امین صالح پورجم؛ محسن محسنی ساروی؛ جواد بذرافشان؛ شهرام خلیقی سیگارودی
چکیده
بررسی رخداد خشکسالی، به منزلة حادثهای محیطی، از جایگاه ویژهای در مدیریت منابع طبیعی و نیز برنامهریزیهای مرتبط با مدیریت منابع آبی برخوردار است. در این تحقیق به بررسی اثر تغییر اقلیم بر ویژگیهای خشکسالی در ایستگاههای منتخب سینوپتیکی شمال غربی ایران با کاربرد مدل گردش عمومی جو HadCM3 تحت سناریوی A2 اقدام گردید. بدین ...
بیشتر
بررسی رخداد خشکسالی، به منزلة حادثهای محیطی، از جایگاه ویژهای در مدیریت منابع طبیعی و نیز برنامهریزیهای مرتبط با مدیریت منابع آبی برخوردار است. در این تحقیق به بررسی اثر تغییر اقلیم بر ویژگیهای خشکسالی در ایستگاههای منتخب سینوپتیکی شمال غربی ایران با کاربرد مدل گردش عمومی جو HadCM3 تحت سناریوی A2 اقدام گردید. بدین منظور، با بهرهگیری از مدل کوچک مقیاسکنندة آماری[1] SDSM 4.2.9، ریزمقیاسنمایی آماری با کاربرد دادههای مشاهداتی روزانه، پیشبینیکنندههای مشاهداتی، و نیز پیشبینیکنندههای بزرگ مقیاس مشتق از مدل گردش عمومی جو همراه با صحتسنجی مدلها بهانجام رسید. سپس، به محاسبة نمایة استانداردشدة بارش[2] (SPI) در مقیاسهای زمانی مختلف 3، 12، 24، و 48 ماهه در دورة مشاهداتی (۱۳۵۶ ـ 1385) و سه دورة شبیهسازیشدة آتی (مشتمل بر دورههای ۱۳۸۶ ـ 1415، ۱۴۱۶ ـ 1445، و ۱۴۴۶ ـ 1475) اقدام گردید. نتایج بهدستآمده نشاندهندة کاهش بارش متوسط سالانه در دورههای شبیهسازیشدة آتی نسبت به دورة مبنا در ایستگاههای اردبیل، خوی، و ارومیه و نیز افزایش بارش متوسط سالانه در دورههای شبیهسازیشدة آتی نسبت به دورة مبنا در ایستگاه تبریز است. این در حالی است که ایستگاه اردبیل با کاهش 97 میلیمتری (32 درصدی) بارش متوسط سالانه در دورة چهارم نسبت به دورة مبنا بیشینة مقادیر کاهش را به خود اختصاص داده است. همچنین، نتایج این تحقیق نشاندهندة امکان رخداد خشکسالیهایی با شدت، مدت، و فراوانی بیشتر در دورههای شبیهسازیشدة آتی است. همچنین، مقایسة نتایج حاصل از ایستگاههای مختلف نشان میدهد که ایستگاه اردبیل در مقیاسهای زمانی 3، 12، و 24 ماهه شدیدترین دورة خشکی را مبتنی بر بیشینة شدت تجمعی دورههای خشکی در میان ایستگاههای مختلف داراست. در مقیاس زمانی 48 ماهه نیز ایستگاه ارومیه با دارابودن شدت تجمعی SPI برابر 78/92- (دورة 49 ماهة خشکی واقع در دورة دوم) شدیدترین دورة خشکی را در میان ایستگاههای مختلف به خود اختصاص داده است.
[1]. Statistical Down Scaling Model
[2]. Standardized Precipitation Index
غلامعلی حشمتی؛ وحید کریمیان
چکیده
جهت اعمال مدیریت علمی و صحیح بر اکوسیستمهای مرتعی، داشتن اطلاعاتی از اکوسیستم بهعنوان شاخصهای سلامت و کارکرد آن موردنیاز است. در این مطالعه با استفاده از روش تجزیهوتحلیل عملکرد اکوسیستم، به ارزیابی و مقایسه شاخصهای اکولوژیک در چشماندازهای شمالی و جنوبی مراتع درهکناریخشاب از توابع شهرستان گچساران پرداخته شد. اندازه ...
بیشتر
جهت اعمال مدیریت علمی و صحیح بر اکوسیستمهای مرتعی، داشتن اطلاعاتی از اکوسیستم بهعنوان شاخصهای سلامت و کارکرد آن موردنیاز است. در این مطالعه با استفاده از روش تجزیهوتحلیل عملکرد اکوسیستم، به ارزیابی و مقایسه شاخصهای اکولوژیک در چشماندازهای شمالی و جنوبی مراتع درهکناریخشاب از توابع شهرستان گچساران پرداخته شد. اندازه طول و عرض لکههای اکولوژیک در چشماندازهای شمالی مشتمل بر محدوده تحت پوشش گونههای؛ گون (Astragalus fasciculifolius Boiss.)، گلگندم (Centaurea intricanta Boiss.) و هزارخار (Cousinia multiloba DC.) و فضای بین لکهای (خاک لخت و لاشبرگ)، در چشماندازهای جنوبی مشتمل بر محدوده تحت پوشش گونههای هزارخار (Cousinia multiloba DC.)، استاکیس (Stachys byzantina C. Koch)، مخلوط هزارخار و استاکیس (Stachys byzantina C. Koch & Cousinia multiloba DC.) و فضای بین لکهای (خاک لخت و لاشبرگ)، بر روی سه ترانسکت 50 متری در امتداد شیب دو دامنه شمالی و جنوبی ثبت گردید. همچنین 11 پارامتر سطحی خاک اندازهگیری شد. این 11 پارامتر به سه مشخصه اصلی خاک شامل؛ پایداری، نفوذپذیری و چرخه مواد غذایی تعلق دارند. نتایج نشان داد شاخصهای پایداری و چرخه مواد غذایی در دو چشمانداز شمالی و جنوبی دارای اختلاف معنیداری است (p < 0/05)، ولی شاخص نفوذپذیری در دو چشمانداز اختلاف معنیداری باهم ندارند (p > 0/05). مهمترین معرف اکولوژیکی چشمانداز شمالی لکه گلگندم (C. intricanta) و مهمترین معرف اکولوژیکی چشمانداز جنوبی لکه مخلوط هزارخار و استاکیس (S. byzantine & C. multiloba) است.
زهرا اسلامیان؛ مهدی قربانی؛ حامد رفیعی؛ طیبه مصباح زاده
چکیده
در سالهای اخیر اقتصاددانان منابعطبیعی ارزشگذاری و سنجش نقش منابعطبیعی در تأمین رفاه انسان را در دستور کار خود قرار دادهاند. این مطالعه میزان تمایل به پرداخت افراد برای مشارکت در حفظ و احیای منطقۀ بیابانی نصرآباد با استفاده از روش ارزشگذاری مشروط و پرسشنامۀ انتخاب دوگانه دو بعدی را مورد بررسی قرار میدهد. برای ...
بیشتر
در سالهای اخیر اقتصاددانان منابعطبیعی ارزشگذاری و سنجش نقش منابعطبیعی در تأمین رفاه انسان را در دستور کار خود قرار دادهاند. این مطالعه میزان تمایل به پرداخت افراد برای مشارکت در حفظ و احیای منطقۀ بیابانی نصرآباد با استفاده از روش ارزشگذاری مشروط و پرسشنامۀ انتخاب دوگانه دو بعدی را مورد بررسی قرار میدهد. برای برآورد میزان تمایل به پرداخت افراد از مدل رگرسیونی لوجیت استفاده شده و براساس روش حداکثر راستنمایی، پارامترهای این مدل برآورد شدند. نتایج حاکی از آن است که متغیرهای سن، شغل، تحصیلات، فعالیت باغداری، بومی منطقه بودن، تغییرات اقلیمی، مدیریت ضعیف مسئولین، درآمد ماهیانۀ خانواده و تعداد اعضای خانواده تأثیر مثبت و معنادار و متغیرهای جنسیت، فعالیت زراعت، چرای بیش از حد دام، گسترش اراضی شهری و مبلغ پیشنهادی تأثیر منفی و معناداری بر روی میزان تمایل به پرداخت مردم داشتهاند. افراد اخلاقگرا 868/0 واحد احتمال به پرداخت بیشتری در مقایسه با افراد پیامدگرا داشتهاند که این متغیر بیشترین اثر نهایی را به خود اختصاص داده است. متوسط تمایل به پرداخت افراد اخلاقگرا و پیامدگرا برای مشاکت در حفظ و احیای منطقۀ بیابانی نصرآباد به ترتیب 32586 و 6524 ریال برآورد شده است.
بهزاد بهتری؛ زینب جعفریان جلودار؛ حسینعلی علیخانی
چکیده
تنفس هتروتروفیک خاک که حاصل تجزیۀ مواد آلی خاک میباشد؛ تحت تأثیر عوامل محیطی بهخصوص دما قرار دارد. مدلهای مختلفی برای درک پاسخ تنفس خاک به درجه حرارت و همچنین حساسیت دمایی تنفس خاک (Q10) به کار رفته است. هدف از این مطالعه بررسی پاسخ تنفس خاک به تغییرات دما با استفاده از تکنیک انکوباسیون و بررسی مدلهای مختلف در دو سیستم مدیریتی ...
