شد. همچنین از روش پارامتریک، ارزیابی تناسب اراضی برای محصولات غالب در منطقه استفاده شد. نتایج حاصل نشان داد که در ارزیابی تناسب اراضی برای گندم آبی با آبیاری سطحی 27/75 درصد از کل منطقه در کلاس S2 و 73/24 درصد از اراضی در کلاس S3 قرار دارند. در ارزیابی تناسب اراضی برای ذرت با آبیاری سطحی 78/14 درصد از اراضی در کلاس S1، 82/84 درصد در کلاس S2 و 39/0 درصد از اراضی نیز در کلاس S3 قرار گرفت. نتایج ارزیابی تناسب اراضی برای یونجه با آبیاری سطحی نشان داد که 10/11 درصد از اراضی در کلاس S1، 49/88 درصد در کلاس S2 و 4/0 درصد نیز در کلاس S3 قرار گرفتند.
فرهاد ذوالفقاری؛ حسین آذرنیوند؛ حسن خسروی؛ غلامرضا زهتابیان؛ شهرام خلیقی سیگارودی
چکیده
تغییر در سطح زمین اثراتی بر اقلیم نزدیک به سطح یا میکروکلیما خواهد داشت. تالاب بین المللی هامون در دهههای اخیر خشک و پوشش گیاهی در آن کاهش چشمگیری داشته است. آمارهای ایستگاه سینوپتیک زابل نشان دهندۀ افزایش درجه حرارت این محل میباشد. برای نشان دادن نقش وضعیت سطح زمین بر میکروکلیمای نزدیک به سطح در سه میکروسایت با درصد پوشش مختلف، ...
بیشتر
تغییر در سطح زمین اثراتی بر اقلیم نزدیک به سطح یا میکروکلیما خواهد داشت. تالاب بین المللی هامون در دهههای اخیر خشک و پوشش گیاهی در آن کاهش چشمگیری داشته است. آمارهای ایستگاه سینوپتیک زابل نشان دهندۀ افزایش درجه حرارت این محل میباشد. برای نشان دادن نقش وضعیت سطح زمین بر میکروکلیمای نزدیک به سطح در سه میکروسایت با درصد پوشش مختلف، درجه حرارت عمق 5 سانتیمتری، سطح زمین و ارتفاع 150 سانتیمتری از سطح زمین و شارهای حرارتی و انرژی ارزیابی و مقایسه شده است. فاصلۀ بین میکرو سایتهای مختلف پوشش گیاهی حدود 20 کیلومتر و اختلاف ارتفاع بین آنها کمتر از 10 متر میباشد. میکروسایت A با 65 درصد پوشش گیاهی در داخل تالاب هامون، میکروسایت B با 20 درصد پوشش گیاهی در اراضی رها شده و ایستگاه سینوپتیک شهرستان زابل با تقریباً 100 درصد خاک لخت بهعنوان میکروسایت C انتخاب گردید. برای بررسی نقش و اثر پوشش گیاهی بر میکروکلیمای سطح زمین معادلۀ تعادل انرژی سطحی مورد ارزیابی قرار گرفت. آنالیز دادهها در طول دورۀ مورد مطالعه نشان داد که درجه حرارت در میکروسایت C بیشتر از سایر مناطق بود. که به تبع آن دمای درجه حرارت ارتفاع نیز در این میکروسایت بیشتر مشاهده کردید. به نظر میرسد که کمبود پوشش گیاهی نقش عمدهای در افزایش درجه حرارت هوا در میکروسایت C داشته باشد. نتایج نشان داد که حداکثر اختلاف دما در سه میکروسایت مورد بررسی در ساعت 30 دقیقۀ بامداد به وقت محلی و میزان دما حدود 2/3 درجه سانتیگراد گرم تر از میکروسایتهای A و B بود. بررسی معادلۀ شار انرژی نشان داد که دمای سطح زمین بهدلیل تغییر در درصد پوشش سطح زمین متفاوت است و دمای ارتفاع 150 سانتیمتری وابسته به تغییرات شارهای حرارتی سطح زمین میباشد.
قباد رستمی زاد؛ علی سلاجقه؛ علی اکبر نظری سامانی؛ جمال قدوسی
چکیده
یکی از انواع فرسایشهای آبی که موجب تخریب اراضی و بر هم خوردن تعادل در پهنههای منابع طبیعی میشود، پدیدۀ فرسایش خندقی است. تخریب اراضی، بر هم خوردن منظر زمین و تعادل اکولوژیک و به مخاطره افتادن منابع زیستی در این مناطق، از جمله موارد دیگری است که پژوهش در مورد فرسایش خندقی به ویژه در شهرستان درهشهر را گریزناپذیر و الزامی ...
بیشتر
یکی از انواع فرسایشهای آبی که موجب تخریب اراضی و بر هم خوردن تعادل در پهنههای منابع طبیعی میشود، پدیدۀ فرسایش خندقی است. تخریب اراضی، بر هم خوردن منظر زمین و تعادل اکولوژیک و به مخاطره افتادن منابع زیستی در این مناطق، از جمله موارد دیگری است که پژوهش در مورد فرسایش خندقی به ویژه در شهرستان درهشهر را گریزناپذیر و الزامی میکند. در همین راستا تعداد 36 خندق در پهنۀ خندقی دره شهر در استان ایلام انتخاب شدند. سپس عوامل محیطی، خصوصیات فیزیکی-شیمیایی خاک، پوشش و هیدرولوژیکی خندقهای مورد آزمون با استفاده از عکسهای هوایی، نقشههای رقومی مربوطه و عملیاتهای میدانی مشخص شدند. برای تعیین میزان اثرگذاری این عوامل بر روی هریک از مشخصات ژئومتری خندق با استفاده از منطق فازی و نظریۀ اطلاع، تابع عضویت و وزن تابع عضویت هریک از عوامل محاسبه شد. سپس رابطۀ بین متغیرهای وابسته و مستقل با استفاده از رگرسیون چند متغیره بدست آمد. نتایج بررسیهای آماری با استفاده از روش رگرسیون چند متغیرۀ گامبهگام نشان داد که طول خندق با مساحت بالادست خندق، عرض بالا و پایین و سطح مقطع خندق با ضریب گردی حوضه، عمق خندق با ضریب گردی حوضه و انحنای دامنه، ارتفاع پیشانی خندق با شیب محلی سر خندق و شیب جدارۀ خندق با درصد تاج پوشش رابطۀ معنیداری دارند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که مشخصات ژئومتری خندق در منطقۀ مورد مطالعه تابعی از سطح بالادست، ضریب گردی حوضه، انحنای دامنه، شیب محلی سر خندق و درصد تاج پوشش حوزهآبخیز خندق خواهد بود.
