مسلم دهداری فر؛ محمد فرجی؛ محمد صالحی ویسی؛ جهانگیر احسانی
چکیده
اطلاعات مربوط به مقاومت به فرسایش و تخریب سنگها و رتبه بندی حساسیت آنها برای اهداف مختلفی همچون مهندسی سازه و نرخ فرسایش و تولید رسوب حوزههای آبخیزاهمیت زیادی دارد. علیرغم اهمیت زیاد، در ایران مطالعات زیادی در این خصوص صورت نگرفته است و مطالعات انجام شده بیشتر جنبۀ کیفی دارند.لذا در این بررسی مقاومت توده سنگ سازندهای ...
بیشتر
اطلاعات مربوط به مقاومت به فرسایش و تخریب سنگها و رتبه بندی حساسیت آنها برای اهداف مختلفی همچون مهندسی سازه و نرخ فرسایش و تولید رسوب حوزههای آبخیزاهمیت زیادی دارد. علیرغم اهمیت زیاد، در ایران مطالعات زیادی در این خصوص صورت نگرفته است و مطالعات انجام شده بیشتر جنبۀ کیفی دارند.لذا در این بررسی مقاومت توده سنگ سازندهای گروه فارس شامل آهک مارنی میشان، ماسهسنگ آهکی آغاجاری، انیدریت گچساران و توده سنگ آهک آسماری (در سه منطقۀبهبهان، گچساران، دیلم) با کمک روش رتبهبندی مقاومت توده سنگ (RMR) مورد مقایسه قرار گرفت. این مطالعه در مناطق بهبهان، گچساران، دیلم و دهدشت انجام شد. مقایسۀ میانگین مقاومت 81 نمونۀ مورد مطالعه در چهار نوع سنگ نشان داد که در سطح معنیداری 05/0 و با تحلیل ANOVA و تحلیل پیگیری توکی بین مقاومت سنگهای مورد مطالعه تفاوت معنیدار وجود دارد و به ترتیب بیشترین میانگین امتیاز RMR مربوط به سنگهای آهک آسماری، آهک میشان، ماسهسنگ آهکی آغاجاری و انیدریت گچساران است. این مطالعه همچنین نشان داد که بین مقاومت سنگهای سازند فارس با روشRMR تفاوت معنیدار وجود ندارد ولی بین سنگهای سازند فارس و سنگ آهک آسماری تفاوت معنیدار وجود دارد. سنگ آهک آسماری از نظر مقاومتی جزء سنگهای خوب تا خیلی خوب با محدودۀ امتیاز روش RMR69 تا 84، سنگ آهک میشان بین متوسط تا خیلی خوب53 تا 83، ماسهسنگ آهکی آغاجاری متوسط تا خوب44 تا 76، و انیدریت گچساران خوب63 تا74 میباشد.
حشمت اله آقارضی؛ مهدی مردیان؛ علی اکبر داوودی راد؛ داوود نیک کامی
چکیده
بهینهسازی کاربری اراضی، با استفاده از مدل برنامهریزی خطی، یکی از روشهای مدیریتی برای رسیدن به پایداری تولید و کاهش فرسایش خاک است. در این میان، تحلیل حساسیت مدل میتواند، با بررسی تأثیرپذیری نتایج از تغییرات پارامترهای ورودی، عدم قطعیت در تصمیمگیری برنامههای مدیریتی را کاهش دهد. بر این اساس، در تحقیق حاضر، با استفاده ...
بیشتر
بهینهسازی کاربری اراضی، با استفاده از مدل برنامهریزی خطی، یکی از روشهای مدیریتی برای رسیدن به پایداری تولید و کاهش فرسایش خاک است. در این میان، تحلیل حساسیت مدل میتواند، با بررسی تأثیرپذیری نتایج از تغییرات پارامترهای ورودی، عدم قطعیت در تصمیمگیری برنامههای مدیریتی را کاهش دهد. بر این اساس، در تحقیق حاضر، با استفاده از مدل برنامهریزی خطی و به کمک نرمافزار Lingo، بهینهسازی کاربری اراضی در حوضة آبخیز آدینهمسجد در استان مرکزی انجام شد. سپس، در دامنة مجاز تغییرات 50- تا 50+ درصدی سطح کاربریهای اراضی، با توجه به ضرایب بیشینهساز سود و کمینهساز فرسایش، به تحلیل حساسیت مدل پرداخته شد. طبق نتایج، مقادیر توابع هدف فقط نسبت به حداکثر سطح اراضی دیم، آن هم به مقدار خیلی کم، حساسیت نشان میدهند؛ به طوری که، با کاهش 10 درصدی حداکثر سطح اراضی دیم، میزان درآمد در وضعیت فعلی 5/3 درصد، در وضعیت اعمال مدیریت 2/4 درصد و در وضعیت استاندارد 6/2 درصد کاهش مییابد. از طرفی، مقدار فرسایش در وضعیت فعلی 18/0 درصد و در وضعیت اعمال مدیریت 19/0 درصد کاهش مییابد. اما، در وضعیت استاندارد 34/0 درصد افزایش مییابد. همچنین، نتایج نشان داد تغییرپذیری سود از تغییرات سطح اراضی دیم متأثر است؛ در حالی که تغییرپذیری فرسایش از تغییرات سطح کاربری مرتع تأثیر میپذیرد.
سحر صباغ زاده؛ محمد زارع؛ محمد حسین مختاری
چکیده
پوشش گیاهی به عنوان یکی از مهمترین اجزای هر اکوسیستم بهشمار میرود. تعیین بیوماس هر گیاه بهمنظور تاًثیر آن بر اقلیم، فرسایش خاک و مدیریت منابعطبیعی بسیار ضروری است. هدف از این تحقیق، برآورد بیوماس با استفاده از شاخصهای پوشش گیاهی مبتنی بر سنجش از دور است. در این تحقیق از دادههای ماهوارهای لندست 8، مربوط به اردیبهشت ...
بیشتر
پوشش گیاهی به عنوان یکی از مهمترین اجزای هر اکوسیستم بهشمار میرود. تعیین بیوماس هر گیاه بهمنظور تاًثیر آن بر اقلیم، فرسایش خاک و مدیریت منابعطبیعی بسیار ضروری است. هدف از این تحقیق، برآورد بیوماس با استفاده از شاخصهای پوشش گیاهی مبتنی بر سنجش از دور است. در این تحقیق از دادههای ماهوارهای لندست 8، مربوط به اردیبهشت ماه 1393 و مطالعات میدانی همزمان با تاریخ تصویربرداری در حوزه مرک (خراسان جنوبی) استفاده گردید. میزان بیوماس گیاه تاغ در 30 پلات تصادفی اندازهگیری و از 11 شاخص پوشش گیاهی شامل DVI, IPVI, NDVI, PVI, RVI, SAVI, TSAVI, WDVI, و Tasselcap بهمنظور برآورد بیوماس گیاه تاغ (زرد تاغ) استفاده شد. سپس با استفاده از آنالیز خوشهای شاخصهای گیاهی به سه گروه تقسیم شدند که از بین این سه گروه، شاخص SAVI و شاخص IPVI و RVI انتخاب شدند. نتایج نشان داد شاخصهایی که ضرایب خاک را در نظر میگیرند نسبت به سایر شاخصها از دقت بالاتری برخوردارند. در این تحقیق با استفاده از شاخص SAVI نقشه بیوماس تهیه شد.
مهدیه سنجری
چکیده
با توجه به روند روز افزون استفاده از ابزار سامانۀ اطلاعات جغرافیایی (GIS) در مطالعات منابع طبیعی از یک سو و پیچیدگی ساز و کارهای زیستی، زمین شناختی، ژئومورفولوژیکی، هیدرولوژیکی و بوم شناختی از سوی دیگر، مقیاس به عنوان مبحثی تأثیر گذاردر حال شکوفایی است. از آنجا که در مطالعات منابع طبیعی بر اساس فاز مطالعه، از نقشههای با مقیاس گوناگون ...