بیشتر
تنفس هتروتروفیک خاک که حاصل تجزیۀ مواد آلی خاک میباشد؛ تحت تأثیر عوامل محیطی بهخصوص دما قرار دارد. مدلهای مختلفی برای درک پاسخ تنفس خاک به درجه حرارت و همچنین حساسیت دمایی تنفس خاک (Q10) به کار رفته است. هدف از این مطالعه بررسی پاسخ تنفس خاک به تغییرات دما با استفاده از تکنیک انکوباسیون و بررسی مدلهای مختلف در دو سیستم مدیریتی متفاوت است. به این منظور، نمونههای دست نخورده خاک که از اکوسیستم مرتع چرا شده و قرق واقع در منطقه فندقلوی اردبیل برداشت شده بود؛ به مدت 4 هفته در سطوح دمایی 10، 20 و 30 درجۀسانتیگراد انکوباسیون گردید. مقدار تنفس خاک براساس روش جذب قلیا اندازهگیری شد. از رگرسیون غیر خطی و الگوریتم لوینبرگ- مارکوارد برای تعیین پارامترهای مدل استفاده شد. در هر دو اکوسیستم میزان افزایش تنفس هتروتروفیک خاک با افزایش دما به صورت نمایی بود. میزان تنفس در خاک مرتع چرا شده در هر سه سطوح دمایی بالاتر از مرتع قرق بود. اکثر مدلهایی که رابطۀ بین میزان تنفس خاک و دما را توصیف میکنند؛ برازش مناسبی به دادههای آزمایش بهخصوص در مرتع قرق نشان دادند. Q10 در خاک مرتع چرا شده (21/1) بالاتر از مرتع قرق (97/0) بود. در کل با توجه به ضرایب مدلها و آنالیزQ10 ، مدل آرهینیوس میتواند مناسبترین مدل جهت بیان رابطۀ بین تنفس خاک با دما و همچنین برآورد عددی مناسب برای Q10 خاک باشد.
حمید برقی؛ بهمن شفیعی؛ احمد حجاریان
چکیده
پژوهش حاضر به روش تحلیلی-توصیفی و با هدف بررسی محدودیتها و توانمندیهای استفاده از مراتع استان کرمانشاه توسط روستاییان انجام پذیرفته است. جامعه آماری شامل کارشناسان اداره منابع طبیعی به تعداد 14 نفر که کارشناس امور مرتع بودند، میباشد، ابزار مورد استفاده برای جمعآوری اطلاعات پرسشنامه بود. دادههای جمع آوری شده با استفاده از ...
بیشتر
پژوهش حاضر به روش تحلیلی-توصیفی و با هدف بررسی محدودیتها و توانمندیهای استفاده از مراتع استان کرمانشاه توسط روستاییان انجام پذیرفته است. جامعه آماری شامل کارشناسان اداره منابع طبیعی به تعداد 14 نفر که کارشناس امور مرتع بودند، میباشد، ابزار مورد استفاده برای جمعآوری اطلاعات پرسشنامه بود. دادههای جمع آوری شده با استفاده از مدل SWOT و AHP مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج بیانگر آن بود که مهمترین نقاط قوتی که در زمینه بهرهبرداری از مراتع در سطح استان کرمانشاه مدنظر میباشد تعیین فصل و مدت مناسب چرای دام در مراتع با امتیاز وزنی 0.96، مهمترین نقطه ضعف، بهرهبرداری غیر اصولی از مراتع با امتیاز وزنی 04/1، مهمترین فرصت، شروع فعالیتهای حفظ مراتع در کرمانشاه نظیر بذرپاشی گونههای مرتعی متناسب با اقلیم،خاک و...با امتیاز وزنی 02/1 و مهمترین تهدید فقدان نظارت دقیق و مدیریت قوی واحد در حفظ مراتع و هماهنگی بین دستگاهی با امتیاز وزنی 80/0 میباشد. همچنین در قسمت اولویتبندی عوامل استراتژیک بر اساس مدل AHP مشاهده گردید که مهمترین عامل بهرهبرداری غیر اصولی از مراتع با وزن 289/0 و سپس شروع فعالیتهای حفظ مراتع در کرمانشاه نظیر بذرپاشی گونههای مرتعی متناسب با اقلیم،خاک و... با وزن 214/0 به ترتیب به عنوان نقطه ضعف و فرصت مطرح میباشند.
محمد جعفری؛ علی طویلی؛ یحیی اسماعیلپور؛ حسین آذرنیوند؛ محمد زارع چاهوکی؛ حمید رضا اصغری
چکیده
در این پژوهش تأثیر و هزینة کاربرد دو نوع هیدروژل به نامهای تجاری آکوازورب و هربوزورب بر افزایش استقرار نهالها در دو نوع خاک با شوری 5/4 و 8 دسیزیمنس/ متر) مطالعه شد. فراجاذبها در دو سطح 5/0 و 1 درصد وزنی در هنگام کاشت نهالها به صورت هیدراته با خاک مخلوط شد. کاشت نهالها در عرصة طبیعی با استانداردهای دستورالعمل فنی کاشت نهال ...
بیشتر
در این پژوهش تأثیر و هزینة کاربرد دو نوع هیدروژل به نامهای تجاری آکوازورب و هربوزورب بر افزایش استقرار نهالها در دو نوع خاک با شوری 5/4 و 8 دسیزیمنس/ متر) مطالعه شد. فراجاذبها در دو سطح 5/0 و 1 درصد وزنی در هنگام کاشت نهالها به صورت هیدراته با خاک مخلوط شد. کاشت نهالها در عرصة طبیعی با استانداردهای دستورالعمل فنی کاشت نهال منابع طبیعی انجام گرفت. در پایان نتایج نشان داد میزان استقرار نهالها در تیمار شاهد حدود 40 درصد است و درصد استقرار نهالها در بستر غنیشده با هیدروژل به طور معنیدار و تا حد مطلوب (۸۰ درصد) افزایش یافته است. شوری خاک تفاوت معنیداری در استقرار نهالها ایجاد نکرد. با مقایسة نتایج با طرحی اجراشده در زمان و شرایط مشابه، مقدار افزایش هزینه و صرفهجویی در مصرف آب تعیین شد. مقایسة مذکور نشان داد مصرف آب در هر دور 30 درصد و تعداد دورة آبیاری 33 تا 50 درصد کاهش یافته است. میزان افزایش هزینه نسبت به طرح شاخص از 2- تا 29 درصد بهترتیب برای هربوزورب با سطح 5/0 درصد و آکوازورب با سطح 1 درصد اندازهگیری شد. با توجه به این نتایج کاربرد فراجاذب هربوزورب با سطح 5/0 درصد و آکوازورب 5/0 با حدود 5/2 درصد افزایش استقرار به ازای هر یک درصد افزایش هزینه بهترین تیمار بودند. کاربرد فراجاذب به میزان 1 درصد در مقدار استقرار نسبت به تیمار 5/0 درصد افزایش معنیداری نداشت، بنابراین، موجب اتلاف منابع میشود و در این شرایط پیشنهاد نمیشود.
وحید جعفریان؛ محمدرضا یزدانی؛ محمد رحیمی؛ مهدی قربانی
چکیده
شناسایی و تحلیل دستاندرکاران سازمانی، یکی از الزامات مدیریت یکپارچۀ منابع آب مبتنی بر همکاری به شمار میرود. بر اساس روش تحلیل شبکهای میتوان جنبههای ساختاری شبکه دستاندرکاران سازمانی را با نگاهی جامعنگر و قابلاندازهگیری، ارزیابی نموده و نقش و موقعیت آنها را برای استقرار نظام منسجم و هماهنگ مدیریت منابع آب مورد بررسی ...
بیشتر
شناسایی و تحلیل دستاندرکاران سازمانی، یکی از الزامات مدیریت یکپارچۀ منابع آب مبتنی بر همکاری به شمار میرود. بر اساس روش تحلیل شبکهای میتوان جنبههای ساختاری شبکه دستاندرکاران سازمانی را با نگاهی جامعنگر و قابلاندازهگیری، ارزیابی نموده و نقش و موقعیت آنها را برای استقرار نظام منسجم و هماهنگ مدیریت منابع آب مورد بررسی قرار داد. این پژوهش با هدف تحلیل شبکۀ تبادل اطلاعات و همکاری در بین دستاندرکاران سازمانی مرتبط با مدیریت منابع آب در دشت گرمسار صورت گرفت. دستاندرکاران مرتبط در این تحقیق بر اساس نقش و موقعیتی که در شبکه مدیریت منابع آب دارند به سه زیرگروه توسعهای، حفاظتی و واسطهای تقسیم شده و میزان انسجام، پایداری و تابآوری شبکه بر اساس پیوند تبادل اطلاعات و همکاری و محاسبه شاخصهای کمی و ریاضی سطح کلان شبکه شامل تراکم، دوسویگی پیوندها، انتقالیافتگی و فاصله ژئودزیک مورد ارزیابی قرار گرفت. بر اساس نتایج تحقیق، میزان انسجام سازمانی در بین زیرگروههای مورد مطالعه، متوازن نبوده و در مورد سازمانهای واسطهای در سطح بسیار ضعیف تا ضعیف میباشد و همچنین میزان پایداری و تابآوری شبکۀ مدیریت منابع آب به میزان ضعیف ارزیابی شده است. علاوه بر این، نتایج تحقیق نشاندهنده وجود تعارضاتی است که بهخصوص بین سازمانهای توسعهای و سازمانهای حفاظتی در فرآیند همکاری برای مدیریت مشارکتی منابع آب وجود دارد. این تحقیق با توجه به نتایج حاصله، انجام اقدامات زیربنایی ازجمله ظرفیتسازی و توانمندسازی دستاندرکاران را برای استقرار نظام مدیریت یکپارچه منابع آب در منطقۀ مورد مطالعه توصیه نموده است.