الهام رضایی؛ سمیه دهداری
چکیده
مطالعۀ حاضر به بررسی تأثیر عملیات اصلاحی مرتع بر عملکرد پوشش گیاهی در مرتع زالو آب در فاصلۀ ده کیلومتری جنوب غربی شهرستان آبدانان از توابع استان ایلام پرداخته است. در این مطالعه سه تیمار اصلاحی شامل قرق، بذرپاشی و کپهکاری انتخاب و در کنار هر تیمار سایتهایی به عنوان شاهد انتخاب گردید که دو به دو مجاور هم بودند. نمونهبرداری ...
بیشتر
مطالعۀ حاضر به بررسی تأثیر عملیات اصلاحی مرتع بر عملکرد پوشش گیاهی در مرتع زالو آب در فاصلۀ ده کیلومتری جنوب غربی شهرستان آبدانان از توابع استان ایلام پرداخته است. در این مطالعه سه تیمار اصلاحی شامل قرق، بذرپاشی و کپهکاری انتخاب و در کنار هر تیمار سایتهایی به عنوان شاهد انتخاب گردید که دو به دو مجاور هم بودند. نمونهبرداری پوشش گیاهی بصورت تصادفی-سیستماتیک در طول سه ترانسکت صد متری در سی پلات یک متر مربعی انجام گرفت. پارامترهای پوشش گیاهی شامل (تولید، تراکم، درصد تاج پوشش، خاک لخت، سنگ و سنگریزه ولاشبرگ) اندازهگیری شدند. دادههای به دست آمده توسط نرم افزار spss با استفاده از آزمون t مستقل و آنالیز واریانس به ترتیب جهت مقایسۀ هر سایت اصلاحی با شاهد و مقایسۀ سه سایت اصلاحی تجزیه و تحلیل شدند. نتایج به دست آمده نشان داد که عملیات اصلاحی انجام شده موجب افزایش درصد تاج پوشش، تولید، تراکم گیاهان کلاس I و II و کاهش گیاهان کلاس III، خاک لخت و سنگریزه نسبت به سایت شاهد شده است و بین سایتهای اصلاحی و شاهد از نظر خصوصیات ذکر شده تفاوت معنیدار در سطح یک درصد وجود دارد. همچنین نتایج تجزیۀ واریانس یکطرفه و مقایسۀ میانگینهای خصوصیات مورد اندازهگیری پوشش گیاهی در سه سایت تیمار تفاوت معنیداری در سطح 1% نشان میدهد.
سلمان زارع؛ محمد جعفری؛ حسن احمدی؛ حسن روحی پور؛ رضا خلیل ارجمندی
چکیده
برای بیش از پنجاه سال، استفاده از مالچ نفتی یکی از راهکارهای تثبیت تپههای ماسهای در ایران بوده است. اگرچه مالچ نفتی از موادی است که در تثبیت ماسههای روان موفق عمل کرده است، اما با توجه به مشکلات موجود در اجرای مالچپاشی با مواد نفتی، استفاده از ترکیبات و روشهای کارآمدتر و ارزانتر، ضرورت مییابد. در این راستا، تحقیق ...
بیشتر
برای بیش از پنجاه سال، استفاده از مالچ نفتی یکی از راهکارهای تثبیت تپههای ماسهای در ایران بوده است. اگرچه مالچ نفتی از موادی است که در تثبیت ماسههای روان موفق عمل کرده است، اما با توجه به مشکلات موجود در اجرای مالچپاشی با مواد نفتی، استفاده از ترکیبات و روشهای کارآمدتر و ارزانتر، ضرورت مییابد. در این راستا، تحقیق حاضر با هدف بررسی کارایی برخی از مالچهای غیرنفتی شامل مالچهای رزینی، پلیمری، بیوپلیمری، معدنی و بیولوژیک جهت تثبیت ماسههای روان در بیابانهای ریگبلند کاشان انجام شده است. در عرصة طبیعی با نصب شاخصهای مدرج بر روی قسمتهای مختلف تپه، مالچها با مقدار مناسب در سه تکرار (سه تپه)، برروی ماسههای بادی روان پاشیده شدند. برای ارزیابی اثر مالچها در تثبیت تپههای ماسهای، از شاخص ضریب اثر تثبیتکنندگی استفاده شد. آزمون مقایسة میانگین نشان داد که بالاترین ضریب اثر تثبیتکنندگی با اختلاف معنیدار مربوط به مالچ بیولوژیک است. پس از آن، بهترتیب سه مالچ رزین، معدنی و پلیمری با ضریب اثر تثبیتکنندگی 45/0، 41/0 و 39/0 قرار دارند. هرچند که این سه نوع مالچ اختلاف معنیداری با یکدیگر نداشتند. مالچ بیوپلیمری با کمترین ضریب اثر تثبیتکنندگی (21/0) اختلاف معنیداری با سایر مالچها از خود نشان داد. در تپة مالچپاشیشده با مالچ بیولوژیک، بهدلیل تشکیل سلة محکم در مقابل فرسایش، برداشت ماسه تقریباً متوقف شده و تپه کاملاً تثبیت شده است. از بین مالچهای مورد بررسی، تنها مالچ بیولوژیک کارایی مناسبتری داشت.
صلاح الدین زاهدی
چکیده
کاشت اکوتیپهای گونۀ مرتعی Elymus hispidus var. hispidus در ایستگاه پژوهشی بهارستان سنندج به منظور بررسی قدرت استقرار و سازگاری انجام شد. این بررسی از سال 1389 شروع و تا سال 1394 ادامه یافت. برای هر اکوتیپ به مقدار کافی بذر از پایه های مختلف سراسر استان جمع آوری و در پائیز سال 1389 در فاز تکثیر بذر برای هر اکوتیپ کشت شدند. در پائیز سالهای 90 و 91 اکوتیپهای ...