بیشتر
با توجه به روند روز افزون استفاده از ابزار سامانۀ اطلاعات جغرافیایی (GIS) در مطالعات منابع طبیعی از یک سو و پیچیدگی ساز و کارهای زیستی، زمین شناختی، ژئومورفولوژیکی، هیدرولوژیکی و بوم شناختی از سوی دیگر، مقیاس به عنوان مبحثی تأثیر گذاردر حال شکوفایی است. از آنجا که در مطالعات منابع طبیعی بر اساس فاز مطالعه، از نقشههای با مقیاس گوناگون استفاده میشود، لذا به منظور استفاده از نتایج بدست آمده از مطالعه در سیاستگزاری و مدیریت عرصههای منابع طبیعی، تعیین دقت (مقیاس) مطالعه و دامنۀ کاربرد نتایج آن از اهمیت ویژهای برخوردار است. از آنجا که متخصصین علم هیدرولوژی برای حوضههای فاقد آمار استفاده از مدل هیدروگراف واحد لحظهای ژئومورفولوژی (GIUH) را پیشنهاد نمودهاند و این مدل بر اساس ارتباط عوامل ژئومورفولوژی و اثر آن بر پاسخهای هیدرولوژیک شبیهسازی گردیده است، لذا لازم است در ابتدا مقیاس بهینه به منظور اجرای این مدل شناسایی شده و مورد استفاده قرار گیرد. این مقاله سعی دارد با استفاده از تحلیل چند مقیاسه، از میان نقشههای 1:25000 و 1:50000 (نقشههای توپوگرافی موجود در کشور)، مقیاس بهینه (مناسبترین مقیاس از نظر دقت نتایج و صرف هزینه و وقت کمتر) را تعیین نماید. رسالت اصلی این مقاله مقایسۀ مدل GIUH با دادههای مشاهدهای و چگونگی کارایی آن در این حوضه مشخص نیست، بلکه هدف آن است که با تحلیل چند مقیاسۀ این مدل در دو مقیاس 1:25000 و 1:50000 مقیاس بهینه در اجرای این مدل تعیین گشته و به منظور تحقیقات آتی مد نظر قرار گیرد.
بختیار فتاحی؛ محمد جعفری؛ سهیلا آقابیگی امین؛ مهدیه صالحی؛ ایوب کریمی؛ آزاد کرمی
چکیده
چکیده این مطالعه با هدف بررسی تأثیر شدتهای مختلف چرای دام بر ویژگیهای شیمیایی خاک در مراتع کوهستانی حوضة زوجی گنبد همدان انجام شد. در منطقة مورد مطالعه سه سایت با شدت چرایی سبک، متوسط و سنگین تعیین و سپس نمونههای خاک از سه عمق 10-0، 20-10 و 30-20 سانتیمتر جمعآوری گردید. جهت مقایسة دادهها در سه منطقة چرایی از روش آنالیز واریانس ...
بیشتر
چکیده این مطالعه با هدف بررسی تأثیر شدتهای مختلف چرای دام بر ویژگیهای شیمیایی خاک در مراتع کوهستانی حوضة زوجی گنبد همدان انجام شد. در منطقة مورد مطالعه سه سایت با شدت چرایی سبک، متوسط و سنگین تعیین و سپس نمونههای خاک از سه عمق 10-0، 20-10 و 30-20 سانتیمتر جمعآوری گردید. جهت مقایسة دادهها در سه منطقة چرایی از روش آنالیز واریانس یکطرفه (ANOVA) استفاده شد. نتایج نشان داد با افزایش شدت چرا مقادیرTotal Nitrogen, Organic Carbon وOrganic Mater به طور معنیداری کاهش پیدا کرد و در لایة سطحی بیشتر از سایر لایهها بود. مقدار کلسیم و منیزیم در سه منطقه تفاوت زیادی با هم نداشت؛ به عبارت دیگر، کمتر تحت تأثیر مدیریتهای متفاوت چرا قرار گرفت. کاهش OC بیانگر کاهش ذخایر کربن خاک بود که به همراه کاهش TN منجر به کاهش کیفیت و حاصلخیزی خاک شد. چرای دام با شدت زیاد از ویژگیهای ذاتی سیستم چرای آزاد طولانی مدت است که خطری جدی برای کیفیت خاک و سلامت محیط زیست محسوب میشود.
عیسی غلامی؛ مهدی وفاخواه؛ سید جلیل علوی
چکیده
به دلیل کمبود اطلاعات در اکثر حوزههای آبخیز، بسیاری از محققین برای مطالعههای هیدرولوژیکی و سیلگیری به استفاده از تجزیه و تحلیلهای مکانی در سیستم اطلاعات جغرافیایی روی آوردند. پژوهش حاضر به منظور مقایسۀ کارایی سه مدل ماشین بردار پشتیبان (SVM)، خطی تعمیم یافته (GLM) و جمعی تعمیم یافته (GAM) در تهیۀ نقشۀ سیلگیری استان گیلان برنامهریزی ...
بیشتر
به دلیل کمبود اطلاعات در اکثر حوزههای آبخیز، بسیاری از محققین برای مطالعههای هیدرولوژیکی و سیلگیری به استفاده از تجزیه و تحلیلهای مکانی در سیستم اطلاعات جغرافیایی روی آوردند. پژوهش حاضر به منظور مقایسۀ کارایی سه مدل ماشین بردار پشتیبان (SVM)، خطی تعمیم یافته (GLM) و جمعی تعمیم یافته (GAM) در تهیۀ نقشۀ سیلگیری استان گیلان برنامهریزی شده است. بدین منظور لایههای اطلاعاتی درجۀ شیب، جهت شیب، شکل شیب، ارتفاع از سطح دریا، فاصله از رودخانه، تراکم زهکشی، زمین شناسی، کاربری اراضی، شاخص رطوبت توپوگرافی و شاخص توان آبراهه در محیط سامانۀ اطلاعات جغرافیایی (نرمافزارهای ArcGIS و SAGA-GIS) تهیه شدند. سپس بر اساس اطلاعات 220 نقطۀ سیلگیر، از 70 درصد تعداد کل نقاط به منظور واسنجی و 30 درصد باقیمانده برای اعتبارسنجی و ارزیابی کارآیی مدلها مورد استفاده قرار گرفت. نتایج ارزیابی دقت مدلها به ترتیب با استفاده از شاخصهای سطح زیر منحنی (AUC) و کاپا (Kappa) نشان داد که از نظر شاخص سطح زیر منحنی (AUC)، مدل ماشین بردار پشتیبان (SVM) با 835/0 و مدل جمعی تعمیم یافته (GAM) با 827/0 دارای دقت خیلی خوب و مدل خطی تعمیم یافته (GLM) با 79/0 دارای دقت خوب میباشد. از نظر شاخص کاپا (Kappa) مدل ماشین بردار پشتیبان (SVM) با 58/0 داری دقت خوب، مدل جمعی تعمیم یافته (GAM) با 53/0 و مدل خطی تعمیم یافته (GLM) با 48/0 دارای دقت قابل قبول میباشند. بنابراین بر اساس شاخصهای مذکور مدل ماشین بردار پشتیبان (SVM) نسبت به دو مدل دیگر در شناسایی مناطق سیلگیر کارایی بالاتری دارد. همچنین عوامل فاصله از رودخانه، ارتفاع از سطح دریا و شیب بیشترین تأثیر را بر سیلگیری منطقۀ مورد مطالعه دارند.
علی اکبر نظری سامانی؛ فاطمه توکلی؛ حسن احمدی؛ غلامرضا راهی
چکیده
فرسایش خندقی یکی از مخربترین اشکال فرسایش آبی است که با رشد و گسترش آن حجم درخور توجهی از خاک از دسترس خارج میشود. این فرسایش یک جریان پیچیدة ژئومورفولوژی و نشانة فرسایش پیشرفته و تخریب سرزمین است. در این تحقیق با استفاده از عکسهای هوایی سالهای ۱۳۴۶ و ۱۳۷۲ و با عملیات میدانی و سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) گسترش طولی 25 خندق در ...
بیشتر
فرسایش خندقی یکی از مخربترین اشکال فرسایش آبی است که با رشد و گسترش آن حجم درخور توجهی از خاک از دسترس خارج میشود. این فرسایش یک جریان پیچیدة ژئومورفولوژی و نشانة فرسایش پیشرفته و تخریب سرزمین است. در این تحقیق با استفاده از عکسهای هوایی سالهای ۱۳۴۶ و ۱۳۷۲ و با عملیات میدانی و سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) گسترش طولی 25 خندق در منطقة دره کره طی دو دورة زمانی ۱۳۷۲ـ ۱۳۸۷ و ۱۳۴۶ـ ۱۳۷۲ اندازهگیری شد. همچنین، برای تعیین عوامل مؤثر بر گسترش طولی خندقها از آنالیزهای رگرسیونی بین گسترش طولی خندق و فاکتورهای توپوگرافی، فیزیکی- شیمیایی خاک، و مورفولوژی خندق استفاده شد. نتایج نشان داد که متوسط گسترش طولی خندقها در دورههای ۱۳۴۶ـ ۱۳۷۲، ۱۳۷۲ـ ۱۳۸۷، و میانگین دو دوره به ترتیب 36/1، 23/1، و 3/1 متر در سال اندازهگیری شده است. همچنین، بر اساس تجزیة رگرسیونی، پارامترهایی از قبیل مساحت حوزة آبخیز بالادست خندق، فاصلة بالاکند تا مرز حوزة آبخیز، ارتفاع بالاکند، و SAR مهمترین شاخصهای مؤثر بر رشد طولی خندقاند. بر پایة یافتهها، فاصلة رأس خندق تا مرز حوضة آن به همراه ارتفاع بالاکند به همراه مشاهدة حوضچة مستغرق در پای آن میتواند معیارهای مناسب و میدانی برای ارزیابی سریع مقدار فعالیت یک خندق جهت اولویتبندی کنترل آن در نظر گرفته شود.