امید رحمتی؛ علی اکبر نظری سامانی؛ محمد مهدوی
چکیده
تعیین پتانسیل منابع آب زیرزمینی با توجه به نیاز روزافزون کشور ایران به آب، امری ضروری و اجتنابناپذیر تلقی میگردد. در این پژوهش، به منظور ارزیابی کارایی روش تحلیل سلسله مراتبی در شناسایی مناطق دارای پتانسیل آب زیرزمینی، از پارامترهای سنگشناسی، بارندگی، تراکم زهکشی، تراکم خطواره و شیب زمین در قالب مطالعهای موردی ...
بیشتر
تعیین پتانسیل منابع آب زیرزمینی با توجه به نیاز روزافزون کشور ایران به آب، امری ضروری و اجتنابناپذیر تلقی میگردد. در این پژوهش، به منظور ارزیابی کارایی روش تحلیل سلسله مراتبی در شناسایی مناطق دارای پتانسیل آب زیرزمینی، از پارامترهای سنگشناسی، بارندگی، تراکم زهکشی، تراکم خطواره و شیب زمین در قالب مطالعهای موردی در دشت قروۀ دهگلان استفاده شد. نظر ده کارشناس برای مقایسات جفتی این پارامترها در قالب پرسشنامه تهیه گردید. وزن نرمالشدۀ این پارامترها بر اساس مقیاس ساعتی و اهمیت نسبی آنها در پتانسیل آب زیرزمینی با روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و فن بردار ویژه تعیین گردید. برای تهیۀ نقشۀ توزیع خطوارهها از تصاویر ETM+ ماهوارۀ لندست و نرم افزار PCI Geomatica استفاده شد. درنهایت، نقشۀ پیشبینی پتانسیل آب زیرزمینی به وسیلۀ ترکیب خطی وزنی و با استفاده از نرم افزار ArcGIS9.3 تهیه شد. اعتبارسنجی نقشۀ پیشبینی پتانسیل آب زیرزمینی بر پایۀ مدل نسبت فراوانی و با استفاده از نتایج آزمایش پمپاژ 20 چاه در منطقۀ مورد مطالعه انجام گرفت. نتایج حاصل از مقایسۀ پتانسیل پیشبینیشدۀ آب زیرزمینی و توصیف ظرفیت ویژۀ چاهها نشان داد که دقت نقشۀ پیشبینی پتانسیل آب زیرزمینی 85 درصد است. بنابراین بهکارگیری روش تحلیل سلسله مراتبی به منظور پیشبینی پتانسیل آب زیرزمینی مخصوصاً در آبخوانهای فاقد اطلاعات بسیار مفید و قابل اعتماد است.
فرهاد ذوالفقاری؛ حسین آذرنیوند؛ حسن خسروی؛ غلامرضا زهتابیان؛ شهرام خلیقی سیگارودی
چکیده
تغییر در سطح زمین اثراتی بر اقلیم نزدیک به سطح یا میکروکلیما خواهد داشت. تالاب بین المللی هامون در دهههای اخیر خشک و پوشش گیاهی در آن کاهش چشمگیری داشته است. آمارهای ایستگاه سینوپتیک زابل نشان دهندۀ افزایش درجه حرارت این محل میباشد. برای نشان دادن نقش وضعیت سطح زمین بر میکروکلیمای نزدیک به سطح در سه میکروسایت با درصد پوشش مختلف، ...
بیشتر
تغییر در سطح زمین اثراتی بر اقلیم نزدیک به سطح یا میکروکلیما خواهد داشت. تالاب بین المللی هامون در دهههای اخیر خشک و پوشش گیاهی در آن کاهش چشمگیری داشته است. آمارهای ایستگاه سینوپتیک زابل نشان دهندۀ افزایش درجه حرارت این محل میباشد. برای نشان دادن نقش وضعیت سطح زمین بر میکروکلیمای نزدیک به سطح در سه میکروسایت با درصد پوشش مختلف، درجه حرارت عمق 5 سانتیمتری، سطح زمین و ارتفاع 150 سانتیمتری از سطح زمین و شارهای حرارتی و انرژی ارزیابی و مقایسه شده است. فاصلۀ بین میکرو سایتهای مختلف پوشش گیاهی حدود 20 کیلومتر و اختلاف ارتفاع بین آنها کمتر از 10 متر میباشد. میکروسایت A با 65 درصد پوشش گیاهی در داخل تالاب هامون، میکروسایت B با 20 درصد پوشش گیاهی در اراضی رها شده و ایستگاه سینوپتیک شهرستان زابل با تقریباً 100 درصد خاک لخت بهعنوان میکروسایت C انتخاب گردید. برای بررسی نقش و اثر پوشش گیاهی بر میکروکلیمای سطح زمین معادلۀ تعادل انرژی سطحی مورد ارزیابی قرار گرفت. آنالیز دادهها در طول دورۀ مورد مطالعه نشان داد که درجه حرارت در میکروسایت C بیشتر از سایر مناطق بود. که به تبع آن دمای درجه حرارت ارتفاع نیز در این میکروسایت بیشتر مشاهده کردید. به نظر میرسد که کمبود پوشش گیاهی نقش عمدهای در افزایش درجه حرارت هوا در میکروسایت C داشته باشد. نتایج نشان داد که حداکثر اختلاف دما در سه میکروسایت مورد بررسی در ساعت 30 دقیقۀ بامداد به وقت محلی و میزان دما حدود 2/3 درجه سانتیگراد گرم تر از میکروسایتهای A و B بود. بررسی معادلۀ شار انرژی نشان داد که دمای سطح زمین بهدلیل تغییر در درصد پوشش سطح زمین متفاوت است و دمای ارتفاع 150 سانتیمتری وابسته به تغییرات شارهای حرارتی سطح زمین میباشد.
شیما جوادی؛ غلامرضا زهتابیان؛ محمد جعفری؛ حسن خسروی؛ اعظم ابوالحسنی
چکیده
کاهش کیفیت و سلامت خاک به دلیل عدم مدیریت مناسب زمین و یا تغییر در کاربری اراضی در مناطق خشک و نیمهخشک ایران به یک چالش اساسی تبدیل شده که بر عناصر غذایی خاک نیز تأثیرگذار است. با توجه به اهمیتی که عناصر غذایی در رشد و نمو گیاه دارند، این تحقیق با هدف بررسی و مقایسۀ عناصر غذایی خاک در دو لایۀ سطحی و تحتانی در اراضی کشاورزی منطقۀ اشتهارد ...
بیشتر
کاهش کیفیت و سلامت خاک به دلیل عدم مدیریت مناسب زمین و یا تغییر در کاربری اراضی در مناطق خشک و نیمهخشک ایران به یک چالش اساسی تبدیل شده که بر عناصر غذایی خاک نیز تأثیرگذار است. با توجه به اهمیتی که عناصر غذایی در رشد و نمو گیاه دارند، این تحقیق با هدف بررسی و مقایسۀ عناصر غذایی خاک در دو لایۀ سطحی و تحتانی در اراضی کشاورزی منطقۀ اشتهارد صورت گرفت. در ابتدا نقشههای مختلف منطقه شامل نقشۀ خاک، طبقات ارتفاعی و کاربری اراضی با استفاده از ArcGIS 9.3 تهیه شد. چهار کاربری غالب منطقه شامل اراضی باغی (درخت گیلاس با آبیاری قطرهای)، زراعت با دو الگوی تک کشتی (گندم آبی) و الگوی چندکشتی (کشت مخلوط با آبیاری قطرهای)، مرتع و آیش به عنوان تیمار مورد مطالعه در نظر گرفته شدند. پس از نمونهبرداری از خاک، عناصر غذایی از جمله ازت، کلسیم، فسفر، منیزیم و پتاسیم در دو عمق سطحی (30-0 سانتیمتر) و تحتانی (60-30 سانتیمتر) بررسی شدند. همچنین فاکتور ESP، بهعنوان فاکتور تخریبی، جهت تعیین نقش اصلاحی یا تخریبی کاربریهای مختلف در عمقهای سطحی و تحتانی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج آنالیز آماری دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS، نشاندهندۀ وجود اختلاف معنیدار بین میانگین عناصر غذایی مورد مطالعه بود. نتایج امتیازدهی کاربریها در لایههای سطحی و تحتانی نیز نشان داد که کاربری مرتع و اراضی باغی به ترتیب در لایۀ سطحی و تحتانی نقش اصلاحی داشته و اراضی تککشتی در لایۀ تحتانی نقش تخریبی دارد. کاربری آیش نیز بیشترین نقش تخریبی را در لایۀ سطحی و تحتانی دارا بود. بهطور کلی، با توجه به عناصر غذایی مورد بررسی، اراضی باغی، مرتع و الگوی چندکشتی به ترتیب بهعنوان مطلوبترین تیمارها و اراضی آیش و تککشتی بهعنوان نامطلوبترین تیمار شناخته شدند.