بیشتر
کاشت اکوتیپهای گونۀ مرتعی Elymus hispidus var. hispidus در ایستگاه پژوهشی بهارستان سنندج به منظور بررسی قدرت استقرار و سازگاری انجام شد. این بررسی از سال 1389 شروع و تا سال 1394 ادامه یافت. برای هر اکوتیپ به مقدار کافی بذر از پایه های مختلف سراسر استان جمع آوری و در پائیز سال 1389 در فاز تکثیر بذر برای هر اکوتیپ کشت شدند. در پائیز سالهای 90 و 91 اکوتیپهای هر گونه در قالب طرحهای آماری بلوکهای کامل تصادفی در عرصههای مرتعی بهصورت دیم کشت شدند. ابعاد کرتهای آزمایشی 2*4 مترمربع که بهصورت 4 خط 4 متری با فاصلۀ 50 سانتیمتر اجرا گردید و برای حذف اثرات حاشیهای فاصلۀ بین کرتها 5/0 متر و فاصلۀ بین بلوکها 2 متر در نظر گرفته شد. متغیرهای اندازهگیری شده برای انتخاب و ارزیابی اکوتیپ ها شامل: 1) درصد سبز شدن بذرها در عرصه 2) گلدهی 3) تشکیل بذر 4) ارتفاع گیاه 5) تولید 6) سطح پوشش تاجی و 7) توان رویش مجدد که نتایج نشان داد بین متغیرهای اندازهگیری شده و اکوتیپها در سطح احتمال (P< 0.05) اختلاف معنیدار وجود دارد. آزمون دانکن برای پارامترهای مورد اندازهگیری اکوتیپهای مختلف نشان داد که اکوتیپ دولاب، دارای بهترین عملکرد است. به نظر میرسد که فاکتورهای ارتفاع از سطح دریا، عمق خاک و جهت جغرافیایی بیشترین تأثیر را بر عملکرد اکوتیپهای مختلف داشتهاند.
مهدیه سنجری
چکیده
با توجه به روند روز افزون استفاده از ابزار سامانۀ اطلاعات جغرافیایی (GIS) در مطالعات منابع طبیعی از یک سو و پیچیدگی ساز و کارهای زیستی، زمین شناختی، ژئومورفولوژیکی، هیدرولوژیکی و بوم شناختی از سوی دیگر، مقیاس به عنوان مبحثی تأثیر گذاردر حال شکوفایی است. از آنجا که در مطالعات منابع طبیعی بر اساس فاز مطالعه، از نقشههای با مقیاس گوناگون ...
بیشتر
با توجه به روند روز افزون استفاده از ابزار سامانۀ اطلاعات جغرافیایی (GIS) در مطالعات منابع طبیعی از یک سو و پیچیدگی ساز و کارهای زیستی، زمین شناختی، ژئومورفولوژیکی، هیدرولوژیکی و بوم شناختی از سوی دیگر، مقیاس به عنوان مبحثی تأثیر گذاردر حال شکوفایی است. از آنجا که در مطالعات منابع طبیعی بر اساس فاز مطالعه، از نقشههای با مقیاس گوناگون استفاده میشود، لذا به منظور استفاده از نتایج بدست آمده از مطالعه در سیاستگزاری و مدیریت عرصههای منابع طبیعی، تعیین دقت (مقیاس) مطالعه و دامنۀ کاربرد نتایج آن از اهمیت ویژهای برخوردار است. از آنجا که متخصصین علم هیدرولوژی برای حوضههای فاقد آمار استفاده از مدل هیدروگراف واحد لحظهای ژئومورفولوژی (GIUH) را پیشنهاد نمودهاند و این مدل بر اساس ارتباط عوامل ژئومورفولوژی و اثر آن بر پاسخهای هیدرولوژیک شبیهسازی گردیده است، لذا لازم است در ابتدا مقیاس بهینه به منظور اجرای این مدل شناسایی شده و مورد استفاده قرار گیرد. این مقاله سعی دارد با استفاده از تحلیل چند مقیاسه، از میان نقشههای 1:25000 و 1:50000 (نقشههای توپوگرافی موجود در کشور)، مقیاس بهینه (مناسبترین مقیاس از نظر دقت نتایج و صرف هزینه و وقت کمتر) را تعیین نماید. رسالت اصلی این مقاله مقایسۀ مدل GIUH با دادههای مشاهدهای و چگونگی کارایی آن در این حوضه مشخص نیست، بلکه هدف آن است که با تحلیل چند مقیاسۀ این مدل در دو مقیاس 1:25000 و 1:50000 مقیاس بهینه در اجرای این مدل تعیین گشته و به منظور تحقیقات آتی مد نظر قرار گیرد.
طیبه السادات سهرابی؛ عباسعلی ولی؛ ابوالفضل رنجبر فردویی؛ سید حجت موسوی
چکیده
پدیدۀ گرد وغبار یکی از عوارض ثانویۀ اکوسیستمهای مناطق خشک و نیمهخشک است. این پدیده ناشی از بازخورد سیستم در مقابل عوامل متعدد فشار و تخریب میباشد. یکی از مهمترین ارکان اکوسیتمها پوششگیاهی آن است. از آنجا که عامل پوششگیاهی منعکسکنندۀ عوامل متعدد در اکوسیستم است، لذا میتوان با مطالعۀ رابطۀ تغییرات آن با سایر ...