علی طالبی؛ شهربانو عباسی جندانی
چکیده
مدل WEPP، به حجم زیادی از دادههای ورودی نیاز دارد. شناسایی پارامترهای حساس مدل و اولویتبندی آنها سبب افزایش دقت و کارایی مدل میشود. از طرفی مدل WEPP میتواند فرایندهای مؤثر در رواناب، فرسایش و رسوب را در طول سال شبیهسازی کند، از اینرو، حساسیت مدل با توجه به زمان وقوع رگبار و مقدار پارامترها در مقاطع مختلف از سال باید متفاوت ...
بیشتر
مدل WEPP، به حجم زیادی از دادههای ورودی نیاز دارد. شناسایی پارامترهای حساس مدل و اولویتبندی آنها سبب افزایش دقت و کارایی مدل میشود. از طرفی مدل WEPP میتواند فرایندهای مؤثر در رواناب، فرسایش و رسوب را در طول سال شبیهسازی کند، از اینرو، حساسیت مدل با توجه به زمان وقوع رگبار و مقدار پارامترها در مقاطع مختلف از سال باید متفاوت باشد. برای اثبات این فرض، دو رگبار بهاره و پاییزه مربوط به سال 2008 انتخاب شده و مدل WEPP برای سه پلات با شرایط متفاوت از حوزه آبخیز سنگانه مورد آنالیز حساسیت قرار گرفته است. برای آنالیز حساسیت از روش OAT استفاده شده و درجه حساسیت پارامترها محاسبه شده است. نتایج حاصل نشان میدهد که درصد شن حساسترین پارامتر مدل WEPP میباشد. پس از این پارامتر، پارامترهای درصد رس، هدایت هیدرولیکی مؤثر، مقدار و شدت بارش، درجه روز جوانه زدن، درجه روز فصل رشد و نیز درصدی از فصل رشد که LAI کاهش مییابد، به ترتیب جزو پارامترهای حساس مدل میباشند. بیشترین تغییرات در اولویتبندی پارامترهای حساس نیز در فایل گیاه/ مدیریت دیده میشود. درجه حساسیت مدل به این پارامترها در بیشتر موارد در هر سه پلات در رگبار پاییزه نسبت به رگبار بهاره، کاهش قابل ملاحظهای داشته است. بهطور کلی نتایج حاصل نشان میدهد که میزان حساسیت مدل WEPP به پارامترهای مختلف در طی زمان تغییر میکند. از اینرو برای استفاده از این مدل پیچیده بهویژه در مناطق با محدودیت داده، کاربر باید نسبت به این موضوع آگاهی داشته باشد که با توجه به زمان وقوع رگبار، کدام پارامتر در منطقه مطالعاتی بیشتر حساس بوده و باید با دقت بیشتری برداشت شود.
پری سعیدی؛ سید حمیدرضا صادقی؛ عبدالرسول تلوری
چکیده
درک و سازی پویایی روابط رسوب معلق و دبی جریان به منظور مهار فرایند فرسایش و کاربرد برنامههای مناسب در زمینه کاهش رسوب معلق رودخانهها و نیز اثرات درون و برون منطقهای انتقال رسوب ضروری میباشد. با وجود این، تفیسر پویایی الگوهای پسماند رسوبی به عنوان پاسخ رسوبی و هیدورلوژیکی حوزه آبخیز به وقایع بارش کمتر مورد توجه قرار گرفته ...
بیشتر
درک و سازی پویایی روابط رسوب معلق و دبی جریان به منظور مهار فرایند فرسایش و کاربرد برنامههای مناسب در زمینه کاهش رسوب معلق رودخانهها و نیز اثرات درون و برون منطقهای انتقال رسوب ضروری میباشد. با وجود این، تفیسر پویایی الگوهای پسماند رسوبی به عنوان پاسخ رسوبی و هیدورلوژیکی حوزه آبخیز به وقایع بارش کمتر مورد توجه قرار گرفته است. از اینرو تحقیق حاضر با هدف بررسی پویایی الگوهای پسماند رسوبی طی وقایع رگبار در سه حوزه آبخیز جنگلی آموزشی و پژوهشی دانشگاه تربیت مدرس در استان مازندران، گلازچای در استان آذربایجان غربی و درهتفی در استان کردستان انجام شد. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل الگوهای پسماند 67 رگبار نمونهبرداری شده نشاندهنده تنوع شرایط حاکم بر حوزههای آبخیز مورد مطالعه بود. بر اساس نتایج حاصل از تحقیق، الگوهای پسماند رسوبی در هر سه حوزه آبخیز مورد مطالعه نشاندهنده رفتار مختلف مشارکت رسوبی با الگوهای ساعتگرد، پادساعتگرد و عمدتاً الگوهای 8 شکل و مرکب طی وقایع رگبار بودند. در حوزه آبخیز درهتفی در مقایسه با دو حوزه آبخیز مطالعاتی دیگر علیرغم تفاوت و تنوع بیشتر الگوهای بارشی غالب منطقه، الگوهای پسماند رسوبی دارای تنوع کمتر و عمدتاً با شکلهای 8 شکل و مرکب با فراوانی 29/61 درصد بود. نتایج همچنین نشاندهنده فراوانی 44 درصدی الگوهای پسماند ساعتگرد و مرکب در حوزه آبخیز گلازچای و نیز فراوانی 33/53 درصدی الگوهای مرکب در حوزه آبخیز جنگلی آموزشی و پژوهشی دانشگاه تربیت مدرس بوده که عمدتاً نشاندهنده تأمین رسوبات از بخشهای نزدیک به خروجی و منابع سطحی حوزههای آبخیز مطالعاتی بود
جابر شریفی؛ امرعلی شاهمرادی
چکیده
تغییرات پوشش گیاهی مراتع، پدیدهای است که معمولاٌ در ترکیب و ساختار پوشش گیاهی در طول زمان رخ میدهد، از طرف دیگر دخالت انسان نقش تأثیرگذاری در حفظ ثبات و یا تخریب آن ایفا مینماید. با هدف مطالعۀ پویایی پوشش گیاهی مراتع در شرایط مدیریت بومی، مراتع ییلاقی باغرو در استان اردبیل از سال 1387 تا 1391 مطالعه شد. در منطقۀ معرف عوامل مربوط ...
بیشتر
تغییرات پوشش گیاهی مراتع، پدیدهای است که معمولاٌ در ترکیب و ساختار پوشش گیاهی در طول زمان رخ میدهد، از طرف دیگر دخالت انسان نقش تأثیرگذاری در حفظ ثبات و یا تخریب آن ایفا مینماید. با هدف مطالعۀ پویایی پوشش گیاهی مراتع در شرایط مدیریت بومی، مراتع ییلاقی باغرو در استان اردبیل از سال 1387 تا 1391 مطالعه شد. در منطقۀ معرف عوامل مربوط به پوشش تاجی گیاهی، تراکم و فراوانی به تفکیک گونههای اصلی و گروهی (فرم رویشی) در طول سه ترانسکت 500 متری با 30 پلات (5/1× 5/1 متری)، طول ترانسکتها و ابعاد پلاتها با توجه به شرایط پوشش گیاهی تعیین شد. همچنین رطوبت خاک سطح ریشه با استفاده از دستگاه TDR و کربن آلی سطح خاک اندازهگیری شد. نتایج نشان داد در طی دورۀ چهار سال در پوشش گندمیان چند ساله مانند Festuca ovina، Alopecurus aucheri، Bromus tomentellusو Koeleria caucasica تغییرات آنها تابع بارشهای فصل رویش بود و بین سالها اختلاف معنیدار وجود نداشت. گیاهان بوتهای مانند Onobrychis cornuta و Astragalus aureus تحت تأثیر نوسانات بارندگی سالیانه و رطوبت عمق خاک بوده و بین سالهای مطالعه اختلاف معنیدار وجود داشت. فوربهای چند ساله مانند Scorzonera radicosa ، Polygonum alpetre وVeronica orientalis تابع بارشهای فصل رویش بود و در بین سالها اختلاف معنیداری نشان داد. تغییرات کربن آلی خاک روندی کند و بطئی داشته است. بنابراین نتایج حاصل از پایش روند تغییرات سال به سال در پوشش گیاهی گونههای اصلی، رطوبت خاک و نیز چگونگی وضعیت فرسایش خاک، راهنمای مناسبی برای تصحیح روشهای فعلی مدیریت مورد استفاده قرار گیرد.