حسین سعادتی؛ شریفی فرود؛ محمد مهدوی؛ حسن احمدی؛ محسن محسنی ساروی
دوره 62، شماره 1 ، خرداد 1388
چکیده
در این پژوهش با ارزیابی و تحلیل دادهها و اندازهگیری ردیابهای پرتوزا، منشاء منابع آب تغذیه کننده سفرههای زیرزمینی در مناطق مختلف، تعیین سهم تغذیه متمرکز و انتشاری، تفسیر نیمرخ پرتوزاهای پایدار آب در محیط غیراشباع به منظور تعیین دورههای تر و خشکسالی در دشت هشتگرد بررسی شد. نتایج بررسی نشان میدهد که به منظور بهرهگیری مناسب ...
بیشتر
در این پژوهش با ارزیابی و تحلیل دادهها و اندازهگیری ردیابهای پرتوزا، منشاء منابع آب تغذیه کننده سفرههای زیرزمینی در مناطق مختلف، تعیین سهم تغذیه متمرکز و انتشاری، تفسیر نیمرخ پرتوزاهای پایدار آب در محیط غیراشباع به منظور تعیین دورههای تر و خشکسالی در دشت هشتگرد بررسی شد. نتایج بررسی نشان میدهد که به منظور بهرهگیری مناسب از ردیابهای پرتوزای پایدار آب در منابع مختلف در آغاز بایستی ارتباط دو پرتوزا اکسیژن 18 و دوتریوم تحلیل شود. ارتباط بین این دو پرتوزا دارای همبستگی مناسب (9/0R2=) و شیب خط 76/7 بود که به تقریب همانند شیب خط GMWL که معادل 8 است، میباشد. بر پایه نتایج این پژوهش، رودخانههای منطقه به دو دسته تقسیم شدند. در نمونههای دسته اول به دلیل هرزآب کم و نفوذ مناسب به طورعمده از منابع آبهای زیرقشری تغذیه شدهاند. در نمونههای دسته دوم به دلیل نبود امکان نفوذ، رودخانه از آب جاری شده بر روی دامنه تغذیه میشود. منابع آبهای زیرزمینی در دشت هشتگرد را میتوان با توجه به تحلیل عامل های آماری به سه گروه تقسیم کرد. گروه اول، نمونههایی که دارای میزان اکسیژن 18 و دوتریم همانند بارش که به طورعمده در غرب دشت هشتگرد (در حوالی شهر نظرآباد و شهر جدید هشتگرد) و شمال شرق دشت (برغان و کردان) بودند که نشان دهنده تغذیه از راه ورودی آّب زیرزمینی و انتشاری میباشد. گروه دوم نمونههایی، که دارای میزان مبای از پرتوزاهای پایدار را داشتند. تغذیه آنها با ترکیبی مبا از آبهای سطحی و زیرزمینی است. این نمونهها در بخش شمال مرکزی و مرکز دشت هشتگرد قرار داشتند. گروه سوم، نمونههایی که در بخش جنوب شرقی، جنوب غربی دشت هشتگرد قرار دارد که به طورعمده از راه آبهای سطحی تغذیه می شوند. با توجه به گروهبندیهای بالا مشخص میشود که تغذیه دشت هشتگرد دارای دو شکل عمده تغذیه متمرکز از راه آبهای ورودی زیرزمینی و سطحی (بخش شرق و غرب دشت) و تغذیه انتشاری از راه بارش (بخش مرکز و جنوب دشت) بر روی سطح دشت میباشد. بنا به بررسیهای آماری مشخص شد که 77 درصد تغذیهی سفرههای زیرزمینی از راه آبهای ورودی متمرکز سطحی و زیرزمینی و 23 درصد تغذیه به وسیله آب حاصل از بارش انجام میگیرد. در ارزیابی تغییر پرتوزاهای پایدار در نیمرخهای عمقی دشت هشتگرد دورههای خشک سالی در سنوات گذشته با افزایش پرتوزاها نمایان گشته است.
خدیجه رحیمی بالکانلو؛ مهدی قربانی؛ محمد جعفری؛ علی طویلی
چکیده
شناخت و آگاهی از کنشگران کلیدی در سطح جوامع محلی در راستای مدیریت مشارکتی و اجرای پروژههای منابع طبیعی یکی از اقدامات ضروری پیش از اجرای پروژههاست. این افراد میتوانند، به منزلة رهبران محلی و قدرتهای اجتماعی، در ساماندهی مدیریت مشارکتی منابع طبیعی بازویِ اجراییِ دستاندرکاران دولتی باشند. در این تحقیق سعی شده است از ...
بیشتر
شناخت و آگاهی از کنشگران کلیدی در سطح جوامع محلی در راستای مدیریت مشارکتی و اجرای پروژههای منابع طبیعی یکی از اقدامات ضروری پیش از اجرای پروژههاست. این افراد میتوانند، به منزلة رهبران محلی و قدرتهای اجتماعی، در ساماندهی مدیریت مشارکتی منابع طبیعی بازویِ اجراییِ دستاندرکاران دولتی باشند. در این تحقیق سعی شده است از طریق روش تحلیل شبکه و شاخص مرکزیت در سطح خرد، شبکة بهرهبرداران مراتع، سامان عرفی گورمؤمنین در منطقة کلاتة رودبار شهرستان دامغان، قدرتهای اجتماعی، و رهبران محلی مؤثر در فرایند مدیریت مشارکتی مرتع مشخص شوند. بدین منظور، با استفاده از روش تحلیل شبکة اجتماعی، میزان مرکزیتهای درجة خروجی، ورودی، و بینابینی در سطح کنشگران، بر اساس پیوندهای اعتماد، مشارکت، و ماتریس ترکیبی اعتماد و مشارکت، در شبکة بهرهبرداران مرتع مشخص شد. بر اساس نتایج بهدستآمده، کنشگر Go-Bi (یکی از بهرهبرداران مرتع) قدرتِ کلیدی در بین بهرهبرداران مرتع گورمؤمنین شناخته شد. همچنین، کنشگران مرکزی و پیرامونی و میزان تراکم پیوندی بین آنها بر اساس شاخص مرکز- پیرامون مشخص شد. افرادی که در زیرگروه کنشگران مرکزی قرار گرفتهاند، به دلیل اقتدار و نفوذ اجتماعی بالا، میتوانند نقش مؤثری در مدیریت مشارکتی مرتع ایفا کنند. شناخت این افراد پیش از اجرای پروژههای منابع طبیعی تا حد زیادی میتواند به دستگاههای دولتی در گسترش اعتماد در میان افراد یاری نماید، در نتیجه، مدیریت مشارکتی موفقتری عملیاتی خواهد شد. از این افراد میتوان، به منزلة پلهای ارتباطی بین نهادهای دولتی و سایر بهرهبرداران، در توسعة پایدار روستایی استفاده کرد.
بهرام چوبین؛ شهرام خلیقی سیگارودی؛ آرش ملکیان
چکیده
پیشبینی فرایندهای آب و هوایی بهویژه پیشبینی بارندگیابزار مناسبی در اختیار مدیران حوزههای گوناگون قرار میدهد تا با در نظر گرفتن این پیشبینیها، سیاستهای آینده را طراحی کنند. در این تحقیق بعد از انتخاب مؤثرترین شاخصهای اقلیمی با روش تجزیه مؤلفههای اصلی (PCA)، تأثیر سیگنالهای اقلیمی بزرگ مقیاس بر بارش فصلی ...
بیشتر
پیشبینی فرایندهای آب و هوایی بهویژه پیشبینی بارندگیابزار مناسبی در اختیار مدیران حوزههای گوناگون قرار میدهد تا با در نظر گرفتن این پیشبینیها، سیاستهای آینده را طراحی کنند. در این تحقیق بعد از انتخاب مؤثرترین شاخصهای اقلیمی با روش تجزیه مؤلفههای اصلی (PCA)، تأثیر سیگنالهای اقلیمی بزرگ مقیاس بر بارش فصلی حوزه آبخیز مهارلو-بختگان به صورت همزمان و با تأخیر توسط روشهای آماری (ضریب همبستگی متقاطع و پیرسون) مورد بررسی قرار گرفت و با استفاده از مدل رگرسیون گام به گام اقدام به ارائه معادله رگرسیون برای پیشبینی بارش شد. نتایج نشان داد که در روش همبستگی متقاطع بین سری زمانی SPI (متغیر وابسته) در زمان (t) و سیگنالهای اقلیمی (متغیر مستقل) در زمان (t-k) تنها شاخص SOI به صورت همزمان دارای ارتباط معنیداری با بارش است، در حالی که بیشتر شاخصها با تأخیر زمانی مختلف با شاخص بارندگی استاندارد معنادار شدهاند. در بررسی فصل به فصل سیگنالها با شاخص بارندگی استاندارد با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون مشخص شد که سیگنالهای اقلیمی فصل بهار و تابستان ارتباط معنیداری با SPI ندارند. طبق ضرایب تبیین (R2) و تأثیر رگرسیونی استاندارد (Beta) در مدلهای رگرسیونی گام به گام مشخص شد که بررسی همزمان و با تأخیر فصل به فصل سیگنالها (مثلا SPI فصل پاییز با شاخصهای چهار فصل قبل) در روش همبستگی پیرسون نسبت به همبستگی متقاطع در زمان (t-k)، (که سیگنالهای تمام فصول با هم نسبت به SPI تمام فصول تأخیر داده میشود) ارتباط بیشتری را با شاخص بارندگی استاندارد فصلی نشان میدهد.