بیشتر
پدیدۀ گرد وغبار یکی از عوارض ثانویۀ اکوسیستمهای مناطق خشک و نیمهخشک است. این پدیده ناشی از بازخورد سیستم در مقابل عوامل متعدد فشار و تخریب میباشد. یکی از مهمترین ارکان اکوسیتمها پوششگیاهی آن است. از آنجا که عامل پوششگیاهی منعکسکنندۀ عوامل متعدد در اکوسیستم است، لذا میتوان با مطالعۀ رابطۀ تغییرات آن با سایر عوامل نظیر پدیدۀ گرد و غبار به اثر متقابل عوامل پی برد. در این تحقیق به بررسی تأثیر پوششگیاهی بر وقوع پدیدۀ گرد و غبار در استان اصفهان طی دورۀ مطالعۀ 2016-2000 با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی و شاخص پوششگیاهی نرمالشده پرداختهشدهاست. برای انجام تحقیق، دادههای تعداد وقوع گرد و غبار در ایستگاههای سینوپتیک استان برای دورۀ موردمطالعه از سازمان هواشناسی دریافت و فراوانی روزهای گرد وغبار هر ایستگاه در هر سال استخراج گردید. با استفاده از روش کریجینگ، روزهای گرد وغبار استان پهنهبندی گردید. نقشۀ پوششگیاهی استان نیز برای هرسال و بر اساس شاخصNDVI تیرماه هرسال از تصاویر سنجندۀ MODIS تهیهگردید. تحلیل رگرسیونی دادههای گرد وغبار سالانه و شاخص پوششگیاهی نیز بهمنظور تحلیل کمی تأثیر پوششگیاهی بر وقوع گرد و غبار انجام شد. نتایج پهنهبندی نشان داد که تعداد وقوع گرد و غبار در سالهای اخیر نسبت به گذشته افزایش و سالهای 2011 و 2007 به ترتیب با مقادیر 496 و 67 روز، بیشترین و کمترین تعداد گرد وغبار در طول دوره میباشند. همچنین ایستگاه نایین و اصفهان (فرودگاه) به ترتیب با 914 و805 روز بیشترین و گلپایگان و داران با 91 و111 روز کمترین میزان وقوع گرد و غبار را داشتهاند. نتایج نشان داد که بیشترین تعداد وقوع گرد و غبار مربوط به شرق و مرکز استان و کمترین مربوط به بخشهای دیگر استان است. پوششگیاهی نیز در طی دورۀ موردمطالعه در شرق و مرکز استان کمترین مقدار بوده است. مقدار NDVI نیز در سالهای 2011،2013 و2015 کمترین مقدار بوده و بین 69/0تا 19/0- تغییر داشتهاست. نتایج تحلیل رگرسیونی نیز نشان داد که فراوانی وقوع گرد وغبار با پراکنش پوششگیاهی ارتباط نزدیکی دارد و با کاهش پوششگیاهی، بر تعداد وقوع گرد و غبار افزوده میشود. به طورکلی عامل پوششگیاهی با همبستگی معنیدار در سطح خطای کمتر از ۵ درصد، 78 درصد از تغییرات پدیدۀ گرد و غبار را تبیین میکند. بنابراین مدیریت اکوسیستمها و بالاخص پوششگیاهی در پدیدۀ گرد وغبار مؤثر است.
مرتضی صابری؛ وحید کریمیان
چکیده
مطالعات ویژگیهای عملکردی لکههای گیاهی مرتع در شناسایی معرفهای گیاهی مؤثر در سلامت مراتع مناطق خشک و نیمهخشک با بهبود بخشیدن شرایط سطح خاک و همچنین شناخت تأثیر عملیاتهای اصلاحی مدیریتی و تغییرات شرایط طبیعی در سطح مرتع مؤثر است. بدین منظور در منطقۀ نیاتک سیستان نمونهبرداری در سطح چشمانداز که دارای شرایط یکسان ...
بیشتر
مطالعات ویژگیهای عملکردی لکههای گیاهی مرتع در شناسایی معرفهای گیاهی مؤثر در سلامت مراتع مناطق خشک و نیمهخشک با بهبود بخشیدن شرایط سطح خاک و همچنین شناخت تأثیر عملیاتهای اصلاحی مدیریتی و تغییرات شرایط طبیعی در سطح مرتع مؤثر است. بدین منظور در منطقۀ نیاتک سیستان نمونهبرداری در سطح چشمانداز که دارای شرایط یکسان بوده و در آن برخی گونههای بومی مانند Alhagi camelorum و Salsola rigida و 2 گونۀ Tamarix ramosissima و Haloxylon persicum از طریق بوتهکاری مستقر شده است، انتخاب گردید و اثر این قطعات گیاهی بر ویژگیهای عملکردی اکوسیستم مورد بررسی قرار گرفت. جهت نمونهبرداری 4 ترانسکت 150 متری مستقر شد و با استفاده از مدل LFA سه ویژگی پایداری، نفوذپذیری و چرخۀ عناصر با استفاده از 11 شاخص سطح خاک تعیین گردید. با توجه به نتایج ملاحظه گردید که 2 گونۀ کشت شده دارای عملکرد بالاتری نسبت به گونههای بومی هستند و کلیۀ قطعات با میان قطعات از نظر آماری تفاوت معنیداری دارند. در بین گونههای بومی و مستقر شده گونۀ Tamarix ramosissima دارای ویژگیهای عملکردی بالاتری نسبت به سایر گونهها است. بهطور کلی با توجه به ویژگیهای عملکردی بالاتر در قطعات اکولوژیک کاشته شده، این قطعات به منظور انجام عملیات اصلاحی مراتع مشابه پیشنهاد میشود.
اعظم طبرزدی؛ مقداد جورغلامی؛ علیرضا مقدم نیا؛ باریس مجنونیان قراقز؛ پدرام عطارد
چکیده
در چشم انداز شهری، بسیاری از چالشهای محیط زیستی نظیر رواناب ناشی از آب رگبار و ریسک سیلاب، آلودگی شیمیایی و ذرات معلق هوا، خاک و آب شهری، جزیره گرمایی شهری و امواج حرارتی تابستانه تشدید میشوند. روانابهای ناشی از بارشهای شدید در بسیاری از مناطق جهان منجر به سیل، فرسایش، رسوب و حمل عناصر میشوند که پوشش گیاهی جنگلی یکی از مهمترین ...