عطااله کاویان؛ فاطمه آدینه؛ قربان وهاب زاده؛ عبدالواحد خالدی درویشان
چکیده
بررسی خصوصیات شکل مواد بستر و تغییرات مکانی آنها در طول حوزة آبخیز میتواند به شناخت بیشتر فرایندهای هیدرولوژیکی و هیدرولیکی حوزة آبخیز کمک کند و بسته به تغییرات مکانی این رسوبات در طول رودخانة اصلی و مخزن سد اهمیت زیادی در مکانیابی سازههای هیدرولیکی و مدیریت مناسب مخازن سدهای بزرگ دارد. با توجه به مطالعات اجرایی ...
بیشتر
بررسی خصوصیات شکل مواد بستر و تغییرات مکانی آنها در طول حوزة آبخیز میتواند به شناخت بیشتر فرایندهای هیدرولوژیکی و هیدرولیکی حوزة آبخیز کمک کند و بسته به تغییرات مکانی این رسوبات در طول رودخانة اصلی و مخزن سد اهمیت زیادی در مکانیابی سازههای هیدرولیکی و مدیریت مناسب مخازن سدهای بزرگ دارد. با توجه به مطالعات اجرایی احداث سد مخزنی چهاردانگة ساری، این پژوهش در حوزة آبخیز قلعهسر در بالادست حوزة آبخیز چهاردانگة مازندران انجام پذیرفت. بدینمنظور، پس از شناسایی منطقة مورد نظر، شش مقطع در طی آبراهة اصلی در جهت پاییندست رودخانه تعیین شد و برداشت رسوبات بستر به شیوة ترکیبی انجام گرفت. نمونهها در آزمایشگاه آنالیز شد و ویژگیهای مورفومتری رسوبات بستر، شامل چولگی، کشیدگی، میانگین، نما، درصد شن، ماسه، سیلت، رس، بافت رسوبات، اندازههای بزرگ، متوسط، کوچک ذرات، قطر ظاهری، کرویت، گردشدگی، ضریب پهنی، عامل شکل، و D10، D50، و D90 رسوبات بستر، در جهت پایاب اندازهگیری و محاسبه شد. نتایج بررسی در جهت پاییندست نشان داد که دامنة تغییرات عامل شکل و کرویت روندی کاهشی، دامنة تغییرات متوسط اندازة ذرات و گردشدگی روندی افزایشی، دامنة تغییرات ضریب پهنی روندی پیچیده، و دامنة تغییرات اندازة سهمحوری روندی یکنواخت و ناچیز داشته است. نتایج این بررسی، همچنین، نشان داد که این تغییرات ممکن است تحت تأثیر عوامل فیزیوگرافی، لیتولوژی، و زمینساخت منطقه قرار گرفته باشد.
سمانه محمدی مقدم؛ ابوالفضل مساعدی؛ محمد جنگجو؛ منصور مصداقی
چکیده
با آنکه بارندگی مهمترین عامل تأثیرگذار در تولید مرتع است، اطلاعات اندکی دربارة روابط تولید مرتع تحت تأثیر متقابل عوامل آبوهوایی و، بهویژه، شاخصهای خشکسالی وجود دارد. این پژوهش با هدف بررسی ارتباط تولید مرتع با عوامل آبوهوایی بارندگی، دما، تبخیر، تعرق، شاخصهای خشکسالی بارش استانداردشده (SPI)، و شناسایی خشکسالی (RDI) در منطقة ...
بیشتر
با آنکه بارندگی مهمترین عامل تأثیرگذار در تولید مرتع است، اطلاعات اندکی دربارة روابط تولید مرتع تحت تأثیر متقابل عوامل آبوهوایی و، بهویژه، شاخصهای خشکسالی وجود دارد. این پژوهش با هدف بررسی ارتباط تولید مرتع با عوامل آبوهوایی بارندگی، دما، تبخیر، تعرق، شاخصهای خشکسالی بارش استانداردشده (SPI)، و شناسایی خشکسالی (RDI) در منطقة ندوشن واقع در استان یزد انجام شده است. بدین منظور، در مورد هر عامل 33 دورة زمانی مختلف، شامل دورههای یک تا چهارماهه، ششماهه، و نُهماههـ به عنوان متغیرهایی که ممکن است در تولید گیاهی مرتع مؤثر باشندـ درنظر گرفته شد. برای کاهش حجم دادهها از روش تجزیه به مؤلفههای اصلی استفاده شد. به منظور تعیین بهترین رابطه بین تولید با عوامل آبوهوایی و شاخصهای خشکسالی از روابط رگرسیونی استفاده شد. رابطههای رگرسیونی مختلف برای متغیرهای انتخابشده از روش تجزیه به مؤلفهها بررسی شد. در نهایت، در هر روش رابطهای که دارای کمترین خطای نقطة ایدهآل (IPE) بود رابطة برتر شناخته شد. با مقایسة رابطههایی که بر اساس بارندگی، دما، تبخیر و تعرق، شاخص بارش استانداردشده، و شاخص شناسایی خشکسالی بهدست آمد، رابطة بهدستآمده از شاخص شناسایی خشکسالی به عنوان رابطهای که برآورد مناسبتری از تولید مراتع دارد (969/0=R و میانگین قدر مطلق خطای نسبی معادل 111/0) انتخاب شد.
مسعود مؤمنی؛ محمود کلباسی2؛ احمد جلالیان؛ حسین خادمی
دوره 62، شماره 1 ، خرداد 1388، ، صفحه 137-153
چکیده
انتقال عناصر غذایی محلول و رسوبها به آبهای پذیرنده به علت تغییر کاربری و چرای بیرویه در مراتع به یک چالش زیست محیطی بزرگ تبدیل شده است. در این پژوهش اثر تخریب پوشش گیاهی مرتعی بر هدررفت فسفر کل و محلول در رواناب، میزان هدررفت فسفر مرتبط با هر یک از اجزای رسوب و همچنین تاثیر مدت بارندگی بر غلظت فسفر محلول در رواناب در زیر حوضة سولگان ...
بیشتر
انتقال عناصر غذایی محلول و رسوبها به آبهای پذیرنده به علت تغییر کاربری و چرای بیرویه در مراتع به یک چالش زیست محیطی بزرگ تبدیل شده است. در این پژوهش اثر تخریب پوشش گیاهی مرتعی بر هدررفت فسفر کل و محلول در رواناب، میزان هدررفت فسفر مرتبط با هر یک از اجزای رسوب و همچنین تاثیر مدت بارندگی بر غلظت فسفر محلول در رواناب در زیر حوضة سولگان با بهره گیری از باران ساز بررسی شد. میزان تولید رواناب و رسوب و هدررفت فسفر محلول و همراه رسوبها در کاربریهای دیمزار و مرتع با پوشش ضعیف نسبت به مرتع با پوشش به نسبت خوب بسیار بیشتر بود. با کاهش پوشش گیاهی، سهم فسفر همراه رسوب خارج شده از قطعه کوچک آزمایشی بیشتر شد. بیشترین میزان هدررفت فسفر محلول و همراه رسوبها به ترتیب در دو کاربری مرتع با پوشش گیاهی ضعیف (4/16میلیگرم در متر مربع) و دیمزار (3/301 میلیگرم در متر مربع) دیده شد. غلظت فسفر محلول در رواناب با گذشت زمان و افزایش شدت رواناب در همة کاربریها به طور معنیداری کاهش یافت. میزان هدررفت فسفر کل مرتبط با ذرات رس در دیمزار و مرتع تخریب شده به ترتیب 9/10 و 3/3 برابر نسبت به مرتع با پوشش به نسبت خوب بیشتر بود. نتایج این پژوهش نشان داد که تخریب پوشش طبیعی مراتع باعث افزایش قابل توجهی در انتقال فسفر محلول و ذرات غنی از فسفر از سطح حوضههای آبخیز میشود. تهنشینی این ذرات در مخزن آبهای سطحی و در بستر رودخانهها منجر به آزادسازی فسفر این ذرات به درون آبها و ایجاد شرایط مساعد برای یوتروفیکاسیون میشود.