سروه داروند؛ حسن خسروی؛ حمید رضا کشتکار؛ غلامرضا زهتابیان؛ امید رحمتی
چکیده
مدلسازی یکی از ابزارهای مناسب برای تصمیمگیری پدیدههای محیطزیستی میباشد که به صورت مدلهای مفهومی یا روابط ریاضی بیان میشوند. هدف از این تحقیق مقایسۀ مدلهای یادگیری ماشینی شامل ماشین بردار پشتیبان، درخت طبقهبندی و رگرسیون، جنگل تصادفی و مدل آنالیز تشخیص ترکیبی جهت اولویتبندی مناطق مستعد گرد و غبار است. جهت تعیین ...
بیشتر
مدلسازی یکی از ابزارهای مناسب برای تصمیمگیری پدیدههای محیطزیستی میباشد که به صورت مدلهای مفهومی یا روابط ریاضی بیان میشوند. هدف از این تحقیق مقایسۀ مدلهای یادگیری ماشینی شامل ماشین بردار پشتیبان، درخت طبقهبندی و رگرسیون، جنگل تصادفی و مدل آنالیز تشخیص ترکیبی جهت اولویتبندی مناطق مستعد گرد و غبار است. جهت تعیین روزهای گرد و غبار از دادههای ساعتی هواشناسی استانهای البرز و قزوین و تصاویر ماهوارهای مربوط به همان روزها برای دورۀ 2000 تا 2019 استفاده شد. 420 نقطۀ برداشت گرد و غبار در منطقه شناسایی و نقشۀ پراکنش آنها تهیه گردید. سپس نقشههای عوامل تأثیرگذار بر وقوع گرد و غبار شامل نقشههای کاربری اراضی، خاکشناسی، شیب، جهت، ارتفاع، پوشش گیاهی، رطوبت سطح توپوگرافیکی، نسبت سطح توپوگرافیکی و زمینشناسی تهیه گردید. با استفاده ازمدلهای ذکر شده تأثیر هر یک از عوامل مؤثر گرد و غبار مشخص و نقشههای اولویتبندی مناطق برداشت گرد و غبار تهیه شد. ارزیابی مدلها با استفاده از منحنی راک صورت گرفت. طبق نتایج حاصل شده عامل ارتفاع در تمامی مدلها نسبت به سایر پارامترهای مورد استفاده در مدل از اهمیت بیشتری برخوردار است. نتایج مدلسازی نیز نشان داد مدلهای جنگل تصادفی (RF) و مدل آنالیز تشخیص ترکیبی MDA)) دارای بیشترین مقادیر صحت (96/0)، دقت (94/0)، احتمال آشکارسازی (98/0) و کمترین نرخ هشدار اشتباه (051/0) نسبت به بقیۀ مدلها است. عملکرد مدلهای RF و MDA نسبت به سایر مدلها بهتر بوده و پس از آنها به ترتیب مدلهای ماشین بردار پشتیبان ((SVM و درخت طبقهبندی و رگرسیون CART)) قرار دارند. همچنین در ارزیابی مدلها با استفاده از منحنی مشخصۀ عملکرد (ROC)، مدل RF به عنوان بهترین مدل انتخاب شد.
غلامعباس فلاح قالهری؛ مجید حبیبینوخندان؛ جواد خوشحال
دوره 63، شماره 1 ، خرداد 1389، ، صفحه 55-74
چکیده
هدف از این بررسی ارزیابی ارتباط الگوهای سینوپتیکی بزرگ مقیاس اقلیمی با بارش در استان خراسان رضوی میباشد. در این بررسی با بهرهگیری از سامانه استنباط فازی- عصبی تطبیقی برآورد بارش در بازه زمانی فروردین تا خرداد (آوریل تا ژوئن) در استان خراسان رضوی ارائه شده است. دادههای بارش بهاره شامل آمار و دادههای بارش 38 ایستگاه همدیدی، اقلیم ...
بیشتر
هدف از این بررسی ارزیابی ارتباط الگوهای سینوپتیکی بزرگ مقیاس اقلیمی با بارش در استان خراسان رضوی میباشد. در این بررسی با بهرهگیری از سامانه استنباط فازی- عصبی تطبیقی برآورد بارش در بازه زمانی فروردین تا خرداد (آوریل تا ژوئن) در استان خراسان رضوی ارائه شده است. دادههای بارش بهاره شامل آمار و دادههای بارش 38 ایستگاه همدیدی، اقلیم شناسی و باران سنجی میباشد که در فاصله سالهای 2007-1970 میلادی از سازمان هواشناسی کشور و وزارت نیرو دریافت شده است. در این بررسی، در آغاز ارتباط بین تغییرات الگوهای سینوپتیکی شامل فشار سطح دریا، اختلاف فشارسطح دریا، دمای سطح دریا، اختلاف دما بین سطح دریا و سطح 1000 میلی باری، دمای سطح 700 میلی بار، ضخامت بین سطوح 500 و 1000 میلی بار، رطوبت نسبی سطح 300 میلی بار و آب قابل بارش با بارش میانگین منطقهای مورد بررسی قرار گرفته است. در گزینش این مناطق که مجموعهای از نقاط در خلیج فارس و دریای عمان، دریای سیاه، دریای خزر، دریای مدیترانه، دریای شمال، دریای آدریاتیک، دریای سرخ، خلیج عدن، اقیانوس اطلس، اقیانوس هند و سیبری را شامل می شوند، تاثیر پذیری بارندگی منطقه شمال شرق ایران از الگوهای سینوپتیکی در مناطق یاد شده مورد توجه قرار گرفته است. سپس، مدل سامانه استنباط فازی عصبی تطبیقی در دوره 1997-1970 آموزش داده شده است و در پایان، برآورد بارش در دوره فروردین تا خرداد (آوریل تا ژوئن) 2007-1998 انجام شده است. مدل مورد بهرهگیری در این بررسی شامل یک لایه ورودی، یک لایه پنهان و یک لایه خروجی میباشد. سامانه استنباط فازی مورد بهرهگیری در این بررسی، مدل سوگینو میباشد. شمار نرون های لایه ورودی، پنهان و خروجی به ترتیب (1-28-13) میباشد. نتایج نشان میدهد سامانه استنباط فازی- عصبی تطبیقی در 90 درصد سالها میتواند بارش را با دقت قابل قبولی با سطح اطمینان 10 درصد برآورد کند.
عالم چراغیان؛ سمیه دهداری؛ محمد فرجی؛ علی آریاپور
چکیده
مطالعۀ حاضر به بررسی تأثیر عملیات اصلاحی کاشت درخت کهور (Prosopis juliflora) احداث کنتور فارو و کاشت درخت اکالیپتوس (Eucalyptus camaldulensis Dehnh) بر روی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک، در مرتع چاه شیرین شهرستان بهبهان پرداخته است. در این مطالعه، در کنار هر تیمار با عملیات اصلاحی یک تیمار بدون عملیات اصلاحی به عنوان شاهد انتخاب گردید. نمونهبرداری خاک ...
بیشتر
مطالعۀ حاضر به بررسی تأثیر عملیات اصلاحی کاشت درخت کهور (Prosopis juliflora) احداث کنتور فارو و کاشت درخت اکالیپتوس (Eucalyptus camaldulensis Dehnh) بر روی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک، در مرتع چاه شیرین شهرستان بهبهان پرداخته است. در این مطالعه، در کنار هر تیمار با عملیات اصلاحی یک تیمار بدون عملیات اصلاحی به عنوان شاهد انتخاب گردید. نمونهبرداری خاک بهصورت تصادفی سیستماتیک در طول 3 ترانسکت 100 متری در دو عمق 30-0 و 60-30 سانتیمتری خاک در هر سایت عملیات اصلاحی و شاهد مجاور آن انجام گرفت. نمونههای خاک به آزمایشگاه منتقل شده و فاکتورهای نیتروژن، فسفر، پتاسیم، ماده آلی، کربن آلی، آهک، درصد رس، سیلت، شن، هدایت الکتریکی و اسیدیته اندازهگیری شد. نتایج مقایسۀ میانگین خصوصیات خاک با استفاده از آزمون t مستقل نشان داد که فاکتورهای مورد بررسی در سطح 1 درصد و 5 درصد نسبت به منطقۀ شاهد دارای تفاوت معنیدار هستند. همچنین نتایج حاصل از تجزیۀ واریانس ANOVA در بین تیمارهای عملیات اصلاحی در عمق اول و دوم برای فاکتورهای فسفر، پتاسیم، مادۀ آلی، کربن، آهک و EC نشان دهندۀ تفاوت معنیداری در سطح 1 درصد است. به طور کلی سه عملیات اصلاحی انجام شده تأثیرات مثبت بر روی خصوصیات خاک داشتند؛ کاشت درخت کهور و احداث کنتور فارو دارای شرایط بهتری نسبت به سایت کاشت درخت اکالیپتوس هستند. بنابراین با مطالعات بیشتر و پایش در این زمینه میتوان به نقش مدیریت و اجرای صحیح عملیات اصلاح مرتع، در مراتع مختلف کشور پی برد و برای تداوم یا جایگزینی آنها با عملیات مناسب تصمیم گرفت.