بیشتر
در چشم انداز شهری، بسیاری از چالشهای محیط زیستی نظیر رواناب ناشی از آب رگبار و ریسک سیلاب، آلودگی شیمیایی و ذرات معلق هوا، خاک و آب شهری، جزیره گرمایی شهری و امواج حرارتی تابستانه تشدید میشوند. روانابهای ناشی از بارشهای شدید در بسیاری از مناطق جهان منجر به سیل، فرسایش، رسوب و حمل عناصر میشوند که پوشش گیاهی جنگلی یکی از مهمترین عوامل تعدیل سیلاب و کنترل فرسایش و رسوب است. دراین پژوهش وضعیت کیفی رواناب در پارک جنگلی چیتگر با هدف تعیین الگوی کیفی رواناب پارک جنگلی و اثر پوشش جنگلی برآن، مورد بررسی قرار گرفت و دبی رواناب، پارامترهای فیزیکی و شیمیایی در طی 3 رویداد رگبار (5 دی و 25 بهمن 95 و 15 اردیبهشت 96) مورد اندازهگیری و تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که مقادیر میانگین پارامترهای دبی 3/1988 لیتر بر ساعت، کل مواد جامد محلول (TDS) 64/40 میلیگرم در لیتر،کل مواد جامد معلق (TSS) 8/ 2064 میلیگرم در لیتر ، pH 75/7، کلسیم 95/2 میلیگرم در لیتر ،منیزیم 23/2 میلیگرم در لیتر، سدیم 4/584 میلیگرم در لیتر ، پتاسیم 71/5 میلیگرم در لیتر، نیترات 36/1 میلیگرم در لیتر و فسفات 71/ 0 میلیگرم در لیتر بود. همچنین ارزیابی همبستگی بین پارامترها حاکی از وجود همبستگی زیاد بین پارامترها بود که قویترین آنها شامل همبستگی بین کلسیم با دبی رواناب (66/0) و کل مواد جامد محلول (69/0)؛ سدیم با pH (71/0) و کل مواد جامد محلول (65/0) بود. بررسی خصوصیات رواناب سه زیر حوضه A (29% پوشش)، B (31% پوشش)و C (24%پوشش) نشان داد که افزایش درصد پوشش موجب کاهش میزان رواناب در بارشهای سالانه شد. همچنین در اثر بالاتر بودن پوشش گیاهی در زیرحوضههای A و B، میزان املاح معلق، املاح کل، سدیم، پتاسیم و کلسیم رواناب کمتر بود. اما در مورد یونهای نیترات و فسفات احتمالا به دلیل افزایش فعالیتهای بیولوژیکی در پوششهای جنگلی بالاتر، میزان آن در زیرحوضههای دارای پوشش 29 و 31 درصد بیشتر از زیرحوضه دارای پوشش 24 درصد بود.
امیر علم بیگی؛ محسن ملک لی
چکیده
پدیدۀ خشکسالی طی دهۀ گذشته در ایران همواره رو به افزایش بوده است. این در حالی است که مدیریت خشکسالی به عنوان رویکردی کاربردی میتواند به تخفیف اثرات این پدیده کمک کند. در امر مدیریت خشکسالی، نهادها و کارآفرینی نهادی میتوانند نقشی اساسی در مناطق دچار خشکسالی ایفا نموده و به عنوان راه حلی مناسب جهت افزایش تاب آوری نسبت به خشکسالی باشند. ...
بیشتر
پدیدۀ خشکسالی طی دهۀ گذشته در ایران همواره رو به افزایش بوده است. این در حالی است که مدیریت خشکسالی به عنوان رویکردی کاربردی میتواند به تخفیف اثرات این پدیده کمک کند. در امر مدیریت خشکسالی، نهادها و کارآفرینی نهادی میتوانند نقشی اساسی در مناطق دچار خشکسالی ایفا نموده و به عنوان راه حلی مناسب جهت افزایش تاب آوری نسبت به خشکسالی باشند. پژوهش حاضر با هدف تحلیل نهادی مدیریت خشکسالی و با رویکرد تحلیل شبکۀ اجتماعی انجام گرفته است. جامعۀ آماری این پژوهش را کشاورزان خرده مالک شهرستان ساوه تشکیل میدهند. روش آماری غالب در پژوهش حاضر جامعه سنجی و استخراج شاخصهای کل شبکه از طریق تکنیک تحلیل شبکه میباشد. بر اساس اطلاعات به دست آمده از رتبهبندی نهادی مشخص شد که بیشترین جریان اطلاعاتی در شبکۀ دو وجهی اطلاعات آموزشی با جهاد کشاورزی و دامپزشکی است. در مورد جریان اطلاعات حمایت مالی بانکها و مؤسسات اعتباری از نظر مرکزیت درجه در صدر قرار دارند. از نظر جریان اطلاعات تخصصی دامپزشکی نیز بیشترین نقش مرتبط با جریاندهی به اطلاعات فنی و تخصصی در راستای سازگاری با تغییر اقلیم میباشد. نتایج پژوهش نشان میدهد که ابعاد مختلف شبکۀ اجتماعی بر روی بسیج منابع اثر میگذارد و از سوی دیگر، کارآفرینی نهادی میتواند آسیب ناشی از تغییر اقلیم را کاهش دهد. در پایان پیشنهادهایی بر پایۀ یافتههای پژوهش ارائه شده است.
محمد عموزاد مهدیرجی؛ غلامعلی جلالی؛ عباس علیپور؛ محمد حسین پاپلی یزدی
چکیده
جنگلهای شمال کشور در طی سنوات گذشته بهدلیل دسترسی آسان، افزایش جمعیت و غیره توسط دخالتهای انسانی مورد تعرض قرار گرفته است. بررسی تغییرات کاربری یکی از روشهای اساسی در مدیریت و ارزیابی منابع طبیعی میباشد. تحقیق حاضر، در زیر حوزۀ بابلکرود به مساحت 14896 هکتار اجرا شد. جمعیت منطقه شامل روستاها، آبادیهای کوچک و برزگ بهمیزان ...
بیشتر
جنگلهای شمال کشور در طی سنوات گذشته بهدلیل دسترسی آسان، افزایش جمعیت و غیره توسط دخالتهای انسانی مورد تعرض قرار گرفته است. بررسی تغییرات کاربری یکی از روشهای اساسی در مدیریت و ارزیابی منابع طبیعی میباشد. تحقیق حاضر، در زیر حوزۀ بابلکرود به مساحت 14896 هکتار اجرا شد. جمعیت منطقه شامل روستاها، آبادیهای کوچک و برزگ بهمیزان 1521 خانوار میباشند. در این تحقیق نقشههای 3 دوره سالهای 1345 – 1373 و 1383، بدواً توسط نرم افزار Micro station تبدیلات لازم و نیز موزائیکسازی نقشههای مذکور تهیه و بعد از برش مرز حوزه، پردازش آنها در محیط نرم افزار AutoCAD انجام شد. تصاویر ماهوارهای land sat مربوط به 2013 پس از اصلاح انجام مراحل ژئورفرنس کردن در نرمافزار Erdas به محیط نرمافزار Arc GIS و Auto CAD وارد و لایههای مربوطه از آن استخراج گردید. سپس روند تغییرات کاربری اراضی و مصادیق زمینخواری اراضی ملی از طریق تغییر مساحت اراضی زراعی، اماکن مسکونی و گاوسراهای جدید، احداث جادۀ دسترسی، در هر دوره مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت. نتایج به دست آمدۀ تحقیق نشان میدهد در دورۀ اول سال 1345 الی 73 بیشترین تغییر کاربری شامل تبدیل عرصۀ جنگل و مرتع به اراضی زراعی است. با توجه به نتایج حاصل تغییرات کاربری در طول دورۀ 47 ساله 1345 الی 1392 سطحی بهمیزان 413 هکتار، حدوداً معادل 3 درصد، از اراضی جنگلی و مرتعی به دیگر کاربریها تبدیل شدند، در نتیجه نرخ تغییر کاربری طی این دوره 8/8 هکتار در سال بدست آمد. نرخ تغییرات تعداد واحد دامداری و دیگر اماکن در جنگل 9 واحد در سال بود.