زهرا کامیاب؛ امیر علم بیگی؛ عبدالمطلب رضائی؛ سید محمود حسینی
چکیده
سیاستگذاریهای حفاظت از منابع طبیعی در رویکرد مدیریت سنتی، بر سازگارسازی نظام اکولوژیک با اهداف افزایش تولید و رشد اقتصادی متمرکز گردیدهاند که موجب افزایش تخریب منابع طبیعی شدهاند. بهرهگیری پایدار از منابع طبیعی، در گرو شناخت وابستگیهای متقابل و درونی نظامهای اجتماعی و اکولوژیکی و ظرفیت آنها برای تأمین خدمات ...
بیشتر
سیاستگذاریهای حفاظت از منابع طبیعی در رویکرد مدیریت سنتی، بر سازگارسازی نظام اکولوژیک با اهداف افزایش تولید و رشد اقتصادی متمرکز گردیدهاند که موجب افزایش تخریب منابع طبیعی شدهاند. بهرهگیری پایدار از منابع طبیعی، در گرو شناخت وابستگیهای متقابل و درونی نظامهای اجتماعی و اکولوژیکی و ظرفیت آنها برای تأمین خدمات مورد نیاز میباشد. بنابراین، نیاز به بازاندیشی و تغییر به رویکرد مدیریت سیستمی نظام اجتماعی – اکولوژیک میباشد که به نقش ذینفعان مختلف در طرحریزی و اجرای اهداف و برنامههای حفاظت منابع طبیعی تأکید میکند تا از این طریق علاوه بر حفظ منافع انسانی، زمینۀ حفاظت پایدار منابع طبیعی نیز فراهم شود. از این رو، این مقاله بر آن است که با اتخاذ رویکرد نظام اجتماعی- اکولوژیک، به بررسی و تحلیل واقعبینانه از تعاملات کشاورزان با سیستم منابع مشترک آب زیرزمینی یک آبخوان، بپردازد. قدم اول، انتخاب بهترین چارچوب تحلیل نظام اجتماعی – اکولوژیک (SES) از میان چارچوبهای متعدد تحلیل SES در مطالعات تجربی مختلف است. بنابراین، هدف این تحقیق انتخاب بهترین چارچوب تحلیل SES به منظور بررسی و تحلیل ابعاد انسانی در سازگاری با سیستم منابع مشترک آب زیرزمینی یک آبخوان بود. جامعۀ آماری پژوهش، مشتمل بر متخصصان و اعضای هیأت علمی دارای تجربه و تخصص در زمینۀ نظامهای اجتماعی – اکولوژیک (SES) بود که به طور هدفمند 11 نفر انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامهای در دو بخش مقایسات زوجی معیارهای تصمیمگیری و تعیین اهمیت چارچوبهای تحلیل SES بر اساس هر یک از معیارهای مورد مطالعه بود. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از تکنیک کوپراس (ارزیابی تناسب جامع گزینهها) استفاده شد. نتایج نشان داد که از میان معیارهای تصمیمگیری شامل معیار قابلیت شناسایی عامل ناپایدارکننده سیستم، میزان پیچیدگی مؤلفههای نظری، برابری توجه به دو نظام انسان و محیط زیست، توانایی پیش بینی آینده بر مبنای روابط فعلی، قابلیت عملیاتی شدن برای مدیریت منابع مشترک، عینیتپذیری در شرایط محلی (قابلیت شبیهسازی) و شناسایی تصمیمگیران کلیدی، معیار قابلیت شناسایی عامل ناپایدارکنندۀ سیستم با وزن نسبی 217/0 دارای ارجحیت بیشتری از سایر معیارهای مورد مطالعه است. به علاوه، چارچوب نظام اجتماعی – اکولوژیک استروم (SESF) از نگاه صاحبنظران به عنوان بهترین چارچوب تحلیل ابعاد انسانی در سازگاری با سیستم هیدرولوژیکی یک آبخوان در میان چارچوبهای موجود است. این چارچوب میتواند در جهت شناخت، پیشبینی و مدلسازی کمّی تعاملات میان فعالیتهای انسانی با منابع آبزیرزمینی و اتخاذ استراتژیهای مدیریتی کارآمد با هدف پایداری منابع آب زیرزمینی یک آبخوان بهکار رود.
مریم صفاریها؛ حسین آذرنیوند؛ محمدعلی زارع چاهوکی؛ علی طویلی؛ صمد نژادابراهیمی؛ دنیل پاتر
چکیده
گیاه مریم گلی (Salvia limbata) گیاهیعلفی و پایا و متعلق به خانوادۀ نعناع و بومی ایران است. در این تحقیق اندام هوایی گیاه Salvia limbata در مرحلۀ گلدهی در تیرماه در مناطق ارتفاعی مختلف در مراتع طالقان از نظر مقدار اسانس و تنوع ترکیبات شیمیایی موجود در آنها مطالعه شد. برای بررسی مواد مؤثرۀ گیاه در رویشگاههای مورد مطالعه در مرحلۀ گلدهی ۹ نمونۀ ...
بیشتر
گیاه مریم گلی (Salvia limbata) گیاهیعلفی و پایا و متعلق به خانوادۀ نعناع و بومی ایران است. در این تحقیق اندام هوایی گیاه Salvia limbata در مرحلۀ گلدهی در تیرماه در مناطق ارتفاعی مختلف در مراتع طالقان از نظر مقدار اسانس و تنوع ترکیبات شیمیایی موجود در آنها مطالعه شد. برای بررسی مواد مؤثرۀ گیاه در رویشگاههای مورد مطالعه در مرحلۀ گلدهی ۹ نمونۀ گیاهی برای آنالیز فیتوشیمی بررسی شد. شناسایی ترکیبات تشکیل دهندۀ اساسی (کمیت و کیفیت) با دستگاه GC/MS و GC-FID (کروماتوگرافی گازی متصل به طیف سنج جرمی) صورت گرفت. بازده اسانس در مرحلۀ گلدهی به ترتیب در پایین طالقان (m۱۷۰۶) برابر ۳۴/۰در میان طالقان (m۱۹۱۴) برابر ۳۴/۰و در بالا طالقان (m۲۴۷۳) ۴۶/۰ درصد (وزنی به وزنی) دست آمد. با توجه به نتایج به دست آمده، تغییرات ارتفاع در سه رویشگاه مورد مطالعه اختلاف معنیداری را در بین درصد ترکیبات به دست آمده نشان میدهد. همچنین عمدهترین ترکیبات تشکیل دهندۀ اسانس شامل: آلفاپینن، بتاپینن، آلوآرومادندرن واسپاتولونول هستند.
زکیه صفرپور؛ جلیل فرزادمهر؛ علی گلکاریان؛ مهدی بشیری
چکیده
لغزش یکی از عمده حرکات تودهای است که هر ساله موجب خسارات جانی و مالی فراوان در مناطق پر باران کوهستانی و لرزهخیز میشود، از این رو شناسایی مناطق مستعد خطر برای برنامهریزی و مدیریت جامع سرزمین امری ضروری میباشد. لذا در این پژوهش زمینلغزشهای رخداده در حوزۀ آبخیز سد بیدواز با مساحت 161 کیلومترمربع و دارای 125 نقطۀ لغزشی، ...
بیشتر
لغزش یکی از عمده حرکات تودهای است که هر ساله موجب خسارات جانی و مالی فراوان در مناطق پر باران کوهستانی و لرزهخیز میشود، از این رو شناسایی مناطق مستعد خطر برای برنامهریزی و مدیریت جامع سرزمین امری ضروری میباشد. لذا در این پژوهش زمینلغزشهای رخداده در حوزۀ آبخیز سد بیدواز با مساحت 161 کیلومترمربع و دارای 125 نقطۀ لغزشی، با استفاده از مدل شاخص پایداری دامنه در شرایط مختلف هیدرولوژیکی مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. بر روی دامنههای مورد نظر آزمایش دانهبندی خاک انجام و پارامترهای مکانیک خاک اندازهگیری شد. سپس با استفاده از بستههای Arc Gisو Arc View و کالیبره کردن پارامترها در محیط SINMAP و تلفیق پارامترهای مکانیک خاک و پارامترهای هیدرولوژیک با نقشۀ رقومی ارتفاعی، مدل اجرا گردید. سپس اعتبارسنجی مدل در دو شرایط هیدرولوژیک معمول که اجرای مدل با بارشهایی با دورۀ بازگشت 10-2 سال و شرایط هیدرولوژیک حداکثر که شامل اجرای مدل با بارشهایی با دورۀ بازگشتهای 20-50 سال بود اعمال گردید. نتایج نشان داد که در شرایط هیدرولوژیک معمول، عملکرد مدل در شبیهسازی زمینلغزشها متوسط است. درحالیکه با افزایش شرایط رطوبت هیدرولوژیک در محدودۀ موردمطالعه، عملکرد مدل افزایش چشمگیری داشته است و پیشبینی مدل توانست به ترتیب 21% و 26% در مراحل کالیبراسیون و اعتبار سنجی ارتقاء پیدا نماید. بنابراین از مدل SINMAP در شرایط رطوبت هیدرولوژیک بالا میتوان برای انتخاب مسیر راههای ارتباطی پرخطر با توجه به نقشۀ پهنهبندی خطر وقوع لغزش اقدام کرد.