ابوالحسن فتح آبادی؛ علی سلاجقه؛ حمید پزشک؛ علی اکبر نظری سامانی؛ حامد روحانی
چکیده
چکیده به منظور اجرای عملیات حفاظتی و مدیریت در حوزه آبخیز نیاز است تا سهم منابع مختلف تولید رسوب تعیین شود. طی سالهای گذشته روشهای منشأیابی در تعیین سهم منابع مختلف رسوب بطور گسترده ای مورد استفاده قرار گرفتهاند. با توجه به تعداد کم نمونههای برداشتی از مناطق منشأ و همچنین وجود جوابهای مختلف در نتیجه بیشبرازشی، سهم ...
بیشتر
چکیده به منظور اجرای عملیات حفاظتی و مدیریت در حوزه آبخیز نیاز است تا سهم منابع مختلف تولید رسوب تعیین شود. طی سالهای گذشته روشهای منشأیابی در تعیین سهم منابع مختلف رسوب بطور گسترده ای مورد استفاده قرار گرفتهاند. با توجه به تعداد کم نمونههای برداشتی از مناطق منشأ و همچنین وجود جوابهای مختلف در نتیجه بیشبرازشی، سهم منابع به دست آمده، دارای عدم قطعیتهایی است که لازم است مورد بررسی قرار گیرد. بدین منظور در این تحقیق با استفاده از روشهای مونت کارلو و گلو (GLUE) اقدام به تعیین عدم قطعیت جوابهای به دست آمده با استفاده از روش ترکیبی چند متغیره در زیرحوضه زیدشت-فشندک طالقان گردید. بدین ترتیب که پس از برداشت نمونههای رسوب و منابع، مقادیر 54 عنصر ژئوشیمیایی و 3 عنصر آلی تعیین گردید. سپس با استفاده از آماره H کروسکال والیس و تحلیل تشخیص چند متغیره، ترکیب بهینه متشکل از 17 عنصر تعیین، و با استفاده از مدل ترکیبی چند متغیره، سهم منابع تعیین شد. نتایج به دست آمده در منطقه نشان داد که سهم منابع زیرسطحی نسبت به منابع سطحی ( فرسیش سطحی و شیاری) بیشتر بوده و اختلاف بین حد بالا و پایین به دست آمده برای منابع مختلف، بالا بوده که نشاندهنده عدم قطعیت بالای این روش است.
سید حمزه حسینی کهنوج؛ رضا عرفانزاده؛ پریا کمالی
چکیده
مطالعه و شناخت رژیم غذایی علفخواران و همچنین ارزش رجحانی گونه های مرتعی جهت مدیریت مراتع امری ضروری است. بنابراین ارزش رجحانی چهارده گونه مرتعی در مراتع شهرستان کهنوج در دو مرحله (رشد رویشی و پس از بذردهی) توسط سه کلاسه سنی بز نژاد رایینی (یکساله، سه¬ساله و پنج¬ساله ماده) به روش زمان سنجی اندازه¬گیری شد. نتایج نشان داد دام¬های ...
بیشتر
مطالعه و شناخت رژیم غذایی علفخواران و همچنین ارزش رجحانی گونه های مرتعی جهت مدیریت مراتع امری ضروری است. بنابراین ارزش رجحانی چهارده گونه مرتعی در مراتع شهرستان کهنوج در دو مرحله (رشد رویشی و پس از بذردهی) توسط سه کلاسه سنی بز نژاد رایینی (یکساله، سه¬ساله و پنج¬ساله ماده) به روش زمان سنجی اندازه¬گیری شد. نتایج نشان داد دام¬های مسن¬تر زمان بیشتری را صرف چرای گونه¬های گیاهی کردند و در دوره مورد مطالعه بیشترین ارزش رجحانی مربوط به گونه Stipa capensis و cuneifolia Taverniera و کمترین ارزش رجحانی مربوط به گونه Rhazya stricta بود. مقایسه ارزش رجحانی گونه¬های گیاهی در هر مرحله فنولوژیکی نیز بیانگر تفاوت معنی¬دار ارزش رجحانی گونه¬های گیاهی در هر فصل بود. در شرایطی که گونه¬های یکساله به وفور در مراتع منطقه وجود داشتند (مرحله رشد رویشی) اغلب چرای دام مربوط به گونه¬های یکساله بود اما زمانی که درصد پوشش گونه¬های یکساله از پوشش گیاهی کاهش یافت دام منطقه، بخصوص دام¬های مسن¬تر چرای خود را از گونه¬های درختچه¬ای و بوته¬ای افزایش دادند. بطورکلی می¬توان گفت بز نژاد رایینی صرفاً سرشاخه¬خوار نیست بلکه در صورت نبود گونه¬های علفی، توانایی زیادی را برای تأمین نیازهای غذایی خود از گونه¬های درختچه¬ای و بوته¬ای دارد. پیشنهاد می¬شود در فصولی که علوفه کافی برای چرای دام منطقه وجود ندارد (تابستان)، می توان در کوتاه مدت با علوفه کمکی و در دراز مدت از طریق اصلاح مراتع و گسترش گونه¬های بومی و دارای رجحان پایدار و بالا از قبیل Taverniera cuneifolia جهت تامین علوفه مورد نیاز دام¬ اقدام نمود.
غلامرضا زهتابیان؛ حسن خسروی؛ علی آذره
چکیده
نیاز به افزایش سطح اراضی کشاورزی، به منظور بهبود و تأمین منابع غذایی، در دو قرن اخیر باعث تغییرات گسترده در نوع کاربری اراضی و مدیریت غیراصولی این اراضی شده است. ادامۀ این روند به تخریب زمین و بیابانزایی منجر میشود و اصلاح چنین خاکهایی بسیار پُرهزینه است. بنابراین، پیشگیری از تخریب اراضی مطلوبتر است و این کار به تحقیقاتی ...
بیشتر
نیاز به افزایش سطح اراضی کشاورزی، به منظور بهبود و تأمین منابع غذایی، در دو قرن اخیر باعث تغییرات گسترده در نوع کاربری اراضی و مدیریت غیراصولی این اراضی شده است. ادامۀ این روند به تخریب زمین و بیابانزایی منجر میشود و اصلاح چنین خاکهایی بسیار پُرهزینه است. بنابراین، پیشگیری از تخریب اراضی مطلوبتر است و این کار به تحقیقاتی بر روی اراضی کشاورزی و نحوۀ بهرهبرداری از آن نیاز دارد. با این هدف، شهرستان خاتم منطقۀ مورد مطالعه انتخاب شد و نقشههای مختلف منطقهـ شامل نقشۀ خاک، طبقات ارتفاعی، و کاربری اراضیـ تهیه گردید. چهار کاربری غالب منطقهـ شامل اراضی آبی تککشتی، اراضی آبی چندکشتی، اراضی باغی، و اراضی مرتعی (تیمار شاهد)ـ تیمارهای مورد مطالعه انتخاب شدند. نمونهبرداری از خاک انجام شد و فاکتورهای خاک در دو گروه بررسی شد: 1. فاکتورهای اصلاحی شامل ازت، فسفر، پتاسیم، مادۀ آلی، کربنات کلسیم، و منیزیم؛ 2. فاکتورهای تخریبی شامل بیکربنات، کلر، سدیم، اسیدیته، شوری، و نسبت جذب سدیم در عمق 0 تا 30 سانتیمتری که افق سطحی خاک است. مطالعۀ فاکتورها در قالب طرح پلاتهای خردشده نشان داد که در منطقه بین تیمارها اختلاف معنیداری وجود دارد و خاک منطقه از نظر مادۀ آلی، ازت، فسفر، و پتاسیم در ردۀ خاکهای نسبتاً فقیر قرار دارد. مقایسۀ میانگین تیمارها به روش مقایسۀ دانکن برای همۀ فاکتورها جداگانه محاسبه شد و، در نهایت، اراضی باغی مناسبترین تیمار معرفی شد و اراضی مرتعی نامطلوبترین تیمار برای خاک منطقه معرفی گردید.
عیسی جعفری فوتمی؛ اساعیل شیدای کرکج
چکیده
هدف از این مطالعه بررسی علل عدم قطعیت در روشهای مختلف برآورد کربن خاک و همچنین ارزیابی روش محاسبهای پیشنهادی است که تأثیر وزن مخصوص خاک را در محاسبۀ کربن از بین برده و میزان واقعی کربن خاک را برای خاکهایی با وزن مخصوص ظاهری متفاوت بر حسب عمق معادل مشخص میکند. بنابراین به منظور آزمون صحت این روش پیشنهادی، میزان کربن در سه نوع ...