حمید غلامی؛ محمدرضا مهردادی؛ مهدی نجفی؛ مهدی بی نیاز
چکیده
کمی نمودن سهم منابع رسوبات بادی به منظور اولویتبندی آنها و کاهش یا کنترل فرسایش بادی ضروری میباشد. هدف از این تحقیق، کمی نمودن عدمقطعیت سهم منابع رسوبات بادی با استفاده از تکنیک انگشتنگاری و روش شبیهسازی مونتکارلو در دشت سیرجان میباشد. بدین منظور، 46 نمونۀ سطحی شامل 6 نمونۀ پهنههای ماسهای به عنوان منطقۀ رسوب ...
بیشتر
کمی نمودن سهم منابع رسوبات بادی به منظور اولویتبندی آنها و کاهش یا کنترل فرسایش بادی ضروری میباشد. هدف از این تحقیق، کمی نمودن عدمقطعیت سهم منابع رسوبات بادی با استفاده از تکنیک انگشتنگاری و روش شبیهسازی مونتکارلو در دشت سیرجان میباشد. بدین منظور، 46 نمونۀ سطحی شامل 6 نمونۀ پهنههای ماسهای به عنوان منطقۀ رسوب بادی و 40 نمونه از منابع بالقوۀ رسوبات بادی شامل Qt (13=n)، Qc (17=n)، Qsg (5=n) و Dc (5=n) جمعآوری گردید. پس از آمادهسازی نمونهها، غلظت هشت عنصر ژئوشیمیایی به عنوان ردیاب در آزمایشگاه اندازهگیری شد و سپس منابع رسوبات بادی با استفاده از یک فرآیند آماری دو مرحلهای شامل آزمونهای آماری کروسکالوالیس و آنالیز تحلیل تشخیص گام بهگام تفکیک شدند. در نهایت، ردیابهای بهینه به عنوان پارامتر ورودی به مدل ترکیبی در نظر گرفته شد و عدم قطعیت مربوط به سهمهای ارائه شده، توسط روش شبیهسازی مونتکارلو محاسبه گردید. نتایج نشان داد که چهار ردیاب Fe، K، Mg و Cu به عنوان ردیاب بهینه انتخاب شدند و کمیسازی سهم منابع با استفاده از این چهار ردیاب انجام گردید. منابع اصلی تأمینکنندۀ رسوب برای رسوبات بادی در منطقۀ مورد مطالعه، Qc و Dc شناخته شدند و همچنین عدمقطعیت کامل (100٪-0) در سهم برخی منابع محاسبه گردید. بنابراین فعالیتهای مدیریتی به منظور کنترل و تثبیت فرسایش بادی باید در این دو منبع به منظور جلوگیری از برداشت ذرات متمرکز گردد. با توجه به کارایی بالای این روش، استفاده از آن به منظور کمی نمودن سهم منابع رسوبات بادی در سایر مناطق با فرسایش بادی فعال پیشنهاد میگردد.
اردوان قربانی؛ فرید دادجو؛ مهدی معمری؛ محمود بیدار لرد
چکیده
هدف این تحقیق بررسی ارتباط بین تولید اولیة سطح زمین (تولید اندامهای هوایی تمام گیاهان مرتعی بدون توجه به خوشخوراکی) و عوامل محیطی (ارتفاع از سطح دریا، شیب دامنه، جهات دامنه، شاخص توپوگرافی، بارندگی فصلی و سالیانه و دمای فصلی و سالیانه) در مراتع هیر- نئور استان اردبیل بود. ابتدا با در نظر گرفتن تیپهای گیاهی و عوامل محیطی، تولید اولیة ...
بیشتر
هدف این تحقیق بررسی ارتباط بین تولید اولیة سطح زمین (تولید اندامهای هوایی تمام گیاهان مرتعی بدون توجه به خوشخوراکی) و عوامل محیطی (ارتفاع از سطح دریا، شیب دامنه، جهات دامنه، شاخص توپوگرافی، بارندگی فصلی و سالیانه و دمای فصلی و سالیانه) در مراتع هیر- نئور استان اردبیل بود. ابتدا با در نظر گرفتن تیپهای گیاهی و عوامل محیطی، تولید اولیة سطح زمین در مرحلة اوج رویش گیاهان با استفاده از پلاتهای یک متر مربعی (330 پلات) به روش تصادفی-سیستماتیک و قطع و توزین برداشت شد. با استفاده از نقشههای با مقیاس 1:25000، مدل رقومی ارتفاع، نقشههای شیب، جهت، طبقات ارتفاعی و شاخص توپوگرافی استخراج شد. نقشههای دما و بارندگی فصلی و سالیانه نیز با استفاده از معادلههای گرادیان استخراج شده با استفاده از ایستگاههای همجوار (اردبیل، سرعین، خلخال و کوثر) منطقه تهیه شد. برای بررسی معنیداری تولید اولیة سطح زمین در طبقات مختلف عوامل محیطی از تجزیه واریانس یکطرفه استفاده شد. سپس برای تعیین مهمترین عوامل محیطی مؤثر از تجزیه به مؤلفههای اصلی استفاده شد. نقشة تولید اولیة سطح زمین نیز با استفاده از معادلة رگرسیون درجه دو استخراج شده، در GIS تهیه شد. نتایج نشان داد که تولید اولیة سطح زمین با عوامل ارتفاع و بارندگی رابطة مستقیم و با دما رابطة عکس دارد. همچنین بیشترین تولید اولیة سطح زمین در جهت غربی ثبت شد. نتایج تجزیه به مؤلفههای اصلی نشان داد مؤلفههای اول (شامل بارندگی و دمای سالیانه، ارتفاع از سطح دریا) و مؤلفة دوم (شامل شیب) با 10/76 درصد بیشترین تأثیر را بر روی تولید اولیة سطح زمین دارند. همچنین نقشة تولید اولیة سطح زمین تهیه و صحت نقشه برابر با 54/0 بهدست آمد که نشانگر اعتبار مدل است. از یافتههای این تحقیق میتوان در مدیریت مراتع برای ایجاد تعادل بین عرضه و تقاضای تولید اولیة سطح زمین و توازن کربن استفاده کرد.