بهارک معتمدوزیری؛ حسن احمدی؛ محمد مهدوی؛ فرود شریفی؛ نصرا... جواهری
دوره 62، شماره 2 ، مهر 1388، ، صفحه 283-298
چکیده
یکی از مهمترین مسائل در طراحی سازههای آبی، بررسی کیفیت آب، تعیین تاثیر مدیریت حوزه آبخیز وحفاظت زیستگاه ماهیان و تعیین میزان و حجم رسوبات معلق رودخانهها است. برای برآورد بار معلق رودخانهها، به طور معمول از دو روش تجربی و هیدرولوژیکی بهرهگیری میشود؛ اما به دلیل بیشماری و ضرورت اصلاح روشهای تجربی و نیز به علت برآورد نه چندان ...
بیشتر
یکی از مهمترین مسائل در طراحی سازههای آبی، بررسی کیفیت آب، تعیین تاثیر مدیریت حوزه آبخیز وحفاظت زیستگاه ماهیان و تعیین میزان و حجم رسوبات معلق رودخانهها است. برای برآورد بار معلق رودخانهها، به طور معمول از دو روش تجربی و هیدرولوژیکی بهرهگیری میشود؛ اما به دلیل بیشماری و ضرورت اصلاح روشهای تجربی و نیز به علت برآورد نه چندان دقیق و نبود امکان بررسی تغییرات زمانی رسوبات حمل شده توسط جریان در روشهای هیدرولوژیکی، امروزه بسیاری از پژوهشگران به روشهای نوین مانند منطق فازی روی آوردهاند. در این پژوهش که در حوزه آبخیز زنجانرود صورت گرفته است، ضمن برآورد رسوب معلق ایستگاه هیدرومتری سرچم با دو روش معمول هیدرولوژیکی USBR و FAO، با بهرهگیری از مدل طراحی شده در محیط Visual Basic 6.0 بر پایه اصول منطق فازی نیز میزان رسوب معلق ایستگاه یاد شده برآورد شده است. به منظور محاسبه میزان رسوبات حمل شده با بهرهگیری از روش فازی، از فرآیند خوشهسازی فازی –C میانگین هدایت شده که در حقیقت فرآیندی برای شناخت الگوی واقعی مربوط به مشخصههای مختلف میباشد، بهرهگیری شده است. نتایج بیانگر این میباشد که روش فازی، به علت شناخت دقیقتر الگوی انتقال رسوب بهویژه در شرایط سیلابی، نسبت به روشهای USBR و FAO برآورد بهنسبت دقیقتری از میزان رسوبات حمل شده ارائه نموده و با مقادیر دیده شده همخوانی بهتری داشته است. علاوه بر این در روش فازی، به دلیل وارد نمودن عامل زمان در محاسبات، امکان بررسی تغییرات زمانی میزان رسوبات حمل شده توسط جریان نیز فراهم شده است.
پژمان طهماسبی
چکیده
آتش در مراتع مناطق نیمهاستپی استان چهارمحال و بختیاری، با توجه به تکرار وقوع و وسعتی که در بر میگیرد، یکی از مهمترین عواملی است که ترکیب، تنوع، ساختار، و عملکرد جوامع گیاهی را تحت تأثیر قرار میدهد. این مطالعه، با هدف بررسی تأثیر آتشسوزیهای سالهای 1385، 1387، و 1388 بر ترکیب، تنوع، و چگونگی احیای گونههای گیاهی ...
بیشتر
آتش در مراتع مناطق نیمهاستپی استان چهارمحال و بختیاری، با توجه به تکرار وقوع و وسعتی که در بر میگیرد، یکی از مهمترین عواملی است که ترکیب، تنوع، ساختار، و عملکرد جوامع گیاهی را تحت تأثیر قرار میدهد. این مطالعه، با هدف بررسی تأثیر آتشسوزیهای سالهای 1385، 1387، و 1388 بر ترکیب، تنوع، و چگونگی احیای گونههای گیاهی و انتخاب دام، در مراتع نیمهاستپی منطقة کرسنگ استان چهارمحال و بختیاری انجام گرفته است و به دنبال اثبات این موضوع است که آیا، با توجه به شرایط حاکم بر مناطق نیمهاستپی، میتوان از آتش به عنوان ابزاری مدیریتی استفاده کرد یا خیر؟ در آتشسوزیهای رخداده، در سالهای مختلف، مناطق حریق و شاهد مشخص و در هر یک از این مناطقْ یک ترانسکت 200 متر مربعی به شکل تصادفی- سیستماتیک مستقر شد. در طول هر ترانسکت، با استفاده از پلاتهای دو متر مربعی، درصد پوشش گونهها، تعداد گونههای احیاشده بعد از آتشسوزی، و تعداد گونههای چراشده اندازهگیری شد. بهترتیب، از مقیاسبندی چندبُعدی غیرِ متریک و تجزیة واریانس دوطرفه برای بررسی اثر آتشسوزی بر ترکیب و تنوع و انتخاب دام استفاده شد. نتایج نشان داد در مناطقی که در سالهای 1387 و 1388 آتشسوزی رخ داده اختلاف معنیداری در ترکیب و تنوع پوشش گیاهی در بین مناطق حریق و شاهدِ وجود دارد، ولی این اختلاف در منطقهای که در سال 1385 آتش گرفت وجود ندارد. این موضوع نشان میدهد احیای پوشش گیاهی پس از یک دورة چهارساله ممکن خواهد بود. اکثر گونههای گندمی، نظیر Agropyron repens و Bromus tomentellus، در سالِ اولِ پس از آتشسوزی، بهترتیب، 90 و 80 درصد پایههای سوختة خود را احیا کردند، در حالی که گونههای بوتهای، نظیر Astragalus adscendens و Astragalus susianus، فقط قادر بودند، بهترتیب، 60 و 40 درصد پایههای سوختة خود را احیا کنند. همچنین، نتایج نشان داد در مناطقی که در سالهای 1387 و 1388 آتشسوزی رخ داده دامْ گونههای مناطق حریق را به شکل معنیداری بیش از مناطق شاهد انتخاب کرد، در حالی که این اختلاف برای منطقهای که بیش از 4 سال از آتشسوزی آن میگذرد معنیدار نبود. اگرچه بعد از یک دورة کوتاه، ترکیب و تنوع پوشش گیاهی به شرایط اولیة خود بازگشت و آتش به جایگزینی علفزار به جای یک بوتهزار منجر شد و این موضوع باعث افزایش انتخاب دام و احتمالاً عملکرد آن در این منطقه شد، پیشنهاد دادن آتش، به عنوان ابزاری مدیریتی، باید در چارچوب مدیریت کلی مرتع قرار گیرد و استفادة صرف از آن، بدون مدیریت دام و مدیریت انسان در مراتع نیمهاستپی، به شکست خواهد انجامید.
الهام کاکائی لفدانی؛ علیرضا مقدم نیا؛ آزاده احمدی؛ حیدر ابراهیمی
چکیده
هدف از این مطالعه بررسی تأثیر پیش پردازش متغیرهای ورودی به روش آزمون گاما بر عملکرد مدل ماشین بردار پشتیبان جهت پیشبینی حجم رسوبات معلق رودخانه دویرج، واقع در استان ایلام، برای دورة ۱۹۹۴ـ ۲۰۰۵ است. دبی جریان و بارندگی ورودی مدل و دبی رسوب معلقْ خروجی مدل درنظر گرفته شد. همچنین، طول دورة آموزش مدل با استفاده از آزمون گاما (Gamma ...