بیشتر
هدف از این مطالعه بررسی علل عدم قطعیت در روشهای مختلف برآورد کربن خاک و همچنین ارزیابی روش محاسبهای پیشنهادی است که تأثیر وزن مخصوص خاک را در محاسبۀ کربن از بین برده و میزان واقعی کربن خاک را برای خاکهایی با وزن مخصوص ظاهری متفاوت بر حسب عمق معادل مشخص میکند. بنابراین به منظور آزمون صحت این روش پیشنهادی، میزان کربن در سه نوع شدت چرا در شورهزارهای استان گلستان (چرای سبک، چرای متوسط و چرای شدید)، محاسبه و روشهای مختلف مورد آزمون آماری و بررسی قرار گرفتند. نتایج مقایسۀ میانگینها برای هر یک از پارامترهای مربوط به رویکردها نشان داد که بر اساس روش اول (پارامتر غلظت کربن) عمق اول مناطق شدت چرای سبک و شدت چرای متوسط و چرای شدید از لحاظ آماری دارای تفاوت معنیداری هستند و به ترتیب میزان غلظت کربن برابر با 39/31، 57/23 و 5/11 گرم کربن در کیلوگرم خاک میباشند حال آنکه برای عمق اول خاک در صورت ارائۀ کربن تودهای در واحد سطح بر اساس عمق ثابت نتایج متناقضی به دست میآید. به طوری که عمق اول سایت شدت چرای سبک و متوسط بهترتیب با مقادیر 15/89 و 47/74تن در هکتار در عمق ثابتدارای بیشترین مقدار کربن تودهای بوده و سایت شدت چرای سنگین با میزان 93/42 تن در هکتار در عمق ثابت دارای کمترین میزان است. مشابه این عدم قطعیتها بین دو عمق مورد مطالعه نیز برای سایتهای مختلف وجود دارد. برای رفع این تناقض رایج در مطالعات متعدد، پارامتر کربن تودهای بر اساس عمق معادل برای سایتهای مورد مطالعه محاسبه گردید و نتایج آن نشان داد سایت چرای کم و چرای سنگین همچنان بیشترین و کمترین میزان کربن را دارند و در سایر موارد نیز تغییراتی ایجاد نشده در حالیکه میزان نسبی اختلافات بین سایتها تغییر یافته است؛ و این در حالی میباشد که تأثیر فشردگی توده خاک بر محاسبۀ کربن ترسیبی حذف شده است و بهعنوان نتیجۀ کلی؛ روشهای مرسومی که برای محاسبۀ ذخیرۀ ماده آلی استفاده میشوند به دلیل تودههای نابرابر خاک (فشردگی خاک و وزن مخصوصهای متفاوت) به طور دقیق بیانکنندۀ تفاوتهای کربن ترسیبی در تودۀ خاک نیستند و برای ارزیابی قابل اعتماد مدیریت ذخیرۀ ماده آلی خاک و سایر عناصر غذایی خاک؛ باید تودههای خاک مورد مقایسه، به صورت معادل مد نظر قرار گیرند.
مرتضی خداقلی؛ راضیه صبوحی؛ مینا بیات؛ جواد معتمدی
چکیده
تعیین رژیم غذایی و خوشخوراکی گونههای مورد چرای دام، یکی از ملزومات اساسی محاسبۀ صحیح ظرفیت چرا در طرحهای مرتعداری است. برای این منظور، درصد زمان چرای گوسفند نژاد نائینی چرا کننده در مراتع استپی میمه، از گونههای گیاهی، در زمانهای مختلف فصل چرا (رشد رویشی، گلدهی، بذردهی و ریزش بذر گونههای غالب)، طی سالهای 1389- 1386، ...
بیشتر
تعیین رژیم غذایی و خوشخوراکی گونههای مورد چرای دام، یکی از ملزومات اساسی محاسبۀ صحیح ظرفیت چرا در طرحهای مرتعداری است. برای این منظور، درصد زمان چرای گوسفند نژاد نائینی چرا کننده در مراتع استپی میمه، از گونههای گیاهی، در زمانهای مختلف فصل چرا (رشد رویشی، گلدهی، بذردهی و ریزش بذر گونههای غالب)، طی سالهای 1389- 1386، توسط روش زمان سنجی (ویدیوئی)، مشخص شد. برای انجام آزمایش، در آغاز هر فصل رویش، یک رأس گوسفند نژاد نائینی بالغ (4-3 ساله) به عنوان نمایندۀ گله، نشان دار و در کل آماربرداریها سالانه از آن استفاده شد. اندازهگیری زمان چرا، با شروع فصل رویش و طی چهار مرحلۀ رشد ادامه داشت. زمان آماربرداری در هر مرحلۀ رشد، یک ساعت پس از آغاز چرای روزانه و در سه دورۀ 20 دقیقهای مستمر (تکرار آزمایش) انجام شد. دادههای درصد زمان چرای دام بر روی گونههای گیاهی، به عنوان درصد خوشخوراکی آنها در نظر گرفته شد. با در نظر گرفتن زمان تمرکز دام و گرایش چرایی دام بر روی گونههای مختلف، کلاس خوشخوراکی هر یک از گونههای گیاهی مشخص گردید. نتایج نشان داد در طول سالهای مورد بررسی، در هر شرایطی، تمرکز چرای گوسفند نژاد نائینی بر روی گونههای یکساله (گراس و فورب)، لاشبرگ، Stachys inflata، Artemisia sieberi، Stipa arabica، Noaea mucronata و Hertia angustifolia بوده است. بر مبنای نتایج، گونههای یکساله و لاشبرگ به عنوان گونههای کلاس І، گونۀ Stachys inflata به عنوان کلاس Π و گونههای Artemisia sieberi، Stipa arabica، Noaea mucronata و Hertia angustifoliaبه عنوان گونههای کلاس Ш قابل چرا معرفی میشوند. نتایج نشان داد که خوشخوراکی گونهها، متناسب با تغییر در ترکیب گیاهی در طول فصل رویش، یکسان نبود. بنابراین در نظر گرفتن کلاس یکسان خوشخوراکی برای هر یک از گونهها در مراحل مختلف رشد، صحیح نمیباشد و ضرورت دارد در شرح خدمات طرحهای مرتعداری به هنگام محاسبۀ ظرفیت چرا، به این موضوع توجه بیشتری گردد.
محمدعلی حکیم¬زاده اردکانی؛ مطهره اسفندیاری؛ اصغر مصلحآرائی؛ حسین ملکی نژاد
دوره 63، شماره 2 ، شهریور 1389، ، صفحه 197-10
چکیده
با بهرهگیری از منابع آب شور زیرزمینی میتوان ضمن صرفهجویی در کاربرد آب شیرین، با گزینش گیاهان مرتعی مناسب به تولید علوفه در اراضی شور پرداخت. بدین منظور باید ضمن بررسی شرایط محیطی (اقلیم، آب، خاک و ...)گونههای سازگار در هر ناحیه آب و هوایی تعیین شود و با توجه به آستانه بردباری این گیاهان در برابر شرایطی چون خشکی، گرما، شوری و...از ...
بیشتر
با بهرهگیری از منابع آب شور زیرزمینی میتوان ضمن صرفهجویی در کاربرد آب شیرین، با گزینش گیاهان مرتعی مناسب به تولید علوفه در اراضی شور پرداخت. بدین منظور باید ضمن بررسی شرایط محیطی (اقلیم، آب، خاک و ...)گونههای سازگار در هر ناحیه آب و هوایی تعیین شود و با توجه به آستانه بردباری این گیاهان در برابر شرایطی چون خشکی، گرما، شوری و...از آنها برای اصلاح و احیاء مراتع مخروبه یا در حال تخریب بهرهگیری نمود. به همین منظور در این بررسی در منطقهای که دارای آب شور زیر زمینی(dS/m 25/11=EC، 7/16=SAR) و همچنین خاک شور و قلیا (%2/30= ESP، dS/m 3/27=EC ) بود، برای کاشت سه گونه مرتعی آتریپلکس، اشنان و قرهداغ گزینش شد. بذرها از نقاط مختلف استان جمعآوری و در گلدانهای پلاستیکی در نهالستان کاشته شدند. گیاهان پس از رشد یکماهه به عرصه طبیعی منتقل و بنابر طرح آماری اسپلیت پلات مستقر شدند. آبیاری بر پایه تبخیر و تعرق بالقوه منطقه، در دورهای 10 و 20 روزه به صورت جوی و پشتهای، با آب شور و با محاسبه برخه آبشویی مناسب معادل 3/0 انجام شد. گیاهان پس از رشد شش ماهه از محل طوقه قطع و پس از خشک کردن در دمای 60 درجه سلسیوس وزن ماده خشک آنها مورد مقایسه آماری قرار گرفت. نتایج بدست آمده نشان میدهد که بین وزن ماده خشک گیاهان مورد آزمایش و در دورههای آبیاری بکار رفته اختلاف معنی داری(01/0>p) وجود دارد. در بین گیاهان مورد آزمایش گیاه آتریپلکس توانسته است عملکرد بهتری بهویژه در دوره ده روزه آبیاری از خود نشان دهد. از سوی دیگر آبشویی انجام شده توانسته است شوری افقهای سطحی خاک را کاهش دهد که میزان کاهش شوری در دور ده روزه بیشتر از بیست روزه بوده است.