اصغر کوه پیما؛ سادات فیض نیا
چکیده
زمین لغزش هر ساله در نقاط مختلف جهان سبب زیانهای اقتصادی و اجتماعی بسیاری میشود. این زیان ها میتواند با استفاده از اقدامات مدیریتی مناسب مانند تهیۀ نقشههای پهنهبندی حساسیت زمین لغزش در حوضه تا حد زیادی کاهش یابد. ﻫﺪﻑ ﺍﺯ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺣﺎﺿﺮ ﭘﻬﻨﻪﺑﻨﺪﻱ حساسیت ﺯﻣﻴﻦ ﻟﻐـﺰﺵ ﺑـﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ روش فاصلۀ ماهالانوبیس ...
بیشتر
زمین لغزش هر ساله در نقاط مختلف جهان سبب زیانهای اقتصادی و اجتماعی بسیاری میشود. این زیان ها میتواند با استفاده از اقدامات مدیریتی مناسب مانند تهیۀ نقشههای پهنهبندی حساسیت زمین لغزش در حوضه تا حد زیادی کاهش یابد. ﻫﺪﻑ ﺍﺯ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺣﺎﺿﺮ ﭘﻬﻨﻪﺑﻨﺪﻱ حساسیت ﺯﻣﻴﻦ ﻟﻐـﺰﺵ ﺑـﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ روش فاصلۀ ماهالانوبیس در حوزۀ لتیان ﺍﺳﺖ. ابتدا بر اساس تفسیر عکسهای هوایی و بازدیدهای میدانی گسترده تعداد 208 مورد زمین لغزش شناسایی و با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی زمین مرجع شده و نقشۀ پراکنش زمین لغزشهای حوضه بهدست آمد. سپس نقشۀ 12 عامل مؤثر که شامل بارش، کاربری اراضی، فاصله از گسل، فاصله از آبراهه، فاصله از جاده، سنگشناسی، ارتفاع، درصد شیب، جهت شیب، شاخص انحنای عرضی دامنه، حداکثر شتاب افقی زلزله و شاخص رطوبت توپوگرافیکی به عنوان مهمترین عوامل مؤثر در وقوع زمینلغزش تهیه شد و ارتباط هریک از عوامل و نقاط لغزشی مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت نقشۀ پهنهبندی حساسیت زمین لغزش حوزۀ آبخیز لتیان بر اساس مدل فاصلۀ ماهالانوبیس بهدست آمد. برای ارزیابی نتایج نیز از آزمونهای ROC و کای اسکوئر استفاده شد. نتایج نشان داد بیش از 80 درصد حوضه در محدودۀ کلاس خطر زیاد و خیلی زیاد حساسیت قرار گرفته است. شاخص AUC (مساحت زیر منحنی ROC) برای این مدل برابر 896/0 یا 6/89 % بهدست آمده که نشان دهندۀ قابلیت و دقت بالای مدل است. همچنین نتایج آزمون کای اسکوئر بیانگر تفکیک مناسب کلاسهای حساسیت زمین لغزش توسط مدل میباشد.
جواد معتمدی (ترکان)؛ حسین ارزانی؛ مرتضی مفیدی؛ اسماعیل شیدای کرکج؛ سحر بابایی
چکیده
نقش چوپان در نگهداری، مدیریت و پراکنش دام در مراتع، بسیار با اهمیت است. هدایت گله، نقش اساسی در پراکنش چرا و عملکرد مطلوب دام در مرتع دارد. از اینرو ضرورت دارد سیستم شبانی موجود، مورد ارزیابی قرار گیرد و مشخص گردد که دامها تا چه حد مطابق معیارها و شاخصهای اکولوژیک، در مکانهای شایسته، چرا داده میشوند. پژوهش حاضر با هدف ارزیابی ...
بیشتر
نقش چوپان در نگهداری، مدیریت و پراکنش دام در مراتع، بسیار با اهمیت است. هدایت گله، نقش اساسی در پراکنش چرا و عملکرد مطلوب دام در مرتع دارد. از اینرو ضرورت دارد سیستم شبانی موجود، مورد ارزیابی قرار گیرد و مشخص گردد که دامها تا چه حد مطابق معیارها و شاخصهای اکولوژیک، در مکانهای شایسته، چرا داده میشوند. پژوهش حاضر با هدف ارزیابی نقش چوپان در هدایت گله و پراکنش دام (گوسفند) و تطابق آن با نقشۀ شایستگی مرتع انجام شد. ثبت حرکت دامها در ماههای مختلف فصل چرا توسط GPS و انطباق آن با نقشۀ شایستگی مرتع، نشان داد که هدایت دام توسط چوپان، در مساحتهایی صورت گرفته که بهواسطۀ محدودیت تولید علوفه و بعضاً حساسیت خاک به فرسایش، از شایستگی کمی برای چرا برخوردار است. از اینرو فرضیۀ پژوهش مبنی بر اینکه چوپان نقش مؤثری در پراکنش دام بر اساس شایستگی مرتع ندارد، تأیید میشود و با توجه به اینکه چوپان، دامها را در مکانهایی چرا داده است که شایستگی کمی برای چرا دارند، نتیجه گرفته میشود که سیستم شبانی موجود در مراتع منطقه، کارآمد نمیباشد. از اینرو استفاده از تکنولوژیهای جدید نظیر GPS و حصارهای الکتریکی در کنار دانش بومی بهمنظور هدایت مناسب گله و کاهش فشار چرای دام در محدودههایی که بر مبنای معیارها و شاخصهای اکولوژیک، شایستگی لازم برای چرا را ندارند، پیشنهاد میشود.