بیشتر
هدف از این مطالعه بررسی تأثیر پیش پردازش متغیرهای ورودی به روش آزمون گاما بر عملکرد مدل ماشین بردار پشتیبان جهت پیشبینی حجم رسوبات معلق رودخانه دویرج، واقع در استان ایلام، برای دورة ۱۹۹۴ـ ۲۰۰۵ است. دبی جریان و بارندگی ورودی مدل و دبی رسوب معلقْ خروجی مدل درنظر گرفته شد. همچنین، طول دورة آموزش مدل با استفاده از آزمون گاما (Gamma Test (GT)) مشخص شد. سپس، به منظور بررسی تأثیر پیش پردازش متغیرهای ورودی بر عملکرد مدل، رسوب معلق با استفاده از مدل SVM، که هیچگونه پیشپردازشی بر روی متغیرهای ورودی آن صورت نگرفته بود، پیشبینی شد و نتایج با یکدیگر مقایسه گردید. نتایج نشان داد عملکرد مدل GT-SVM در مرحله آزمون با حداقل RMSE برابر با 96/0 تن در روز و حداکثر ضریب R2 برابر با 98/0 بین مقادیر پیشبینیشده و واقعی بهتر از عملکرد مدل SVMاست.
جواد معتمدی؛ مرتضی خداقلی
چکیده
تغییرات اقلیمی در دو دهه اخیر، یک موضوع جدی بوده و بسیاری از مطالعات، بر جنبههای مختلف آن متمرکز شدهاند. در پژوهش حاضر، به بررسی تأثیر تغییر اقلیم بر پراکنش گونه Bromus tomentellus، پرداخته شد. برای اینکار، از 19 متغیر زیست اقلیمی و سه متغیر فیزیوگرافی و مدل رگرسیون لجستیک، برای تعیین کمیت تغییر اقلیم در سال 2050 و بررسی دقیق اثرات آن ...
بیشتر
تغییرات اقلیمی در دو دهه اخیر، یک موضوع جدی بوده و بسیاری از مطالعات، بر جنبههای مختلف آن متمرکز شدهاند. در پژوهش حاضر، به بررسی تأثیر تغییر اقلیم بر پراکنش گونه Bromus tomentellus، پرداخته شد. برای اینکار، از 19 متغیر زیست اقلیمی و سه متغیر فیزیوگرافی و مدل رگرسیون لجستیک، برای تعیین کمیت تغییر اقلیم در سال 2050 و بررسی دقیق اثرات آن بر تغییر گستره گونه B. tomentellus استفاده شد. ابتدا با استفاده از 17 ایستگاه سینوپتیک داخل و مجاور استان، پایگاه داده متغیرهای بارش، دمای شبانه، دمای روزانه و متوسط دما، تشکیل و 19 سنجه اقلیمی، محاسبه شد. همچنین با استفاده از مدل رقومی ارتفاع، با دقت 30 متر؛ متغیرهای فیزیوگرافی شیب، جهت و ارتفاع، تهیه شد. سپس، نقاط حضور و غیاب گونه مشخص شد و با استفاده از رگرسیون لجستیک، رفتار رویشی آن، مشخص و نقشه مدلسازی شده و معادلات مربوطه در شرایط کنونی، محاسبه شد. با استفاده از معادلات فعلی و قرار دادن دادههای استخراج شده از پایگاهWorldclime ؛ نقشه پراکنش آینده، برای سال 2050 تحت سناریوهای اقلیمی RCP4.5 و RCP8.5، تولید گردید. نتایج نشان داد؛ میانگین دمای سالانه (BIO1)، دامنه دمای سالانه (BIO7) و میانگین دمای سردترین فصل (BIO11)، بیشترین اهمیت را برای تناسب رویشگاه دارند که مقادیر آنها، با سختتر شدن شرایط اقلیمی، افزایش مییابد. میانگین دمای سالانه در مکانهایی با احتمال وقوع بیشتر از 75 درصد؛ طی سه دهه آینده، 6/1 تا 1/2 درجه سانتیگراد، افزایش خواهد داشت. ارتفاع رویشگاههای مناسب آن نیز، 115 تا 190 متر، بیشتر خواهد شد.
قادر کریمی؛ حسن یگانه؛ معصومه عباسی خالکی؛ مهدی معمری؛ هادی افرا
چکیده
به منظور بررسی خصوصیات تولیدی و مقدار مصرف علوفۀ گیاه Bromus tomentellus Boiss. در مراحل مختلف فنولوژی توسط دام، این مطالعه به مدت چهار سال در مراتع کردان البرز انجام شد. بدین منظور، با شروع فصل چرا و ورود دام به مرتع، مقدار علوفة باقیماندة گونه از چرای دام تا زمان خروج دام از مرتع با فواصل یکماهه برداشت شد و از تفاضل آن از تولید در داخل ...
بیشتر
به منظور بررسی خصوصیات تولیدی و مقدار مصرف علوفۀ گیاه Bromus tomentellus Boiss. در مراحل مختلف فنولوژی توسط دام، این مطالعه به مدت چهار سال در مراتع کردان البرز انجام شد. بدین منظور، با شروع فصل چرا و ورود دام به مرتع، مقدار علوفة باقیماندة گونه از چرای دام تا زمان خروج دام از مرتع با فواصل یکماهه برداشت شد و از تفاضل آن از تولید در داخل قطعة محصور مقدار مصرف گونه تعیین شد. سرانجام، به منظور تأثیر سالهای مورد مطالعه و ماههای برداشت بر تولید و مصرف گونة تحت بررسی در منطقة مورد مطالعه، اعداد و ارقام بهدستآمده تجزیه و تحلیل شد. به طور کلی، بر اساس نتایج بهدستآمده، سال سوم و چهارم بیشترین مقدار و سال اول کمترین مقدار تولید را به خود اختصاص دادند. تغییرات مصرف این گونه در سالهای مختلف نیز مشابهِ تولید بود. همچنین، دورۀ رشد و تولید علوفة گونة Bromus tomentellus Boiss. در فصل بهار است و در اردیبهشتماه به حداکثر مقدار خود میرسد و بعد از آن به سمت تیرماه روند نزولی طی میکند. در ماههای اردیبهشت و خرداد دامْ علوفة حاصل از این گونه را در حجم بالا مصرف میکند. هر چه به سمت تیرماه پیش میرویم، دام به مقدارِ بسیار کمی از این گیاه استفاده میکند. بهنظر میرسد، با کاملشدن مراحل رشد، این گونه حالت خشبی پیدا میکند و دام تمایل کمتری به چرای آن دارد. در نتیجه، دام به مقدارِ کمی از آن مصرف میکند.
حامد زاهدی خامنه؛ سعید رضا خداشناس
چکیده
در این پژوهش جهت ارزیابی شرایط سیستم آنالیز ریسک و مکان یابی جهت اجرای طرح های توسعه کم اثر (LID)، از آنالیز ریسک استفاده شد. نتایج نشان داد که سیستم جمع آوری اگر چه برای سیلاب های با دوره بازگشت دوساله مشکل خاصی ندارد ولی برای سیلاب های با دوره بازگشت بالاتر ظرفیت مناسب ندارد .جهت آنالیز ریسک از احتمال شکست (pof) و پیامد شکست (cof) استفاده ...
بیشتر
در این پژوهش جهت ارزیابی شرایط سیستم آنالیز ریسک و مکان یابی جهت اجرای طرح های توسعه کم اثر (LID)، از آنالیز ریسک استفاده شد. نتایج نشان داد که سیستم جمع آوری اگر چه برای سیلاب های با دوره بازگشت دوساله مشکل خاصی ندارد ولی برای سیلاب های با دوره بازگشت بالاتر ظرفیت مناسب ندارد .جهت آنالیز ریسک از احتمال شکست (pof) و پیامد شکست (cof) استفاده شد و با استفاده از Z-Score دسته بندی شدند. نتایج نشان داد که در مناطق 10 و 11 ، 61.9 و 49.5درصد از زیر حوضه در دسته با احتمال شکست بالا (گروه های 4 و 5 ) قراردارند . همچنین بررسی پیامد شکست نشان داد که 16.3 درصد از زیر حوضه های منطقه 10 و 24 درصد از زیر حوضه های منطقه 11 در گروه با پیامد شکست بالا قرار دارند. جهت رتبه بندی نهایی زیر حوضه به منظور اولویت بندی در جانمایی طرح های LID علاوه بر آنالیز ریسک، زیر حوضه ها بر اساس اولویت های اقتصادی اجتماعی و کاربری اراضی نیز دسته بندی گردید. رتبه بندی نهایی نشان داد 6.6 درصد از زیر حوضه های مورد مطالعه که شامل 22.8 درصد از مساحت محدوده مورد بررسی هستند در دسته با ریسک بالا قرار می گیرند. انجام رتبه بندی، مناطق با خطر سیل بالا را تحت فشار می گذارد که کنترل LID را بپذیرند و سرمایه گذاری انجام دهند ، همچنین به مناطقی که خطر سیل کمتری دارند اما احتمال بالاتر در اجرا و سرمایگذاری LID ها دارند سود می رسانند.