سید هاشم حسینی؛ سادات فیض نیا؛ حمید پیروان؛ غلامرضا زهتابیان
دوره 62، شماره 2 ، مهر 1388، ، صفحه 215-228
چکیده
در ایران، سازندهای ریزدانه مربوط به نئوژن به خاطر وجود املاح گچ ونمک از جمله حساسترین سازندها به فرسایش بوده و عامل اصلی تولید رسوب معلق در بیشتر حوضهها به شمار می روند. هدف از این پژوهش بررسی واحدهای ریزدانه نئوژن حوزه آبخیز طالقان از نظرحساسیت به فرسایش و تولید رواناب، با تأکید بر ویژگیهای ذاتی و با بهرهگیری از بارانساز ...
بیشتر
در ایران، سازندهای ریزدانه مربوط به نئوژن به خاطر وجود املاح گچ ونمک از جمله حساسترین سازندها به فرسایش بوده و عامل اصلی تولید رسوب معلق در بیشتر حوضهها به شمار می روند. هدف از این پژوهش بررسی واحدهای ریزدانه نئوژن حوزه آبخیز طالقان از نظرحساسیت به فرسایش و تولید رواناب، با تأکید بر ویژگیهای ذاتی و با بهرهگیری از بارانساز صحرائی میباشد. در این پژوهش، در آغاز با تجزیه و تحلیل نمونههای سازند برداشت شده از واحدهای ریزدانه منطقه بر پایه واحدهای کاری ژئومرفولوژی، سازند نئوژن بر مبنای ویژگیهای شیمیایی و املاح موجود درنمونهها به چندین زیرواحد جداسازی و سپس در هر زیرواحد رواناب و رسوب معلق با همانندسازی باران در دو شدت 30 و60 میلیمتردرساعت اندازهگیری شد. نتایج بدست آمده از این پژوهش نشان میدهد که در بیشتر نمونهها نسبت تخریبی به کل املاح موجود بیش از 9/1 بوده و لذا بر پایه روش پتی جان (1973) و با توجه به میزان املاح غالب پنج واحد شامل NgSiH، NgSi، gy1C، gy1CG وgy2CH جداسازی شد. بررسی میزان رواناب و مقایسه میانگینها به روش دانکن نشان داد که درسطح 05/0، واحد NgSiH بیشترین میزان رواناب ورسوب را تولید کرده و پس از آن واحدهای NgSi، gy2CH، gy1CG وgy1C قرار دارند. بررسی روند تولید رسوب و رواناب با گذشت زمان نشان میدهد که واحدهای NgSiH و NgSiبه سرعت به حالت اشباع رسیده و درآنها تولید رواناب و رسوب معلق ثابت میشود. ولی واحدهای gy1CG وgy1C هرچند که میزان رسوب معلق کمی را در زمانهای اولیه (10 دقیقه اول ودوم) ایجاد میکنند ولی با گذشت زمان به خاطر اشباع شدن رسها و ایجاد جریانهای لاوی، میزان رسوب معلق آنها بهویژه در10 دقیقه سوم به شدت افزایش مییابد.
ابراهیم گویلی؛ محمدرضا وهابی؛ فاضل امیری؛ شیوا رشیدی
چکیده
در برنامه ریزی چرای دام از مراتع باید با توجه به اختلاف در وزن زنده و احتیاج ها متفاوت انرژی واحد دامی، مقدار علوفه مورد نیاز را تعیین کرد. از طرف دیگر باید نیاز روزانه واحد دامی استفاده کننده از مرتع را بر اساس کمیت و کیفیت ترکیب علوفه مصرفی دام برآورد نمود. برای همین منظور بعد از انتخاب بخشی از مراتع منطقه فریدونشهر در استان اصفهان، ...
بیشتر
در برنامه ریزی چرای دام از مراتع باید با توجه به اختلاف در وزن زنده و احتیاج ها متفاوت انرژی واحد دامی، مقدار علوفه مورد نیاز را تعیین کرد. از طرف دیگر باید نیاز روزانه واحد دامی استفاده کننده از مرتع را بر اساس کمیت و کیفیت ترکیب علوفه مصرفی دام برآورد نمود. برای همین منظور بعد از انتخاب بخشی از مراتع منطقه فریدونشهر در استان اصفهان، اقدام به تیپ بندی پوشش گیاهی شد و در هر تیپ از تمامی گونههایی گیاهی مورد چرای دام 500گرم علوفه در مرحله گلدهی(فصل چرا) جهت تعیین کیفیت نمونه علوفه نمونه برداری و جمع آوری شد. پروتئین خام، دیواره سلولی منهای همی سلولز (ADF) ماده خشک قابل هضم (DDM) و انرژی متابولیسمی (ME) در سه تکرار به عنوان عوامل تعیین کننده کیفیت علوفه مورد ارزیابی قرار گرفتند. نژاد دامی غالب استفاده کننده از مراتع مورد مطالعه؛ گوسفند نژاد لری است که برای تعیین وزن زنده واحد دامی آن از سه گله موجود در 11 سامان عرفی با دام غالب از نژاد مورد نظر 10 میش بالغ و خشک سه ساله و 10 میش 4 ساله (ترکیب اصلی گله)، 5 راس قوچ سه ساله و 5 راس قوج 4 ساله و نهایتا 5 راس بره 6 ماهه به طور تصادفی انتخاب، علامت گذاری و در دو نوبت وزن شدند. عمل وزن کردن یک بار قبل از شروع چرا (اواسط اردیبهشت) و یک بار بعد از پایان فصل چرا (اوایل شهریور) انجام گرفت. میانگین وزن میش بالغ زنده غیرآبستن و خشک به عنوان وزن دام بالغ مد نظر قرار گرفت و 45 کیلو گرم متوسط وزن زنده به عنوان وزن میش بالغ این نژاد که معادل آن نسبت به واحد دامی کشور برابر 92/0 بدست آمد. نیاز غذایی در شرایط نگهداری و چرا در مرتع (70 درصد بیشتر از حالت نگهداری) با استفاده از رابطه پیشنهادی ماف محاسبه شد. مقدار انرژی متابولیسمی مورد نیاز روزانه دام بر اساس کیفیت علوفه در مرحله گلدهی حدود 09/1 کیلوگرم که با کاهش 30 درصدی کیفیت علوفه مقدارطی دوره چرا تا 58/1 کیلو گرم علوفه خشک در شبانه روز افزایش مییابد با توجه به تفاوتهایی که در ترکیب تیپهای گیاهی و علوفه تامین کننده انرژی متابولیسمی وجود دارد، نمی توان فقط مقادیر ثابت علوفه خشک را بدون توجه به ترکیب گیاهی مبنای محاسبه نیاز غذایی دام قرار داد.
ساره راسخی؛ مهدی قربانی؛ علی اکبر مهرابی؛ سید اکبر جوادی
چکیده
همیاری در نظام گلهداری و دانش بومی مدیریت فرآوردههای شیری از دیرباز در کشور ما مورد توجه بوده و با فرهنگ و محیط هر منطقه سازگار شده است. تحقیق حاضر به تحلیل دانش بومی و انسجام اجتماعی در مدیریت شیر دامهای چراکننده در روستای قصر یعقوب شهرستان خرمبید در استان فارس میپردازد. روش تحقیق این بررسی به شیوة پیمایشی است. به جهت تولید ...
بیشتر
همیاری در نظام گلهداری و دانش بومی مدیریت فرآوردههای شیری از دیرباز در کشور ما مورد توجه بوده و با فرهنگ و محیط هر منطقه سازگار شده است. تحقیق حاضر به تحلیل دانش بومی و انسجام اجتماعی در مدیریت شیر دامهای چراکننده در روستای قصر یعقوب شهرستان خرمبید در استان فارس میپردازد. روش تحقیق این بررسی به شیوة پیمایشی است. به جهت تولید اطلاعات، از روش مشاهدة مستقیم، مشاهدة مشارکتی، و مصاحبة سازمانیافته بهره گرفته شد. نتایج تحقیق به بررسی عملکرد سیستم مدیریتی تعاونی همشیری در بین زنان روستایی با عنوان « شیردان»، ابعاد مختلف دانش بومی، مکانیسم مدیریت شیر در بین زنان، و همچنین سنتها و عرفِ محلی مرتبط با آن میپردازد. بر اساس نتایج این تحقیق، میتوان بیان کرد که زنان روستایی، در روستای مورد مطالعه، بر اساس عرف محلی خود و به منظور مدیریت شیر دامها، نهاد اجتماعی را بر اساس آداب و رسوم محلی شکل دادهاند. این تشکلها برخاسته از دانش بومی منطقه است و نوعی سرمایة اجتماعی برای بهرهبرداران بهشمار میرود و نقش مهمی در حفظ و تقویت انسجام اجتماعی و پایداری مؤلفههای اقتصادی ساکنان منطقه ایفا مینماید.