حمید رضا ناصری؛ ناطق لشکری صنمی؛ سید علی صادقی سنگدهی
چکیده
به منظور تأمین احتیاجات غذایی حیوانات و تولید پروتئین حیوانی، نیاز به تنظیم جیرۀ متعادل و برنامۀ غذایی صحیحی میباشد که این موضوع خود بر پایۀ شناخت درستی از مواد غذایی علوفه استوار بوده و از طریق تجزیه و تعیین مواد مغذی امکانپذیر است. پژوهش حاضر با هدف بررسی و مقایسۀ کیفیت علوفۀ 7 گونۀ گیاهی مورد چرای شتر شامل Nitraria schoberi، Smirnovia iranica، ...
بیشتر
به منظور تأمین احتیاجات غذایی حیوانات و تولید پروتئین حیوانی، نیاز به تنظیم جیرۀ متعادل و برنامۀ غذایی صحیحی میباشد که این موضوع خود بر پایۀ شناخت درستی از مواد غذایی علوفه استوار بوده و از طریق تجزیه و تعیین مواد مغذی امکانپذیر است. پژوهش حاضر با هدف بررسی و مقایسۀ کیفیت علوفۀ 7 گونۀ گیاهی مورد چرای شتر شامل Nitraria schoberi، Smirnovia iranica، Seidlitzia rosmarinous، Stipagrostis plumosa، Astragalus squarrosus، Alhaji persarum و Zygophyllum eichwaldii، در مراتع کویر مرنجاب در دو مرحلۀ رشد رویشی و بذردهی انجام شد. به این منظور شاخصهای پروتئین خام، انرژی متابولیسمی، مادۀ خشک، مادۀ خشک قابلهضم، دیوارۀ سلولی عاری از همیسلولز، فسفر، پتاسیم، نیتروژن و سدیم تحت تجزیۀ شیمیایی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که اثر شاخصهای کیفیت علوفه در بین هر کدام از 7 گونه و همچنین مراحل فنولوژیکی از نظر آماری اختلاف معنیدار در سطح 1 درصد داشتند. در همۀ گونهها با پیشرفت مراحل رشد و بلوغ گیاه، از میزان پروتئین خام، انرژی متابولیسمی و فسفر کاسته و بر میزان مادۀ خشک و دیوارۀ سلولی عاری از همیسلولز افزوده شد. گونۀ قرهداغ (N. schoberi) بیشترین میزان پروتئین خام (51/26) را در مرحلۀ رشد رویشی و گونۀ اشنان (S. rosmarinous) کمترین پروتئین (91/3) را در مرحلۀ بذردهی داشتند. همچنین در هر دو مرحلۀ فنولوژیکی، بیشترین میزان هضمپذیری مادۀ خشک، انرژی متابولیسمی، پتاسیم و سدیم در گونۀ اشنان وجود داشت و بیشترین میزان پروتئین خام، نیتروژن و فسفر در گونۀ دمگاوی (S. iranica) مشاهده شد.
رضا یاری؛ اسفندیار جهانتاب؛ غلامعلی حشمتی
چکیده
با توجه به اهمیت داشتن اطلاعات پوشش گیاهی و خاک در جهات مختلف شیب، هدف از تحقیق حاضر ارزیابی تأثیر جهت شیب بر پتانسیلهای عملکردی و شاخصهای سطحی خاک در مراتع ییلاقی چهارباغ استان گلستان میباشد. جهت این بررسی از روش تحلیل عملکرد چشمانداز (LFA[1]) و در جهات اصلی شیب استفاده شد. بدین منظور در چهار جهت اصلی سه ترانسکت 100 متری با فواصل ...
بیشتر
با توجه به اهمیت داشتن اطلاعات پوشش گیاهی و خاک در جهات مختلف شیب، هدف از تحقیق حاضر ارزیابی تأثیر جهت شیب بر پتانسیلهای عملکردی و شاخصهای سطحی خاک در مراتع ییلاقی چهارباغ استان گلستان میباشد. جهت این بررسی از روش تحلیل عملکرد چشمانداز (LFA[1]) و در جهات اصلی شیب استفاده شد. بدین منظور در چهار جهت اصلی سه ترانسکت 100 متری با فواصل مشخص مستقر و در طول ترانسکتها نوع، طول و عرض لکهها و فاصلة بینلکهای اندازهگیری شد. جهت محاسبة پتانسیلهای عملکردی (پایداری، نفوذپذیری، چرخة موادغذایی و شاخص نظامیافتگی پوشش گیاهی) در جهات مختلف شیب با استفاده از 11 شاخص سطح خاک از دستورالعمل Excel, LFA استفاده شد. جهت بررسی معناداری پتانسیلهای عملکردی از نرمافزار SAS و آزمون تجزیة واریانس و برای طبقهبندی میانگین پتانسیلهای عملکردی از آزمون گروهبندی دانکن استفاده شد. برای بررسی شاخصهای سطحی خاک در امتداد هر ترانسکت (100متر)، 5 پلات مستقر و 11 شاخص به صورت کیفی و با استفاده از جداول مربوطه امتیازدهی و برای بررسی نرمالبودن دادهها از آزمون کلموگروف-اسمیرنوف استفاده شد. جهت بررسی معناداری خصوصیات سطحی خاک از آزمون غیرپارامتری کروسکال والیس و طبقهبندی شاخصها از آزمون گروهبندی دانکن استفاده شد. نتایج نشان داد پتانسیلهای عملکردی در جهات مختلف دارای اختلاف معنادار است (05/0>P)، بهطوری که بیشترین درصد پتانسیلهای عملکردی در جهت شمال و کمترین مقدار آن در جهت شرق برآورد شد. شاخص نظامیافتگی پوشش گیاهی برای جهات شمال، جنوب، شرق و غرب به ترتیب 53/0، 43/0، 38/0 و 51/0 برآورد شد. همچنین نتایج نشان داد به جز شاخصهای پوشش کریپتوگام و میکروتوپوگرافی، تمامی شاخصهای مورد بررسی در جهات مختلف دارای اختلاف معنادار میباشند (05/0>P). نتایج تحقیق حاضر حاکی از تأثیر جهت بر خصوصیات پوشش گیاهی و خاک جهت اعمال مدیریت صحیح و بهینه میباشد. همچنین جهت دامنهها میتواند تأثیر مهمی بر پتانسیلهای عملکردی اکوسیستم مرتعی داشته باشد. [1] - Landscape Function Analysis