نوشین شاکریان؛ غلامرضا زهتابیان؛ محمدعلی زارع چاهوکی؛ حسن خسروی
چکیده
امروزه پدیدۀ تخریب سرزمین و بیابانزایی از معضلات پیچیده و مهمی است که به بحرانی در سراسر جهان تبدیل شده است و استفاده از سیستمهای ارزیابی برای بررسی روند تخریب و اتخاذ راهکار مناسب جهت مقابله با این پدیده، امری ضروری و حائز اهمیت است. اولین گام در مطالعه و بررسی تخریب سرزمین و بیابانزایی تعیین معیارها و شاخصهای تأثیرگذار ...
بیشتر
امروزه پدیدۀ تخریب سرزمین و بیابانزایی از معضلات پیچیده و مهمی است که به بحرانی در سراسر جهان تبدیل شده است و استفاده از سیستمهای ارزیابی برای بررسی روند تخریب و اتخاذ راهکار مناسب جهت مقابله با این پدیده، امری ضروری و حائز اهمیت است. اولین گام در مطالعه و بررسی تخریب سرزمین و بیابانزایی تعیین معیارها و شاخصهای تأثیرگذار بر این فرآیندها میباشد. به همین منظور در این مطالعه به بررسی اولویت و اهمیت تعداد قابل توجهی از معیارها و شاخصهای تأثیرگذار بر تخریب سرزمین و بیابانزایی پرداخته شد. در این پژوهش ابتدا بر اساس منابع و پرسشنامه و نظر متخصصان تعداد 8 معیار و 49 شاخص را انتخاب و بر اساس 8 ملاک ارزیابی خصوصیات شاخصها از طریق پرسشنامه و نظرخواهی از متخصصان مورد ارزیابی قرار گرفت. با کمک روش آنتروپی شانون، معیارهای مناسب برای ارزشیابی شاخصها، وزندهی شد و سپس با بکارگیری روش تصمیمگیری چند شاخصۀ رتبهای TOPSIS مؤثرترین شاخصهای تأثیرگذار بر تخریب سرزمین و بیابانزایی برای مدیریت و مقابله با آنها تعیین شدند. نتایج پژوهش نشان میدهد که از میان ملاکهای ارزیابی و خصوصیاتی که برای یک معیار یا شاخص باید در نظر گرفته شود، مقیاس، دارای بالاترین وزن و اهمیت و حساس بودن به تغییرات، کمترین وزن و اهمیت را دارد. نتایج حاصل از اولویتبندی و رتبهبندی معیارها و شاخصها با مدل TOPSIS نشان دهندۀ این بود که شدت بهرهبرداری از منابع آب در معیار آب با ضریب نزدیکی 790/0 بیشرین تأثیر و استفادۀ بهینه از امکانات و نیروهای موجود در معیار مدیریتی با ضریب نزدیکی 112/0 کمترین تأثیر را در تخریب سرزمین و بیابانزایی دارند.
کورش شیرانی؛ محمدرضا حاجی هاشمی جزی؛ سیدعلی نیکنژاد؛ سلیمان رخشا
چکیده
در حوزههای آبخیز غربی و جنوبی استان اصفهان، ترکیب عوامل طبیعی و انسانی موجب وقوع خسارتهای زیاد ناشی از زمین لغزشها شده است. یکی از راهکارهای مهم برای کاهش خسارت های ناشی از وقوع زمین لغزشها، دوری جستن از این مناطق است. بهاین منظور باید نقشه پهنه بندی خطر زمین لغزش دقیقی برای این مناطق تهیه شود. برای انجام این پژوهش در آغاز بهوسیله ...
بیشتر
در حوزههای آبخیز غربی و جنوبی استان اصفهان، ترکیب عوامل طبیعی و انسانی موجب وقوع خسارتهای زیاد ناشی از زمین لغزشها شده است. یکی از راهکارهای مهم برای کاهش خسارت های ناشی از وقوع زمین لغزشها، دوری جستن از این مناطق است. بهاین منظور باید نقشه پهنه بندی خطر زمین لغزش دقیقی برای این مناطق تهیه شود. برای انجام این پژوهش در آغاز بهوسیله عکسهای هوایی، نقشههای زمین شناسی موجود و بررسیهای میدانی نقشه پراکنش زمین لغزشها در حوضه رودخانه ماربر از زیرحوضههای بالا دست رودخانه کارون با وسعت 800 کیلومتر مربع تهیه شد. سپس ? عامل سنگ شناسی، شیب، کاربری اراضی، بارش، پوشش گیاهی، جهت شیب، و عناصر خطی جاده، گسل و آبراهه درقالب 54 متغیر مورد بررسی قرار گرفت. برای بیشتر کردن دقت، سرعت و سهولت تحلیل از سیستم اطلاعات جغرافیایی در نرم افزار ArcGIS استفاده شد. از همپوشانی نقشههای مذکور، 27466 واحد همگن حاصل شد که پایه اعمال روابط حاصل از دو روش تحلیل رگرسیونی چندمتغیره (MR) و سلسله مراتبی (AHP) از مدلهای تصمیمگیری چند معیاری (MADM) شد. تجزیه و تحلیل نتایج بهدست آمده نشان داد، هر دو روش، دارای دقت یکسانی در جداسازی پهنههای (ردههای) خطر با شاخص زمین لغزش مشخص میباشند. اما روش سلسله مراتبی مبتنی بر دادهای رگرسیونی، بر پایه شاخص مجموع کیفیت که بهعنوان شاخص صحت از آن یاد میگردد، دارای مطلوبیت بیشتری میباشد. این مسئله ناشی از بکارگیری تمامی متغیرهای (54 متغیر) ناشی از عملکرد ذاتی و همزمان تمامی پدیدههای طبیعی و دخیل در رخداد زمینلغزش میباشد. براساس روش آماری چند متغیره، فقط 30 متغیر از مجموع 54 متغیر در سطح 95% و 99% معنی دار بوده و مابقی اختلاف معنی داری ندارند. ضریب r برای معادله رگرسیون 57% به دست آمد که کاملاً قابل قبول میباشد
فریدون سرمدیان؛ علی کشاورزی
چکیده
داده کاوی این فرصت را فراهم می کند تا دادههای موجود از خاک، به مناطق دور از دسترس تعمیم داده شوند و دادههای خاک را در طیفی از مقیاسها، متراکم کرده و یا گسترش داد؛ بطوریکه میتوان آن را به عنوان یکی از دستاوردهای با ارزش در جهت کمک به تصمیم گیری صحیح مدیران اجرایی تلقی نمود. ظرفیت تبادل کاتیونی (CEC) یکی از مهمترین ویژگیهای ...
بیشتر
داده کاوی این فرصت را فراهم می کند تا دادههای موجود از خاک، به مناطق دور از دسترس تعمیم داده شوند و دادههای خاک را در طیفی از مقیاسها، متراکم کرده و یا گسترش داد؛ بطوریکه میتوان آن را به عنوان یکی از دستاوردهای با ارزش در جهت کمک به تصمیم گیری صحیح مدیران اجرایی تلقی نمود. ظرفیت تبادل کاتیونی (CEC) یکی از مهمترین ویژگیهای شیمیایی خاکهاست که توانایی خاک در ذخیره عناصر غذایی و یا عناصر آلاینده در خاک را نشان میدهد. اندازه گیری CEC خاکهای مناطق گرم و خشک با دارا بودن خصوصیاتی مانند مواد آلی پایین و کانی شناسی خاص، به روشهای معمول سخت و زمان بر است، لذا در این تحقیق از روش CANFIS (Coactive Neuro-Fuzzy Inference Systems) جهت برآورد ظرفیت تبادل کاتیونی برخی خاکهای مناطق خشک و نیمه خشک استفاده گردید. در این تحقیق از 85 نمونه خاک (بانک دادههای خاک هدف) موجود در پایگاه دادههای خاک (440 نمونه خاک مرجع) به نسبت 1:5 استفاده شد. به منظور بررسی همراستایی در دادهها، همبستگی بین متغیرهای مستقل مورد بررسی قرار گرفت و با استفاده از روش رگرسیونی حذف پیشرو، مهمترین و تاثیرگذارترین مولفههای ورودی بر نتایج خروجی، انتخاب گردید. نتایج این تحقیق نشان داد که روش CANFIS دارای قابلیت و کارایی زیادی در تخمین ظرفیت تبادل کاتیونی خاک با استفاده از ویژگیهای زودیافتی مانند بافت خاک، ماده آلی و تصاویر ماهواره ای میباشد.